• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عصمت رسول الله در قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خدای سبحان رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را چنین وصف می‌کند «یس و القرآن الحکیم انک لمن المرسلین علی صراط مستقیم؛ یعنی سوگند به این کتاب حکیم که تو از مرسلین و فرستاده‌گان هستی و بر بستر و مسیر صراط مستقیم و راه راست قرار داری.» «صراط مستقیم» آن است که هم از خطر افراط و زیاده روی دور باشد و هم از خطر تفریط و کوتاهی و اگر حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر صراط مستقیم و بلکه خود، عین صراط مستقیم است. تمام شئون و وظایف آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز عین صراط مستقیم است. تلاوت و تعلیم و تزکیه و یاد آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، به دور از افراط و تفریط می‌گردد و درخصوص قرآن علاوه بر تلاوت، در گرفتن و نگهداری آن نیز معصوم از خطا و انحراف و نسیان است.



به تعبیر استاد علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در سه جهت رسالتش معصوم است: اول آن که وحی الهی را درست دریافت می‌کند؛ دوم این که پس از دریافت درست، آن را به خوبی ضبط و نگهداری می‌کند و سوم این که در ابلاغ به مردم، الفاظ آن را بدون کم و زیاد بر مردم تلاوت می‌کند، و معارف آن را بدون کاهش و افزایش بیان می‌کند، پس آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در هر سه مرحله معصوم از سهو و نسیان و دور از عصیان است،
[۲] علامه طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج۲، ص۱۳۴.
که باید هر یک جداگانه روشن گردد.

۱.۱ - عصمت پیامبر در گرفتن قرآن

مسئله مهم در این جا آن است که آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چگونه فهمید که آنچه بر او وحی شده، وحی خداوند است نه کلام شیطان؟ فخر رازی در این زمینه می‌گوید: همان گونه که افراد عادی بشر برای شناخت وحی، نیازمند معجزه‌اند، پیامبر نیز برای تشخیص وحی نیاز به معجزه دارد؛ اگر فرشته‌ی وحی برای او معجزه‌ای ارائه کرد، برای وی ثابت می‌شود که آن چه دریافت می‌کند وحی الهی است و بدون ارائه ی معجزه، ثابت نمی‌شود. درباره‌ی فرشته نیز همین سخن را تکرار می‌کند که: فرشته‌ی وحی برای این که بفهمد آن چه تلقی و دریافت کرده وحی است نه تلقین‌های نفسانی و نه وسوسه‌های شیطانی، نیاز به معجزه دارد.
متاسفانه این تفکر نادرست که رسول خدا و فرشته‌ی معصوم امین را در حد انسانی عادی پایین می‌آورد به طوری که اصل وحی را تشخیص نمی‌دهد و نیازمند گواهی دیگری است، به کتاب‌های برخی از عالمان شیعه در عصر حاضر نیز سرایت کرده و ایشان مطلبی که در برخی از تفسیرهای اهل سنت آمده را گرفته است که وقتی حالت خاص در غار حرا و در آغاز بعثت و رسالت، برای حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیش آمد و صدای وحی را شنید، آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نمی‌دانست که این حالت، وحی و نبوت است، آنگاه که مسئله را به خدیجه (سلام‌الله‌علیها) گفت و خدیجه آن را پیش «ورقة بن نوفل» بازگو کرد، ورقة بن نوفل لوازم نبوت و علایم انبیا را بیان کرد و سپس گفت آنچه شما از همسرت نقل می‌کنی نشانه‌ی نبوت است. آنگاه خدیجه توضیح ورقه را به رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسانید و در آن حال بود که حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اطمینان یافت که به مقام نبوت و رسالت رسیده است!
[۳] علامه مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۸، ص۱۹۵.

