• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عقل اول

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بر طبق نظر اشراقیون عقل اول عبارتست از اولین مخلوق الهی.



آنان می‌گویند: حق-تعالی- اول چیزی که آفرید، ملکی بود که آن را «عقل اول» می‌نامند. این اصطلاحات از آن زمان رواج یافت که فلاسفه مشاهده کردند که بر اساس قواعد مسلم عقلی، از یک سوی ذات واجب الوجود که خالق عالم است، از همه جهات بسیط است و از همه جوانب کثرت، خالی و منزه است و از سویی دیگر، از چنین موجودی که از همه جهات دارای بساطت است و هیچ جهت کثرتی در آن نیست، جز موجود بسیط دیگری نمی‌تواند صادر شود و گرنه سنخیت میان علت و معلول از بین می‌رود که بطلانش واضح و در موضع خود مسلم است.
[۱] ملاصدرا، اسفار اربعه، ج۲، ص۲۰۴.
از سوی سوم، آنان می‌دیدند که در عالم، کثرت‌ها وجود دارند و موجودات با ماهیات متباین در خارج هستند. بنابراین لازم بود که یک نظامی ترسیم شود که هم کثرت‌ها را در عالم توجیه نماید و هم با " قاعده الواحد " منافاتی نداشته باشد. بدین منظور آنان در صدد حل این معضل برآمدند و قائل به موجوداتی شدند که میان ذات باری تعالی و ممکنات مادی و غیر مادی که دارای کثرتها هستند، واسطه باشند و این تلاش با نظریه عقول عشره ارسطو نظم خاصی یافت و پس از آن اکثر حرفها و بحثها حول این عقول بود.
[۲] سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۱۲۹۵، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ ه ش، چاپ سوم.
مشکل اصلی، موجودی بود که اولین مخلوق الهی است. این مخلوق بر اساس قاعده الواحد می‌بایست از همه جهات بسیط باشد
[۳] ملاصدرا شیرازی، صدر الدین محمد، مشاعر، ص۵۶، تهران، کتابخانه طهوری، ۱۳۶۳ه. ش، چاپ دوم.
و در عین حال باید می‌توانست که ماهیات متکثر بعدی را به وجود بیاورد. بر این اساس در صدد تبیین اولین موجودی برآمدند که از ذات واجب الوجود صادر شده است. هر کدام از اندیشمندان بر اساس ذوق فکری خود، موجودی را به عنوان "صادر اول" معرفی نمود. وجود عام و تجلی ساری،
[۴] سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج۱، ص۳۳۹.
هیولی و صورت، جوهر و عرض ، خیر و شر ، اثبات و نفی، ایجاب و، لوح و قلم، فیض و محبت و غلبه از جمله این نظرات است.
[۵] اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، ج۳، ص۲۰۱، الدار الاسلامیة، بیروت، ۱۴۱۲ ه ق، چاپ اول.




در این میان فلاسفه معتقد بودند که این موجود، عقل است. زیرا سایر احتمالات موجود باطل است؛ چند احتمال در مقام وجود داشت. اول اینکه این موجود نفس باشد که موجودی مجرد است ولی این باطل است و نفس نمی‌تواند این موجود صادر اول باشد؛ زیرا نفس مخلوط به دو نوع عدم است؛ یکی عدم تحلیلی ذهنی از جهت آنکه موجود ممکن است «و کل ممکن زوج ترکیبی له وجود و ماهیة» و دیگر عدم واقعی عینی که عبارتست از قوت و فعل؛ زیرا نفس هم بنا بر عقیده فلاسفه‌ای که قائل به جسمانیة الحدوث بودن آن می‌باشند، مانند سایر موجودات مادی متصف به قوت و فعل است و بنابراین مرکب از قوت و فعل است. احتمال دوم، طبایع مادی است. این نظر نیز نادرست است؛ زیرا در طبایع نیز سه جهت عدمی وجود دارد که علاوه بر دو جهت عدمی فوق، جهت سوم مختص به آن مادی بودن آنها است. صور مقداریه هم ممکن نیست که اولین مخلوق باشند؛ زیرا که آنها دارای جهات متعدد عدمی هستند. بنابراین فقط عقل می‌ماند که می‌تواند به عنوان صادر اول معرفی شود. چنانکه رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم می‌فرماید: «اول ما خلق الله العقل». این ملک دارای سه جهت است که آن را "سه پر" خوانند: یکی به معرفت خداوند متعال تعلق دارد و یکی به معرفت خود و یکی به امکان خود.
[۶] شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ج۳، ص۳۸۱- ۳۸۲، تهران، نشر موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۵ه. ش، چاپ دوم.
عقل اول، به منزله همان نفس عالم است که افلاطون در"کتاب طیماوس" بدان اشاره نموده است؛ زیرا هم عقل ابن سینا و هم نفس عالم افلاطون در عین اینکه مخلوق ذات خداوند هستند، منشا مخلوقات و مبدا حرکات می‌باشند و چون خداوند واحد است، موجود اول، یعنی عقل نیز واحد است.
[۷] شیخ الرئیس، حسین بن عبدالله، رساله در حقیقت و کیفیت سلسله موجودات و تسلسل اسباب و مسببات، مقدمه، ص۹، همدان، دانشگاه بوعلی سینا، ۱۳۸۲ه. ش، چاپ دوم.

