طبیعت گرایی اخلاقی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از پرسشهای مهم در مباحث فرااخلاق این است که آیا میتوانیم مفاهیم اخلاقی را مفاهیم اخلاقی را مفاهیمی تعریفپذیر بدانیم یا خیر. یک دسته از نظریههای اخلاقی بر این باورند که مفاهیم اخلاقی قابل تعریف و تحلیلند. از نظر آنان هرمفهوم اخلاقی را میتوان بدون ارجاع به مفاهیم اخلاقی دیگر و تنها بر اساس مفاهیمی غیر اخلاقی تعریف کرد. این دسته از نظریات نیز در یک تقسیم کلی دیگر به دو دسته طبیعت گرایی اخلاقی و نظریههای متافیریکی و مابعدالطبیعی اخلاقی تقسیم میشوند. نظریههای متافیریکی میکوشند تا در تحلیل و تعریف مفاهیم اخلاقی از مفاهیم فلسفی یا کلامی و الهیاتی بهره گیرند در حالی که طبیعتگرایی اخلاقی دیدگاه دیگری را مطرح میکند.
طبیعتگرایی اخلاقی دیدگاهی است که معتقد است صدق و کذب مدعیات اخلاقی، بر مبنای تطابق آنها با واقعیتهای طبیعی یعنی واقعیتهایی که توسط علوم طبیعی و اجتماعی مطالع میشود تعیین میگردد. بر اساس این نظر واقعیتها و صفات اخلاقی، انواعی از صفات و واقعیتهای طبیعی هستند. طبیعتگرایی اخلاقی در صدد است تا مفاهیم و واژههای اخلاقی مانند خوب و بد و غیره را با استفاده از الفاظ و مفاهیمی طبیعی و تجربی تعریف كند
[۱] و بر این اعتقاد است احكام اخلاقی بیانهای تغییر شكل یافته از واقعیتهای تجربیاند. به بیان دیگر تمام گزاره های اخلاقی را میتوان به گزارههای غیر اخلاقی و ناظر به واقع كه قابل اثباتاند برگرداند؛ دو گزاره هیتلر خودكشی كرد و هیتلر مرد شروری است را در نظر بگیرید. گزاره اول ناظر به واقع است كه میتوان صدق و كذب آن را اثبات كرد. طبیعتگرایی معتقد است كه گزاره دوم نیز مانند گزاره اول اثباتپذیر است. اگر شاهدی بر ظالم و شیاد بودن او یا ظالمانه بودن اعمال او بیاوریم گزاره دوم را نیز اثبات كردهایم.
[۲] به طور كلی بر اساس نظریه طبیعتگرایانه دقیقا همان طور كه میتوان جملات عادی و علمی ناظر به واقع را با تحقیق تجربی توجیه كرد، احكام اخلاقی را نیز میتوان به همان گونه توجیه كرد.
[۳] البته طبیعتگرایان در این كه مفاهیم اخلاقی را باید با كدام سنخ از مفاهیم طبیعی تعریف كرد اتفاق نظر ندارند؛ برخی این مفاهیم را با مفاهیم زیستی و برخی با مفاهیم اجتماعی و عدهای نیز با مفاهیم روان شناختی تعریف میكنند.
[۴] مثلا برخی واژه « صواب» را به «فعلی که ثبات جامعه بشری را فراهم میکند» یا واژه « خوب » را به «چیزی که برای انسان لذت بخش است» تعریف میکنند.
اشکال طبیعتگرایی اخلاقی
همانگونه که گفته شد طبیعتگرایی انواع مختلفی دارد؛ یک شکل از طبیعتگرایی بر آن است که تمامی گزارههای اخلاقی را میتوان به گزارههای ناظر به واقع که قابل اثباتاند برگرداند.
