شَیْءٍ نُکُر (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شَیْءٍ نُکُر: (الدَّاعِ إِلى شَىْءٍ نُّكُرٍ) منظور از
«شَیْءٍ نُکُر» (مطلب ناشناخته) يا حسابرسى دقيق الهى است كه تا آن روز براى آنها ناشناخته بوده و يا عذابهايى است ناشناخته كه هرگز باور نمىكردند و يا همه اينها، چراكه
قیامت در همه معيارهايش براى انسانها ناشناخته است.
(فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلَى شَيْءٍ نُّكُرٍ) (بنابراين از آنها روى بگردان و روزى را به ياد آور كه دعوت كننده الهى مردم را به امر وحشتناک و ناخوشايندى (حساب اعمال) دعوت مىكند!)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: كلمه تولى كه مصدر فعل تول است به معناى اعراض است و حرف فاء كه بر سرش در آمده فاى تفريع است، مىفهماند جمله فرع و نتيجه مطالب قبلى است كه حال كفار را توصيف مىكرد و مىفرمايد: وقتى
مکذبین به تو، پيرو هواهاى نفسانى باشند و در نتيجه انذارها سودى به حالشان ندهد و عبرتها و مواعظ به خرجشان نرود، تو هم از ايشان روى بگردان و اصرارى بر دعوتشان مورز.
راغب مىگويد: انكار، ضد عرفان است و براى اظهار اينكه من فلانى را نمىشناسم، هم گفته مىشود: أنكرت فلانا، و هم گفته مىشود: نكرت فلانا، و اصل معناى اين كلمه اين است كه چيزى وارد بر قلب شود كه قلب تصورش را نكرده باشد و اين خود نوعى
جهل است و در
قرآن کریم آمده:
(فَلَمَّا رَأى أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ) وقتى ديد دستشان به غذا نمىرسد ناشناس تشخيصشان داد و نيز مىگويد: كلمه نكر هم به معناى زيركى است و هم به معناى امرى دشوار است، كه اذهان آن را نمىشناسد.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «شَیْءٍ نُکُر»، ص۳۲۳.