• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حاج آقاحسین طباطبایی بروجردی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بروجردی، حاج آقاحسین طباطبایی، بزرگترین مرجع تقلید جهان تشیّع در عصر خود است.





در یکی از روز‌های آخر ماه صفر ۱۲۹۲ق در خانه‌ای از خاندان طباطبایی در شهر بروجرد کودکی چشم به جهان گشود که نامش را حسین گذاشتند.
[۱] خاطرات زندگانی آیة الله بروجردی، محمد حسین علوی، ص ۲۱.
در خانه او را حسین آقا صدا می‌کردند و از همان اوان کودکی مورد علاقه‌ی سرشار پدرش، سیدعلی بود و در سایه توجهات ایشان رشد کرد. پدر در تعلیم و تربیت او تلاش فراوان می‌کرد و در هفت سالگی او را به مکتب فرستاد. حسین آقا کتاب جامع‌ ‌المقدمات و نیمی از کتاب سیدعلی را که مشتمل بر صرف و نحو و منطق است را به خوبی آموخت. به طوری‌که هوش و ذکاوت ایشان زبان‌زد خاص و عام شده بود. وقتی پدرش متوجه پیشرفت سریع او شد، او را از مکتب‌خانه به مدرسه نوربخش که از بنا‌های جد مادری فرزندش بود، فرستاد و اتاقی را به ایشان اختصاص داد و همان معلم دلسوز مکتب‌خانه را به مدرسه آورد تا صرف و نحو، منطق، معانی و بیان، بدیع‌، فقه و اصول را نزد پدرش و اساتید دیگر فراگیرد.
[۲] خاطرات زندگانی آیة الله بروجردی، محمد حسین علوی، ص ۲۱.
[۳] اباذری، عبدالرحیم، خاطرات آیت‌الله میانجی، ص۱۷ـ۱۸، تهران، مرکز اسناد، ۱۳۸۰.
[۴] محمد رازی، آثار الحجة، ج۲، ص۱۰، قم ۱۳۳۲ ش.
[۵] علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، ج۱، ص۹۳، تهران ۱۳۷۱ ش.

از خانواده وی چهره‌های برجسته دیگری چون سیّدمهدی بحرالعلوم (متوفی ۱۲۱۲) نیز برخاسته‌اند.
نسبتش، با سی واسطه، به امام مجتبی (علیه‌السلام) می‌رسد.
[۶] محمد رازی، آثار الحجة، ج۲، ص۹، قم ۱۳۳۲ ش.

جدّ پنجم او، سیّدمحمد طباطبائی از دانشمندان دینی و خواهرزاده علاّمه محمد باقر مجلسی بود
[۷] عبدالله جزائری، الاجازة الکبیرة، ج۱، ص۱۷۵، چاپ محمد سمامی حائری، قم ۱۴۰۹.
که در نجف می‌زیست و در یکی از سفرهای خود به زادگاهش اصفهان، به خواهش مردم بروجرد، مدتی در آن شهر اقامت کرد و مؤسس یکی از مهمترین خاندان‌های علمی شیعه شد، و آرامگاه او در بروجرد معروف است.
[۸] ۸۴، علی دوانی، ج۱، ص۸۲، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، تهران ۱۳۷۱ ش.

سیّد علی، پدر بروجردی که خود از علوم دینی بهره برده بود و با زراعت روزگار می‌گذرانید، فرزندش را به تحصیل علوم دینی گماشت.
[۹] اسماعیل علوی طباطبائی، شرح حال آیت الله العظمی بروجردی»، ج۱، ص۷۰۴ـ۷۰۸، در فهرست نسخه های خطی کتابخانة مسجد اعظم قم، چاپ رضا استادی، قم ۱۳۶۵ ش.
[۱۰] جواد علوی، خاندان و نسب آیة الله بروجردی، ص ۳۴۳ـ۳۶۷، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).



آیت‌الله بروجردی پس از تحصیلات مقدماتی در بروجرد، در ۱۳۱۰
[۱۱] محمد رازی، آثار الحجة، ج۲، ص۱۰، قم ۱۳۳۲ ش.
[۱۲] علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، ج۱، ص۹۴، تهران ۱۳۷۱ ش.
در سن ۱۸ سالگی رهسپار اصفهان و مدرسه صدر شدند.
آقا نوح الدین، پسر عموی سید حسین، در مدرسه صدر روزگار می‌گذراند؛ دانشجوی سخت کوش [بروجرد یکسره نزد پسر عمویش شتافت و در حجره او اقامت گزید، رابطه پسر عموهای بروجردی بسیار نیک بود. آقا نوح الدین در روزهای آغازین به سید حسین گفت: اگر می‌خواهی در دانش اندوزی و تدریس کامروا شوی باید در محافل علمی سخن بگویی و در درس اشکال کنی و اگرنه تا پایان عمر چون من گمنام می‌مانی.
[۱۳] خاطرات زندگانی آیة الله بروجردی، ص ۲۳ـ۲۶.

ایشان این دوران را یکی از لذت‌بخش‌ترین ایام زندگی خود می‌دانستند. از جمله می‌فرمودند: «از روزهای اولی که به اصفهان وارد شدم به حوزه درس مرحوم درچه‌ای رفتم و این مرد عالی‌قدر با آن فضایل علمی و ملکات اخلاقی به قدری به من اظهار مهر کرد که حدی نداشت». سیدحسین مدت چهار سال در محضر اساتید بزرگی چون میرزا ابوالمعالی کلباسی، سید محمدتقی مدرس، سیدمحمدباقر درچه‌ای، جهانگیرخان قشقایی و ملامحمدکاشانی معروف به آخوند کاشی به تکمیل‌ اندوخته‌ علمی خود همت گماردند، و به تحصیل رجال، فقه، اصول، فلسفه و ریاضیات پرداخت و در فقه و اصول صاحب‌نظر و دارای مبنا شد؛ همچنین حوزه درسی تشکیل داد و شاگردانی تربیت کرد.
[۱۴] علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، ج۱، ص۹۹، تهران ۱۳۷۱ ش.
[۱۵] محمد رازی، آثار الحجة، ج۲، ص۱۰، قم ۱۳۳۲ ش.



سید دانش پژوهان بروجردی در بامداد یکی از روزهای ربیع الاول ۱۳۱۴ سر مست از باده دانش و حکمتی که استادان نامور حوزه سپاهان در کام روانش می‌ریختند، در برابر حجره‌اش نشسته بود که پیکی نامه پدر را به وی سپرد.
هر چند نامه پدر سید حسین را در شادی فرو برد ولی این سرور دیری نپایید زیرا پدر او را به وطن فراخوانده بود. ستاره بروجرد با این اندیشه که شاید پدر می‌خواهد او را به نجف گسیل دارد رنج سفر و بریدن از درس را به جان خرید و به زادگاهش برگشت ولی پدر اندیشه‌ای دیگر در سر داشت. که البته با ناراحتی سیدحسین مواجه می‌شوند که به پدر می‌گوید: «پدر من با خاطر آسوده و جدیت بسیار سرگرم کسب علم بودم؛ ولی اکنون بیم دارم که تاهل میان من و مقصدی که در پیش گرفته‌ام حائل شود. »
[۱۶] طباطبایی، محمدحسین، خاطرات زندگی آیت‌الله بروجردی، ص۲۵، تهران، اطلاعات، ۱۳۴۱.
او با پای فشاری بر خواسته خویش مقدمات ازدواج فرزند را فراهم آورد. بدین ترتیب دانشجوی جوان بروجردی در ۲۲ سالگی ازدواج کرد،
[۱۷] زندگینامه آیة الله بروجردی، علی دوانی، ص ۵۳ـ۵۲.
دو یا سه ماه در زادگاهش ماند و سپس با خانواده سمت اصفهان رهسپار شد.
[۱۸] خاطرات زندگانی آیة الله بروجردی، ص ۲۷.



زمانی که سیدحسین در اصفهان مشغول کسب علم بود، روزی نامه‌ای از طرف پدرشان دریافت می‌کند که در آن نامه ذکر شده بود که «به طرف بروجرد حرکت کن؛ زیرا وسایل و مقدمات سفر به نجف اشرف را فراهم ساخته‌ام». دریافت چنین نامه‌ای یکی از خوش‌ترین ساعات زندگانی ایشان بود.

در ۱۳۲۰، راهی نجف شد و تا ۱۳۲۸ در نجف مشغول به تحصیل و تدریس شد؛ یکی از اساتید برجسته ایشان در نجف مرحوم آخوند خراسانی بودند. مرحوم آخوند به حسین آقا بسیار علاقمند بود. آیت‌الله بروجردی نیز علاقه و ارادت به مرحوم آخوند تا آخر عمر حفظ کردند،.
به زودی نظرهای بجا و قابل تأمل دانشور تازه وارد توجه استاد بزرگ حوزه نجف را جلب کرد و میان آنها پیوندی ناگسستنی پدید آورد. به گونه‌ای که اگر پس از درس آخوند خراسانی، سخنی بر زبان نمی‌آورد، استاد وی را مخاطب قرار می‌داد و می‌فرمود: آقا نظری ندارید؟
اندک اندک ارج سید حسین بر شاگردان محفل آخوند نیز آشکار شد. آنها از او خواستند تا پس از خروج استاد از محفل، درس وی را با شرح و توضیح فزونتر بازگو کند. بدین ترتیب یکی از برنامه‌های مجتهد بروجردی تقریر درس استاد شد.
[۱۹] خاطرات زندگانی آیة الله بروجردی، ص ۳۱ و ۳۲.

