• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

علاءالدین علی ثابت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ثابت، علاءالدین علی، شاعر ترکِ سده یازدهم و دوازدهم. در شهر اوزیجه بوسنه (بوسنی امروزی) به دنیا آمد.



ریپکا سال تولد وی را حدود ۱۰۶۰ تخمین زده است.


ثابت خویشاوند وُصْلَتی علی بیگ شاعر (متوفی ۱۱۰۰) و ماهری عبداللّه افندی (متوفی ۱۱۲۲) بود. وی پس از اتمام تحصیلات مقدماتی نزد خلیل افندی ، از علمای آن روزگار، برای ادامه تحصیل به استانبول رفت. پیشرفت و پرورش طبع توانا و استعداد شعری ثابت مدیون همین مهاجرت است. او در جستجوی ممدوح، سرانجام توجه محمدپاشا سیدی زاده، قپودان دریا را جلب نمود و چون ممدوح وی، در شوال ۱۰۸۶ به قپودان دریایی منصوب شده بود،
[۱] ثریا، ج ۴، ص ۱۸۶.
ثابت می‌بایست پیش از این تاریخ ، به استانبول رفته باشد.


او در دستگاه محمدپاشا، لیاقت خود را نشان داد و با شخصیتهای برجسته ای آشنا شد. در ربیع الاخر ۱۰۸۹، به وساطت محمدپاشا، ملازم (پیشکار) علی افندی، شیخ الاسلام چتالجه شد. در نسخه ای از دیوان ثابت، که به فریدکام تعلق دارد، یادداشتی هست که نشان می‌دهد ثابت، داماد خانواده لعلی زاده بوده، و وابستگی وی به طریقت بیرامیه، نتیجه این وصلت است.


ثابت با حقوقی اندک به سمت مُدرّسی ارتقا یافت. پس از بر کنار شدن از تدریس، در ۱۰۹۶ در قصیده ای، از این مسئله و گرفتار شدنش در دیار غربت ، به قره ابراهیم پاشا شکوه کرد و خواستار سمت قضا شد.
[۲] «ثابت»، معلم ناجی، مجموعه معلم، ۱۳۰۳، ص ۵۱ و بعد.
در همین تاریخ، از محمد افندی اَنقَرَوی، قاضی عسکر روم ایلی نیز منصبی تقاضا کرد. ثابت قصیده ای هم در تبریک فتح پرکوپ و کاچانیک، به سلیم گرای، خان کریمه، که در ۱۳ جمادی الاولی ۱۱۰۱ به اَدِرنه آمده بود، تقدیم کرده است.
[۳] سلاحدار تاریخی، محمدآغا سلاحدار فندقلیلی، ج۲، ص۴۹۵.
از این قصیده چنین بر می‌آید که ثابت از اواسط ۱۰۹۸ به بعد، در ادرنه سمت پیشکاری داشته و دور از خانه و خانواده اش به سر می‌برده است. او در این قصیده، از سلیم گرای خواست که منصب قضای شهر کفه کریمه را به او واگذار کند و در پی آن با درجه «ثانیه» قاضی این شهر شد. (در این کتاب، به نقل از کسانی که ثابت را از نزدیک می‌شناخته اند، تصویری از قیافه، اندام و سایر خصوصیات جسمانی او آمده است)
[۴] قریمی، ص ۱۳۲.
تاریخ انتصاب و مدت اشتغال ثابت به این سمت معلوم نیست، اما مسلّم است که این انتصاب پیش از دومین کناره گیری سلیم گرای از امارت، در جمادی الا´خرة ۱۱۰۲، صورت گرفته است.
او در قصیده ای که در شعبان ۱۱۰۳، برای شیخ الاسلام علی افندی پاشمَقچی زاده سروده و در آن از مصیبت کشته شدن بسیاری از افراد خانواده اش و تهیه فدیه برای نجات جان دخترش سخن گفته، مقام قضای یانیه را خواستار شده است. در همان سال ، ثابت به مفتیگری تکیرداغ و تدریس «خارج» (مقدمات) در مدرسه رستم پاشای آن شهر منصوب گردید. وی هشت سال در آن سمت باقی ماند و در طول این مدت، به درجات بالاتر مدرّسی ارتقا یافت. وی برای این‌که مجبور به اقامت بیش‌تر در آن شهر نشود و از یادها نرود، برای شخصیتهای مهم مقیم استانبول قصیده و مادّه تاریخ می‌سرود؛
[۵] دیوان، علاءالدین علی ثابت، نسخه خطی کتابخانه دانشگاه (استانبول)، ش ۳۲۸۸.



