تصمیمگیری پیامبر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مسالهی تصمیمگیری در بسیاری از امور چه شخصی و چه غیر شخصی (
جامعه) از اهمیت ویژهای برخوردار است. این اهمیت زمانی بروز مییابد که شخص تصمیم گیرنده در جایگاه یک
مدیر قرار داشته باشد. در این موقعیت است که نقش تصمیمگیری در نتایج امور نمایان خواهد شد.
مسالهی تصمیمگیری در بسیاری از امور چه شخصی و چه غیر شخصی (
جامعه) از اهمیت ویژهای برخوردار است. این اهمیت زمانی بروز مییابد که شخص تصمیم گیرنده در جایگاه یک
مدیر قرار داشته باشد. در این موقعیت است که نقش تصمیمگیری در نتایج امور نمایان خواهد شد.
اتخاذ یک تصمیم صحیح، مستلزم یک سری اطلاعات کافی و درست در زمینهی موضوع مورد بررسی است و هیچ گونه اقدامی بدون شناخت درست از زوایای مختلف مساله، میسر نخواهد بود.
نیز در همین زمینه
خداوند متعال در
قرآن کریم میفرماید: «ولاتقف ما لیس لک به علم؛
در مورد آن چه که به آن
علم نداری، پیروی نکن.»
عقل انسان حکم میکند تا در انجام همهی امور بدون تحقیق و بررسی کافی، اقدامی نکند. در غیر این صورت اگر ضرری متوجه او شد، باید تنها خویشتن را سرزنش کند.
در سیرهی مدیریتی
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) موارد متعددی وجود دارد که نشان میدهد، ایشان نیز چنین بود. به عنوان نمونه ایشان به منظور برنامهریزی و تصمیمگیری در شهر
مدینه، اقدام به سرشماری
مسلمانان و ثبت اطلاعات مربوط به آنان نمود.
نقل شده است که ایشان فرمودند: «احصوا کل من تلفظ بالاسلام؛ تمام افرادی که به اسلام گرویدند، را سرشماری کنید.»
یا برای مقابله با دشمنان ابتدا از وضعیت
دشمن به طور دقیق کسب
خبر مینمودند.برای مثال ایشان در
ماه رجب سال دوم هجری، «عبدالله بن جحش» را با هشتاد نفر از
مهاجران به ماموریتی فرستاد و هنگام حرکت نامهای به دست وی داد و فرمود، تا دو روز راه نپیماید، آن را نخواند. آنگاه در آن بنگرد و به فرمان عمل نماید و کسی از همراهان را مجبور نسازد. عبدالله پس از دو روز راهپیمایی
نامه را گشود و چنین فرمان یافت: «هنگامی که نامهی مرا باز نمودی، همچنان رهسپار شو تا در
نخله فرود آیی. پس در کمین قریش باش و جستجو کن برای ما اخبارشان را.»
همچنین ایشان به منظور کسب اطلاعات دقیق برای تصمیمگیری صحیح، افرادی به نام «عریف» و «نقیب» را منصوب میکرد، تا گزارشهای سالم را به اطلاع ایشان برسانند.
«عریف» در
لغت به معنی
دانا و شناسنده و عالم به چیزی یا کسی است که یاران خود را میشناسد و جمع آن «عرفا» است و در اصطلاح به کسی اطلاق میشود که
قیم امور
قبیله و گروهی از مردم است و
تدبیر امور و مسئولیت ادارهی کارهایشان به عهدهی اوست و در وقت لزوم گزارش کارهای آنان را به مافوق خود میدهد.
«نقیب در لغت به معنی بزرگ قوم و کسی است که به احوال مردم خویش آگاه است و در میان آنها دارای
نفوذ و جایگاه است و جمع آن «نقبا» و مانند عریف است.
تاریخ و
سیرهی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز مملو از به کارگیری نقبا و عرفا است.
ابنحجر عسقلانی به نقل از ابنعساکر آورده است: «ابو عزیز جندب بن نعمان ازدی به حضور پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رسید و حضرت او را عریف قومش قرار داد.
نیز رافع بن خدیج انصاری عریف قومش در مدینه بود.