در زمانی‌که سیدحسین در نجف اشرف اقامت داشتند، نبوغ، استعداد، سرعت انتقال، فهم و درایت ایشان در محافل علمی نجف، نقل مجالس بود، به طوری‌که از هر کوچه و گذری که عبور می‌کرد، طلاب جوان ایشان را به یکدیگر نشان می‌دادند و می‌گفتند: «حسین آقا این است».
سیدحسین بروجردی علاوه بر شرکت در مجالس درس آیت‌الله آخوندخراسانی از محضر علمای دیگری چون مرحوم شیخ الشریعه اصفهانی و مرحوم آقا سیدکاظم یزدی کسب فیض می‌کردند. خود ایشان حوزه‌های درس تشکیل می‌دادند و کتاب فصول را برای جمعی از فضلا تدریس می‌کردند. البته این آغاز استادی و تدریس ایشان نبود؛ بلکه پیش از این نیز در زمانی که در حوزه‌ علمیه اصفهان مشغول تحصیل بودند، مرتبا طی یک دهه کتب شرح‌ لمعه و فصول را تدریس می‌کردند.
[۲۰] تمری، محمدرضا، شکوه شیعه، ص۱۲۲، تهران، مرکز اسناد، ۱۳۸۷.



آیت‌الله بروجردی در اواخر سال ۱۳۲۸ق پس از نه سال توقف در نجف اشرف و کسب فیض از محضر اساتید بزرگ در حالی‌که از آیت‌الله خراسانی و آیت‌الله شریعت‌اصفهانی به دریافت اجازه اجتهاد نائل گردیده بود، به اصرار و تاکید پدر به قصد آن‌که دوباره به نجف باز گردد، راهی بروجرد شد.
مرحوم آخوندخراسانی طی نامه‌ای به پدر آیت‌الله بروجردی ضمن تشریح شخصیت علمی وی سفارش می‌کند که او را به عنوان مجتهد مطلق جامع ‌الشرایط بشناسد و به مردم معرفی کند تا در اخذا فتاوی و احکام شرعی به او مراجعه نمایند.
اما در ۱۳۲۹، مرگ پدر از یک سو و رحلت استادش، آخوند خراسانی (که در تشویق و تکریم بروجردی می‌کوشید) از سوی دیگر، و نیز درخواست مردم، سبب شد که وی در بروجرد به عنوان رهبر دینی بماند.
[۲۱] علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، ج۱، ص۱۰۱، تهران ۱۳۷۱ ش.
[۲۲] اسماعیل علوی طباطبائی، شرح حال آیت الله العظمی بروجردی»، ج۱، ص۷۱۰ـ۷۱۱، در فهرست نسخه های خطی کتابخانة مسجد اعظم قم، چاپ رضا استادی، قم ۱۳۶۵ ش.

آیت‌الله بروجردی از هنگام بازگشت به بروجرد تا موقع آمدن به قم جمعا سی و سه سال در آن شهر اقامت داشتند. بروجرد محیط ساکت و آرامی بود و شاگردان خوب و آماده تحصیلی داشت. ایشان از ابتدای فقه شروع به تدریس کردند. محل تدریس ایشان در مسجد سیدجواد جد ایشان و زمانی مدرسه‌ی نوربخش و بیشتر اوقات در منزل خودشان بود. غالبا بالغ بر صد نفر از علما و فضلا در محضر درس ایشان حاضر بودند. ایشان در همان سال‌هایی که از نجف بازگشته بودند کتاب عروه الوثقی مرحوم سیدکاظم یزدی را حاشیه می‌کنند و همان موقع چاپ می‌شود.
[۲۳] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، انقلاب اسلامی به روایت خاطره، ص۴۶، تهران، ۱۳۸۲.

آیت الله بروجردی در ۱۳۴۵ راهی عراق و از آن‌جا عازم حج شد و هنگام بازگشت، هشت ماه در نجف توقف کرد.


موقع ورود به ایران، مأموران دولت وقت که از ملاقات او با علمای نجف بدگمان شده بودند، وی را بازداشت و به تهران منتقل کردند.
در تهران رضاخان به دیدارش شتافت. او که در پی یافتن فردی برای رویارویی با شیخ عبدالکریم حائری بود با سید مهربانی کرده، گفت: چیزی از من بخواه.
فقیه بروجردی اظهار بی‌نیازی کرد ولی در برابر پافشاری شاه ناگزیر لب گشاده، فرمود: وقتی در ارکان حرب بودم مقدار جیره غذایی سربازان را ناکافی دیدم، اگر می‌خواهید کاری کنید فرمان دهید جیره آنها فزون یابد.
آن گاه در پاسخ رضاخان، که مسأله نادیده گرفتن جایگاه آیة الله العظمی حائری و پیروی دولتیان از مجتهد بروجردی را مطرح کرد، فرمود: خیر، شما با ایشان تماس بگیرید، من هم اگر کاری داشتم از طریق آن جناب با شما در میان می‌نهم.
آن گاه وی را به همراهی با روحانیت و عمل به دستورات الهی فراخوانده، چون می‌دانست اجازه سفر به قم و بروجرد به او نمی‌دهند، فرمود بر آنم به مشهد سفر کنم.
اندکی پس از خروج رضاخان، تیمورتاش پنجاه هزار تومان نزد آن مرجع وارسته آورد. فقیه بروجردی از پذیرش هدیه دربار خودداری کرد
[۲۴] مجله حوزه، سال هشتم، ش ۱ و ۲، ص ۳۳۶ و ۳۴۴ و ۳۳۷ و ۲۷۷.



اما آیت الله بروجردی پس از مدّتی آزاد شد،
[۲۵] محمد باقر سلطانی طباطبائی، «مصاحبه با آیة الله سیدمحمد باقر سلطانی طباطبائی»، ج۱، ص۳۱ـ۳۳، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فرودین ـ تیر ۱۳۷۰).
[۲۶] جواد علوی، آیة الله بروجردی در بروجرد، ج۱، ص۳۳۳ـ۳۳۶، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
و به مشهد رفت و سیزده ماه (یا هشت ماه) در آن‌جا توقف کرد.
در مراجعت از مشهد، به اصرار آیت الله حائری یزدی مؤسس حوزه علمیه قم، مدت کمی در قم اقامت کرد،
[۲۷] علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، ج۱، ص۱۰۴، تهران ۱۳۷۱ ش.
ولی به دلیل درخواست‌های مکرّر مردم بروجرد یا به عللی دیگر، قم را به سوی بروجرد ترک گفت.
[۲۸] جواد علوی، آیة الله بروجردی در بروجرد، ج۱، ص۳۳۷ـ۳۳۸، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).

وی به هنگام اقامت در بروجرد، یکی از مراجع تقلید محبوب و مورد احترام در غرب ایران بود و تا ۱۳۲۳ ش، در بروجرد به فعالیت‌های علمی و اجتماعی اشتغال داشت.
[۲۹] جواد علوی، آیة الله بروجردی در بروجرد، ج۱، ص۳۳۳ـ ۳۳۸، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).



در همین سال (۱۳۲۳)، بر اثر بیماری شدید، به بیمارستان فیروزآبادی تهران انتقال یافت.
در این هنگام حوزه علمیه قم را سیّد صدرالدین صدر، سیّد محمدحجت کوه کمری و سید محمدتقی خوانساری، اداره می‌کردند.
آیت الله بروجردی با تقدّم سنی و جایگاه والای علمی و اعتبار و نفوذی که داشت، می توانست حوزه علمیه قم را، که بر اثر فشارهای حکومت خصوصاً پس از فوت آیت الله حائری شدیداً تضعیف شده بود، سر و سامانی دوباره ببخشد.
آیت‌الله بروجردی سرانجام با دعوت‌های مصرانه علمای قم و در پی درخواست جدّی بزرگان حوزه، تجّار و متدّینین قم و تهران، به خصوص تلاش‌های بی‌وقفه امام خمینی در دعوت از ایشان برای برعهده گرفتن مرجعیت شیعه در قم در میان استقبال پرشور مردم در روز ۱۴ محرم سال ۱۳۴۶ مطابق ۹ دی ۱۳۲۳ [و به نقلی در در آذر ۱۳۲۳] وارد قم می‌شوند.
[۳۰] محمد باقر سلطانی طباطبائی، «مصاحبه با آیة الله سیدمحمد باقر سلطانی طباطبائی»، ج۱، ص۴۳، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فرودین ـ تیر ۱۳۷۰).
[۳۱] مرتضی مبرقعی، «مصاحبه با آیة الله سید مرتضی مبرقعی (فقیه)»، ج۱، ص۷۱، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
[۳۲] جعفر احمدی، «مصاحبه با آیة الله سید جعفر احمدی»، ج۱، ص۸۰، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
[۳۳] محمد فاضل لنکرانی، «مصاحبه با آیة الله محمد فاضل لنکرانی»، ج۱، ص۱۳۹، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
[۳۴] جعفر سبحانی، «مصاحبه با آیة الله جعفر سبحانی»، ج۱، ص۱۸۲، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).

آیت‌الله بروجردی بعد از ورود به قم شروع به تدریس فقه و اصول نمود. صبح‌ها در مسجد عشق‌علی، فقه و عصرها در مدرسه فیضیه، اصول درس می‌دادند.
[۳۵] دوانی، علی، زندگانی زعیم بزرگ، ص۵۶، تهران، بی‌تا، ۱۳۴۰.



