• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

صید خام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



صيد: شكار حيوان وحشى/ جانور وحشى.
صيد در لغت و به تبع در كلمات فقها به معناى شكار حيوان وحشى و نيز خود حيوان وحشى آمده است. مراد از شكار اعم از گرفتن، به دام افكندن و كشتن است.[۱]     از احكام آن در بابهاى حج، تجارت و صيد و ذباحه سخن گفته‌اند.
صيد و حرم: از جمله محرمات احرام (احرام) شكار حيوان وحشى است؛ در حرم(حرم) باشد يا بيرون از حرم؛[۲]     چنان كه شكار كردن در حرم حرام است؛ خواه شكارچى محرم باشد يا غير محرم.[۳]     با اين تفاوت كه خوردن گوشت شكار بر محرم مطلقا حرام است؛ هرچند مُحِلى آن را در بيرون حرم شكار كرده و به درون آورده باشد؛ ليكن خوردن آن براى مُحل جايز است.[۴]    
در حرمت شكار تفاوتى ميان انواع شكار كردن، همچون كشتن، به دام افكندن و گرفتن نيست؛ بلكه كمك كردن ديگرى بر شكار با اشاره، گفتار و يا در اختيار گذاشتن سلاح نيز حرام است.[۵]    
اگر محرم در بيرون حرم حيوانى را شكار كند، بنابر قول مشهور، گوشت آن حتى بر مُحل نيز حرام خواهد بود.[۶]    
مراد از حيوان وحشى، وحشى بالاصاله است. بنابر اين، شامل وحشى‌اى كه توسط انسان رام شده نيز مى‌شود؛ ليكن شامل حيوانى كه در اصل اهلى بوده و سپس وحشى شده نمى‌شود؛ ليكن در اينكه هر حيوان وحشى را؛ چه از حلال گوشتها باشد يا از حرام گوشتها در بر مى‌گيرد يا اختصاص به حلال گوشتها دارد و يا حلال گوشتها به اضافه حرام گوشتهايى كه در آنها كفّاره ثابت است، مانند شير، روباه و خرگوش، اختلاف است.[۷]     بنابر قول به تعميم، كشتن حيوانى كه انسان از آن برخود مى‌ترسد و قصد تعرض دارد، جايز مى‌باشد.[۸]    
مراد از صيد (حيوان وحشى) صيد غير دريايى است. بنابر اين، شكار حيوان دريايى براى محرم جايز است.
صيد دريايى صيدى است كه زيست آن در دريا است [۹]    
صيد و كفّاره: شكار كردن حيوان وحشى غير دريايى در حال احرام يا در حرم موجب ثبوت كفاره بر شكار كننده است.
جانورى كه شكار (كشتن) آن حرام و موجب ثبوت كفّاره است يا از پرندگان است و يا از غير پرندگان. در اين مقاله به اختصار به كفاره صيد اشاره مى‌شود و تفصيل آن در عناوين مناسب مى‌آيد.
الف. پرندگان: كفّاره كشتن شتر مرغ يك شتر؛[۱۰]     كفّاره كشتن هر يك از گنجشك، قُبَّره (چكاوك) و صَعوه (پرنده‌اى كوچك شبيه گنجشك) به قول مشهور، يك مُدّ طعام؛[۱۱]     كفّاره كشتن مرغ سنگ خوار، كبك و دُرّاج يك بره نر كه از شير گرفته شده است و مى‌چرد؛[۱۲]     كفّاره كشتن يك ملخ، به قولى يك دانه خرما و به قولى ديگر يك كف طعام [۱۳]     و كفّاره كشتن ملخهاى زياد يك گوسفند است. البته در صورتى كه ناگزير از كشتن ملخ باشد، كفّاره ثابت نيست.[۱۴]    
به قول مشهور، كفاره كشتن كبوتر در غير حرم براى محرم يك گوسفند و براى مُحِل در حرم يك درهم است. چنانچه محرم در حرم كبوترى را بكشد كفّاره آن يك گوسفند به اضافه يك درهم است.[۱۵]    
در كشتن زنبور اختلاف است كه آيا كفّاره دارد يا نه و بنابر قول نخست، كفّاره آن چه چيز و چه مقدار است.
