عمر ابنسعد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْنِ سَعْد، عمر بن سعد بن ابیوقّاص مالک بن وهیب بن عبدمناف ابن زهرة بن کلاب بن مرّة زهری مدنی معروف به ابن سعد (مق ۶۵ یا ۶۶ یا ۶۷ق/۶۸۴ یا ۶۸۵ یا ۶۸۶م)، امیر سپاه
عُبیدالله بن زیاد در
کربلا می باشد.
تاریخ تولد وی به درستی روشن نیست. برخی نوشتهاند که در زمان
پیامبر اسلام (ص) و به قولی در سال کشته شدن
عمر بن خطاب (۲۳ق/ ۶۴۴م)، زاده شده است.
با توجه به اینکه به گفته
وی در ۱۷ق/۶۳۸م همراه پدرش
سعد بن ابی وقاص در فتح
عراق شرکت داشته و آن زمان نوجوان بوده و حتی از طرف پدرش مأمور فتح رأسالعین گردیده است، باید قول اول در تولد وی درست باشد.
ابن سعد از
پدر خود سعد
و
ابوسعید خدری روایت کرده است،
و کسانی چون ابراهیم پسر وی، ابوبکر بن حفص نوه او،
ابوالخطاب بصری ، قتاده بن دعامة سدوسی، محمد بن مسلم بن شهاب زهری، ابواسحاق سبیعی همدانی، عمرو بن عبدالله از او روایت کردهاند.
عجلی او را در شمار
ثقات آورده است،
اما
ابن ابی حاتم رازی نقل میکند که یحیی ابن معین گفته است: چگونه میتوان قاتل
حسین بن علی (ع) را ثقه دانست؟
ابن حجر ضمن اینکه در تقریب
او را «صدوق» شمرده، در تهذیب
نوشته است که محدثانی که از عمر بن سعد روایت نقل میکردهاند مورد اعتراض دیگر راویان قرار میگرفتهاند.
وی در ۳۷ق/۶۵۷م، زمانی که داستان حکمیت میان
علی (ع) و
معاویه ابن ابی سفیان در
دومة الجندل اتفاق افتاد، در آنجا بود و پس از مشاهده اختلافات میان سران سپاه علی (ع) و معاویه، نزد پدرش رفت و او را تشویق به ادعای خلافت کرد، اما پدرش نپذیرفت.
در ۵۱ق/۶۷۱م به درخواست ابن زیاد به همراه کسان دیگری برضد
حجربن عدی گواهی داد که حجر به فتنهانگیزی برخاسته و کافر شده است. این گواهی دستاویزی برای معاویه شد تا حجر و یارانش را در
مرج عذراء به
شهادت برساند.
خوارزمی به نقل از ابن اعثم کوفی (در تاریخ موجود ابن اعثم این موضوع وجود ندارد، گویا نسخهای که در اختیار
خوارزمی بوده با نسخههای موجود اختلاف داشته است)
میگوید هنگامی که حسین بن علی (ع) به علت خودداری از
بیعت با
یزید بن معاویه از
مدینه مهاجرت کرد و به مکهپناه برد، عمر بن سعد امیر (یا شاید امیر الحاج) مکه بود. و چون تمایل و استقبال
حجاج خانه خدا را از حسین (ع) مشاهده کرد به مدینه رفت و برای یزید نامه نوشت و او را از آمدن حسین (ع) به
مکه آگاه ساخت.
در ۶۰ق/۶۸۰م آنگاه که
مسلم بن عقیل نماینده امام حسین (ع) به
کوفه رفت تا از مردم به نفع امام بیعت بگیرد، ابن سعد نیز چون برخی از اشراف کوفه به یزید نامه نوشت و توصیه کرد که اگر میخواهد کوفه از دستش خارج نشود،
نعمان بن بشیر حاکم وقت کوفه را برکنار سازد.
مسلم بن عقیل پس از آنکه به دستور عُبیدالله بن زیاد دستگیر شد در مجلس عبیدالله، پنهان از دیگران به عمر بن سعد وصیت کرد، اما ابن سعد وصیت مسلم را برای عبیدالله بازگو کرد و به مسلم خیانت ورزید.
شهرت ابن سعد در
تاریخ اسلام بیشتر به دلیل شرکت وی در واقعه خونین کربلاست که در آن امام حسین (ع) و یارانش
شهید شدند. این حادثه ابن سعد را جزو چهرههای منفور تاریخ درآورد.
پس از آمدن عُبیدالله بن زیاد به کوفه، ابن سعد که به حکومت
ری و دَسْتبی (معرب دشتپی، دشتی پهناور میان ری و
همدان که بعدها به قزوین ملحق گردید.)
منصوب و به سرکوبی شورش
دیلمیان مأمور شده بود
با ۴ هزار سپاهی در بیرون کوفه اردو زده و آماده حرکت به سوی ری بود، اما خبر حرکت امام حسین (ع) به سوی کوفه، عبیدالله بن زیاد را واداشت تا ابن سعد را برای مقابله با
امام به کربلا بفرستد. وی ابتدا از این کار سرباز زد، اما وقتی عبیدالله بن زیاد او را تهدید کرد که یا باید به مقابله با حسین (ع) برود و یا فرمان حکومت را بازپس دهد،
ابن سعد مأموریت جدید را پذیرفت و با سپاهیان تحت امر خود
به سوی کربلا حرکت کرد و روز
جمعه دوم یا سوم
محرمالحرام ۶۱ق/۶۸۰م وارد کربلا شد و
قرة بن قیس حنظلی را به نزد امام حسین (ع) فرستاد تا از امام بپرسد که برای چه به عراق آمده است؟
امام در جواب پاسخ داد که مردم کوفه از من دعوت کردهاند، از این روی به
عراق آمدهام، حال اگر نمیخواهند بر میگردم.