دینی که آورنده‌ی آن، حقیقت وحی را نشناسد و نبوت خود را با سخنان یک نفر یهودی، مانند ورقه بن نوفل بشناسد، یک ورق هم ارزش ندارد. چگونه ممکن است کسی آنقدر شخصیت بزرگی داشته باشد و به مقام بلند «لدن» بار یابد و وحی «لدنی» را با علم شهودی بیابد. ولی در حال شک و تردید باشد؟

۱.۱.۱ - اقسام علم حصولی و شهودی

علوم حصولی دو قسم است: نظری و بدیهی؛ بدیهیات نیز باید به اولی محض منتهی گردند که هیچ احتمال شک و تردید در آن وجود ندارد. کشف و شهود و علم حضوری نیز چنین است؛ بعضی از کشفها اولی و بالذات و «علی بینه من ربه؛ دلیل روشنی از پروردگارش دارد.» است و اصلا تردید بردار نیست و همه ی شهودها باید به این شهود اولی و بالذات برگردد. خدا چگونه می‌داند که خداست؟ آیا او هم نیاز به استدلال دارد تا بداند خداست؟ آیا جبرئیل امین وقتی سخن خدا را می‌شنود، شک می‌کند که کلام خداست؟
باید توجه داشت که فرشتگان معصوم هستند، و شهود آنها نیز معصوم از خطاست و شک بردار نیست. شهود اولیای الهی یعنی معصومین ـ سلام‌الله‌علیهم اجمعین ـ نیز چنین است و شک و تردید و ابهام در علم حضوری آنان راه ندارد. اگر ما وارد قیامت شدیم آیا شک می‌کنیم که قیامت است تا برای ما برهان اقامه کنند بر وقوع قیامت یا اینکه در آن نشئه و مرتبه دیگری جایی برای شک و تردید نیست؟ اینکه می‌فرماید: «ربنا انک جامع الناس لیوم لا ریب فیه» (پروردگارا! تو مردم را برای روزی که تردیدی در آن نیست، جمع خواهی کرد.) چند معنی دارد؛ یکی این که اصل قیامت حتما واقع می‌شود و متعلق هیچ تردیدی نمی‌باشد و معنای دیگر آن است که آن روز، اصلا ظرف شک در چیزی نیست بلکه روز شهود است که هیچ باطل و شک و تردیدی در ظرف آن راه ندارد و همه چیز حق و مشهود و روشن است و جای تاریک و مبهمی یافت نمی‌شود تا برای اهل قیامت تردید آور باشد.
حضرت امیرالمؤمنین ـ سلام‌الله‌علیه ـ می‌فرماید: «ما شککت فی الحق مذ اریته»
[۶] امام علی علیه السلام، نهج البلاغه، خطبه ی ۴.
از آن هنگام که حق را به من ارائه نمودند هیچ گاه شکی در آن نداشتم. زیرا دیدن حق محض و شنیدن وحی الهی آنقدر روشن است که زمینه ی شکی در آن وجود ندارد و به همین سبب وقتی برخی از اصحاب امام صادق ـ سلام‌الله‌علیه ـ از آن حضرت پرسیدند که انبیا چگونه می‌فهمند پیامبر شده‌اند؟ آن حضرت فرمودند: «لوقفوا لذلک» یعنی وحی و نبوت را به روشنی می‌دیدند و برای آگاه شدن به حقیقت وحی موفق بوده و می‌شدند.
خطا و شک و تردید در جایی است که حق و باطل، هر دو، وجود داشته باشند وانسان درباره ی مورد خاص نداند که آن شیء حق است یا باطل؛ ولی اگر مقام و مرحله‌ای وجود داشت که حق محض بود و باطل در آن هرگز راه نیافت، احتمال خطا و لغزش نیز وجود ندارد و شک و تردید در حق بودن چیزی هم رخ نخواهد داد و طبیعی است که به چنین مقام بلندی، شیطان نمی‌تواند بالا برود. مرز وجودی شیطان همان خیال و توهم است و به حرم امن عقل محض راهی ندارد.
انسان کامل اگر به مقام قرب «عند ملیک مقتدر» (نزد خداوند مالک مقتدر.) رسید، شیطان در آن مرحله رجیم و رانده شده و مطرود است. در آن جایگاه بلند، دست بر سینه ی نامحرم شیطان خورده و اثری از او و وسوسه اش و یا هر لغزش و خطای دیگری نیست. رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که در پیشگاه خدای حکیم علیم قرآن را دریافت می‌کند و جانش به لقای وحی می‌رسد «و انک لتلقی القرآن من لدن حکیم علیم» (به یقین این قرآن از سوی حکیم و دانایی بر تو القا می‌شود.) در نزد خدا جایی برای جهل و تردید و لغزش و خطا وجود ندار. در آن مرحله حقیقت بسیط قرآن را یکباره دریافت می‌کند و در شب قدر نیز توسط جبرئیل ـ سلام‌الله‌علیه ـ فرشته امین و معصوم وحی، آن را بدون هیچ کم و زیادی اخذ می‌کند.

