• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عقل و ایمان از دیدگاه امام جواد

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عقل و ایمان از دیدگاه امام جواد (علیه‌السّلام)، چیزی برتر از عقل و ایمان به انسان داده نشده است؛ زیرا عقل و ایمان است که جهت‌گیری زندگی انسان را مشخص و فرجام آدمی را تبیین می‌کند. عقل است که حقایق را به آدمی می‌شناساند و از باطل جدا می‌سازد و به انسان کمک می‌کند تا پس از تشخیص حق و باطل، موضع‌گیری نظری و عملی نسبت به آن داشته باشد؛ زیرا در مقام ارزش‌گذاری به خوب و بد، نگاهی به آثار و تبعات هر یک داشته و انسان را از بدی دور و به سوی خوبی هدایت می‌کند.



عقل و ایمان در تفکر اسلامی از جایگاه بسیار ویژه‌ای برخوردار است. در بسیاری از روایات معتبر که در منابع اسلامی از جمله اصول کافی نقل شده، عقل و دین و حیا از هم جدایی ندارند و اگر هر یک، در جایی یافت شود، آن دو دیگر نیز در همان جا حضور دارند. این بدان معناست که هر عاقلی، دین‌دار و با حیاست و هر دین‌داری، عاقل و باحیاست و نیز هر باحیایی عاقل و دین‌دار است. فقدان هر یک از این سه عنصر در شخص به معنای فقدان آن دو دیگر است. بنابراین، نمی‌توان مدعی عقل کسی بود که دین و حیا ندارد یا انسان بی‌حیایی را آدم دین‌دار و عاقل شمرد یا انسان بی‌دینی را عاقل و باحیا دانست.
هر یک از اسوه‌ها و سرمشق‌های کامل انسان‌ها، به اشکال مختلف به این مطلب پرداخته و توجه داده‌اند. امام جواد (علیه‌السّلام) نیز به عنوان انسان کامل و سرمشق نیکوی آدمی در سنت و سیره خویش این مطلب را به اشکال گوناگون بیان کرده است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا با نگاهی به سبک زندگی امام جواد (علیه‌السّلام)، سنت و سیره آن حضرت (علیه‌السّلام) را درباره جایگاه عقل و ایمان تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می‌گذرانیم.


عقل که در لغت به معنای حبس و امساک آمده، در اصطلاح قرآنی، قوه و توانی در آدمی است که با آن زندگی‌اش را مدیریت می‌کند و زمینه رشد و تکامل قوای ذاتی خود را فراهم می‌آورد و متاله و خدایی‌شدن را برای او رقم می‌زند. عاقل را از آن رو عاقل گفته‌اند که خود نگهدار بوده، خویشتن را از رفتن به دنبال هواهای نفسانی باز می‌دارد و اجازه نمی‌دهد تا نفس اماره بر وجودش مسلط شود و او را به سوی زشتی‌ها و بدی‌ها بکشاند. از این رو عقل را مایه امتیاز انسان از حیوان دانسته‌اند.
عقل آدمی، قوه‌ای است که به وسیله آن انسان بین خیر و شر و حق و باطل تمیز می‌دهد و با درک حقایق می‌تواند مسیر خود را بیابد. البته این واژه در فرهنگ اسلامی در مقابل جنون، سفاهت، حماقت و جهل به کار رفته است و کاربرد عقل در مقابل هر کدام از اینها به اعتباری است.
[۱] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۹، ص۳۲۶.
در قرآن واژه عقل به شکل اسمی آن به کار نرفته بلکه همواره در شکل فعل مورد استفاده قرار گرفته است. این بدان معناست که عقل در فرهنگ قرآنی زمانی معنای واقعی و حقیقی خود را به دست می‌آورد که انسان از این قوه بهره بگیرد و آن را مورد استفاده قرار دهد. بر این اساس، نوع کاربرد و درجات و مراتب استفاده از عقل موجب می‌شود تا نام‌هایی خاص برای هر مرتبه و درجه آن بیان شود.
به سخن دیگر، هرگاه انسان از قوه عقل خویش بهره گیرد، در یک فرآیندی این قوه رشد یافته و به کمال خود می‌رسد. برای هر مرتبه از مراتب رشد عقل هنگام استعمال و کاربرد آن، نامی در قرآن به کار رفته است. از این رو، زمانی عقل، اسمی به خود می‌گیرد که مورد کاربرد و استعمال قرار گیرد. از جمله این مراتب و درجات رشد عقل می‌توان به نامها و عناوینی چون «قلب»، «فواد»، «افئده»، «الالباب»، «النهی» و «حجر» اشاره کرد. اطلاق هر یک از نامها بر مرتبه‌ای از کاربرد عقل به جهت خاصی است که در آن لحاظ شده است.
از آیات و روایات به دست می‌آید که عقل، بزرگ‌ترین و مهمترین سرمایه وجودی انسان است و انسان‌ها به سبب همین قوه است که قابلیت خدایی‌شدن و خلاقیت ربوبی یافتن را به دست آورده‌اند. پس پاداش و عذاب به عقل، مستند می‌باشد؛ زیرا این قوه است که باید پاسخ‌گوی اعمال و گفتار و رفتار آدمی باشد.
خداوند از عقل به عنوان قوه ادراکی و تعقل انسان و وسیله‌ای برای شناخت حقایق و تشخیص حق از باطل و درست از نادرست، ابزار پیشگیری از نابکاری‌ها و بدی‌ها، وسیله تشخیص ارزش‌ها و یافتن زندگی بهتر و برتر، قوه تشخیص حسن و قبح افعال فهم ربوبیت خداوند، ابزار شناخت پاکی‌ها از ناپاکی‌ها و تشخیص خوبی‌ها از بدی‌ها
[۱۲] طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۲۰، ص۲۹۲.
[۱۳] ابن عاشور، طاهر بن عاشور، تفسیر التحریر و التنویر، ج۳۰، ص۳۵۵.
یاد کرده است.