پس از وفات حضرت آیة الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی (۱۳۲۵ ش) و آیت الله حاج آقا حسین قمی (۱۳۲۶ ش) در نجف، آیت الله بروجردی، تا زمان وفاتش در ۱۳۴۰ ش، از بزرگترین مراجع تقلید در جهان تشیع بود.
[۳۶] اسماعیل علوی طباطبائی، شرح حال آیت الله العظمی بروجردی»، ج۱، ص۷۱۳، در فهرست نسخه های خطی کتابخانة مسجد اعظم قم، چاپ رضا استادی، قم ۱۳۶۵ ش.

با رحلت مرجع بزرگوار حضرت آیة الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی مرجعیت گوهر یگانه بروجرد فراگیر شد و مؤمنان از هر سو به آن فقیه وارسته مراجعه کردند.
ناگفته پیداست که عنایات و تأییدات الهی در رویکرد عمومی به آن فقیه وارسته نقشی سبز داشت. خاطره‌ها و سخنان بر جای مانده از دانشوران آن روزگار نشان می‌دهد که آفتاب رخشان سلسله طباطبایی زیر باران پیوسته امدادها و عنایتهای فرامادی قرار داشت. برای مثال حضرت آیة الله حاج شیخ علی اکبر نهاوندی، که خود از بزرگان روحانیت شیعه به شمار می‌آمد، پس از وانهادن محراب خویش به مرجع بروجردی به نجف شتافت.
مرجع شیعیان جهان، حضرت آیة الله العظمی سید ابو الحسن اصفهانی، که از بیماری رنج می‌برد، جناب نهاوندی را مأمور اقامه جماعت کرد. شیخ نهاوندی دنباله این ماجرا را چنین بیان کرده است:
شب اولی که به جای ایشان برای خواندن نماز جماعت رفتم، وقتی بر سجاده قرار گرفتم، آوایی شنیدم که گفت «عظمت ولدی عظمتک» (فرزندم را بزرگ داشتی من نیز تو را بزرگ داشتم) برگشتم، به همه سو نگاه کردم، مردم در صف‌های جماعت نشسته بودند، کسی جز من پیام غیبی را در نیافته بود.
[۳۷] خاطرات زندگانی آیة الله بروجردی، ص ۶۵ـ۷۱.

علاوه بر گفتار دانشمند گرانمایه حضرت شیخ علی اکبر نهاوندی کردار آن مرجع وارسته به ویژه در سالهای زندگیِ قم دلیل روشنی بر معنویت و همراهی پیوسته تأییدات الهی با فقیه فروتن بروجردی است. کرداری که شاگردانش از آن پرده برداشتند و برای همیشه در سینه تاریخ به یادگار نهادند:
۱. همسر یکی از دانشجویان باردار بود. هنگام زایمان او را نزد پزشکی به نام اسماعیل موسوی برد. پس از زایمان، پزشک به پدر نوزاد گفت: این پسرت را من نجات دادم، اگر من نبودم می‌مرد، دوست دارم نامش را اسماعیل بگذاری.
دانشجوی جوان نیز نام کودک را اسماعیل نهاد ولی دریغ که نوزاد از نخستین روز تولد در بیماری و درد فرو رفت. تلاشهای شبانه روزی پدر و مادر و مراجعه به پزشکان گوناگون سودمند واقع نشد و کودک میان دنیا و برزخ سرگردان ماند. دانشجو، که دستش از همه جا کوتاه می‌نمود، نزد استاد وارسته حوزه حضرت آیة الله العظمی بروجردی سفره دل گشاد و گفت: آقا، خداوند نوزادی به من داده که از نخستین روز تولد تا کنون پیوسته بیمار است، نمی‌دانم چه کنم:
استاد مهربان فرمود: نامش را عوض کنید خوب می‌شود.
دانشجو، که هرگز داستان سفارش پزشک و نامگذاری نوزاد را برای استاد نگفته بود، شگفت زده به خانه رفت، نام کودک را «امیر» نهاد و او برای همیشه از بیماری و رنج رهایی بخشید.
[۳۸] خاطره از استاد معظم حضرت آیة الله حرم پناهی دام ظله.

۲. دانشجویی دیگر داستان دلدادگی‌اش به استاد را چنین باز گفته است:
وقتی تازه به قم آمده بودم، آقا برایم شهریه فرستاد. من نپذیرفتم و گفتم: زمینی در شمال دارم که درآمدش مرا کافی است.
پس از چندی خشکسالی شمال را در بر گرفت. من برای گذران زندگی به قرض روی آوردم. چون میزان بدهی‌ها زیاد شد، ناگزیر فرشهای خانه را جمع کردم و یکی از بازاریان را به خانه بردم تا آن را بخرد. مرد بازاری بهایی اندک برای فرش بر زبان آورده، بهایی که برای پرداخت بدهی‌هایم کافی نبود. بازاری دیگری را به خانه بردم، اما او بهایی کمتر از اولی پیشنهاد کرد.
من سرگردان و مردد بودم که ناگهان صدای در مرا به خود آورد، شتابان سمت در دویدم؛ حاج احمد، خادم استاد، پشت در بود. او پاکتی به من سپرد و گفت: این را آقا برای شما فرستاده.
به پاکت نگریستم، اثری از پول در آن نبود. چون گشودم چکی در آن یافتم. چکی که مبلغ آن درست به اندازه بدهی‌ام بود. شگفتی وجودم را فراگرفت زیرا جز من و خداوند هیچ کس از میزان کامل بدهی‌ام خبر نداشت.
[۳۹] خاطره از استاد معظم حضرت آیة الله حرم پناهی دام ظله.

نفوذ کم نظیر او در دوران مرجعیّت به گونه ای بود که دولت حاکم سعی می‌کرد با مخالفت وی روبرو نشود.


ایشان در قم نیز اقدامات اصلاحی چندی نیز انجام دادند و گاه به گاه از بی‌نظمی و عدم وجود مسئولیت در حوزه شکایت می‌کردند. ایشان برای ورود طلاب به حوزه، امتحان ورودی برقرار کردند و برخورداری از مزایای حوزه را موکول به موفقیت در امتحان نمودند. در مورد شهریه، مراتب فضل و سابقه علمی را رعایت می‌کردند و علاوه بر شهریه عمومی برای فضلای زبده امتیاز قائل بودند و به طور منظم و نامنظم به آن‌ها کمک می‌کردند. علاوه بر دفتر عمومی دفتری به نام حسب‌الامری‌ داشتند که به این قبیل افراد و یا خاندان‌های علمی و کسانی که مورد نظر ایشان بود اختصاص داشت. وی با هرج و مرج و بی‌نظمی بسیار مخالف بودند و از این‌که طلاب به خاطر حرکت‌های سیاسی و امثال آن آرامش و نظم حوزه را برهم می‌زدند ناراحت شده و آنها را موعظه می‌نمودند.
[۴۰] واعظ زاده خراسانی، محمد، زندگی آیت‌الله بروجردی، ص۵۴، تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، ۱۳۸۵.



یکی از کارهای ابتکاری آیت‌الله در امر تبلیغ، اعزام محصل به خارج از کشور بود که برای اولین بار کسانی را همچون مرحوم محققی دشتی را که از لحاظ سیرت و صورت و دانستن زبان و علوم روز امتیاز داشت به آلمان گسیل کرد. ایشان در هامبورگ مسجد باشکوهی به یادگار گذاشتند.
[۴۱] واعظ زاده خراسانی، محمد، زندگی آیت‌الله بروجردی، ص۵۳، تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، ۱۳۸۵.



با وجود ارتباط نزدیک بروجردی و آخوند خراسانی، هنوز نشانه ای از مداخله او در انقلاب مشروطیت به دست نیامده است.
گویا بر اثر خاطرات ناگواری که از برخی رویدادهای مشروطیت داشت، از دخالت مستقیم در اموری که به تعبیر خودش «آغاز و پایان آن روشن نبود»، پرهیز می‌کرد.
[۴۲] محمد باقر سلطانی طباطبائی، «مصاحبه با آیة الله سیدمحمد باقر سلطانی طباطبائی»، ج۱، ص۳۶، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فرودین ـ تیر ۱۳۷۰).
[۴۳] علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، ج۱، ص۳۵۲، تهران ۱۳۷۱ ش.

با این‌ همه در برابر کارهای ضدّ دینی حکومت شاه سکوت نمی‌کرد، از همراهی با حرکت‌های سیاسی و دینی در صورت لزوم دریغ نمی‌ورزید و از نفوذ دینی و اجتماعی خود بهره می‌جُست.
برخی از فعالیت‌های سیاسی وی عبارت است از:
تهدید به خروج از بروجرد در اعتراض به فعالیت فرقة ضالّه
[۴۴] جواد علوی، آیة الله بروجردی در بروجرد، ص ۳۲۸، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).

دفاع صریح و اظهار همراهی با آیت اللّه قمی بعد از شهریور ۱۳۲۰
[۴۵] محمد باقر سلطانی طباطبائی، «مصاحبه با آیة الله سیدمحمد باقر سلطانی طباطبائی»، ج۱، ص۵۴، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فرودین ـ تیر ۱۳۷۰).
[۴۶] علی صافی گلپایگانی، «مصاحبه با آیة الله شیخ علی صافی گلپایگانی»، ج۱، ص۱۱۶، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).