ثابت، که از طول اقامتش در تکیرداغ و محیط آن آزرده شده بود، به دستور شیخ الاسلام فیض اللّه افندی، در محرّم ۱۱۱۲ به سمت «مولویّت» بوسنه سرای (سارایوو) رسید. او از سمت مولویّت در این شهر ــ که در فاصله سالهای ۱۰۹۹ـ۱۱۱۰ از سوی اتریش اشغال، و دچار خرابی و فقر عمومی شده بود ــ درآمد کافی نداشت و ناخوشنود بود. وی در محرّم ۱۱۱۳ از سمت خویش معزول و در نتیجه فقیرتر شد. درگذشت فرزندش ابراهیم در ۱۱۱۴ نیز او را بیش از پیش ناراحت کرد. ثابت در صفر ۱۱۱۷ به مولویّت قونیه منصوب و در ۱۱۱۸ معزول گردید، اما در ذیقعده ۱۱۱۹ به مولویّت دیاربکر منصوب و در محرّم ۱۱۲۱ برکنار شد، و پس از عزل به استانبول رفت و تا آخر عمر دیگر به هیچ منصبی گماشته نشد. در این زمان «آرپالق» (اقطاع) اش را از او گرفته بودند. او که دیگر پیر شده بود، در منظومه‌هایی که به نام سلطان احمد سوم و وزیرش، بالطه جی محمدپاشا سرود، کوشید تا آن‌ها را از تنگدستی خود آگاه سازد. وی در ۳ شعبان ۱۱۲۴ درگذشت. آرامگاه او در کنار راه (محله) طوپقاپی به (آبادی) مالْتپه، در جوار آرامگاه خانوادة لعلی زاده و تعدادی از بزرگان بیرامیه، در پایین قبر صاری عبداللّه افندی قرار گرفته و سنگ مزارش شبیه سنگ قبرهای ملامی ـ بیرامی است.


شکوفایی ثابت در دوره تسلط بلامنازع نابی بر شعر عثمانی بود. با این حال نابی و شاعران بزرگ دیگری، مانند صفائی و سالم و سید وَهْبی، از او به بزرگی یاد کرده اند. وجه امتیاز و شهرت اشعار ثابت، سبک ویژه آن است. در این سبک، امثال و حکم، تعبیرات عوام و گفتار روزمره مردم بخشی از عناصر شعر را تشکیل می‌دهد که در شعر دیگران سابقه نداشته است. ثابت با این کار لغات «شعر دیوان»
[۶] محمدثریا، استانبول ۱۳۰۸ـ۱۳۱۵، ج ۲، ص ۶۱.
را روزآمد کرد و بدینسان، میان اینگونه شعر و زندگانی روزمره مردم پیوند استواری پدید آورد. اگر چه پاره ای از این عناصر شعری مردمی، در شعر نجاتی (شاعر قرن نهم) و در اشعار شعرای معاصر او نیز دیده می‌شود، اما تنها شاعری که‌ به‌طور گسترده و فراوان از آن‌ها بهره جسته، ثابت است. پیش از ثابت، شاعری در ادبیات دیوان سراغ نداریم که به اندازه او از زبان مردم، استفاده کرده باشد. معاصران او، شعرش را سهلِ ممتنع خوانده اند. شعر ثابت همچون شعر شاعرانی نبود که خواهان پدید آوردن اشعاری به «ترکی بسیط» (ساده) بوده اند. او نمی‌خواست با کنار نهادن یا کاستن واژه های فارسی و عربی از زبان ترکی به تصفیه آن بپردازد، بلکه حتی بعضی از واژه های فارسی و عربی را در شعرش آورده که سایر شاعرانِ «دیوان» به کار نبرده اند، تا جایی که در کتابی حاوی حل مشکلات زبانیِ چند تن از شاعران دیوان، بخشی هم به دشواریهای شعر ثابت اختصاص دارد. (طوپقاپی سرای، کتابخانه اندرون، ش ۱۴۵۶) هدف اصلی ثابت این بود که تعبیرات عوام را که عادتاً در شعر به کار نمی‌رفت، به طرزی دور از انتظار ، به کار گیرد و خواننده را به شگفتی وا دارد و او را بر سر ذوق آورد.
ثابت بیش‌تر در سرودن قصیده ، ترجیع بند، مثنوی و منظومه های مفصّل مهارت داشت. در میان اشعار او قصیده های «معراجیه» و «رمضانیه» و مثنوی ظفرنامه، از برترین نمونه های این نوع اشعار به شمار می‌روند که همواره تحسین شده اند. از دیگر امتیازات برجسته شعر ثابت، وجود صحنه های واقعی زندگی در آن و توانایی وی در تصویرپردازی است که در «رمضانیه» و ظفرنامه بخوبی دیده می‌شود. قصیده ثابت، در باره مسجد علی پاشا چورْلیلی نیز، در میان اشعار دیوان مفصّل ‌ترین وصف از اثری معماری است.
معاصرانش توانایی ثابت را در سرودن مثنوی نیز ستوده اند، اما در عین حال او را پیرو نوعی زاده عطائی دانسته اند. وجوه اشتراک ثابت با نوعی زاده، بی اعتنایی به موضوعات موجود و پرداختن به رویدادهایی که خود کشف می‌کرد و همچنین سرودن مثنویهای کوتاه و بی پرده محلی بود.
با این وصف، ثابت در تکامل «شعر دیوان» جایگاه بسیار مهمی داشته است. از شاعرانی که به تقلید از ثابت به زبان رایج مردم توجه بسیار نمودند، در درجه اول ندیم و سپس شاعران دیگر سده دوازدهم، مانند کانی و واصفِ اندرونی و چند شاعر دیگر در خور ذکرند.