۱.۲ - عصمت پیامبر در نگهداری قرآن

مرحله دوم عصمت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) این است که آن حضرت هر چه را که فهمیده و از خداوند دریافت داشت، به درستی حفظ و نگهداری می‌کند و سهو و نسیان در قلمرو حفظ او راه ندارد، چنانکه خدای سبحان درباره ی این شان ایشان می‌فرماید «سنقرئک فلا تنسی» یعنی ما قرآن را بر تو قرائت می‌کنیم و تو اهل نسیان و فراموشی نیستی. عبارت «الا ما شاء الله» (مگر آنچه که خدا خواست.) استثنا نیست تا بگوییم در مواردی که خدا بخواهد آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فراموش می‌کند، بلکه برای تاکید مستثنی منه است؛ زیرا ذات اقدس اله، در مقام منت گذاشتن و اطمینان بخشیدن به آن حضرت است که پس از اخذ قرآن فراموش نخواهد کرد و اگر اراده ی خداوند استثنا شده برای افاده ی اطلاق قدرت و اختیار خداوند است؛ نظیر آنجا که می‌فرماید «و اما الذین سعدوا ففی الجنه ی خالدین فیها ما دامت السماوات و الارض الا ما شاء ربک» اما اهل سعادت پس آنها نیز در بهشت ابدی تا آسمان و زمین باقی است جاودانند مگر آنچه خواست پروردگار باشد که عطایش ابدی و نامقطوع است.
جمله ی «الا ما شاء ربک» که در آیه ی قبل آمده و مربوط به ابدی و دائمی بودن اهل شقاوت در جهنم است، می‌تواند استثنا از جاودانگی باشد یعنی خداوند برخی از تبهکاران را پس از عذاب موقت از جهنم بیرون آورده به بهشت می‌برد، و جمله ی «ان ربک فعال لما یرید» در ذیل آیه می‌تواند قرینه‌ای بر صحت این استثنا باشد که می‌فرماید: به راستی پروردگار تو هر چه را که بخواهد انجام می‌دهد. ولی تعبیر مزبور در آیه ی مورد استشهاد که درباره ی جاودانگی بهشتیان است گرچه ظاهرا استشناست ولی باطنا برای تاکید مستثنی منه آمده است؛ زیرا خلاف وعده از ناحیه ی خداوند محال است و امکان ندارد که خدای سبحان به مؤمنان وعده ی جاودانگی بهشت بدهد و آن را عملی نکند! و عبارت پایانی آیه نیز که می‌فرماید «عطاء غیر مجذوذ»: عطای پروردگار ابدی و غیر قابل انقطاع است، قرینه‌ای است بر اینکه بهشتیان، برای همیشه در بهشت جاویدند و این استثنا برای تاکید قدرت و مشیت است و مقصود آن است که آنچه محقق می‌شود به مشیت و قدرت حق است، نه آنکه از محدوده ی قدرت او بیرون باشد. مثلا اگر پدر مهربانی به فرزند خردسال خود در سفر بیابانی و پرخطر بگوید تو همواره تحت حمایت من قرار داری مگر آنکه من نخواهم، در این مورد، با اطمینان به قطعی بودن اراده ی پدر مهربان بر حفظ فرزند، استثنای مزبور ناظر به بیان قدرت پدر است نه راجع به انقطاع مراقبت.