پیشگیری جدّی از حضور افراد ناباب و ضدّ دین در دستگاه اداری کشور
[۴۷] علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، ج۱، ص۳۵۹ـ۳۶۰، تهران ۱۳۷۱ ش.
[۴۸] جعفر سبحانی، «مصاحبه با آیة الله جعفر سبحانی»، ج۱، ص۱۸۲، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
[۴۹] محمد واعظ زاده خراسانی، «مصاحبه با حجة الاسلام والمسلمین محمد واعظ زاده خراسانی»، ج۱، ص۲۳۱، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).

مخالفت قاطع با تغییر خطّ
[۵۰] محمد فاضل لنکرانی، «مصاحبه با آیة الله محمد فاضل لنکرانی»، ج۱، ص۱۵۳ـ۱۵۴، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).

مخالفت جدی با برخی اقدامات دولت که بعدها شاه در اشاره به همین مخالفت، او را «مقام غیرمسئولِ» مانع اجرای برنامه های خود معرفی می‌کرد
[۵۱] محمد باقر سلطانی طباطبائی، «مصاحبه با آیة الله سیدمحمد باقر سلطانی طباطبائی»، ج۱، ص۵۰، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فرودین ـ تیر ۱۳۷۰).

تلاش برای رهانیدن آیت الله کاشانی از محاکمه در دادگاه‌های دوران پهلوی
[۵۲] محمد فاضل لنکرانی، «مصاحبه با آیة الله محمد فاضل لنکرانی»، ج۱، ص۱۵۵، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).

مخالفت با پیشنهاد نیابت سلطنت خواهر شاه
[۵۳] علی صافی گلپایگانی، «مصاحبه با آیة الله شیخ علی صافی گلپایگانی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).

کمکِ مالی پنهانی به گروه فداییان اسلام
[۵۴] حسین بُدَلا، «مصاحبه با حجة الاسلام و المسلمین سید حسین بدلا»، ج۱، ص۹۸، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).

حمایت از دولت دکتر مصدق
[۵۵] محمد واعظ زاده خراسانی، «مصاحبه با حجة الاسلام والمسلمین محمد واعظ زاده خراسانی»، ج۱، ص۲۲۶، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
و صدور بیانیه در اعتراض به اشغال فلسطین.
[۵۶] محمد واعظ زاده خراسانی، «مصاحبه با حجة الاسلام والمسلمین محمد واعظ زاده خراسانی»، ج۱، ص۲۳۸، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).



دربار از مشکلات پیوسته فقیه پاک رأی بروجرد به شمار می‌آمد. تبلیغات پرحجم روزنامه‌ها و مجلات وابسته در راه دین زدایی و دور ساختن مردم از فرهنگ اصیل اسلامی مرجع بیدار شیعه را رنج می‌داد. بنابراین گاه بر می‌آشفت و خشمگینانه به شاه هشدار می‌داد. روزی به اقبال، نخست وزیر وقت، گفت: پدرش (رضاخان) بی‌سواد بود ولی یک مقدار شعور داشت. اما این شعور هم ندارد و چیزی ملتفت نمی‌شود.
[۵۷] زندگینامه آیة الله بروجردی، ص ۹۷.

گاهی از پذیرش او خودداری می‌کرد و می‌فرمود: حتماً می‌خواهد همان طور که چند تا عکس با زنش در این مسافرت گرفته است بیاید با من هم عکس بگیرد.
و زمانی به شدیدترین وجه ممکن در برابر نقشه‌های او می‌ایستاد. برای مثال وقتی شاه مسأله تغییر خط ایران از فارسی به لاتین را مطرح کرد و در این راه تبلیغات فراوان انجام داد، مرجع دلاور شیعه چون سدی آهنین در برابر دربار ایستاد و گفت: ... من تا زنده‌ام اجازه نمی‌دهم این کار را عملی کنند به هر جا که می‌خواهد منتهی شود.
[۵۸] مجله حوزه، سال هشتم، ش ۱ و ۲، ص ۱۱۵ و ۱۱۶.

منابع موجود نشان می‌دهد که آن پیر فرزانه در کنار کمک به انقلابیون مؤمن سیاستی بسیار دقیق داشت. او چنان می‌اندیشید که مردم برای تحمل دشواریها آمادگی ندارند و اگر با فشار نیروهای دولتی روبرو شوند مرجعیت را تنها می‌نهند. بنابراین زمان را برای رویارویی مستقیم با دربار مناسب نمی‌دید. از سوی دیگر رها کردن شاه و راندنِ کامل وی را موجب فرو غلتیدن فزونتر او در دامان بیگانگان می‌دانست پس گاه با وی مدارا می‌کرد تا آن جوان مغرور جای پای خود را سست نبیند و برای حفظ خویش به بیگانگان پناه نبرد.
[۵۹] مجله حوزه، سال هشتم، ش ۱ و ۲، ص ۱۱۵ و ۱۵۴ و ۵۲ و ۲۸۰.



در زمان مرجعیت بروجردی، اقدامات مذهبی و اجتماعی فراوانی صورت گرفت، از جمله: ساختن یا بازسازی چندین کتابخانه، بیمارستان، مسجد، مدرسه و مدرسه علمیّه در نواحی مختلف ایران و سایر کشورها، از جمله در عراق و آلمان
[۶۰] اسماعیل علوی طباطبائی، شرح حال آیت الله العظمی بروجردی»، ج۱، ص۷۲۱ـ۷۲۲، در فهرست نسخه های خطی کتابخانة مسجد اعظم قم، چاپ رضا استادی، قم ۱۳۶۵ ش.

انتشار برخی کتاب‌های دینی خصوصاً آثار مهم عالمان پیشین و کتاب‌های زیادی به زبان ساده برای تبلیغ مسائل مذهبی؛
تأسیس دو نشریه ماهانه و سالانه دینی به ابتکار عدّه ای از مدرسان حوزه و با تأیید آیت الله بروجردی؛
اعزام هیئت‌های دینی به اروپا، ایالات متحده، پاکستان، عربستان سعودی و آفریقا .
همچنین حوزه علمیه قم، که در ایام مرجعیت آیت الله حائری صرفاً تالی مناسبی برای حوزه نجف به شمار می‌رفت، در زمان مرجعیت آیت الله بروجردی به صورت مهمترین مرکز روحانی و دینی جهان تشیع درآمد؛ و در سایه همین مرکزیت بود که این حوزه وسعت یافت و بسیاری از طلاب و علمای شیعه به آن جذب شدند، و شمار آنان از پنج هزار تن گذشت و حوزه نجف برای نخستین بار، از کمکهای مالی حوزه قم استفاده کرد.
بروجردی با سازماندهی کارهای حوزه، برگزاری جلسات امتحانی طلاّب، تشویق طلاب درسخوان، توصیه نگارش کتاب‌های ساده و درست دینی، تلاش برای حفظ حیثیت روحانیان در قم و در سایر شهرها، در گرایش نسل جوان به علوم دینی سهم جدّی داشت.
[۶۱] اسماعیل علوی طباطبائی، شرح حال آیت الله العظمی بروجردی»، ج۱، ص۷۲۰، در فهرست نسخه های خطی کتابخانة مسجد اعظم قم، چاپ رضا استادی، قم ۱۳۶۵ ش.

او با احاطه کم نظیر بر علوم مختلف اسلامی و آگاهی از دانشهایی مثل نجوم و تاریخ، و مطالعه کتابهای غیر دینی و اطلاع از روند علمی و فرهنگی جهان، به زدودن پیرایه‌هایی که بر دین افزوده شده بود، همت گماشت.

او در اعزام مبلغان مذهبی به داخل و خارج، همه نکات لازم را رعایت می‌کرد و از این‌ رو از عوامل مؤثر علاقه مندی افراد به علوم دینی و روحانیت و نیز نفی تبلیغات ضد مذهبی بود که با سرعت و وسعت در آن روزگار انجام می‌گرفت.
سهم آیت الله بروجردی در پیشبرد علوم دینی بسیار چشمگیر است.


حضور فقیهی با چنین معنویت و تأییدات الهی حوزه مقدس قم را که، زیر ضربان پیوسته عوامل رضاخان ناتوان شده بود، جانی تازه بخشید. اینک همه چیز برای گسترش حوزه و مستحکم ساختن بنیادهای علمی و اقتصادی آن آماده بود. پیروان مؤمن فقیه بروجردی انبوه وجوه شرعی و هدایای خویش را نزد مرجع وارسته‌شان گسیل می‌کردند و دانشجویان از گوشه و کنار کشور برای بهره‌گیری از دریای دانش آن بزرگمرد به قم می‌شتافتند.
مرجع پاکدلان با روشن بینی خاص خویش آستین همت بالا زد و در کنار تدریس روزانه به اصلاحات اساسی دست یازید.
سامان دادن به وضعیت درسی حوزه، رسیدگی به مسایل مالی دانش پژوهان، برقرار ساختن ارتباط با دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه و محافل رسمی برادران اهل سنت برای ایجاد وحدت میان گروههای مسلمان،
[۶۲] زندگینامه آیة الله بروجردی، ص ۱۷۰ـ۱۷۱.
گسیل کردن نمایندگانی به اروپا و امریکا
[۶۳] خاطرات زندگانی آیة الله بروجردی، ص ۸۹ و ۱۲۶.
برای شناساندن اسلام واقعی به مردم آن مناطق بخشی از اقدامات آن آفتاب فروزان به شمار می‌رود.

