صَعِید (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
صَعِيد
صَعِيد:(فَتَيَمَّمُوا صَعِيْداً طَيِّباً) «صَعِيد» از مادّه
«صعود» گرفته شده، اشاره به اين است كه بهتر است خاکهاى سطح
زمین براى اين كار انتخاب شود، همان خاکهايى كه در معرض تابش آفتاب و مملوّ از هوا و باكترىهاى ميكروبكش است.
بسيارى از دانشمندان لغت براى
«صَعِيد» دو معنا ذكر كردهاند: يكى خاک و ديگرى تمام چيزهايى كه سطح كره زمين را پوشانيده، اعم از خاک، ريگ، سنگ و غيره، و همين موضوع باعث اختلافِ نظر فقهاء در چيزى كه تيمم بر آن جايز است شده، ولى با توجّه به ريشه لغوى كلمه «صَعِيد» كه همان «صعود و بالا قرار گرفتن» مىباشد، معناى دوم به ذهن نزديکتر است.
ترجمه و تفاسیر آیات مرتبط با صَعِيد:
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَ أَنتُمْ سُكَارَى حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَ لاَ جُنُبًا إِلاَّ عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّىَ تَغْتَسِلُواْ وَ إِن كُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاء أَحَدٌ مِّنكُم مِّن الْغَآئِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَفُوًّا غَفُورًا) (اى كسانى كه
ایمان آوردهايد! در حال مستى به
نماز و جماعت در
مسجد نزديک نشويد، تا بدانيد چه مىگوييد؛ و همچنين در حالى كه جُنُب هستيد- مگر در حال عبور از مسجد- تا
غسل كنيد. و اگر بيماريد، يا مسافر، و يا يكى از شما از محل پستى آمده و قضاى حاجت كرده، و يا با زنان آميزش جنسى داشتهايد، و در اين حال، آب براى
وضو يا غسل نيافتيد، بر
زمین پاكى
تیمّم كنيد؛ به اين طريق كه صورتها و دستهايتان را با آن مسح نماييد.
خداوند، بخشنده و آمرزنده است.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: كلمه صعيد به معناى رويه و پوست زمين است، (آنچه از ظاهر زمين به چشم مىخورد) و توصيف صعيد به اينكه صعيدى طيب باشد.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ وَ إِن كُنتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُواْ وَ إِن كُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاء أَحَدٌ مَّنكُم مِّنَ الْغَائِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُم مِّنْهُ مَا يُرِيدُ اللّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَ لَكِن يُرِيدُ لِيُطَهَّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ) (اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه براى نماز بر مىخيزيد، صورت و دستها را تا آرنج بشوييد؛ و سر و پاها را تا برآمدگى روى پا مسح كنيد. و اگر جنب باشيد، خود را بشوييد و غسل كنيد. و اگر بيمار يا مسافر باشيد، يا يكى از شما از محل پستى آمده و قضاى حاجت كرده، يا با زنان آميزش جنسى داشتهايد، و آب براى غسل يا وضو نيافتيد، بر زمين پاكى تيمّم كنيد؛ به اين طريق كه صورت (پيشانى) و دستهايتان را با آن مسح كنيد، خداوند نمىخواهد شما را در تنگنا قرار دهد؛ بلكه مىخواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نمايد؛ شايد شكر به جا آوريد.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: كلمه تيمم به معناى قصد كردن است، و كلمه صعيد به معناى رويه و پوست زمين است، (آنچه از ظاهر زمين به چشم مىخورد) و توصيف صعيد به اينكه صعيدى طيب باشد- با در نظر گرفتن اينكه طيب از هر چيزى است كه حال و وضعى به مقتضاى طبع اوليهاش داشته باشد- براى اشاره به اين بوده كه شرط است در خاک تيمم، اينكه حالت اصلى خود را داشته باشد، مثلا از خاک يا سنگهاى طبيعى معمولى باشد، نه خاكى كه با پخته شدن و حرارت ديدن حالت اصلى خود را از دست داده و به صورت گچ، آهک و سفال در آيد و يا در اثر فعل و انفعالهاى طبيعى به صورت مواد معدنى در آمده باشد.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(وَ إِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيْهَا صَعِيدًا جُرُزًا) (ولى اين زيورها پايدار نيست، و ما سرانجام آنچه را بر روى زمين است خاک بىحاصلى قرار مىدهيم.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: كلمه صعيد به معناى قشر زمين است و كلمه جرز به طورى كه مجمع البيان گفته، زمينى است كه گياه نروياند، گويى تخم گياهان را مىخورد.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(فَعَسَى رَبِّي أَن يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِّن جَنَّتِكَ وَ يُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا) (اميد است پروردگارم بهتر از باغ تو، به من بدهد؛ و مجازات حساب شدهاى از
آسمان بر باغ تو فرو فرستد، به گونهاى كه آن را به زمين بىگياهى مبدل كند.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: كلمه صعيد به معناى زمين هموار بى علف است، و مقصود از اينكه گفت آب آن غور شود اين است كه آبش در زمين فرو رود و از جريان بيفتد.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، بر گرفته از مقاله «صَعِید»، ص۳۳۴.