یک تصمیم گیری
سلیم تصمیمی است که همراه با
مشورت از روی
عقل و مصلحتاندیشی باشد.یک مدیر باید با افرادی مشورت کند که از صلاحیت کافی در این زمینه برخوردار باشند، در غیر این صورت تصمیم اتخاذ شده دارای نواقص فراوانی خواهد بود. مشورت در سیرهی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از جایگاه ویژهای برخوردار بوده است. به طوری که ایشان در تصمیمگیریها هرگز
مستبدالرای نبوده و همیشه نظر
اصحاب را جویا میشدند. اهمیت این مساله به قدری است که در قرآن کریم سورهای جداگانه به نام «
شوری» وجود دارد و مشورت در آن از مهمترین مسائل شمرده و در کنار
استجابت دعا و
نماز و
انفاق مطرح شده است.
خداوند میفرماید: «الذین یجتنبون کبائر الاثم و الفواحش...و اقاموا الصلوة و امرهم شوری بینهم و مما رزقناهم ینفقون...»
در این آیه سخن از بهترین انسانها به میان آمده است و صفات آنان را بر میشمارد که یکی از این صفات مشورت است.
یک انسان هر چه قدر هم که عاقل و
اندیشمند باشد؛ اما ممکن است در مواردی دچار
خطا و اشتباه گردد؛ زیرا احاطهی کامل به تمام زوایای مساله ندارد؛ ولی در صورتی که
خرد جمعی در یک موضوع به کار گرفته شود و تجارب دیگران نیز در تصمیم نهایی دخالت داده شود، میتواند تصمیم پخته و دارای ضریب خطای کمتری در پیداشته باشد.
ایشان خود در این باره به اندازهای تاکید داشتند که روایتی شگفت از ایشان
نقل شده است: «هنگامی که زمامداران شما نیکان شما، و توانگران شما سخاوتمندان شما باشند و کارتان با مشورت انجام شود، شایستهی بقا و
زندگی هستید در غیر این صورت زیر زمین از روی آن برای شما بهتر است.»
ایشان در موارد متعددی به ویژه در
غزوات از اصحاب خود دربارهی چگونگش روبرو شدن با دشمن و ادارهی
جنگ مشورت میگرفتند.
۱.ایشان در
غزوهی بدر، دربارهی اصل جنگ، تعیین موضع
نبرد و اسیران جنگی با اصحاب خود مشورت نمود.
۲.در
نبرد احد شورایی تشکیل داد و در نحوهی مقابله با لشگر
قریش مشورت کرد، سپس تصمیم گرفت.
۳.در
جنگ احزاب (
خندق) برای مقابه با
سپاه کفر، بنا بر نظر
سلمان فارسی خندقی به دور شهر
حفر کردند.
[۱۲] ۴.در ماجرای
صلح حدیبیه پس از آن که
مشرکان مانع حرکت کاروان زیارتی
مسلمانان به
مکه شدند، با یاران خود مشورت کردند.
یک تصمیم اگر با ویژگیهای زیر توام باشد، نتایج خوبی را میتواند به ثمر آورد.
مدیریت بخردانه مدیریتی است که در آن ابتدا به رفع عوارض و پیامدهای اقدامات نسنجیده و ناپخته پرداخته، سپس وارد عمل شود. یعنی در آغاز کار تمام زوایا مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد و در صورت عدم اشکال تصمیم به اجرای آن گرفته شود.بر خلاف مدیریتهای نابخردانه که به صورت عکس عمل میشود.
امام علی (علیهالسّلام) در حدیثی میفرماید: «ایها الناس!...لا خیر فی الدنیا لا تدبیر فیها؛
هیچ خیری در دنیایی که
تدبیر و آیندهنگری در آن نباشد نیست.»
نیز مسالهی تدبیر و آیندهنگری به عنوان یک اصل در تصمیمگیریهای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لحاظ میشد و به آن بسیار تاکید میورزیدند. از
امام صادق (علیهالسّلام) نقل شده است: «مردی خدمت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رسید و گفت: ای رسولخدا مرا
نصیحت کن. حضرت فرمود: آیا عمل میکنی؟ گفت: آری. تا سه مرتبه سؤال خود را تکرار نمودند و مرد پاسخ مثبت داد. آن گاه فرمود: «هر گاه تصمیم به انجام کاری گرفتی، در
عاقبت آن بیندیش. پس چنان چه عاقبت آن کار درست و صحیح بود عمل کن. در غیر این صورت منصرف شو آن را رها کن.»
افرادی که در تصمیمگیریهای خود از تجارب استفاده میکنند، کمتر در معرض اشتباه قرار میگیرند و در ادارهی امور موفقترند.
امام علی (علیهالسّلام) فرمود: «من التوفیق حفظ التجربه؛
بهره گیری از تجربه نشانهی موفقیت است.»
هماناندازه که انسان تجربهاش بیشتر میشود، به گنجینهی با ارزشی برای تصمیم گیری دست یافته است. این حقیقت در
حدیث نبوی مشهور به زیبایی بیان شده است: «لا یلدغ المؤمن من جحر واحد مرتین؛
مؤمن هیچ گاه از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود.»
عموما در تصمیمگیریها، روشها و راه کارهای متعددی فرا روی
مدیر قرار میگیرد. مدیر توانمند و کار بلد کسی است که بهترین و کوتاهترین مسیر را برای رسیدن به مقصد برگزیند. با این وجود هم در
وقت صرفهجویی کرده و نیز کمتر دچار خطا و لغزش خواهد شد. چه بسا مدیرانی که به سبب انتخاب غلط شیوه، علیرغم تلاش و زحمت فراوان، به جای پیشرفت، از مقصد اصلی دورتر و باعث هدر رفتن منابع انسانی ومنابع اقتصادی اقتصادی با ارزشی شدهاند.
تصمیمات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در سراسر زندگیشان گویای آن است که حضرت بهترین و مناسبترین روشها را اتخاذ مینمودند. نصب «
حجرالاسود» بارزترین نمونهی این نوع تصمیمگیری در سیرهی نبوی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. زمانی که قرار شد
خانهی خدا را تجدید بنا کند، هر قبیلهای مسؤول انجام یکی از امور شد. تا این که کار به نصب حجرالاسود رسید و هر قبیلهای میخواست افتخار آن را نصیب قبیلهی خویش سازد. بدین ترتیب همهی قبائل مجهز شدند تا با یکدیگر بجنگند. در هر صورت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را حکم قرار دادند و گفتند: «قد رضینا بحکم محمد بن عبدالله» به حکم این
محمد امین تن میدهیم. سپس ایشان فرمود: «جامهای نزد من بیاورید.» آن گاه
سنگ را گرفت و درون
پارچه قرار داد و فرمود: «هر قبیلهای یک گوشه از
جامه را بر گیرد» بدین ترتیب همهی قبائل در بلند کردن سنگ شرکت جستند و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سنگ را در جای خود نهاد.
این چنین بود که رسولخدا کار مشکلی را که داشت منجر به خونریزی میشد، با شیوهای مدبرانه و ساده به انجام رساند و این هنر مدیریت است.
از مسائلی که باید در مدیریتها به خوبی رعایت شود، حفظ جهت و برنامهی کلی و عدم انحراف از آن است. تصمیمگیریهای پراکنده و گاه
متضاد، به دلیل تغییر اهداف و جهات، در عمل با شکست مواجه میشوند؛ زیرا باعث
تفرقه و پراکنگی امور میشوند. قرآن کریم میفرماید: «ارباب متفرقون خیرام الله الواحد القهار؛
خدایان متعدد و پراکنده بهترند یا خدای یگانهی
قهار.» نیز پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خود میفرمود: «قولوا لاالهالاالله تفلحوا»
جهتگیری در تصمیمات باید از همان آغاز کار صحیح و آگاهانه باشد. تا بتوان به نتایج آن امیدوار بود. در سیرهی معصومین (علیهالسّلام) به ویژه رسولخدا که مورد بحث ما است، شاهد یکنواختی جهت و روند کار نیز هستیم. همهی تلاشهای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در دوران نبوتشان در یک جهت مشخص سیر میکرد.
دعوت پنهانی و
آشکار،
دفاع و
تهاجم، جنگ و
صلح، همه و همه به یک منظور بود و آن هم دعوت به
توحید و
پرستش خدای یگانه بود.
خداوند متعال رسولش را این چنین مورد خطاب قرار داد و جهت تصمیمگیریها را معین فرمود: «واصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم بالغداة و العشی یریدون وجهه...؛
خود را با کسانی
شکیبا دار که
بامداد و شبانگاهان پروردگارشان را میخوانند و در آن رضای او را میطلبند، دو
چشم خویش از ایشان مگردان در حالی که خواستار زندگانی دنیا باشی! و از آن کس فرمان نبر که دل او از یادمان غافل کردهایم و از
هوی و هوس پیروی میکند و کارش
تجاوز و
ستم است.»
در
منطق عملی رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اصل بر کیفیت عمل بوده است، نه کمیت آن چه که اهمیت دارد، این است که تصمیمها منجر به
عمل صالح و خالص شود، نه صرفا کمیت آن. چه بسا عملی که بارها و چندین سال انجام گیرد، لکن اندکی
اخلاص در آن نباشد. آن چه که ماندگار و مطلوب است، عمل نیک همراه با اخلاص است نه نفس کار.
«ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات انا لانضیع اجر من احسن عملا؛
همانا کسانی که
ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، همانا ما اجر و پاداش آنها را ضایع نمیکنیم.»
نیز پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در وصایای خود به
ابوذر میفرماید: «ای ابوذر بیشترین اهتمامت در عمل با
تقوا باشد، تا عمل صرف؛ زیرا هیچ عملی با تقوا، اندک محسوب نمیشود و چگونه عمل مورد پذیرش خداوند اندک محسوب شود؟ که خدای متعال میفرماید: «جز این نیست که خدا از
پرهیزکاران میپذیرد.»
این سخنان به این معنی نیست که کمیت هیچ ارزشی ندارد خیر، بلکه مراد این است که اصل بر کیفیت هر امری است نه فقط کمیت؛ لذا در هر تصمیمگیری ملاک باید جوانب کیفی آن باشد.
پس از پرداختن به ویژگیها و مبانی اساسی تصمیمگیری (مقدمات تصمیمگیری) حال نوبت به اتخاذ تصمیم میرسد.این تصمیم باید از قاطعیت لازم برخوردار بوده و هیچگونه
ضعف و سستی در انجام آن نباشد.
یک مدیر لایق کسی است که هنگام اخذ تصمیم از قاطعیت و ارادهی قوی و محکم در به فعلیت رسانیدن تصمیم خود برخوردار باشد و از خردهگیری دیگران نهراسد. همچنان که رسولخدا نیز چنین بود و همین مساله باعث رشد و قوت
اسلام شد.
باز امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) دربارهی ایشان میفرماید: «خدایا! بهترین درودهایت و...را خاص پیامبرت قرار بده که خاتم پیامبران است و...آشکار کنندهی
حق با
برهان، فرونشانندهی
طغیان و درهم کوبندهی شوکت گمراهان چنان که او بار
رسالت را نیرومندانه برداشت. در انجام فرمانت برپا و در جهت خشنودیت پویا، نه از اقدامی رویگردان و نه در عزمی سست و ناتوان.»
برای جنگ احد، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از اصحاب خویش مشورت خواست و هر کدام نظری دادند. عدهای گفتند داخل شهر مدینه میجنگیم و از برج و باروی شهر استفاده میکنیم.عدهای دیگر گفتند: بهتر است در بیرون از شهر با مشرکان روبرو شویم.در نهایت پس از بحث فراوان، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تصمیم به خروج از شهر گرفت و به آنها بشارت
نصرت و پیروزی داد.
و فرمود: «انظروا ما امرتکم به، فاتبعوه، امضوا علی اسم الله فلکم النصر ما صبرتم؛
گوش فرا دهید به آن چه که به شما دستور میدهم، تبعیت کنید، در صورتی که
صبر و شکیبایی پیشه کنید، پیروزی از آن شماست.»
خداوند به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمان داد، هنگامی که تصمیم قاطع گرفت، به او
توکل کند. «فاذا عزمت فتوکل علی الله؛
یعنی تمام امور خود را به خدا بسپار و به نصرت او
اعتماد داشته باش.»
خداوند در موقعیتهای فراوان، پیامبرش (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به توکل امر فرموده است.در آغاز دعوت همگانی فرمود: «فانذر عشیرتک الاقربین...فتوکل علی العزیز الرحیم»
نیز به آن حضرت فرمود، دربارهی رسالت خود و آن که او را کفایت میکند، چنین اعلام بدارد: «بگو در برابر ابلاغ این آیین هیچ پاداشی از شما نمیخواهم و بر خداوندی توکل کن که هرگز نمیمیرد.»
ایشان در وصایای خود خطاب به ابوذر فرمودند: «اگر دوستداری قویترین مردم باشی، پس به خدا توکل کن.»
تاکید داشتند که پیروانشان پس از تحصیل مقدمات امور به خدا توکل کنند. از این رو هنگامی که مرد اعرابی شتر خود را رها کرد و گفت: به خدا توکل کردم. حضرت به او فرمود: «اعقلها و توکل» ابتدا زانوی
شتر را ببند و سپس توکل کن.
تصمیمی که از مقدمات یاد شده برخوردار باشد و آخرالامر همراه با توکل برخدا باشد، میتواند تصمیمی عاقلانه، استوار و ثمربخش باشد.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «تصمیمگیری پیامبر»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۵/۱۲.