ناگفته پیداست که فقیه فرزانه‌ای چون وی هرگز نمی‌توانست در برابر رویدادهای داخلی بی‌تفاوت باشد. او چنان می‌اندیشید که «اگر مردم عالم شوند و دین هم بطور صحیح و معقول به آنها تعلیم گردد، هم دانا خواهند شد و هم متدین»
[۶۴] مجله نور علم، شماره ۱۲، آبان ۱۳۶۴، ص ۹۷.
پس در کنار رسیدگی به وضع دانشجویان علوم دینی و حوزه‌ها دبستان‌ها و دبیرستان‌های دولتی را نیز کمک‌های نقدی خویش بهره‌مند ساخت و در رونق آنها کوشید.
[۶۵] مجله نور علم، شماره ۱۲، آبان ۱۳۶۴، ص ۹۷.

او پیوسته مراقب بود تا بی‌گناهی به زندان اتهام نیفتد و مؤمنی ناخواسته در دام اهریمنان جای نگیرد. بنابراین چون از مسأله متهم شدن یک مسلمان بی‌گناه به قتل فردی بهایی آگاه شد در نگرانی فرو رفت.
چند بهایی یکی از همکیشان خود را کشته، با نیرنگ جوانان مؤمن را به قانون سپردند. یکی از این جوانان به اعدام محکوم شد و حکم باید در روز نیمه شعبان به اجرا در می‌آمد. این خبر مرجع پارسای قم را در نگرانی فرو برد. بی‌درنگ نامه‌هایی خطاب به شاه، نخست وزیر و آیة الله بهبهانی نوشته، به تهران گسیل داشت، سپس به هر که سودمند می‌دانست تلفن زده، قضیه را دنبال کرد تا سرانجام نیمه شب خبر لغو حکم اعدام را به وی رساندند. با شنیدن این خبر اشک از دیدگانش روان شد و پروردگار را بسیار سپاس گفت. در این لحظه یکی از نزدیکان به اتاقش آمد و پرسید: شما هنوز بیدارید؟
مرجع بزرگ شیعه پاسخ داد: خیلی مهم بود ولی به خیر گذشت. هر وقت فکر می‌کردم خون مسلمان بی‌گناهی ریخته می‌شود، همه بدنم می‌لرزید و متحیر می‌ماندم که فردای قیامت جواب خداوند عالم را چه بگویم.
[۶۶] خاطرات زندگانی آیة الله بروجردی، ص ۸۵ـ۸۱.

آن چه گذشت در کنار خدمات رفاهی فقیه بروجردی به مسلمانان سراسر جهان، که تأسیس بیش از هزار مسجد، مدرسه، بیمارستان، کتابخانه، گرمابه و دبستان در ایران، عراق، لبنان، آفریقا و اروپا
[۶۷] زندگی نامه آیة الله بروجردی، ص ۱۳۹.
، نمونه کوچکی از آن شمرده می‌شود، مرجع شیعیان را از محدوده مرزهای کشور فراتر برد و به شخصیتی جهانی تبدیل کرد. شخصیتی که شاعران و نویسندگان اهل سنت در شعرها و مقاله‌های خویش وی را می‌ستودند
[۶۸] زندگی نامه آیة الله بروجردی، ص ۱۷۲ـ۱۷۳.
و شاهان شیعه و سنی برایش هدیه فرستادند. برای مثال زمان ملک سعود ، پادشاه حجاز، یک چمدان بزرگ حاوی پانزده نسخه قرآن کریم، قطعاتی از پرده خانه خدا و چیزهای گران‌بهای دیگر نزد آن دانشمند وارسته گسیل داشت.
سرور فقیهان شیعه تنها قرآن ها و پرده کعبه را پذیرفت و باقی را همراه نامه‌ای به ملک سعود بازگرداند و گفت چون هدیه نمی‌پذیرم، این را نیز نمی‌توانم قبول کنم ولی ناگزیر قرآن و پرده کعبه را می‌پذیرم و باقی را به رسم هدیه به شما باز می‌گردانم تا هنگام دعا به یادم باشید.
[۶۹] زندگی نامه آیة الله بروجردی، ص ۱۱۳ـ۱۱۴.




آیت‌ ‌الله بروجردی همان‌گونه که در مقام تدریس توانا بودند، در تالیف نیز بسیار قوی بودند. ایشان نویسندگی را از نجف اشرف آغاز کردند و هنوز سی سال از عمر پر برکت ایشان نگذشته بود که نوشتن حاشیه کفایه‌ ‌الاصول استادشان آخوند ملامحمد خراسانی را آغاز کردند. خود ایشان فرموده بودند: زیاد چیز می‌نوشتم بعضی تمام و بعضی ناتمام و بعضی هم بر اثر نقل و انتقال از بروجرد به قم مفقود شده است.
تالیفات مهم ایشان در چهار رشته است: رجال حدیث، اصول و فقه.
تعداد آثار علمی او، که به وسواس و احتیاط علمی شهرت داشت، به چهل کتاب و رساله می‌رسد که از آن جمله است: جامع احادیث شیعه، که تدوین آن به یاری عده ای از شاگردان او، در زمان حیاتش آغاز شد و مجلدات نخستین آن، به چاپ رسید و انتشار سایر مجلداتش بعداز درگذشت او ادامه یافت.
این کتاب که کوششی است برای تدوین تمامی احادیث شیعه در یک مجموعه، نشانه تخصص کم نظیر بروجردی در رجال و حدیث است؛ مجموعه کتاب‌هایی به نام تجرید الاسانید در رجال؛ حاشیه بر کفایة الاصول؛ الفقه الاستدلالی و
[۷۰] رضا استادی، «آثار و تألیفات آیة الله بروجردی»، ج۱، ص۲۸۹ـ۳۰۳، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
[۷۱] محمد واعظ زاده خراسانی، «مصاحبه با حجة الاسلام والمسلمین محمد واعظ زاده خراسانی»، ج۱، ص۲۰۷ـ۲۱۱، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).

ذکر نام بخشی از آثار علمی آن دانشور وارسته می‌تواند نشانه تلاش فراوان وی در این باره باشد:
۱. تجرید اسانید الکافی
۲. تجرید اسانید التهذیب
۳. اسانید کتاب من لایحضره الفقیه
۴. اسانید رجال کشی
۵. اسانید استبصار

۶. اسانید کتاب خصال شیخ صدوق
۷. اسانید کتاب امالی
۸. اسانید کتاب علل الشرایع شیخ صدوق
۹. تجرید فهرست شیخ طوسی
۱۰. تجرید رجال نجاشی
۱۱. حاشیه بر کفایة الاصول
۱۲. حاشیه بر نهایه شیخ طوسی
۱۳. حاشیه بر عروة الوثقی
۱۴. حواشی و مستدرکات فهرست شیخ منتجب الدین رازی
۱۵. حواشی کتاب مبسوط
۱۶. رساله‌ای درباره سند صحیفه سجادیه
۱۷. اصلاح و مستدرک رجال طوسی
۱۸. بیوت الشیعه
۱۹. جامع احادیث الشیعه.
آن بزرگوار از سال‌های زندگی در بروجرد همواره در اندیشه نگارش مجموعه‌ای بود که فقیهان را در استنباط احکام یاری دهد و آنها را از مراجعه به کتاب‌های روایی متعدد بی‌نیاز سازد. چون به [قم گام نهاد. و شاگردان خبره تربیت کرد این اندیشه را با آنها در میان گذاشت و به یاری گروهی از آنان در مدت هشت سال اثر بیست جلدی «جامع احادیث الشیعه» را آماده چاپ ساخت.
[۷۲] مجله نور علم، شماره دوازده، آبا ۱۳۶۴، ص ۸۷ـ۸۹.

کتاب احادیث شیعه با روش و شیوه ویژه‌ای تنظیم شده است. روشی که از بهترین بهره‌دهی و کمترین نقص و کمبود برخوردار است. از امتیازات این کتاب: ۱ـ یاد کردن از آیات قرآنی. ۲ـ تنظیم منطقی در ذکر احادیث ۳ ـ نقل حدیث طبق الفاظ وارده. ۴ـ نقل متمرکز در احادیث شیعه ۵ـ رتبه‌بندی در نقل.
[۷۳] دفتر تبلیغات اسلامی، شکوه فقاهت، ص۲۲۳، تهران، ۱۳۷۹.

فقیه یگانه جهان اسلام در کنار تلاش‌های علمی و اجتماعی فراوان به پاسداری از میراث دانشوران پیشین نیز ارج می‌نهاد در فرصتهای گوناگون آثار علمی مخطوط و کمیاب را به چاپ می‌رساند. کتابخانه‌های کوچک و بزرگ بنیاد می‌نهاد و آثار دانشمندان را از این راه در اختیار جویندگان دانش می‌گذاشت. کتابخانه بزرگ آن فقیه نستوه در کنار مسجد اعظم قم نشانه توجه مرجع شیعه به این امر خدا پسندانه است.
[۷۴] تمری، محمدرضا، شکوه شیعه، ص۱۷۹.


۱۶.۱ - فعالیت در علم رجال

بسیاری از صاحب‌نظران وی را مبتکر روش جدیدی در علم رجال می‌دانند.
با این روش، که از راه بررسی مستقل سند احادیث انجام می‌شود، فاصله زمانی سلسله راویان، تعداد روایات هر راوی، جایگاه علمی و حدیثی او، میزان وثاقت، استادان و شاگردان وی، تعیین، و در نتیجه تقسیم احادیث به مُرسَل و مُسنَد آسان می‌شود و ضمناً به تشخیص و تفکیک اسامیِ مشابه در سلسله راویان در حدیث و کشف هرگونه تصحیف و تحریف و حذف واسطه‌ها در این زمینه کمک می‌کند.
در این روش، راویان حدیث از زمان صحابه پیامبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم) تا زمان آیت الله بروجردی به ۳۶ طبقه، که هر یک مختصات خاص خود را دارد، طبقه‌بندی شده‌اند.