این صادر دارای کثرت بالعرضی است؛ زیرا ذاتا ممکن است و در قیاس با ذات باری واجب است. زیرا که ذات خود و ذات مبدع خود را درمی یابد. اما جهت کثرتی که در آن وجود دارد ناشی از ذات حق نیست، بلکه ناشی از جهت امکانی خود او است. و این موجود، چنانچه گفته شد دارای سه جهت بود که آن را سه پر خوانند: یکی به معرفت حق-تعالی- تعلق دارد و یکی به معرفت خود و یکی به امکان خود تعلق دارد. از آن جهت که به معرفت حق تعلق دارد که معرفت شریف تر است، عقل دوم را ایجاد نمود و به واسطه آن جهت که به امکان خود تعلق دارد که از رتبه وجودی پایین تری برخوردار است جسمی را آفرید و آن فلک است و بدان جهت که تعلق به معرفت خود داشت که آن واسطه است، جان آن فلک را آفرید که به آن نفس می‌گویند. عقل دوم نیز دارای همین سه جهت است.
[۸] شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ج۳، ص۳۸۱- ۳۸۲.
همین طور تا عقل دهم و فلک نهم ایجاد شدند
[۹] شیخ الرییس بوعلی سینا، حسین بن عبدالله، ص۱۲۶، قم، نشر بلاغه، ۱۳۷۵ه. ش، چاپ اول.
و از عقل دهم، عقول و نفوس بشری افاضه شد. و از فلک نهم عناصر اربعه.
[۱۰] سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۱۲۹۵.





۳.۱ - اشکال اول

علیرغم این تفاصیل، یک اشکال اساسی هنوز پابرجاست. اشکال این است که عقول و نفوس کثیره و افلاک نه گانه با ستارگان بی شمار و این همه محسوسات مادی گوناگون به چه ترتیبی از خداوند متعال به واسطه این عقل اول صادر شده‌اند؟ اگر عقل اول، بر طبق قاعده الواحد می‌بایست مثل واجب تعالی «واحد من جمیع الجهات» باشد، پس جز یک عقل، چیز دیگری از آن به وجود نمی‌آید و این سلسله هرگز به پیدایش اجسام منتهی نمی‌شود. اما اجسام به وجود آمده‌اند، پس برای اینکه کثرات صادر شوند باید کثرتی هر چند اعتباری در عقل اول باشد.
[۱۱] فخر رازی، محمد بن عمر، شرح الاشارات و التنبیهات، مقدمه مصحح، ج۲، ص۷۶، قم، مکتبه آیت‌الله نجفی مرعشی، ۱۴۰۴ه. ق.
هر یک از فلاسفه در جواب از این اشکال، نظری ارائه داده‌اند. اما به نظر می‌رسد این جوابها نیز قانع کننده نبوده است. چنانچه صاحب مواقف بعد از بیان و ذکر ادله فلاسفه مبنی بر وجود عقول عشره و توجیهی که برخی در مورد صدور امور کثیره از موجودی واحد بیان کرده‌اند، می‌گوید: این اعتبارات و جهات که در عقل اول وجود دارد و بدان وسیله عالم کثرات را توجیه می‌شود، اگر وجودی است، مصدر آنها که همین وجود واحد است، نیز باید متعدد و متکثر باشد و اگر عدمی است و از اعتبارات عقلی، ایرادش این است که بر فرض همین اعتبارات منشا صدور این کثرتها شده است، در حالیکه امور عدمی نمی‌تواند منشا امور وجودی باشد.
[۱۲] تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۱، ص۱۶۰_ ۱۶۱، بیروت، دار المعارف النعمانیه، ۱۴۰۱ه. ق، چاپ اول.
در مقام پاسخ به این سؤال عده‌ای گفته‌اند که این جهات و اعتبارات، عدمی هستند و علیرغم عدمی بودنشان لکن شرط در تاثیر گذار بودن عقل اول جهت ایجاد کثرات هستند. عده‌ای دیگر معتقدند که این اعتبارات و جهات وجودی هستند ولی مجعول نمی‌باشند تا گفته شود مصدر این امور وجودی نیز خودش باید متکثر باشد، بلکه این امور از ذات عقل اول نشات می‌گیرند.
[۱۳] سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۱۲۹۶.