در ساير پرندگان اختلاف است كه آيا كفّاره كشتن آنها يك گوسفند است يا بهاى آن‌ها.[۱۶]    
ب. غير پرندگان: كفّاره شكار گاو وحشى و نيز بنابر قول مشهور، الاغ وحشى( گورخر) يك گاو اهلى است.[۱۷]     كفّاره صيد هر يك از روباه، آهو و خرگوش يك گوسفند [۱۸]     و كفّاره كشتن جوجه تيغى، سوسمار و موش صحرايى به قول مشهور يك جَدْى (بزغاله نر) است.[۱۹]    
كفّاره كشتن ساير حيواناتى كه براى كشتن آنها كفّاره خاصى ذكر نشده، بهاى آن حيوان است.[۲۰]    
ساير احكام: بنابر قول مشهور، بر مُحِلى كه حيوانى را در حرم شكار كرده واجب است قيمت آن را بپردازد.[۲۱]    
كفّاره همان گونه كه با شكار كردن صيد ثابت مى‌شود با خوردن آن نيز ثابت مى‌گردد، هرچند كسى ديگر آن را شكار كرده باشد؛ ليكن در اينكه كفّاره آن، كفّاره شكار كردن است يابهاى آن، اختلاف است.[۲۲]    
هرگاه جمعى در حال احرام، با مشاركت يكديگر حيوانى را شكار كنند، بر هر يك از آنان كفّاره جداگانه واجب مى‌شود.[۲۳]    
ثبوت كفّاره براى محرم اختصاص به كشتن صيد ندارد؛ بلكه در نگهداشتن آن توسط محرم و كشتن توسط ديگرى نيز كفّاره بر او واجب مى‌شود.[۲۴]    
چنانچه محرم حيوانى را در حرم شكار كند، به قول مشهور آنچه كه بر محرم در غير حرم و بر مُحِل در حرم واجب مى‌شود، بر او واجب مى‌گردد. بنابر اين، اگر محرم در حرم كبوترى را بكشد، بايد يك گوسفند ـ كه كفّاره محرم در غير حرم است ـ و يك درهم ـ كه كفّاره مُحِل در حرم است ـ بدهد.[۲۵]    
چنانچه محرم بيش از يك بار شكار كند، در صورتى كه از روى عمد نباشد، براى هر بار، كفّاره بر او واجب مى‌شود؛ اما اگر تكرار از روى عمد باشد، بنابر نظر اكثر فقها، كفّاره تكرار نمى‌شود و او از كسانى خواهد بود كه خداوند خود از آنان انتقام مى‌گيرد.[۲۶]    
كفّاره صيد، در راه خدا به مستحقان صدقه داده مى‌شود؛ ليكن در صورتى كه حيوان مملوك كسى باشد، اختلاف است كه آيا كفّاره آن را بايد به مالك حيوان بدهد يا اينكه در راه خدا به مستحقان صدقه بدهد و قيمت آن را به مالكش بپردازد.[۲۷]     در صورتى كه كفّاره، حيوان باشد، ابتدا به نيّت كفّاره ذبح و سپس صدقه داده مى‌شود.[۲۸]    
چنانچه كفّاره، حيوان باشد محل ذبح يا نحر آن ـ در صورتى كه صيد در احرام حج صورت گرفته باشد ـ منى است؛ اما اگر در احرام عمره رخ داده باشد، اختلاف است كه مكان آن منى است يا مكّه.[۲۹]    