۱۶.۲ - فعالیت در فقه و اصول

وی در فقه و اصول نیز روشی خاص داشت؛ او آگاهی از فتاوای فقهای اولیه مذاهب اسلامی و نظریات عالمان اهل سنت را در فهم معانی روایات و احادیث شیعی مؤثر می‌دانست؛ زیرا از یک سو، عبارات کتب قدمای شیعه را، که حاوی مسائل القا شده از سوی امامان (علیهم‌السلام) است، به منزله احادیث مرسل می‌دانست و بر تفکیک آن‌ها از مسائل تفریعی استنباطی در منابع فقهی تأکید داشت، و از سوی دیگر معتقد بود که فقه اهل سنت در زمان امامان شیعه (علیهم‌السلام) حاکم و رایج بوده، لذا آنان در فرصت‌هایی که می‌یافته‌اند، عمدتاً بر تبیین موارد اختلاف خود با فتاوای رایج روزگارشان تأکید می‌کرده‌اند.
[۷۵] محمد فاضل، «مصاحبه با استاد آیت الله حاج شیخ محمد فاضل»، ج۱، ص۱۴ـ ۱۸، نور علم، دورة ۳، ش ۶ (۱۳۶۷ ش).

بروجردی به سیر تاریخی هر مسئله به استناد قراین، توجه می‌کرد، از طرح مباحث کم ثمر و صرفاً ذهنی پرهیز می‌نمود و «تورّم» علم اصول را نمی‌پسندید.
[۷۶] مهدی روحانی، «مصاحبه با استاد آیت الله حاج سیدمهدی روحانی»، ج۱، ص۱۹ـ۲۰، نور علم، دورة ۳، ش ۵ (۱۳۶۷ ش).
[۷۷] محمد فاضل، «مصاحبه با استاد آیت الله حاج شیخ محمد فاضل»، ج۱، ص۱۸، نور علم، دورة ۳، ش ۶ (۱۳۶۷ ش).
[۷۸] جعفر سبحانی، «مصاحبه با آیة الله جعفر سبحانی»، ج۱، ص۱۷۷ـ ۱۸۰، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
[۷۹] محمد باقر سلطانی طباطبائی، «مصاحبه با آیة الله سیدمحمد باقر سلطانی طباطبائی»، ج۱، ص۴۱ـ۴۲، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فرودین ـ تیر ۱۳۷۰).
[۸۰] لطف الله صافی گلپایگانی، «مصاحبه با آیة الله شیخ لطف الله صافی گلپایگانی»، ج۱، ص۱۱۹ـ۱۲۱، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
[۸۱] جواد علوی، آیة الله بروجردی در بروجرد، ج۱، ص۳۲۱ـ ۳۲۷، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
[۸۲] محمد فاضل لنکرانی، «مصاحبه با آیة الله محمد فاضل لنکرانی»، ج۱، ص۱۴۴ـ۱۴۶، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
[۸۳] محمد واعظ زاده خراسانی، «مصاحبه با حجة الاسلام والمسلمین محمد واعظ زاده خراسانی»، ج۱، ص۲۱۴ـ۲۱۹، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).

روش فقهی و حدیثی او نیز، که شاگردانش آن را پیگیری کردند، بر روش‌های درسی حوزه نجف تأثیر گذاشت.
[۸۴] مهدی روحانی، «مصاحبه با استاد آیت الله حاج سیدمهدی روحانی»، ج۱، ص۱۹ـ۲۰، نور علم، دورة ۳، ش ۵ (۱۳۶۷ ش).
[۸۵] محمد فاضل، «مصاحبه با استاد آیت الله حاج شیخ محمد فاضل»، ج۱، ص۱۸، نور علم، دورة ۳، ش ۶ (۱۳۶۷ ش).
[۸۶] جعفر سبحانی، «مصاحبه با آیة الله جعفر سبحانی»، ج۱، ص۱۷۷ـ ۱۸۰، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
[۸۷] محمد باقر سلطانی طباطبائی، «مصاحبه با آیة الله سیدمحمد باقر سلطانی طباطبائی»، ج۱، ص۴۱ـ۴۲، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فرودین ـ تیر ۱۳۷۰).
[۸۸] لطف الله صافی گلپایگانی، «مصاحبه با آیة الله شیخ لطف الله صافی گلپایگانی»، ج۱، ص۱۱۹ـ۱۲۱، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
[۸۹] جواد علوی، آیة الله بروجردی در بروجرد، ج۱، ص۳۲۱ـ ۳۲۷، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
[۹۰] محمد فاضل لنکرانی، «مصاحبه با آیة الله محمد فاضل لنکرانی»، ج۱، ص۱۴۴ـ۱۴۶، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
[۹۱] محمد واعظ زاده خراسانی، «مصاحبه با حجة الاسلام والمسلمین محمد واعظ زاده خراسانی»، ج۱، ص۲۱۴ـ۲۱۹، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).



گام مهم و تاریخی دیگر وی در تقریب مذاهب اسلامی همکاری با دانشگاه الازهر مصر و مکاتبات با شیخ محمود شلتوت بود. ثمره این همکاری که برای اعتلای جهان اسلام بسیار موثر واقع شده بود، همان فتوای تاریخی شیخ شلتوت درباره فقه شیعه امامیه است.
[۹۲] ناصر مکارم شیرازی، «مزایا و خصایص اخلاقی آیة الله بروجردی»، ج۱، ص۲۶۹ـ۲۷۳، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).

آقای فلسفی در خاطراتش می‌نویسد: «توجه ایشان به امر خطیر وحدت مسلمانان بود. موکدا باید بگویم کوشش رسمی برای وحدت مسلمانان یعنی تاسیس و توسعه دارالتقریب مصر را آیت‌الله بروجردی آغاز کرد. ایشان در درس خارج فقه خود مقید بود که بعضی مواضع فتاوای علمای عامه را نیز بیان کند. » به دنبال تشکیل دارالتقریب و پافشاری آیت‌الله بروجردی، شیخ شلتوت رییس وقت الازهر مصر رسما فتوا داد که اهل تسنن می‌توانند مانند فتاوای علمای چهار مذهب اهل سنت به فتاوای اهل شیعه هم عمل کنند.
[۹۳] معاونت فرهنگی مجمع جهانی تقریب، پیشوایان تقریب، ص۱۴۹، تهران، ۱۳۸۳.



از جمله اقدامات ایشان تاسیس مسجد اعظم قم، تاسیس مسجد و مدرسه در بروجرد، مسجد و مدرسه در چهارباغ اصفهان، کتابخانه مسجد اعظم قم، کتابخانه آیت‌الله بروجردی در نجف اشرف، کتابخانه مدرسه آیت‌الله بروجردی در کرمانشاه، تعمیر و توسعه مدرسه فیضیه در قم، تاسیس بیمارستان نکویی در قم و ده‌ها مدرسه و ساختمان دیگر در شهرهای دیگر.
[۹۴] دوانی، علی، زندگانی زعیم بزرگ، ص۵۲۶، تهران، بی‌تا، ۱۳۴۰.



درباره ملکات اخلاقی و روش زندگی شخصی و نگرش‌های اجتماعی و حساسیّت آیت الله بروجردی نسبت به جایگاه دین و دینداران و برخورد جدّی او با انحرافات مذهبی مطالب فراوانی نقل شده است.
[۹۵] جعفر احمدی، «مصاحبه با آیة الله سید جعفر احمدی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).



اندک اندک شوال ۱۳۸۰ ق. فرا رسید و بیماری بر پیکر مرجع نود و سه ساله جهان اسلام پنجه افکند. بیماری دشواری که با دیگر رنجوری‌های استاد فقیهان تفاوت داشت. در چنین روزهایی گروهی از ارادتمندان به عیادتش شتافتند. استاد، که بسیار اندوهگین می‌نمود، سربلند کرد و گفت: خلاصه عمر ما گذشت ما رفتیم و نتوانستیم چیزی برای خود از پیش بفرستیم و عمل با ارزشی انجام دهیم.
یکی از حاضران گفت: آقا، شما دیگر چرا؟ بحمدالله این همه آثار نیک از خود بر جای نهاده‌اید شاگردان پرهیزگار تربیت کرده‌اید، کتابهای پرارزش به رشته نگارش کشیده‌اید. مسجدها و کتابخانه‌ها ساخته‌اید. ما باید چنین سخنی بر زبان برانیم.
فقیه پارسای شیعه فرمود: خَلِّصِ العَمَل فَانَّ الناقِدَ بصیرّ بصیرّ. (باید کردارت را خالصانه برای خدا انجام دهی زیرا او به همه چیز بیناست و از انگیزه‌های بشر آگاه است).
این سخن حاضران را بسیار تحت تأثیر قرار داد.
[۹۶] مجله نور علم، ص ۹۸ـ۹۹.