۱.۲.۱ - پیامبر خزانه‌دار علم الهی

پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خزانه دار علم الهی است، چنانکه امیرالمؤمنین ـ علیه‌السّلام ـ در نهج البلاغه درباره ی آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید «خازن علمک المخزون»
[۱۵] امام علی علیه السلام، نهج البلاغه، خطبه ی ۷۲.
خداوندا! علم مخزون تو در نزد رسول توست و او خزانه دار علم توست. کلیدهای جهان غیب همگی در نزد خدا است «و عنده مفاتح الغیب» و اگر رسول خدا به مقام «لدن» رسید «انک لتلقی القرآن من لدن حکیم علیم» (به یقین این قرآن از سوی حکیم دانایی بر تو القا می‌شود.) یا به مقام قرب «دنا فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی» (نزدیکتر و نزدیکتر شد. تا آن که فاصله ی او (با پیامبر) به اندازه ی فاصله دو کمان یا کمتر بود؛) نایل آمد و عنداللهی شد «عند ملیک مقتدر» (نزد خداوند مالک مقتدر.) یقینا کلیدهای غیب در حضور آن ولی الله است و او به اذن خدای دانای علت‌های غیبیه اشیاست و همه ی علوم جهان در نزد وی خواهد بود، بنابراین، چگونه می‌شود سهو و نسیان و خطا در مخزن علم الهی و درخزانه ی وحی رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) راه داشته باشد؟
در بحثهای گذشته نیز گفته شد که شیطنت شیطان در محدوده ی خاص وهم و خیال است که در جایگاه بلند حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) راه ندارد؛ زیرا در مقام عقل محض، نه وهم درونی می‌تواند به عنوان سبب قریب عامل مغالطه، سهو و نسیان شود و نه ابلیس از بیرون به عنوان سبب بعید می‌تواند آسیبی وارد سازد.

۱.۳ - عصمت پیامبر در تلاوت قرآن

مرحله ی سوم عصمت رسول اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ـ، عصمت در مقام تلاوت و ابلاغ است. خدای سبحان یکی از شئون رسالت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را تلاوت قرآن بیان فرموده است: «یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه ی» (که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد.) و خود آن حضرت نیز در سوره ی «نمل» می‌فرماید: «انما امرت ان اعبد رب هذه البلده ی الذی حرمها و له کل شی ء و امرت ان اکون من المسلمین و ان اتلوا القرآن» یعنی من مامور شده‌ام که پروردگار شهر مکه را که آن را حرم قرار داده و تمام چیزها ملک او است بپرستم و از مسلمین باشم و نیز قرآن را تلاوت کنم یعنی همان طوری که خودم آیات الهی را شنیده‌ام عین همان آیات را بدون کاهش یا افزایش به سمع شما برسانم.
تلاوت آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) همانند تلاوت خداوند بر ایشان که فرمود «تلک آیات الله نتلوها علیک بالحق» (اینها، آیات خداست که بحق، بر تو می‌خوانیم.) از صیانت و حفظ الهی برخوردار است؛ زیرا خدای سبحان رسول خود را در این زمینه به چند صفت ممتاز، برجسته ساخته است و می‌فرماید: هر چه را که ما گفتیم همان را به مردم می‌رساند و چیزی از آن را کتمان نمی‌کند و هر چه را که او می‌گوید، عین وحی است و نه چیز دیگر که این دو صفت در پیامبر شناسی به عنوان دو اصل مهم مطرح است.
درباره ی کوتاهی نکردن آن حضرت و دور بودن از بخل و کاهش در وحی الهی می‌فرماید: «و ما هو علی الغیب بضنین» پیامبر بر غیب الهی بخل نمی‌کند. آن حضرت در هیچ یک از شئون رسالت خود بخیل نیست چه در تلاوت قرآن و چه در تعلیم و تفسیر آن و چه در تزکیه و تهذیب جان‌ها و چه در تذکر دادن به مؤمنان. بنابراین، آن چه که استفاده می‌شود از این آیه ی کریمه آن است که قرآن سفره ی خداوند و مهمان خانه ی او است که به دست سخاوتمند پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) همچنان گسترده است و هیچ بخششی مانند جود آن حضرت نخواهد بود؛ زیرا اگر دیگران با مواد غذایی طبیعت انسان را تعذیه می‌کنند، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فطرت و ماورای طبیعت انسان را با معارف غیبی قرآن، که مهمانی خدا و غذای آماده ی الهی است، شکوفا می‌کند و همگان را از روزی معنوی خداوند بهره مند می‌سازد.
رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در روایتی می‌فرماید «اجود الاوجواد الله جل جلاله و انا اجود ولد آدم» یعنی خدا از همه ی بخشندگان بخشنده تر است و در عالم امکان و فرزندان آدم ـ علیه‌السّلام - احدی بخشنده تر از من نیست. آن حضرت نه تنها جواد است بلکه مجسمه جود و حقیقت سخاوت است، و از اسراف و ریخت و پاش مبراست. اسراف و نگهداری که دو طرف جودند، افراط و تفریط هستند و با جود سازگاری ندارند. اگر کسی بذر را بیجا بپاشد می‌گویند تبذیر کرد یعنی بی مورد بذر افشانی کرده و در پاشیدن بذر اسراف کرده است و چنین بذری جوانه نمی‌زند، رشد نمی‌کند، و به بار نمی‌نشیند. بذر افشان بی حساب را می‌گویند «مبذر» و اگر در زمان ضرورت بذر افشانی، بذر نپاشد، او را خودداری کننده می‌گویند و عملش را امساک می‌نامند که این نیز با جواد بودن سازگاری ندارد.
آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جوادترین موجود امکانی است که از اسراف و امساک به دور است و بهترین غذای معنوی انسانها را به آنان می‌بخشد؛ البته آن حضرت علاوه بر این جود بزرگ، در امور مادی و طبیعی نیز به گونه‌ای بود که هرگز در برابر درخواست دیگران «نه» نمی‌فرمود و در این زمینه آنچنان بود که در اعمال منا از طرف امتش شتر قربانی کرد.
در بعد دیگر یعنی اینکه هر چه آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرمایند عین وحی و در امتداد همان مجرای وحی الهی، می‌فرماید: «و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی» هر چه را که رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درباره ی دین بفرمایند وحی است که گاهی به صورت قرآن و گاهی به صورت حدیث متعارف و گاهی به صورت حدیث قدسی جلوه می‌کند. اگر فرمود نماز ظهر و عصر چهار رکعت است و دو رکعت به اصل نماز اضافه کرد که «فرض النبی ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ـ» است، این «فرض النبی ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ـ» در برابر «فرض الله» نیست که آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از خودش دو رکعت را اضافه کرده باشد بلکه خدا به او فرمود: چنین بگو. گاه خداوند خود مستقیما دستورمی دهد که می‌شود واجب خدا و گاه به پیامبرش می‌گوید که او بگوید که می‌شود واجب پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ـ. در هر صورت، همه ی آنچه که از زبان مطهر آن حضرت درباره ی دین جاری می‌شود همگی از وحی الهی سرچشمه می‌گیرد.
بنابراین، همان گونه که رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مقام گرفتن و نگهداری قرآن معصوم بودند، در مقام تلاوت و ابلاغ و تعلیم نیز چنین هستند و در خود مقام تلاوت نیز علاوه بر اینکه در بعد عقل نظری وعلمی اشتباه نسیان و خطا نمی‌کنند، در بعد عقل عملی نیز از افراط و تفریط وارسته‌اند و نه تنها آیات الهی را کتمان نمی‌کنند بلکه چیزی از ناحیه ی خود یا دیگران بر آن نمی‌افزایند.