صيد و تملّك: از اسباب تملّك حيوان وحشى شكار آن است [۳۰]     به شرط آنكه ملكيت آن براى ديگرى محرز نباشد؛ هرچند به سبب وجود نشانه‌هاى آن، مانند بسته بودن طناب در گردن يا يكى از پاهاى حيوان. بنابر اين، با علم به وجود مالك در غير پرنده، شكار كننده مالك نمى‌شود؛ بلكه در صورت شناختن مالك، بايد آن را به وى برگرداند و اگر او را نشناسد، محكوم به حكم لقطه است، اگر گم شده باشد. در غير اين صورت حكم مجهول المالك را دارد [۳۱]     و در پرنده اگر بال آن چيده شده باشد، محكوم به حكم غير پرنده است؛ اما اگر چيده نشده باشد، شكار كننده با شكار مالك آن مى‌شود، مگر آنكه براى آن مالكى شناخته شده وجود داشته باشد كه بايد به او برگردانده شود؛ ليكن در فرض ناشناخته بودن مالك، آيا همچون غير پرنده، حكم لقطه يا مجهول المالك بر آن جريان مى‌يابد يا نه، بلكه شكار كننده مالك آن مى‌شود؟ اختلاف است. قول نخست به ظاهر كلمات فقهايى كه متعرض مسئله شده‌اند، نسبت داده شده است؛[۳۲]     ليكن برخى به قول دوم قائل شده‌اند.[۳۳]    
صيد و سفر: مسافرت براى شكار يا به انگيزه سرگرمى و خوش گذرانى است يا به جهت تهيه آذوقه خانواده و يا براى تجارت.
از لحاظ حكم تكليفى، بدون شك، سفر شكارى با دو هدف آخر جايز است؛ ليكن در حرمت مسافرت با هدف نخست اختلاف است. اما از لحاظ حكم وضعى، بدون ترديد، سفر با هدف نخست موجب قصر نماز و افطار روزه نمى‌شود؛ بلكه نماز در چنين سفرى تمام است و روزه گرفته مى‌شود؛ چنان كه سفر با هدف دوم موجب قصر و افطار است؛ ليكن در مسافرت به انگيزه تجارت و كار اختلاف است كه آيا موجب قصر نماز و افطار روزه مى‌شود يا تنها موجب افطار روزه مى‌گردد و نماز در آن تمام است.[۳۴]    
صيد و تذكيه: شكار حيوان وحشى (كشتن با آلات صيد) در كنار ذبح و نحر از راههاى تذكيه حيوان به شمار مى‌رود.
مراد از حيوان وحشى اعم از حلال گوشت و حرام گوشت و نيز وحشى اصلى و عارضى (عروض وحشى شدن پس از اهلى بودن) است.
انواع صيد به لحاظ تذكيه: صيد يا از حيوانات خشكى است و يا دريايى و هر يك از آن دو يا حلال گوشت است و يا حرام گوشت. نوع دوم، يا نجس العين است يا پاك. بدون شك، حيوان وحشى حلال گوشت قابل تذكيه است؛ چنان كه حيوان وحشى نجس العين، مانند سگ و خوك قابل تذكيه نيست. در تذكيه‌پذير بودن حيوانات حرام گوشت اختلاف است.
شرايط حليّت: شرايط حليّت شكار يا به لحاظ ابزار و آلات شكار است و يا به لحاظ شكار كننده.
الف. آلات شكار: در تحقق تذكيه با شكار، ابزارى خاص لازم است. اين ابزار يا از جنس حيوان است، مانند سگ شكارى و يا از نوع جماد، مانند سلاح گرم. در هر يك از اين ابزار، شرايطى معتبر است كه بدون آنها تذكيه محقق نمى‌شود، از قبيل آموزش ديده بودن سگ براى شكار يا برنده و تيز بودن سلاح.