امیرمومنان درباره جایگاه و ارزش عقل می‌فرماید: جبرئیل بر آدم نازل شد و گفت: ‌ای آدم، من مامور شده‌ام که تو را در انتخاب یکی از سه چیز، مخیر سازم؛ پس یکی را برگزین و دوتا را واگذار. آدم گفت: آن سه چیست؟ گفت: عقل و حیا و دین. آدم گفت: عقل را برگزیدم. جبرئیل به حیا و دین گفت: شما بازگردید و او را واگذارید. آن دو گفتند: ‌ای جبرئیل، ما ماموریم هر جا که عقل باشد، با او باشیم. گفت: خود دانید و بالارفت.
همچنین حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «یا هشام ان لله علی الناس حجتین: حجه ظاهره و حجه باطنه، فاما الظاهره فالرسل و الانبیاء و الائمه (علیه‌السّلام) و اما الباطنه فالعقول؛ ‌ای هشام! خدا بر مردم دو حجت دارد: حجت آشکار و حجت پنهان.حجت آشکار، رسولان و پیغمبران و امامان هستند و حجت پنهان، عقل مردم است.»
کسی به امام صادق (علیه‌السّلام) عرض کرد: قربانت گردم، من همسایه‌ای دارم که نمازخواندن و صدقه‌دادن و حج رفتنش بسیار است و عیب ظاهری ندارد. فرمود: عقلش چطور است؟ گفتم: عقل درستی ندارد. فرمود: پس با آن اعمال درجه‌اش بالا نمی‌رود.
[۱۶] کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۷۲، ح۹۱.

از آیات و روایات، به دست می‌آید که عقل در دو حوزه نظری و عملی، مهم‌ترین ابزاری است که انسان برای شناخت و تشخیص حق و باطل و همچنین ارزش گذاری به شکل خوب و بد دارد. بنابراین، تمایلات و گرایش‌های انسانی نیز براساس این قوه خواهد بود.