[۵] به عنوان مثال اگر بگوییم آقای الف مرد شروری بود یک طبیعتگرا باید بتواند درستی این گزاره را از طریق اثبات این که اعمال الف نتایج شری به دنبال داشتهاست اثبات کند. نوع دیگری از طبیعتگرایی وجود دارد كه معتقد است باید همه گزارههای اخلاقی را به گزارههایی كه حاكی از نوع تلقی شخصی یا عمومی از مورد پسند بودن یا نبودن است تحویل برد. این كه می گویم x خوب است صرفا به معنای این است كه من یا اكثر مردم از آن خوشش میآید و چیزی از طبیعت یا ویژگی خود x نگفتهام. این گزاره نیز قطعا از طریق ارزیابی واكنش روانی خودم و دیگران نسبت به x قابل اثبات یا ابطال است. وقتی میگویم خوبی یعنی متعلق میل بودن میتوان خوب بودن x را صرفا با تعیین این كه x مطلوب است یا نه آزمایش تجربی كنیم.
[۶] بر طبیعت گرایی اشكالاتی وارد شده است که معروفترین آنها اشکالی است که از ناحیه جی ای مور مطرح شده است و به مغاطه طبیعتگرایانه
[۷] شناخته میشود. از نظر مور هرگونه تلاش برای تعریف زبان اخلاق با واژههای طبیعتگرایانه مثل تعریف خوب به لذت یا سعادت، فضیلت، معرفت و غیره نادرست است و منجر به مغالطه طبیعت گرایانه
[۸] میگردد. هرچند ادعای مور و ادلهای که برای اثبات مدعای خود آورده است از سوی دیگر اندیشمندان مورد نقد قرار گرفته است و در حقیقت «مغالطه طبیعت گرایانه» خود مغالطه است.
اشکال دیگری که به طبیعتگرایی وارد شده این است که اگر مفاهیم اخلاقی را مفاهیمی قابل تعریف از طریق مفاهیم تجربی و طبیعی بدانیم جای این پرسش وجود دارد که این مفاهیم برای چه کسی قابل تعریف است. درست همانگونه که در خصوص شهودگرایی این اشکال مطرح است که ممکن است ما شهودهای متفاوت و حتی متضادی داشته باشیم در این جا هم این امکان وجود دارد که تعاریف متفاوت و متضادی از اصطلاحات اخلاقی که در اصول اخلاقی به کار رفتهاند ارائه شود. در این صورت ما به دیدگاههای متضاد کشیده خواهیم شد و راه حل این تضاد نیز آسان نخواهد بود.
[۹] گفتنی است نظریه بسیاری از اندیشمندان اسلامی نیز از سنخ طبیعت گرایی اخلاقی است و تعریفی که آنان از مفاهیمی اخلاقی مانند خوب و بد ارائه دادهاند گویای این مطلب است.
[۱۰] . این نظریه به تعریف گرایی نیز معروف است.
[۱۱] . پالمر، مایكل، مسائل اخلاقی، ترجمه علی رضا آل بویه، قم، پژوهشگاه فرهنگ و علوم اسلامی، ۱۳۸۵، ص ۳۲۱.
[۱۲] . فرانكناٰ، ویلیام كی، فلسفه اخلاق، ترجمه هادی صادقی، قم، كتاب طه، ۱۳۸۳، ص ۲۰۸.
[۱۳] . مصباح یزدی، محمد تقی، فلسفه اخلاق، تحقیق و نگارش احمد حسین شریفی، تهران، نشر بین الملل، ۱۳۸۱، ص ۴۱.
[۱۴] . پالمر، مایکل، مسائل اخلاقی، ترجمه علیرضا آل بویه، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۵، ص۳۲۰-۳۲۱
[۱۵] . فرانکنا، همان ص ۲۰۷
[۱۶] . naturalistic fallacy
[۱۷] . ر. ك: اصطلاح رابطه باید و هست.
[۱۸] . هولمز، رابرت ال، مبانی فلسفه اخلاق، ترجمه مسعود علیا، تهران، ققنوس، ۱۳۸۵، ص۳۸۲.