حليّت شكار با آلات صيد، مشروط به آن است كه مرگ شكار مستند به جراحت وارده با آن آلات باشد.[۳۵]    
صيد ملخى كه توان پرواز دارد بازنده گرفتن آن به هر وسيله‌اى، صحيح است؛[۳۶]     چنان كه صيد ماهى با زنده گرفتن آن از آب با هر ابزارى صحيح مى‌باشد.[۳۷]    
حيوان وحشى اى كه اهلى شده و نيز بچه حيوان وحشى كه توان پرواز يا فرار ندارد، با شكار كردن حلال نمى‌شود؛ بلكه بايد ذبح شود.[۳۸]    
ب. شكار كننده: شرايط معتبر در شكار كننده براى حليت شكار عبارت اند از:مسلمان يا در حكم مسلمان بودن. مراد از در حكم مسلمان بودن، كودكى است كه پدر و مادر او يا يكى از آن دو مسلمان باشند. بنابر اين، شكار كافر، حتى اهل كتاب بنابر قول مشهور حلال نيست.[۳۹]     عاقل بودن. بنابر اين، شكار ديوانه حلال نخواهد بود.[۴۰]     مميّز بودن. بنابر اين، شكار كودك غير مميّز حلال نيست.[۴۱]     رها كردن سگ يا پرتاب كردن تير و مانند آن به قصد شكار. بنابر اين، چنانچه سگ، خود در پى شكار برود، يا تير به سمت هدفى پرتاب شود و به طور اتفاق به حيوانى اصابت كند و آن را بكشد، شكار حلال نخواهد بود.[۴۲]     قصد نوع شكار را داشتن. بنابر اين، اگر قصد شكار كننده خوك بوده و به طور اتفاقى به آهو اصابت كرده است، آهو حلال نخواهد بود.[۴۳]     بردن نام خدا هنگام روانه كردن سگ يا پرتاب تير. بنابر اين، اگر به عمد نام خدا را نبرد صيد حلال نخواهد بود؛ اما اگر فراموش كند حلال است.
آيا زمان بردن نام خدا هنگام روانه كردن سگ يا پرتاب كردن تير است يا بردن نام خدا پيش از رسيدن يا اصابت به شكار نيز كفايت مى‌كند؟ مسئله اختلافى است.[۴۴]    
ناپديد نشدن شكار از ديد شكارچى در حال داشتن حيات مستقر. بنابر اين، چنانچه حيوان با داشتن حيات مستقر، ناپديد گردد و شكارچى پس از آن، آن را كشته بيابد، حلال نخواهد بود، مگر آنكه به سبب وجود قراين و شواهد يقين پيدا كند كه مرگ شكار به سبب آلت صيد بوده است.[۴۵]     دست نيافتن به شكار در حال داشتن حيات مستقر. بنابر اين، اگر شكار را زنده بيابد بايد آن را ذبح كند تا حلال شود. در غير اين صورت حلال نخواهد بود.[۴۶]    
[۴۷]     لسان العرب، واژه «صيد» ؛ فرهنگ بزرگ سخن، واژه «شكار»
