طبقه سی و یکم فلاسفه اسلامی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
طبقهبندی فلاسفه اسلامی از نظر سیر زمانی بر حسب استاد و شاگردی میباشد. یعنی آنانکه در یک طبقه قرار میگیرند، یا واقعا از اساتید طبقه بعدی و شاگردان طبقه قبل هستند و یا همزمان آنها میباشند. منظور از
فلاسفه اسلامی آنهایی هستند که در جو اسلامی و محیط اسلامی فعالیت داشتهاند و احیانا
مسلمان هم نبودهاند. در طبقه سی و یکم سیزده نفر از فیلسوفان اسلامی حضور دارند.
میرزاهاشم اشکوری رشتی. از اساتید مسلّم
فلسفه و
عرفان زمان خود بوده و شاگردان بسیاری از حوزه پر برکتش برخاستهاند. او یکی از ارکانی است که واسطه انتقال فلسفه و عرفان به طبقات بعدی است. شهرتش و امتیازش از همطبقههایش به تخصص در عرفان نظری است. مصباح الانس فنّاری را که شرح
مفتاح الغیب قونوی است حاشیه کرده و چاپ شده است؛ متاسفانه آنقدر بد چاپ شده که یک جفت چشم بها میگیرد. حکیم اشکوری از شاگردان
حکیم قمشهای و
آقاعلی مدرس و
میرزای جلوه بوده است. وی در سال ۱۳۳۲ درگذشته است.
میرزا حسن کرمانشاهی. معاصر اشکوری و شاگرد سه استاد مسلّم فوقالذکر است. او نیز شاگردان بسیار تربیت کرده است و از ارکان انتقال فلسفه به طبقات متاخرتر است. وی در سال ۱۳۳۶ درگذشته است.
میرزا شهابالدین نیریزی شیرازی. شاگرد حکیم قمشهای و میرزای جلوه بوده و در
فقه و
اصول نیز مهارت داشته است. او نیز در عرفان نظری محییالدینی ید طولا داشته است. حکیم نیریزی مدرسه صدر تهران را- که قبلاً اقامتگاه استادش حکیم قمشهای بود- محل اقامت قرار داد و به کار تحقیق و تدریس و تربیت شاگرد پرداخت. رسالهای در «حقیقت وجود» نگاشته است. مرحوم
آقاشیخ آقابزرگ تهرانی که شرح حال وی را نگاشته، میگوید: نسخهای از این رساله نزد من است
میرزا عباس شیرازی دارابی، معروف به حکیم عباس. از اساتید مسلّم فلسفه در استان فارس است. شاگرد
حکیم سبزواری بوده و قبلاً از او در ذیل نام حکیم سبزواری یاد کردیم. علامه تهرانی مینویسد: در معقول و منقول بارع بود.
اسفار را به خط خود نوشته و از خود بر آن حواشی زده است.
دعای کمیل و قصیده معروف
میرفندرسکی را شرح کرده است.
شیخ احمد شیرازی نجفی معروف به شانه ساز و
میرزا ابراهیم نیریزی (که هر دو از مدرسان حکمت در شیراز بودهاند) از شاگردان او بودهاند.
علامه تهرانی میگوید تاریخ وفاتش را نمیدانم، ولی فرصتالدوله شیرازی در آثارالعجم وفات او را در سال ۱۳۰۰ نوشته است. قبرش در حافظیه شیراز است.
جهانگیرخان قشقایی. در بزرگی عشق تحصیل به سرش افتاد و دنبال علم را گرفت تا آنجا که استاد مسلّم فلسفه در
اصفهان گردید. مرحوم خان علاوه بر مقام علمی و فلسفی، در متانت و وقار و انضباط اخلاقی و
تقوا نمونه بوده است. تا آخر عمر در همان لباس عادی اولی خود باقی بوده و فوقالعاده مورد ارادت شاگردان و آشنایان بوده است. مرحوم خان شاگرد آقامحمدرضا قمشهای بوده و احتمالاً در ابتدای تحصیل حوزه، درس
میرزا عبدالجواد حکیم خراسانی مقیم اصفهان و
ملااسماعیل اصفهانی دربکوشکی را درک کرده است.
جهانگیرخان در سال ۱۲۴۳ در دهاقان اصفهان متولد شده و در سال ۱۳۲۸ در اصفهان درگذشته است و قبرش در
تخت فولاد اصفهان معروف است.
آخوند ملامحمد کاشی. مقیم اصفهان، معاصر جهانگیرخان و شاگرد آقامحمدرضا قمشهای بوده است. در مدرسه صدر اصفهان میزیسته و تا پایان عمر مانند جهانگیرخان- با تجرد بسر برد. مردی مرتاض بوده و حالات عجیبه از او ظاهر میشده است. بسیاری از اکابر و از آن جمله مرجع بزرگ مرحوم آقای
حاج آقاحسین بروجردی (در سال ۱۳۲۲ شمسی که در بروجرد از محضرشان استفاده میکردم، از خودشان شاگردی نزد آخوند و همچنین ظهور حالات عجیب آخوند را شنیدم.) و مرحوم آقای
حاج آقارحیم ارباب و گروهی دیگر از شاگردان اویند. آخوند کاشی در سال ۱۳۳۲ در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد نزدیک قبر جهانگیرخان دفن شد.