شب جمعه از راه رسید آیت‌الله نماز را با هزاران نفر در مسجد اعظم به جا آوردند. فردای آن روز قرار بود. ایشان کتابخانه مسجد اعظم را افتتاح کنند؛ اما صبح خبر رسید که کسالت پیدا کرده‌اند. مراسم افتتاح به تاخیر افتاد. پزشکان تشخیص دادند که ایشان باید استراحت کنند و هیچ ملاقات کننده‌ای نداشته باشند. چند روز بعد وضع مزاجی ایشان رو به وخامت نهاد و سرانجام آیت‌الله بروجردی صبح روز پنج شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۴۰ جان به جان آفرین تسلیم کردند، و در مسجد اعظم قم، که خود بنیاد نهاده بود، به خاک سپرده شد.
[۹۷] مجله نور علم، ص ۹۸ـ۹۹.
[۹۸] دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج۱۲، ص۵۲۶-۵۲۸، تهران، مرکز اسناد، ۱۳۷۹

مراسم تشییع و عزاداری وی نیز، که در نوع خود کم نظیر بود، در کتاب‌های شرح حال وی گزارش شده است.


(۱) جعفر احمدی، «مصاحبه با آیة الله سید جعفر احمدی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
(۲) رضا استادی، «آثار و تألیفات آیة الله بروجردی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
(۳) بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، تهران ۱۳۴۱ ش.
(۴) حسین بُدَلا، «مصاحبه با حجة الاسلام و المسلمین سید حسین بدلا»، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
(۵) عبدالله جزائری، الاجازة الکبیرة، چاپ محمد سمامی حائری، قم ۱۴۰۹.
(۶) عبدالهادی حائری، «شرح حال آیة الله العظمی حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی»، مسلمین، ج ۱ (۱۳۳۰ ش).
(۷) کاظم حلفی، السیدالبروجردی، نجف ۱۹۶۱.
(۸) علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۹) محمد رازی، آثار الحجة، قم ۱۳۳۲ ش.
(۱۰) مهدی روحانی، «مصاحبه با استاد آیت الله حاج سیدمهدی روحانی»، نور علم، دورة ۳، ش ۵ (۱۳۶۷ ش).
(۱۱) جعفر سبحانی، «مصاحبه با آیة الله جعفر سبحانی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
(۱۲) محمد باقر سلطانی طباطبائی، «مصاحبه با آیة الله سیدمحمد باقر سلطانی طباطبائی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فرودین ـ تیر ۱۳۷۰).
(۱۳) صالح شهرستانی، «قم و جامعتها العلمیة الدینیة و سیدها المرجع الاکبر البروجردی»، العرفان، ج ۶ (۱۹۶۸)، ص ۷۲۹ـ۷۶۰.
(۱۴) علی صافی گلپایگانی، «مصاحبه با آیة الله شیخ علی صافی گلپایگانی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
(۱۵) لطف الله صافی گلپایگانی، «مصاحبه با آیة الله شیخ لطف الله صافی گلپایگانی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
(۱۶) جواد علوی، آیة الله بروجردی در بروجرد، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
(۱۷) جواد علوی، خاندان و نسب آیة الله بروجردی، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
(۱۸) محمد حسین علوی بروجردی، خاطرات زندگانی حضرت آیة الله العظمی آقای بروجردی، تهران ۱۳۴۰ ش.
(۱۹) اسماعیل علوی طباطبائی، شرح حال آیت الله العظمی بروجردی»، در فهرست نسخه های خطی کتابخانة مسجد اعظم قم، چاپ رضا استادی، قم ۱۳۶۵ ش.
(۲۰) محمد فاضل، «مصاحبه با استاد آیت الله حاج شیخ محمد فاضل»، نور علم، دورة ۳، ش ۶ (۱۳۶۷ ش).
(۲۱) محمد فاضل لنکرانی، «مصاحبه با آیة الله محمد فاضل لنکرانی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
(۲۲) مرتضی مبرقعی، «مصاحبه با آیة الله سید مرتضی مبرقعی (فقیه)»، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
(۲۳) ناصر مکارم شیرازی، «مزایا و خصایص اخلاقی آیة الله بروجردی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
(۲۴) محمد واعظ زاده خراسانی، «مصاحبه با حجة الاسلام والمسلمین محمد واعظ زاده خراسانی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).