[۴۸]     جواهر الكلام، ج۱۸، ص۲۸۶
[۴۹]     جواهر الكلام، ج۲۰،ص۲۹۴
[۵۰]     جواهر الكلام، ج۲۰،ص۳۱۴
[۵۱]     مستند الشيعة، ج۱۱، ص۳۳۹
[۵۲]     مستند الشيعة، ج۱۱، ص۳۴۱ ـ ۳۴۲ ؛ جواهر الكلام، ج۱۸، ص۲۸۸
[۵۳]     مستند الشيعة، ج۱۱، ص۳۴۴ ـ ۳۴۹
[۵۴]     مستند الشيعة، ج۱۱، ص۳۴۶
[۵۵]     مستند الشيعة، ج۱۳، ص۱۵۹
[۵۶]     جواهر الكلام، ج۲۰، ص۲۴۴ ـ ۲۴۵
[۵۷]     جواهر الكلام، ج۲۰، ص۲۴۲ ـ ۲۴۳
[۵۸]     جواهر الكلام، ج۲۰، ص۲۴۵
[۵۹]     جواهر الكلام، ج۲۰، ص۲۴۸
[۶۰]     جواهر الكلام، ج۲۰، ص۲۲۸ ـ ۲۳۰؛ جواهر الكلام، ج۲۰، ص۲۳۴
[۶۱]     جواهر الكلام، ج۲۰، ص۲۴۸ ـ ۲۵۰ ؛ مدارك الاحكام، ج۸، ص۳۵۱ ؛ مستند الشيعة، ج۱۳، ص۱۶۴ ـ ۱۶۵
[۶۲]     جواهر الكلام، ج۲۰، ص۲۰۵ ـ ۲۰۷
[۶۳]     مستند الشيعة، ج۱۳، ص۱۸۰
[۶۴]     جواهر الكلام، ج۲۰، ص۲۴۳ ـ ۲۴۴
[۶۵]     مستند الشيعة، ج۱۳، ص۱۸۵
[۶۶]     مختلف الشيعة، ج۴، ص۱۲۸
[۶۷]     مستند الشيعة، ج۱۳، ص۱۹۲
[۶۸]     مستند الشيعة، ج۱۳، ص۲۰۰
[۶۹]     مستند الشيعة، ج۱۳، ص۲۰۲
[۷۰]     مستند الشيعة، ج۱۳، ص۲۰۵
[۷۱]     مستند الشيعة، ج۱۳، ص۲۱۱ ـ ۲۱۳ ؛ جواهرالكلام، ج۲۰، ص۳۲۲
[۷۲]     غاية المرام، ج۱، ص۴۹۲ ـ ۴۹۳ ؛ جواهر الكلام، ج۲۰، ص۳۴۰ ـ ۳۴۳
[۷۳]     مستند الشيعة، ج۱۳، ص۲۱۷
[۷۴]     مستند الشيعة، ج۱۳، ص۲۲۰ ـ ۲۲۴
[۷۵]     الدروس الشرعية، ج۳، ص۲۲۴
[۷۶]     وسيلة النجاة، ص۶۰۲ ؛ مهذب الاحكام، ج۲۳، ص۳۸ ـ ۴۰
[۷۷]     جواهر الكلام، ج۳۶، ص۲۲۶ ـ ۲۳۲
[۷۸]     خویی، منهاج الصالحين، ج۲، ص۳۳۲ ؛ سیستانی، منهاج الصالحين، ج۳، ص۲۷۱
[۷۹]     جواهر الكلام، ج۱۴، ص۲۶۲ ـ ۲۶۷ ؛ العروة الوثقى، ج۳، ص۴۳۹ ؛ البدر الزاهر، ص۲۸۷ ـ ۲۹۵
[۸۰]     الدروس الشرعية، ج۲، ص۳۹۸
[۸۱]     جواهر الكلام، ج۳۶، ص۱۷۵
[۸۲]     جواهر الكلام، ج۳۶، ص۱۶۳
[۸۳]     مهذب الاحكام، ج۲۳، ص۲۸
[۸۴]     مستند الشيعة، ج۱۵، ص۳۲۸ ؛ جواهر الكلام، ج۳۶، ص۲۶؛
[۸۵]     مستند الشيعة، ج۱۵، ص۳۲۹
[۸۶]     مستند الشيعة، ج۱۵، ص۳۲۹
[۸۷]     جواهر الكلام، ج۳۶، ص۲۷
[۸۸]     الدروس الشرعية، ج۲، ص۳۹۸
[۸۹]     جواهر الكلام، ج۳۶، ص۳۰ ـ ۳۳
[۹۰]     جواهر الكلام، ج۳۶، ص۳۷ ـ ۳۹
[۹۱]     الدروس الشرعية، ج۲، ص۳۹۸ .



جعبه ابزار