۱) دیوان، مشتمل بر دو نعت، که یکی از آن دو «معراجیّه» است؛ قصاید؛ ترجیع بندها؛ مخمسها؛ مادّه تاریخها؛ غزلیات، رباعیات، قطعات، مفردات و پنج لُغَز. از میان نسخ خطی آن، نسخه ای به خط مستقیم زاده (نسخه خطی کتابخانه دانشگاه (استانبول)، ش ۲۹۰۱) با تصحیحات و اضافاتی که در آن صورت گرفته، دارای ارزش خاصی است؛ ۲) ظفرنامه، منظومه ای حماسی در قالب مثنوی و حاوی۴۲۶ بیت که در آن به وصف مراسم پیشواز از سلیم گرای و ملاقات او با سلطان سلیمان دوم، و نیز شرح پیروزی سلیم بر قوای روس و لهستان در پرکوب پرداخته است و با صحنه های دقیق و متنوع و شیوه روایت پر تحرکش، در ادبیات حماسی کهن ترک، اثری استثنایی است، بسیاری از محققان آن را شاهکار ثابت خوانده اند. این مثنوی مختصر، که غزانامه و سلیم نامه نیز نامیده می‌شود، در ۱۲۹۹ و ۱۳۱۱، به کوشش ابوالضیا توفیق به چاپ رسیده است، اما چون هیچ‌کدام از آن دو بر اساس نسخه ای معتبر تهیه نشده، از نقص و اشتباه خالی نیست؛ ۳) ادهم و هما، منظومه ای که شاعر در زمان سلطنت مصطفی دوم آغاز و پس از مدتی سرودن آن را رها کرده است و بار دیگر در ۱۱۱۹، در روزگار احمد سوم، به آن پرداخته اما موفق به اتمامش نشده است. به نظر سلیم تذکره (نویس)، این مثنوی، نخستین داستان از خمسه ای است که ثابت قصد سرودنش را داشت و موضوع آن ماجرای عشق ادهم، جوانِ سقا، به هما دختر پادشاه است. عده ای از مؤلفان (مثلاً هامر ـ پورگشتال و ابراهیم نجفی)، موضوع این مثنوی را به اشتباه، زندگی ابراهیم ادهم (صوفی) معروف دانسته‌اند و بعضی نیز آن را با مثنوی ادهم و هما ی نعتی، شاعر معاصر ثابت، خلط کرده اند؛ ۴) بربرنامه؛ ۵) ذره نامه (حکایة خوجه فساد/ دونْلو دره)؛ که این دو مثنوی، داستانهای عامیانه و بی پرده ای در موضوعات جنسی هستند؛ ۶) عمرولیث؛ سه مثنوی اخیر، کوتاه‌اند و در اغلب نسخه های دیوان ثابت درج شده اند.