امام جواد (علیه‌السّلام) نیز به مساله عقل توجه و اهتمام ویژه‌ای مبذول داشته است. از نظر آن امام (علیه‌السّلام) چیزی برتر از عقل و ایمان به انسان داده نشده است؛ زیرا عقل و ایمان است که جهت‌گیری زندگی انسان را مشخص و فرجام آدمی را تبیین می‌کند. عقل است که حقایق را به آدمی می‌شناساند و از باطل جدا می‌سازد و به انسان کمک می‌کند تا پس از تشخیص حق و باطل، موضع‌گیری نظری و عملی نسبت به آن داشته باشد؛ زیرا در مقام ارزش‌گذاری به خوب و بد، نگاهی به آثار و تبعات هر یک داشته و انسان را از بدی دور و به سوی خوبی هدایت می‌کند.
عقل هنگامی که در مقام کاربردی به درستی مورد استفاده قرار گیرد، آدمی را به درجه یقین می‌رساند که مرتبه کمالی عقل و درک بشر است. در این صورت انسان شهودی کامل از حقایق هستی خواهد داشت و مسیر هدایت را به درستی شناسایی و ردگیری می‌کند. امام می‌فرماید: «ان الایمان افضل من الاسلام بدرجه، والتقوی افضل من الایمان بدرجه و لم یعط بنو آدم افضل من الیقین؛ ایمان یک درجه بالاتر از اسلام است و تقوا یک درجه بالاتر از ایمان است و به فرزند آدم چیزی بالاتر از یقین داده نشده است.»
این که ایشان در این سخن تقوا را برتر از ایمان برمی شمارد، به سبب معنایی است که از ایمان اراده کرده است؛ وگرنه تقوا بازتابی از ایمان است. به این معنا که انسان مومن واقعی، انسانی متقی است و اگر کسی ایمان نظری‌اش با ایمان عملی‌اش همراه نشود، مانند کسی است که عقل خویش را به کار نگرفته است. بنابراین همان گونه که عقل نظری می‌بایست با عقل عملی به کمال برسد، ایمان نظری هم باید با ایمان عملی یعنی تقوا به کمال برسد. یقین، مرتبه شهودی عقل است که مرتبه کمالی آن دانسته شده است.
انسان نمی‌تواند از کمال عقل خود سخن بگوید، در حالی که حق را با آن که شناخته، در مقام عمل پیروی نکند. به این معنا که کمال عقل را می‌بایست پس از شناخت حق و باطل و تشخیص آن، در پیروی از حق و حقیقت دانست.
به سخن دیگر، همان گونه که ایمان نظری با ایمان عملی در مقام تقوا خود را نشان می‌دهد، عقل نظری و شناخت حق و باطل، با عقل عملی است که به کمال خود می‌رسد. از این رو امام جواد (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «لایکمل العقل الا باتباع الحق؛ عقل کامل نمی‌شود مگر با پیروی از حق.»
[۱۸] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۸۷، ص۷۲۱.