۱. خاطرات زندگانی آیة الله بروجردی، محمد حسین علوی، ص ۲۱.
۲. خاطرات زندگانی آیة الله بروجردی، محمد حسین علوی، ص ۲۱.
۳. اباذری، عبدالرحیم، خاطرات آیت‌الله میانجی، ص۱۷ـ۱۸، تهران، مرکز اسناد، ۱۳۸۰.
۴. محمد رازی، آثار الحجة، ج۲، ص۱۰، قم ۱۳۳۲ ش.
۵. علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، ج۱، ص۹۳، تهران ۱۳۷۱ ش.
۶. محمد رازی، آثار الحجة، ج۲، ص۹، قم ۱۳۳۲ ش.
۷. عبدالله جزائری، الاجازة الکبیرة، ج۱، ص۱۷۵، چاپ محمد سمامی حائری، قم ۱۴۰۹.
۸. ۸۴، علی دوانی، ج۱، ص۸۲، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، تهران ۱۳۷۱ ش.
۹. اسماعیل علوی طباطبائی، شرح حال آیت الله العظمی بروجردی»، ج۱، ص۷۰۴ـ۷۰۸، در فهرست نسخه های خطی کتابخانة مسجد اعظم قم، چاپ رضا استادی، قم ۱۳۶۵ ش.
۱۰. جواد علوی، خاندان و نسب آیة الله بروجردی، ص ۳۴۳ـ۳۶۷، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۱۱. محمد رازی، آثار الحجة، ج۲، ص۱۰، قم ۱۳۳۲ ش.
۱۲. علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، ج۱، ص۹۴، تهران ۱۳۷۱ ش.
۱۳. خاطرات زندگانی آیة الله بروجردی، ص ۲۳ـ۲۶.
۱۴. علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، ج۱، ص۹۹، تهران ۱۳۷۱ ش.
۱۵. محمد رازی، آثار الحجة، ج۲، ص۱۰، قم ۱۳۳۲ ش.
۱۶. طباطبایی، محمدحسین، خاطرات زندگی آیت‌الله بروجردی، ص۲۵، تهران، اطلاعات، ۱۳۴۱.
۱۷. زندگینامه آیة الله بروجردی، علی دوانی، ص ۵۳ـ۵۲.
۱۸. خاطرات زندگانی آیة الله بروجردی، ص ۲۷.
۱۹. خاطرات زندگانی آیة الله بروجردی، ص ۳۱ و ۳۲.
۲۰. تمری، محمدرضا، شکوه شیعه، ص۱۲۲، تهران، مرکز اسناد، ۱۳۸۷.
۲۱. علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، ج۱، ص۱۰۱، تهران ۱۳۷۱ ش.
۲۲. اسماعیل علوی طباطبائی، شرح حال آیت الله العظمی بروجردی»، ج۱، ص۷۱۰ـ۷۱۱، در فهرست نسخه های خطی کتابخانة مسجد اعظم قم، چاپ رضا استادی، قم ۱۳۶۵ ش.
۲۳. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، انقلاب اسلامی به روایت خاطره، ص۴۶، تهران، ۱۳۸۲.
۲۴. مجله حوزه، سال هشتم، ش ۱ و ۲، ص ۳۳۶ و ۳۴۴ و ۳۳۷ و ۲۷۷.
۲۵. محمد باقر سلطانی طباطبائی، «مصاحبه با آیة الله سیدمحمد باقر سلطانی طباطبائی»، ج۱، ص۳۱ـ۳۳، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فرودین ـ تیر ۱۳۷۰).
۲۶. جواد علوی، آیة الله بروجردی در بروجرد، ج۱، ص۳۳۳ـ۳۳۶، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۲۷. علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، ج۱، ص۱۰۴، تهران ۱۳۷۱ ش.
۲۸. جواد علوی، آیة الله بروجردی در بروجرد، ج۱، ص۳۳۷ـ۳۳۸، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۲۹. جواد علوی، آیة الله بروجردی در بروجرد، ج۱، ص۳۳۳ـ ۳۳۸، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۳۰. محمد باقر سلطانی طباطبائی، «مصاحبه با آیة الله سیدمحمد باقر سلطانی طباطبائی»، ج۱، ص۴۳، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فرودین ـ تیر ۱۳۷۰).
۳۱. مرتضی مبرقعی، «مصاحبه با آیة الله سید مرتضی مبرقعی (فقیه)»، ج۱، ص۷۱، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۳۲. جعفر احمدی، «مصاحبه با آیة الله سید جعفر احمدی»، ج۱، ص۸۰، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۳۳. محمد فاضل لنکرانی، «مصاحبه با آیة الله محمد فاضل لنکرانی»، ج۱، ص۱۳۹، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۳۴. جعفر سبحانی، «مصاحبه با آیة الله جعفر سبحانی»، ج۱، ص۱۸۲، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۳۵. دوانی، علی، زندگانی زعیم بزرگ، ص۵۶، تهران، بی‌تا، ۱۳۴۰.
۳۶. اسماعیل علوی طباطبائی، شرح حال آیت الله العظمی بروجردی»، ج۱، ص۷۱۳، در فهرست نسخه های خطی کتابخانة مسجد اعظم قم، چاپ رضا استادی، قم ۱۳۶۵ ش.
۳۷. خاطرات زندگانی آیة الله بروجردی، ص ۶۵ـ۷۱.
۳۸. خاطره از استاد معظم حضرت آیة الله حرم پناهی دام ظله.
۳۹. خاطره از استاد معظم حضرت آیة الله حرم پناهی دام ظله.
۴۰. واعظ زاده خراسانی، محمد، زندگی آیت‌الله بروجردی، ص۵۴، تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، ۱۳۸۵.
۴۱. واعظ زاده خراسانی، محمد، زندگی آیت‌الله بروجردی، ص۵۳، تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، ۱۳۸۵.
۴۲. محمد باقر سلطانی طباطبائی، «مصاحبه با آیة الله سیدمحمد باقر سلطانی طباطبائی»، ج۱، ص۳۶، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فرودین ـ تیر ۱۳۷۰).
۴۳. علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، ج۱، ص۳۵۲، تهران ۱۳۷۱ ش.
۴۴. جواد علوی، آیة الله بروجردی در بروجرد، ص ۳۲۸، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۴۵. محمد باقر سلطانی طباطبائی، «مصاحبه با آیة الله سیدمحمد باقر سلطانی طباطبائی»، ج۱، ص۵۴، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فرودین ـ تیر ۱۳۷۰).
۴۶. علی صافی گلپایگانی، «مصاحبه با آیة الله شیخ علی صافی گلپایگانی»، ج۱، ص۱۱۶، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۴۷. علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، ج۱، ص۳۵۹ـ۳۶۰، تهران ۱۳۷۱ ش.
۴۸. جعفر سبحانی، «مصاحبه با آیة الله جعفر سبحانی»، ج۱، ص۱۸۲، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۴۹. محمد واعظ زاده خراسانی، «مصاحبه با حجة الاسلام والمسلمین محمد واعظ زاده خراسانی»، ج۱، ص۲۳۱، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۵۰. محمد فاضل لنکرانی، «مصاحبه با آیة الله محمد فاضل لنکرانی»، ج۱، ص۱۵۳ـ۱۵۴، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۵۱. محمد باقر سلطانی طباطبائی، «مصاحبه با آیة الله سیدمحمد باقر سلطانی طباطبائی»، ج۱، ص۵۰، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فرودین ـ تیر ۱۳۷۰).
۵۲. محمد فاضل لنکرانی، «مصاحبه با آیة الله محمد فاضل لنکرانی»، ج۱، ص۱۵۵، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۵۳. علی صافی گلپایگانی، «مصاحبه با آیة الله شیخ علی صافی گلپایگانی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۵۴. حسین بُدَلا، «مصاحبه با حجة الاسلام و المسلمین سید حسین بدلا»، ج۱، ص۹۸، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۵۵. محمد واعظ زاده خراسانی، «مصاحبه با حجة الاسلام والمسلمین محمد واعظ زاده خراسانی»، ج۱، ص۲۲۶، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۵۶. محمد واعظ زاده خراسانی، «مصاحبه با حجة الاسلام والمسلمین محمد واعظ زاده خراسانی»، ج۱، ص۲۳۸، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۵۷. زندگینامه آیة الله بروجردی، ص ۹۷.
۵۸. مجله حوزه، سال هشتم، ش ۱ و ۲، ص ۱۱۵ و ۱۱۶.
۵۹. مجله حوزه، سال هشتم، ش ۱ و ۲، ص ۱۱۵ و ۱۵۴ و ۵۲ و ۲۸۰.
۶۰. اسماعیل علوی طباطبائی، شرح حال آیت الله العظمی بروجردی»، ج۱، ص۷۲۱ـ۷۲۲، در فهرست نسخه های خطی کتابخانة مسجد اعظم قم، چاپ رضا استادی، قم ۱۳۶۵ ش.
۶۱. اسماعیل علوی طباطبائی، شرح حال آیت الله العظمی بروجردی»، ج۱، ص۷۲۰، در فهرست نسخه های خطی کتابخانة مسجد اعظم قم، چاپ رضا استادی، قم ۱۳۶۵ ش.
۶۲. زندگینامه آیة الله بروجردی، ص ۱۷۰ـ۱۷۱.
۶۳. خاطرات زندگانی آیة الله بروجردی، ص ۸۹ و ۱۲۶.
۶۴. مجله نور علم، شماره ۱۲، آبان ۱۳۶۴، ص ۹۷.
۶۵. مجله نور علم، شماره ۱۲، آبان ۱۳۶۴، ص ۹۷.
۶۶. خاطرات زندگانی آیة الله بروجردی، ص ۸۵ـ۸۱.
۶۷. زندگی نامه آیة الله بروجردی، ص ۱۳۹.
۶۸. زندگی نامه آیة الله بروجردی، ص ۱۷۲ـ۱۷۳.
۶۹. زندگی نامه آیة الله بروجردی، ص ۱۱۳ـ۱۱۴.
۷۰. رضا استادی، «آثار و تألیفات آیة الله بروجردی»، ج۱، ص۲۸۹ـ۳۰۳، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۷۱. محمد واعظ زاده خراسانی، «مصاحبه با حجة الاسلام والمسلمین محمد واعظ زاده خراسانی»، ج۱، ص۲۰۷ـ۲۱۱، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۷۲. مجله نور علم، شماره دوازده، آبا ۱۳۶۴، ص ۸۷ـ۸۹.
۷۳. دفتر تبلیغات اسلامی، شکوه فقاهت، ص۲۲۳، تهران، ۱۳۷۹.
۷۴. تمری، محمدرضا، شکوه شیعه، ص۱۷۹.
۷۵. محمد فاضل، «مصاحبه با استاد آیت الله حاج شیخ محمد فاضل»، ج۱، ص۱۴ـ ۱۸، نور علم، دورة ۳، ش ۶ (۱۳۶۷ ش).
۷۶. مهدی روحانی، «مصاحبه با استاد آیت الله حاج سیدمهدی روحانی»، ج۱، ص۱۹ـ۲۰، نور علم، دورة ۳، ش ۵ (۱۳۶۷ ش).
۷۷. محمد فاضل، «مصاحبه با استاد آیت الله حاج شیخ محمد فاضل»، ج۱، ص۱۸، نور علم، دورة ۳، ش ۶ (۱۳۶۷ ش).
۷۸. جعفر سبحانی، «مصاحبه با آیة الله جعفر سبحانی»، ج۱، ص۱۷۷ـ ۱۸۰، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۷۹. محمد باقر سلطانی طباطبائی، «مصاحبه با آیة الله سیدمحمد باقر سلطانی طباطبائی»، ج۱، ص۴۱ـ۴۲، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فرودین ـ تیر ۱۳۷۰).
۸۰. لطف الله صافی گلپایگانی، «مصاحبه با آیة الله شیخ لطف الله صافی گلپایگانی»، ج۱، ص۱۱۹ـ۱۲۱، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۸۱. جواد علوی، آیة الله بروجردی در بروجرد، ج۱، ص۳۲۱ـ ۳۲۷، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۸۲. محمد فاضل لنکرانی، «مصاحبه با آیة الله محمد فاضل لنکرانی»، ج۱، ص۱۴۴ـ۱۴۶، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۸۳. محمد واعظ زاده خراسانی، «مصاحبه با حجة الاسلام والمسلمین محمد واعظ زاده خراسانی»، ج۱، ص۲۱۴ـ۲۱۹، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۸۴. مهدی روحانی، «مصاحبه با استاد آیت الله حاج سیدمهدی روحانی»، ج۱، ص۱۹ـ۲۰، نور علم، دورة ۳، ش ۵ (۱۳۶۷ ش).
۸۵. محمد فاضل، «مصاحبه با استاد آیت الله حاج شیخ محمد فاضل»، ج۱، ص۱۸، نور علم، دورة ۳، ش ۶ (۱۳۶۷ ش).
۸۶. جعفر سبحانی، «مصاحبه با آیة الله جعفر سبحانی»، ج۱، ص۱۷۷ـ ۱۸۰، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۸۷. محمد باقر سلطانی طباطبائی، «مصاحبه با آیة الله سیدمحمد باقر سلطانی طباطبائی»، ج۱، ص۴۱ـ۴۲، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فرودین ـ تیر ۱۳۷۰).
۸۸. لطف الله صافی گلپایگانی، «مصاحبه با آیة الله شیخ لطف الله صافی گلپایگانی»، ج۱، ص۱۱۹ـ۱۲۱، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۸۹. جواد علوی، آیة الله بروجردی در بروجرد، ج۱، ص۳۲۱ـ ۳۲۷، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۹۰. محمد فاضل لنکرانی، «مصاحبه با آیة الله محمد فاضل لنکرانی»، ج۱، ص۱۴۴ـ۱۴۶، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۹۱. محمد واعظ زاده خراسانی، «مصاحبه با حجة الاسلام والمسلمین محمد واعظ زاده خراسانی»، ج۱، ص۲۱۴ـ۲۱۹، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۹۲. ناصر مکارم شیرازی، «مزایا و خصایص اخلاقی آیة الله بروجردی»، ج۱، ص۲۶۹ـ۲۷۳، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۹۳. معاونت فرهنگی مجمع جهانی تقریب، پیشوایان تقریب، ص۱۴۹، تهران، ۱۳۸۳.
۹۴. دوانی، علی، زندگانی زعیم بزرگ، ص۵۲۶، تهران، بی‌تا، ۱۳۴۰.
۹۵. جعفر احمدی، «مصاحبه با آیة الله سید جعفر احمدی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
۹۶. مجله نور علم، ص ۹۸ـ۹۹.
۹۷. مجله نور علم، ص ۹۸ـ۹۹.
۹۸. دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج۱۲، ص۵۲۶-۵۲۸، تهران، مرکز اسناد، ۱۳۷۹



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بروجردی»، شماره۱۰۶۸.    
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «بروجردی»    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «آیت الله بروجردی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۵/۲۰.    







جعبه ابزار