۳.۲ - اشکال دوم

ایراد مهم دیگری که به ذهن می‌رسد این است که بر اساس این قاعده، غیر از عقل اول، سایر موجودات مخلوق غیر خداوند هستند و این با توحید افعالی ناسازگار و معارض است و راه اثبات صانع را می‌بندد.
[۱۴] فخر رازی، شرح اشارات و تنبیهات، ج۲، ص۴۹.
علاوه بر اندیشمندان و متکلمان مسلمان ، برخی از متفلسفان غربی نیز از حل این شبهه عاجز شده‌اند و حتی این فلاسفه غربی به دلیل عجز و ناتوانی از این مسئله، گمان کرده‌اند که فلسفه و متافیزیک باطل است و عقل در شناخت واقع، ناتوان است.
[۱۵] جوادی آملی، عبدالله، رحیق مختوم، ج۸، ص۴۱۷، قم، نشر اسراء، ۱۳۸۶ه. ش، چاپ سوم.
در جواب از این شبهه، حکما و فلاسفه هر یک نظری را ارائه داده‌اند. بر اساس حکمت مشاء و اشراق، این تعارض بدین صورت حل می‌شود که کار با واسطه خداوند می‌تواند کثیر باشد؛ زیرا معنای قاعده الواحد این نیست که غیر از حق تعالی می‌تواند فاعل حقیقی دیگری بشود. بلکه این قاعده، صدور صادر اول را بدون قید و شرط و بدون واسطه مستند به واجب الوجود می‌داند و این منافاتی با این ندارد که دیگر موجودات نیز به صورت با واسطه از واجب صادر شده باشند. وساطت سایر موجودات نیز در ایجاد پدیده‌های عالم، وساطت مجازی و غیر حقیقی است به این معنا که هز یک از آنها به نحو تاثیر آماده ساز، شرط و یا رفع مانع در صدور موجودی دخیل هستند. بر اساس حکمت متعالیه ، وحدت صادر نخست، وحدت تشکیکی ظلی است که در ظل وحدت حقیقی واجب الوجود بالذات قرار گرفته و همه کثرتهای شخصی، عددی، نوعی و جنسی را فرا می‌گیرد و با کثرت تشکیکی جمع می‌شود. بنابراین بر اساس قاعده الواحد، صدور بدون واسطه غیر از عقل اول توسط واجب بالذات نفی می‌شود و بر اساس توحید افعالی، فعل واجب می‌تواند یک فعل باشد که به نحو تشکیکی همه کثرت‌ها را دربر می‌گیرد.
[۱۶] صدر المتالهین، صدر الدین محمد، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۲، ص۲۰۸_ ۲۰۹، بیروت، دار احیاء التراث، ۱۹۸۱ م، چاپ سوم.



۱. ملاصدرا، اسفار اربعه، ج۲، ص۲۰۴.
۲. سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۱۲۹۵، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ ه ش، چاپ سوم.
۳. ملاصدرا شیرازی، صدر الدین محمد، مشاعر، ص۵۶، تهران، کتابخانه طهوری، ۱۳۶۳ه. ش، چاپ دوم.
۴. سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج۱، ص۳۳۹.
۵. اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، ج۳، ص۲۰۱، الدار الاسلامیة، بیروت، ۱۴۱۲ ه ق، چاپ اول.
۶. شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ج۳، ص۳۸۱- ۳۸۲، تهران، نشر موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۵ه. ش، چاپ دوم.
۷. شیخ الرئیس، حسین بن عبدالله، رساله در حقیقت و کیفیت سلسله موجودات و تسلسل اسباب و مسببات، مقدمه، ص۹، همدان، دانشگاه بوعلی سینا، ۱۳۸۲ه. ش، چاپ دوم.
۸. شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ج۳، ص۳۸۱- ۳۸۲.
۹. شیخ الرییس بوعلی سینا، حسین بن عبدالله، ص۱۲۶، قم، نشر بلاغه، ۱۳۷۵ه. ش، چاپ اول.
۱۰. سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۱۲۹۵.
۱۱. فخر رازی، محمد بن عمر، شرح الاشارات و التنبیهات، مقدمه مصحح، ج۲، ص۷۶، قم، مکتبه آیت‌الله نجفی مرعشی، ۱۴۰۴ه. ق.
۱۲. تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۱، ص۱۶۰_ ۱۶۱، بیروت، دار المعارف النعمانیه، ۱۴۰۱ه. ق، چاپ اول.
۱۳. سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۱۲۹۶.
۱۴. فخر رازی، شرح اشارات و تنبیهات، ج۲، ص۴۹.
۱۵. جوادی آملی، عبدالله، رحیق مختوم، ج۸، ص۴۱۷، قم، نشر اسراء، ۱۳۸۶ه. ش، چاپ سوم.
۱۶. صدر المتالهین، صدر الدین محمد، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۲، ص۲۰۸_ ۲۰۹، بیروت، دار احیاء التراث، ۱۹۸۱ م، چاپ سوم.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عقل اول».    



جعبه ابزار