از جمله عرصه‌های ظهور عقل عملی، مهرورزی و مودت با مردم است. پس اگر کسی حقیقت معنای هستی و فلسفه آفرینش را درک و فهم درستی کرده باشد، خلق و خوی خوش خواهد داشت و نسبت به همه چیزی نگاهی عطوفت و محبت آمیز خواهد داشت. از این رو نسبت به همنوعان و مردم، با خوش رویی مواجه می‌شود و نسبت به آنان مودت و محبت می‌ورزد. امام جواد (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «التودد الی الناس نصف العقل؛ مهرورزی و دوستی با مردم، نصف عقل است.» زیرا نصف عقل در شناخت حقایق و تشخیص حق و باطل و نیمی از عقل در عمل براساس تشخیص و ارزش گذاری است. از آن جایی که مودت با مردم بهترین جلوه رحمت است، می‌توان گفت که چنین انسانی، از عقل کامل برخوردار است؛ زیرا در مقام نظری، حق را شناخته و در مقام عمل به این ارزش‌ها پای بند بوده است.
آن حضرت در جایی دیگر، به اخلاق نیک و خوش‌خویی به عنوان کمال عقل و خرد انسانی اشاره دارد و می‌فرماید: «خفض الجناح زینه العلم، و حسن الادب زینه العقل، و بسط الوجه زینه الحلم؛ فرمود: تواضع و فروتنی زینت‌بخش علم و دانش است، ادب‌داشتن و اخلاق نیک، زینت‌بخش عقل می‌باشد، خوش‌روئی با افراد، زینت‌بخش حلم و بردباری است.»
کسی که دارای ادب نیک نیست، نمی‌توان او را خردمند دانست؛ زیرا خرد می‌بایست در عمل و سبک زندگی شخص خود را نشان دهد و اگر کسی بی‌ادب است می‌توان از همین رفتارش دانست که از عقل و خرد بی‌بهره است.
برای این که انسان، عقل خویش را تقویت کند و آن چه را که در مقام نظری به عنوان حقیقت و ارزش شناخته، در مقام عمل اجرایی کند، می‌بایست ارتباطات خود را با انسان‌های عاقل افزایش دهد. این انسان‌های خردمند همان برادران دینی و ایمانی هستند که در مسیر کمالی عقل گام بردارند. از این رو امام جواد (علیه‌السّلام) خواهان ارتباط بیش از پیش با این دسته از افراد می‌شود تا عقل آدمی در مسیر کمالی و رشدی خود به باروری و شکوفایی برسد. آن حضرت (علیه‌السّلام) در سفارشی می‌فرماید: «ملاقاه الاخوان نشره و تقلیح العقل، و ان کان نزرا قلیلا؛ ملاقات با برادران (دینی)، هر چند کوتاه، موجب شکفتن و باروری عقل می‌شود.»
آن حضرت از همنشینی با ابلهان و سفیهان برحذر می‌دارد و می‌فرماید: «فساد الاخلاق بمعاشره السفهاء و صلاح الاخلاق بمنافسه العقلاء؛ معاشرت و همنشینی با بی‌خردان و افراد لاابالی سبب فساد و تباهی اخلاق خواهد شد؛ و معاشرت و رفاقت با خردمندان هوشیار، موجب رشد و کمال اخلاق می‌شود.»
عقل وقتی به کمال خود برسد، اهل شهود خواهد بود، زیرا یقین از مراتب عقل کامل است که خود دارای سه مرتبه علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین است و مرتبه سوم، شهود فنایی است که تنها برخی به آن نایل می‌شوند؛ اما علم الیقین و عین الیقین برای بسیاری امکان پذیر است.
امام محمدتقی جواد (علیه‌السّلام) در روایتی به این نکته توجه می‌دهد که ادراک دل و شهود که از مراتب کمالی عقل است، ادراکی برتر است که انسان می‌بایست در پی چنین ادراکی و بلکه فراتر از آن باشد. آن حضرت (علیه‌السّلام) می‌فرماید: ‌ای ابوهاشم، دقیق تر از ادراک چشم‌ها، ادراک دل‌هاست. در حال حاضر تو می‌توانی در خاطر و ذهن خود «سند» و «هند» و شهرهای دیگر را که نرفته‌ای مجسم کنی؛ در حالی که مشاهده آنها با چشم سر برای تو مقدور نیست. خداوند را با چشم دل نمی‌توان درک کرد تا چه رسد به درک و مشاهده آن با چشم سر.
[۲۲] کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۸۹.
[۲۳] قزوینی، سید محمدکاظم، الامام الجواد (علیه‌السّلام) من المهد الی اللحد، ص۲۷۱.
[۲۴] طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۸۳۲.

این ادراک شهودی از طریق دل خود نوعی یقین عقلانی است و هرگز بیرون از دایره عقل بر اساس فرهنگ قرآنی نمی‌باشد؛ از این رو در آموزه‌های قرآنی، عقل به نام‌های دیگر از جمله قلب نیز تعبیر شده است.


از آن جایی که ارتباط تنگاتنگی میان عقل و ایمان وجود دارد، خردمند، انسانی مومن است و این ایمان را در اشکال مختلف چون تقوا، محبت و خوش خلقی نشان می‌دهد. براین اساس، هر گاه چیز خوبی در دیگران یافت، از خدا می‌خواهد تا او نیز به چنین کمال و امر خوبی دسترسی داشته باشد. از این رو اهل غبطه است نه اهل حسد. آن حضرت (علیه‌السّلام) در این باره می‌فرماید: «ان المومن یغبط و لایحسد و المنافق یحسد و لایغبط؛ همانا مومن غبطه می‌خورد ولی حسد نمی‌ورزد و منافق حسد می‌ورزد ولی غبطه نمی‌خورد.»
[۲۵] حر عاملی، محمد بن حسن، جهاد النفس، ح۷۴۵.

همچنین از نظر آن امام همام (علیه‌السّلام) ایمان زمانی به کمال می‌رسد عقل مدیریت انسان را به عهده گیرد و بر هواهای نفسانی غلبه کند. آن حضرت می‌فرماید: «لن یستکمل العبد حقیقه الایمان حتی یوثر دینه علی شهوته و لن یهلک حتی یوثر شهوته علی دینه؛ بنده‌ای حقیقت ایمان رانمی یابد مگر آن که دین و احکام الهی را در همه جهات بر تمایلات و هواهای نفسانی خودمقدم دارد و کسی هلاک و بدبخت نمی‌گردد مگر آن که هواها و خواسته‌های نفسانی خود را بر احکام الهی مقدم نماید.» چنان که در آغاز این مطلب گفته شد، عقل به معنای بستن پای شهوت و مدیریت نفس است تا هواهای نفسانی بر شخص غلبه نکند و او را از مسیر کمالی خارج نسازد. بر این اساس، وقتی آن حضرت (علیه‌السّلام) حقیقت ایمان راچیرگی دین بر شهوت می‌داند، به معنای چیرگی عقل بر شهوت نیز خواهد بود؛ زیرا بر اساس تفسیر این بزرگواران هرگز عقل و حیا و دین از هم جدایی ندارند و هر جا عقل باشد آن دو دیگر نیز خواهند بود، چنان که جایی که دین باشد، عقل نیز حضور دارد. بنابر این، استکمال حقیقت ایمان و دین به معنای استکمال عقل و حیا نیز خواهد بود. به هر حال، آن چه از سنت و سیره امام جواد (علیه‌السّلام) به دست می‌آید آن است که عقل و ایمان در جایگاهی بس والانشسته است و انسان برای سنجش میزان حقانیت خود و دیگران باید به این معیار مراجعه کند و خود را در ترازوی ایمان و حیا و عقل قرار دهد تا دریابد تا چه‌اندازه درمسیر کمالی آفرینش قرار دارد یا از آن دور افتاده یا گمراه شده است.
باشد با بهره گیری از سنت و سیره امام جواد (علیه‌السّلام) مسیر کمالی متاله و خدایی‌شدن رابه درستی طی کنیم و بابهره گیری از عقل و ایمان و حیا، در جایگاه خلافت انسانی قرار گیریم و مظهر ربوبیت الهی شویم.


۱. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۹، ص۳۲۶.
۲. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۲، ص۳۷۱.    
۳. مومنون/سوره۲۳، آیه۷۸.    
۴. یونس/سوره۱۰، آیه۱۶.    
۵. روم/سوره۳۰، آیه۲۴-۲۸.    
۶. طه/سوره۲۰، آیه۱۲۸.    
۷. قصص/سوره۲۸، آیه۶۰.    
۸. بقره/سوره۲، آیه۴۴.    
۹. رعد/سوره۱۳، آیه۳-۴.    
۱۰. مائده/سوره۵، آیه۱۰۰.    
۱۱. بلد/سوره۹۰، آیه۴-۱۰.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۲۰، ص۲۹۲.
۱۳. ابن عاشور، طاهر بن عاشور، تفسیر التحریر و التنویر، ج۳۰، ص۳۵۵.
۱۴. کلینی، یعقوب بن محمد، اصول کافی، ج۱، ص۱۱-۱۲، حدیث۲.    
۱۵. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۱۶.    
۱۶. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۷۲، ح۹۱.
۱۷. حرانی، محمدحسن، تحف العقول، ج۱، ص۴۴۵.    
۱۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۸۷، ص۷۲۱.
۱۹. حرانی، محمدحسن، تحف العقول، ص۴۴۳.    
۲۰. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۷۴، ص۳۵۳، ح۲۶.    
۲۱. محمدی‌ ری‌شهری، منتخب میزان الحکمه،ج۱، ص۲۵۷.    
۲۲. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۸۹.
۲۳. قزوینی، سید محمدکاظم، الامام الجواد (علیه‌السّلام) من المهد الی اللحد، ص۲۷۱.
۲۴. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۸۳۲.
۲۵. حر عاملی، محمد بن حسن، جهاد النفس، ح۷۴۵.
۲۶. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۷۸، ص۸۱، ح۶۷.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «جایگاه عقل و ایمان در آموزه‌های امام جواد (علیه‌السلام)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۱/۱۸.    



جعبه ابزار