۱. یس/سوره۳۶، آیه۱ تا ۴.    
۲. علامه طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج۲، ص۱۳۴.
۳. علامه مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۸، ص۱۹۵.
۴. محمد/سوره۴۷، آیه۱۴.    
۵. آل عمران/سوره۳، آیه۹.    
۶. امام علی علیه السلام، نهج البلاغه، خطبه ی ۴.
۷. قمر/سوره۵۴، آیه۵۵.    
۸. نمل/سوره۲۷، آیه۶.    
۹. اعلی/سوره۸۷، آیه۶.    
۱۰. اعلی/سوره۸۷، آیه۷.    
۱۱. هود/سوره۱۱، آیه۱۰۸.    
۱۲. هود/سوره۱۱، آیه۱۰۸.    
۱۳. هود/سوره۱۱، آیه۱۰۷.    
۱۴. هود/سوره۱۱، آیه۱۰۸.    
۱۵. امام علی علیه السلام، نهج البلاغه، خطبه ی ۷۲.
۱۶. انعام/سوره۶، آیه۵۹.    
۱۷. نمل/سوره۲۷، آیه۶.    
۱۸. نجم/سوره۵۳، آیه۸ و ۹.    
۱۹. قمر/سوره۵۴، آیه۵۵.    
۲۰. آل عمران/سوره۳، آیه۱۶۴.    
۲۱. نمل/سوره۲۷، آیه۹۱ و ۹۲.    
۲۲. بقره/سوره۲، آیه۲۵۲.    
۲۳. تکویر/سوره۸۱، آیه۲۴.    
۲۴. نجم/سوره۵۳، آیه۳ و ۴.    



سایت اندیشه، برگرفته از مقاله «قرآن و عصمت رسول الله(ص)»، تاریخ بازیابی ۹۵/۰۲/۲۱.    



جعبه ابزار