ابن سعد پاسخ امام را به عبیدالله نوشت، اما اطرافیان عبیدالله مانند
شمر بن ذیالجوشن و دیگران که طرفدار جنگ با امام حسین (ع) بودند، عبیدالله را از نشان دادن نرمش در مقابل امام منع کردند و عبیدالله برای ابن سعد که ابتدا میخواست این موضوع را با صلح فیصله دهد، نوشت که یا با حسین (ع) جنگ کند و یا فرماندهی سپاه کوفه را به شمر بن ذیالجوشن واگذارد،
اما ابن سعد در پاسخ این نامه به شمر گفت که او خود امیر سپاه خواهد بود و با حسین (ع) جنگ خواهد کرد. آنگاه برای آنکه نشان دهد در عزم خود در جنگ با امام راسخ است، نخستین تیر را به سوی حسین (ع) و یارانش رها کرد.
او پس از شهادت امام حسین (ع) و یارانش دستور داد که بر بدن آنان
اسب بتازند
و در ۱۲ محرمالحرام پس از دفن اجساد کشتههای سپاه خود با خاندان حسین (ع) که اسیر شده بودند، به سوی کوفه حرکت کرد
و هنگامی که به نزد عبیدالله بن زیاد به کوفه رفت، عبیدالله از او خواست تا نامه وی را پس بدهد. ابن سعد گفت آن نامه از بین رفته است و عبیدالله گفت که آن را از تو خواهم گرفت.
ابن سعد که دیگر دستش از همهجا کوتاه شده بود حالت خویش را چنین وصف کرده است: هیچکس بدتر از من به خانه خویش باز نگشت، زیرا از امیری فاجر و ظالم اطاعت کرده و عدالت را پایمال و قرابت را قطع کردهام.
ابن سعد به هنگام قیام
سلیمان بن صُرَد خزاعی کوفی به خونخواهی از قاتلان امام حسین (ع) در ۶۵ق/۶۸۴م از بیم کشته شدن به دست مردم شبها در دارالاماره میخوابید
و آنگاه که
مختار بن ابی عُبیدة ثقفی در ۶۶ق/۶۸۵م به خونخواهی آن حضرت قیام کرد و بر کوفه مسلط شد همراه با
محمد بن اشعث که او نیز از شرکتکنندگان اصلی جنگ کربلا بود، فرار کرد،
اما به وقت خروج مردم کوفه برضد مختار، به کوفه بازگشت و با دیگر سران مخالف مختار، رهبری مردم را به دست گرفت، ولی با شکست کوفیان بار دیگر از کوفه گریخت و به سوی بصره حرکت کرد تا به
مَصعب بن زبیر پناهنده شود.
مختار یکی از فرماندهان خود را به نام
ابوقلوص شبامی به تعقیب آنان فرستاد. وی ابن سعد را دستگیر کرده به نزد مختار آورد و ابن سعد و پسرش حفص که او نیز در مجلس مختار بود به دستور مختار کشته شدند و وی پس از آتش زدن بدن آنان سرهای آن دو را برای محمد بن حنفیه به مدینه فرستاد،
اما در روایتی دیگر آمده است که ابتدا مختار، ابن سعد را به شفاعت
عبدالله ابن جَعدة بن هُبیرة مخزومی امان داد،
زیرا خواهر مختار یا به قولی دختر مختار همسر عمر بن سعد بود،
اما پس از اعتراض
محمد بن حنفیه به مختار، وی به یکی از فرماندهان سپاه خویش دستور داد تا ابنسعد را در خانهاش دستگیر کرده سر از تنش برگیرد. چون سر عمر را به مجلس مختار آوردند، پسر وی حفص را که نزد مختار بود، نیز به قتل رساندند.
(۱) ابن ابی حاتم رازی، عبدالرحمان، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۲ق/ ۱۹۵۲م.
(۲) ابن حجر، احمد، تقریب التهذیب، به کوشش عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
(۳) ابن حجر، احمد، تهذیبالتهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵ق/۱۹۰۷م.
(۴) ابن عبدربه، احمد، عقدالفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
(۵) ابن فقیه، احمد، مختصر البلدان، لیدن، ۱۳۰۲ق/۱۸۸۵م.
(۶) بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م.
(۷) خوارزمی، موفق، مقتل الحسین، به کوشش محمد سماوی، قم، ۱۳۷۶ق/۱۹۵۷م.
(۸) دینوری، احمد، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر و جمالالدین شیال، بغداد، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۵۹م.
(۹) طبرسی، فضل، اعلام الوری، به کوشش علیاکبر غفاری، بیروت، ۱۳۹۹ق/ ۱۹۷۹م.
(۱۰) طبری، محمد، تاریخ، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، ۱۹۶۰- ۱۹۶۸م.
(۱۱) عجلی، احمد، تاریخالثقات، بهکوشش عبدالمعطی قلعجی، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
(۱۲) مفید، محمد، ارشاد، به کوشش محمدباقر بهبودی، تهران، ۱۳۵۱ش.
(۱۳) یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره.