صفات حروف
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
به اوصاف و کیفیات حروف، در هنگام تلفظ، صفات حروف میگویند.
ــ صفات حروف، عبارت است از اوصاف و کیفیاتى که هنگام
ادای حروف از محل و مخرج خود، بروز مىکند. براى تشخیص
حروف متجانس و
متقارب، کیفیتى که هنگام
تلفظ بر آنها عارض مىگردد - یعنى
صفات آنها - مفید خواهد بود. از این نظر، شناختن این صفات ضرورى است.
ــ هرکدام از حروف عربی، دارای اوصاف خاصی هستند. برخی از این اوصاف، مشترک بین چند
حرف است و برخی دیگر
اختصاص به یک حرف خاص دارد. در پارهای از حروف، رعایت برخی از این اوصاف لازم است؛ زیرا با داشتن این وصف است که از حرف دیگر مشابه خود متمایز میشود؛ ازاینرو فرا گرفتن برخی از این اوصاف، برای صحت
قرائت نماز ضروری است.
صفات حروف را به دو قسم اصلى و عارضى
تقسیم کردهاند و برخى دو
صفت قوت و
ضعف را هم به آن افزودهاند.
صفات اصلی یا
متضاد یا ذاتى به ترتیب عبارتاند از: "
جهر،
همس،
شدت،
رخوت،
اطباق،
انفتاح،
استعلا،
استفال،
اذلاق و
اصمات ".
صفات عارضی یا غیر متضاد و یا فرعى را مىتوان اینگونه بر شمرد: "
صفیر،
قلقله،
سکون،
تفشّی،
انحراف،
تکریر،
استطاله،
لین،
غُنّه،
بحّه،
خروره،
نبر،
نفخ،
نفث،
خفا،
هاوی".
برای توضیح در هر مورد، به مدخلهاى مربوطه مراجعه شود.
در این بخش، به برخی از صفات که اهمیت بیشتری دارند، اشاره میشود.
«
استعلاء» در اصطلاح تجویدی به معنای بالا آمدن بخش زیادی از
زبان به طرف کام است. این صفت باعث میشود که این حروف به صورت پر حجم و درشت و غلیظ تلفظ شوند. حروف «خ»، «ص»، «ض»، «غ»، «ط»، «ق» و «ظ» دارای این ویژگی هستند.
بقیه حروف دارای صفت «استفال» هستند که متضاد «استعلاء» است و به معنای پایین آمدن ریشه زبان در هنگام ادای آنهاست.
رعایت صفت استعلا در حروف «ص» و «ط» موجب تمایز آنها از «س» و «ت» میشود؛ همانگونه که رعایت
صفت استفال در این دو، موجب تمایزشان از دو حرف اول میگردد.
حروفی که دارای صفت «همس» هستند، ده حرفاند که در این عبارت جمع شدهاند: «سکت فحثه شخص».
حرف مهموس حرفی است که هنگام تلفظ، نفس در مخرج حرف جریان پیدا میکند و صدا مخفی و ضعیف خواهد بود. علت ضعیف بودنش، ضعف در محدود شدن تلفظ به مخرج تلفظ حرف است. در مقابل، «
جهر» که به معنای ظهور و اعلان است، در اصطلاح به حبس شدن جریان نفس در مخرج حرف، هنگام تلفظ آن گفته میشود که علت آن، قوی بودن منحصر شدن تلفظ حرف به مخرج آن است؛ لذا صدا به صورت کاملاً
آشکار و واضح و قوی از مخرج خارج میشود.
در صورتی که صفت
همس در حروف «س»، «ح»، «ث»، «ش» و «خ» رعایت نشود، این حرف به ترتیب، تبدیل به حروف «ز»، «ع»، «ذ»، «ژ»، و «غ» خواهند شد.
«
شدت» یک حرف بدین معناست که آن حرف در محل تلفظش پایدار است و به صورت قوی ادا میشود؛ به گونهای که هنگام تلفظ حرف، صدا قطع میشود. در مقابل، حروفی که صفت «
رخوت» دارند، حروفی هستند که تلفظشان به صورت ضعیف انجام میگیرد و در نتیجه هنگام تلفظشان صدا قطع نمیشود. این دو ویژگی، هنگام ساکن یا مشدد بودن حروف، بیشتر ظهور و بروز دارد و قابل تشخیص خواهد بود.
قابل
ذکر است اگر حرفی هم «شدت» و هم «استعلا» و هم «جهر» داشته باشد، مثل حرف «ط» در نهایت
قدرت خواهد بود و باید محکم تلفظ شود.
«تفخیم» در اصطلاح تجویدی به معنای درشت و پر تلفظ کردن حرف، و «
ترقیق» برخلاف آن، یعنی ریز و نازک ادا کردن حرف است. در هنگام «تفخیم»، دهان جمع میشود و یا به شکل عمودی باز میشود؛ اما در موقع «ترقیق» دهان به شکل افقی باز میشود.
حروفی که صفت استعلا دارند، همه تفخیم میشوند. سه حرف دیگر نیز با دارا بودن شرایطی،
تفخیم میشوند:
حرف «ل» در اکثر موارد ترقیق میشود؛ یعنی نازک ادا میشود. فقط در لفظ جلاله «
الله» در صورتی که
حرکت ما قبل «لام» فتحه یا ضمه باشد، درشت ادا میشود. در این حالت به اصطلاح تجویدی لام «
تغلیظ» میگردد؛ اما در موقعی که حرکت ماقبل کسره باشد، لام نازک ادا میشود.
حرف «ر» در اکثر موارد تفخیم میشود؛ یعنی درشت ادا میشود؛ اما در شرایطی «راء» ترقیق میشود:
أ. هنگامی که مکسور باشد؛
ب. هنگامی که ساکن ماقبل مکسور باشد؛ مشروط به اینکه قبلش همزه وصل نباشد و یا بعدش، حرفی که صفت استعلا دارد، واقع نشده باشد (در یک کلمه).
ج. در ساکن و در آخر کلمه باشد و ماقبلش «یاء» ساکن قرار داشته باشد؛ مثل «بصیر» (در حالت وقف).
د. هنگامی که ساکن و آخر کلمه باشد و حرف ماقبل آن ساکن باشد و آن حرف «یاء» نباشد و حرف قبل آن حرف، مکسور باشد؛ مثل «السحر».
هـ . زمانی که ساکن و آخر کلمه باشد و قبل از آن کسره اصلی باشد؛ مثل «ناصر».
قابل ذکر است که در برخی موارد، هر دو وجه تفخیم و ترقیق جایز است: در صورتی که حرف «راء» ساکن و ماقبلش کسره اصلی باشد و حرف بعد آن از حروف استعلا باشد، ولی آن حرف هم مکسور باشد؛ مثل «فرق»؛ در جایی که در حالت
وقف، حرف «راء» در آخر کلمه قرار گرفته باشد و قبل از آن حرف استعلا، ساکن ماقبل مکسور قرار گرفته باشد؛ مثل «قطر»؛ همچنین هنگامی که در حال وقف حرف راء در آخر کلمه باشد و «یاء» آخر کلمه حذف شده باشد؛ مثل «و اللیل اذا یسر».
هنگامی که پنج حرف «ق»، «ط»، «ب»، «ج» و «د»؛ (قطب جد) ساکن باشند، باید قدری از مخرج خود رها شده و صدای آنها ظاهر شود، که بر اثر این امر، حرف از حالت سکون کامل خارج شده و در اصطلاح قلقه پیدا میکند. از طرفی دیگر، باید دقت کرد که دیگر حروف ساکن، چنین حالتی پیدا نکرده و با
سکون کامل
قرائت شوند.
این صفت مختص به حرف «ر» است که با برخورد نوک زبان با کام (سقف دهان) ایجاد میشود. باید دقت شود که در رعایت این
صفت، زیادهروی صورت نگیرد.
غنه صدایی است که از فضای
خیشوم (بینی) خارج میشود؛ و اصطلاحاً به صدای دلپذیری گفته میشود که از ترکیب دو حرف «م» و «ن» به وجود میآید.
۱. بیگلری، حسن، سرالبیان فى علوم
القرآن، ص۱۶۷.
۲. پور فرزیب مولایی، ابراهیم، تجوید جامع، ص۵۰.
۳. محیسن، محمدسالم، الرائدفى تجوید
القرآن، ص۴۷.
۴. صبره، علی، العقد الفرید فى فن التجوید، ص۳۹.
۵. موسوی بلده، محسن،
حلیة القرآن قواعد تجوید مطابق با روایت حفص از عاصم، ج۲، ص۴۷-۶۱ .
۶. قرطبی، عبدالوهاب بن محمد، الموضع فى التجوید، ص۸۷.
۷. دانی، عثمان بن سعید، التحدید فى الاتقان والتجوید، ص۱۰۷.
۸. فاضل گروسی، عبد الحسین، تجوید استدلالى، ص۱۳۵-۱۵۵.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «تجوید قرآنی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۴/۲۱. مرکز اطلاعات و اسناد اسلامی.