(۱) Jan Rypka, Beitrجge zur Biographie, Charakteristik und Interpretation des tدrkischen Dichters Sabit , Prague ۱۹۲۴;.
(۲) عثمانلی مؤلفلری، محمدطاهر بروسه لی، استانبول ۱۳۳۳ـ۱۳۴۲، ج ۲، ص ۱۱۸ و بعد.
(۳) نخبة الا´ثار، اسماعیل افندی بلیغ، نسخه خطی کتابخانه دانشگاه (استانبول)، ش ۱۱۸۲، گ ۹ پ، ۱۲ پ.
(۴) مجموعة التراجم، حاجی توفیق، نسخه خطی کتابخانه دانشگاه (استانبول)، ش ۱۹۲، گ ۷۲ پ.
(۵) قافلة شعرا، محمد توفیق، استانبول ۱۲۹۰، ص ۸۴ و بعد.
(۶) دیوان، علاءالدین علی ثابت، نسخه خطی کتابخانه دانشگاه (استانبول)، ش ۳۲۸۸.
(۷) سجل عثمانی، محمدثریا، استانبول ۱۳۰۸ـ۱۳۱۵، ج ۲، ص ۶۱.
(۸) عثمانلی ادبیاتی نمونه لری، محمدجلال، استانبول ۱۳۱۲، ص ۴۹۴ و بعد.
(۹) ممالک عثمانیه نک تاریخ و جغرافیا لغتی، علی جواد، استانبول ۱۳۱۳ـ۱۳۱۷، ص ۱۰۷۰.
(۱۰) الجواهر الاسنا فی تراجم علماء و شعراء بوسنا، محمدخانجی، قاهره ۱۳۴۹، ص ۴۴ـ۴۷.
(۱۱) اسلاف، فائق رشاد، استانبول ۱۳۱۲، ج ۲، ص ۳۵ـ۳۹.
تذکره، سالم، نسخه خطی کتابخانه دانشگاه (استانبول)، به خط مؤلف، ش ۲۴۰۷،
(۱۲) گ ۷۹پ ـ۸۱ ر.
(۱۳) گ ۷۹پ، استانبول ۱۳۱۵.
(۱۴) قاموس الاعلام، شمس الدین بن خالد سامی، چاپ مهران، استانبول ۱۳۰۶ـ۱۳۱۶/ ۱۸۸۹ـ ۱۸۹۸، ج ۳، ص ۱۷۳۵.
(۱۵) سلاحدار تاریخی، محمدآغا سلاحدار فندقلیلی.
(۱۶) تاریخ ادبیات عثمانیه، شهاب الدین سلیمان بیگ، استانبول ۱۳۲۸، ص ۱۸۰ـ ۱۸۳.
(۱۷) مُری التواریخ، سلیمان افندی شمعدانی زاده فندقلیلی، نسخه خطی کتابخانه بایزید، ش ۵۱۴۴، گ ۳۰۹ پ.
(۱۸) وقایع الفضلاء، محمد افندی شیخی، نسخه خطی کتابخانه دانشگاه (استانبول)، ش ۳۲۱۶، ص ۳۱۵ و بعد.
(۱۹) تذکره، صفائی، نسخه خطی کتابخانه دانشگاه (استانبول)، ش ۳۲۱۵، ص ۵۷ ـ۶۰.
(۲۰) خرابات، عبدالحمید ضیاء پاشا، استانبول ۱۲۹۱، ج ۱، ص ۱۰، ۱۶ و بعد.
(۲۱) ذیل زبدة الاشعار، عاصم، نسخه خطی کتابخانه دانشگاه (استانبول)، ش ۲۴۰۱، گ ۴ ر.
(۲۲) عمدة التواریخ، عبدالغفار قریمی، استانبول ۱۹۲۶.
(۲۳) «بعض شاعرلرمز حقنده تحلیلی، انتقادی مطالعات»، فرید کام، پیام صباح، ۱۹۲۲، ش ۱۱۱۹، ۱۱۲۶، ۱۱۳۳، ۱۱۴۰، ۱۱۴۶.
(۲۴) بهار دانش، محمد نامق کمال بیگ، مقدمه، استانبول ۱۲۹۰، ص ۹.
(۲۵) ینی عثمانلی تاریخ ادبیاتی، محمدفؤاد کوپریلی و شهاب الدین سلیمان بیگ، استانبول ۱۳۳۲، ص ۳۷۹ به بعد.
(۲۶) مجلة النصاب، سلیمان سعدالدین مستقیم زاده، کتابخانه سلیمانیه، بخش کتابهای حالت افندی، ش ۶۲۸، گ ۱۶۳.
(۲۷) «ثابت»، معلم ناجی، مجموعه معلم، ۱۳۰۳، ص ۵۱ و بعد.