آقا میرزا
محمدباقر اصطهباناتی. وی نیز از شاگردان آقاعلی حکیم و
حکیم قمشهای و میرزای جلوه است. برای ادامه تحصیلات در علوم منقول به عتبات رفت. گروهی در آنجا از آن جمله محقق بزرگ معاصر مرحوم حاج
شیخ محمدحسین اصفهانی غروی و مرحوم
حاج شیخ غلامرضا یزدی از محضر او علوم عقلیه را استفاده کردند. مشارالیه در جریان مشروطیت در سال ۱۳۲۶ در اصطهبانات به قتل رسید
میرزا علیاکبر حکمی یزدی قمی. از شاگردان سه استاد فوقالذکر و آقا
میرزا حسین سبزواری مقیم تهران است
و شاید در نزد شخص اخیر ریاضیات آموخته است (ظاهراً تخصص بیشتر این مرد بزرگ در ریاضیات بوده است.) اواخر عمر در قم مقیم بوده است. پس از ورود مجتهد بزرگ، مرحوم حاج
شیخ عبدالکریم حائری به قم و تشکیل حوزه و اجتماع فضلا، گروهی و از آن جمله مرحوم آقای حاج
سیدمحمدتقی خوانساری از مراجع تقلید عصر ما و آقای
حاج سیداحمد خوانساری یکی از مراجع تقلید معاصر، و استاد بزرگ این بنده
آیتاللّه خمینی (مدظله) از محضر معظمله استفاده کردهاند. ظاهراً در حدود سال ۱۳۴۵ درگذشته است.
حاج
شیخ عبدالنبی نوری. جامع المعقول والمنقول بوده است. در منقول شاگرد مرحوم
میرزای شیرازی بزرگ و در معقول شاگرد آقاعلی مدرس و احتمالاً شاگرد قمشهای و جلوه بوده است. وی در سال ۱۳۴۴ درگذشته و در جوار
حضرت عبدالعظیم در مقبره ناصرالدین شاه دفن شده است. مرحوم حاج شیخ عبدالنبی در جامعیت و حضور ذهن در مسائل علوم مختلف و هم در تقوا در زمان خویش مشهور بوده است. مرحوم
آقاشیخ محمدتقی آملی فقیه و حکیم معاصر، متوفّی در سال ۱۳۹۱ چهارده سال از محضر این مرد بزرگ بهره گرفته است.
حاج
میرزا حسین علوی سبزواری. شاگرد
حاجی سبزواری در معقول و شاگرد میرزای شیرازی در منقول بوده است. به هوش و ذکاء و حفظ معروف است. گویند تجلیلی که میرزای شیرازی از او در تصدیق اجتهادش کرده است از احدی نکرده است. متاسفانه عمرش در سبزوار گذشت و استفاده قابل توجهی از او نشد. معظم له در سال ۱۲۶۸ متولد و در سال ۱۳۵۲ درگذشته است
شیخ غلامحسین شیخالاسلام خراسانی. وی از شاگردان حاجی سبزواری است. مدت شش سال درس حاجی را در سبزوار درک کرده و خود سالها در
مشهد مقدس مشعلدار علوم عقلی بوده است. نامش همراه نام مرحوم حاج میرزا حبیب در داستان «اصحاب سراچه» (که داستان معروفی است در مشهد) برده میشود
مرحوم
حاج شیخ عباسعلی خراسانی معروف به حاج فاضل از شاگردان او بوده است. وی در سال ۱۲۴۶ متولد و در سال ۱۳۱۹ درگذشته است
میرزا محمد سروقدی مشهدی. وی نیز از شاگردان بنام حاجی سبزواری و مدرسان علوم عقلی در مشهد بوده و حاج فاضل خراسانی از محضر او استفاده کرده است.
ملامحمد هیدجی زنجانی. بعد از تحصیل مقدمات در
زنجان و
قزوین به
تهران آمد. ریاضیات را از محضر آقامیرزاحسین سبزواری مقیم تهران، و حکمت و فلسفه را از محضر
میرزای جلوه استفاده کرد. سفری به عتبات برای تکمیل معلومات رفت. در آنجا نیز ضمن تحصیل علوم نقلی به تکمیل علوم عقلی پرداخت.
پس از مراجعت به تهران، خود حوزه درس داشت؛ طالبان حکمت از محضرش استفاده میکردند. مرحوم هیدجی حاشیهای دارد بر
شرح منظومه حکیم سبزواری که مورد استفاده است و مکرر چاپ شده است. حکیم هیدجی مانند برخی از اسلاف خودش، از تهذیب و صفای نفس بهره کافی داشت و هم مانند برخی از آن اسلاف تا پایان عمر در حال تجرد باقی ماند و در سال ۱۳۳۹ درگذشت. به پارسی و ترکی شعر نیکو میگفته است.
وی وصیتنامهای دیدنی و پندآموز دارد که در آخر دیوانش چاپ شده است.
مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، ج۱، ص۶۰۹-۶۱۳.