(۲۸) لغت ناجی، معلم ناجی، استانبول ۱۳۱۶، ص ۲۷۵.
(۲۹) تاریخ ادبیات درسلری، ابراهیم نجمی، استانبول ۱۳۳۸، ج ۱، ص ۱۷۲ـ۱۷۵.
(۳۰) Franz Babinger, Die Geschichtsschreiber der Osmanen und ihre Werke , Leiden ۱۹۲۷.
(۳۱) I smail Pa ía Baghdadi, Asma ¦ Ýal-mu ف allifin , Istanbul ۱۹۵۱, I, ۷۶۵.
(۳۲) Safvet Beg Bes §agic ¨, Bos §n jaci i Hercegovci u islamskoj Knjiz §evnosti , Sarajevo ۱۹۱۲, ۱۲۷-۱۳۹.
(۳۳) JK Basmadjian, Essai sur l¨Histoire de la littإrature ottomane, Istanbul ۱۹۱۰, ۱۳۲ f.
(۳۴) EI ۱ , sv" Tha ¦bit" (by ThMenzel).
(۳۵) Gibb, A history of Ottoman Poetry , London ۱۹۰۵, IV, ۱۴-۲۹.
(۳۶) Joseph von Hammer-Purgstall Geschichte des osmanischen Dichtkunst , Pesth ۱۸۳۸, IV, ۴۶-۴۹.
(۳۷) Muh ¤ammed Hanci ¦, "Miradz §ijja", Sabita Uz §ic §anina) Glasnik Islamske Vjerske Zajednice) , Sarajevo ۱۹۴۰, VIII, no ۷-۱۱.
(۳۸) Muh ¤ammed Na ªm âk Kema ªl Beg, Na ªm  k Kemu ªl , in Ta ªlim-i edebiyat دzerine bir risa ªlesi , ed NH Onan, Ankara ۱۹۵۰, ۲۲, ۵۱.
(۳۹) Fuad Kخprدlد, Diva ªn edebiyati antolojisi , Istanbul ۱۹۳۴, ۳۲۷.
(۴۰) AS Levend, Gazavat- na ªmeler ve Mihalog §lu Ali Bey , in Gazavat- na ªmesi , Ankara ۱۹۵۶, ۱۳۱.
(۴۱) Sa , dedin Nدzhet, Tدrk edebiyat  tarihi ve nدmu ªneleri , Istanbul ۱۹۳۱, ۴۹۰ f.
(۴۲) E Rossi, Elenco dei manoscritti turchi della Biblioteca Vaticana , Vaticana ۱۹۵۳.
(۴۳) J Rypka, "Les Mدfredؤt de Sؤbit", Archiv Orientؤlni , ۱۸ (۱۹۵۰) , ۴۴۴-۴۷۸.
(۴۴) idem, "Sa ¦bit , s Ramaza ¦nijje", Islamica , ۳ (۱۹۲۸) , ۴۳۵-۴۷۸.
(۴۵) idem, "Supple ¨ment aux Mufredat de Sa ªbit" Archiv Orienta ªlni, ۲۰ (۱۹۵۲) , ۳۴۷-۳۵۰.
idem, " غber Sہbit , s romantisches
(۴۶) Epos Edhem د Hدma ª", Archiv Orientؤlni, ۱ (۱۹۲۹) , ۱۴۷-۱۹۰.
(۴۷) I smail Hakk âUzunµar âíll, Osmanl  tarihi , Ankara ۱۹۵۴.


۱. ثریا، ج ۴، ص ۱۸۶.
۲. «ثابت»، معلم ناجی، مجموعه معلم، ۱۳۰۳، ص ۵۱ و بعد.
۳. سلاحدار تاریخی، محمدآغا سلاحدار فندقلیلی، ج۲، ص۴۹۵.
۴. قریمی، ص ۱۳۲.
۵. دیوان، علاءالدین علی ثابت، نسخه خطی کتابخانه دانشگاه (استانبول)، ش ۳۲۸۸.
۶. محمدثریا، استانبول ۱۳۰۸ـ۱۳۱۵، ج ۲، ص ۶۱.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «علاءالدین علی ثابت»، شماره۴۲۰۱.    



جعبه ابزار