• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

غیبت در سیره نبوی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در معارف و آموزه‌های دینی غیبت از گناهان بزرگ برشمرده شده است. غیبت واژه‌ای است، عربی از ماده «غیب» و به معنای «هر چیزی است که از شخص مخفی باشد»، است؛
[۱] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴، ج۱، ص۶۵۴-۶۵۶.
[۲] فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۴، ص۴۵۴-۴۵۵.
اما غیبت در اصطلاح، برشمردن عیوب مؤمنین و آشکار نمودن آن بین مردم به هر نحوی از انحاء می‌باشد.



در تعریف غیبت و تهمت روایات بسیاری از سوی رسول خاتم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایت شده است که از جمله این روایات می‌توان به روایتی اشاره داشت که توسط ابوذر غفاری از آن جناب نقل گردیده است. ایشان نقل می‌کنند که پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: «ای ابوذر از غیبت بپرهیز که غیبت بدتر از زناست...گفتم: یا رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) غیبت چیست؟ فرمود: غیبت این است که از برادرت چیزی بگویی که خوش ندارد. گفتم: ‌ای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اگر آن‌چه درباره‌ی او گفته می‌شود، در او باشد چه؟ فرمودند: بدان که، اگر آن‌چه بگویی، در او باشد، غیبتش را کرد‌ه‌ای و اگر آن‌چه بگویی در او نباشد، به او بهتان زده‌ای.»


غیبت از عمده‌ترین اسباب‌ جدایی و تفرقه بین انسان‌ها بوده، دشمنی و کینه‌توزی بین آنان را موجب می‌گردد؛ از این‌رو رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) همواره مسلمانان را به انحاء مختلف از غیبت نهی‌ کرده، به شدت از آن بر حذر می‌داشتند.
[۶] دیلمی، حسن بن ابی‌الحسن، ارشادالقلوب، قم، شریف رضی، ۱۴۱۲، ج۱، ص۱۱۶-۱۸۹.
[۷] ورام بن ابی فراس، ابوالحسین، مجموعه ورام، قم، مکتبة الفقیه، ج۱، ص۱۱۵.
[۸] شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، قم، اسلامیه، ۱۳۶۳ش، ص۴۲۴.
بدیهی است که غیبت منحصر در زبان نمی‌باشد؛ از برخی از روایات صادره از سوی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چنین بر می‌آید که انسان از هر راهی که نقص و عیب دیگری را بفهماند، اعم از این که بوسیله نوشتن باشد یا اشاره یا کنایه و یا....همه و همه از مصادیق غیبت به شمار آمده و حرام است. نقل است زنی خدمت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد و سئوالی پرسید و رفت. پس از بازگشت آن زن، عایشه که در این هنگام نزد حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود با دست خود به کوتاهی قد آن زن، اشاره کرده کوتاهی قد او را با دست نشان داد؛ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به او فرمودند: «غیبتش را کردی».
[۹] ابن‌ حنبل، احمد بن محمد، مسند احمد، بیروت، دارصادر، بی‌تا، ج۶، ص۱۳۶.
[۱۰] سیوطی، جلال‌الدین، الدرالمنثور فی تفسیر الماثور، قم، مرعشی نجفی، ۱۴۰۴، ج۶، ص۹۶.
در برخی دیگر از روایات آمده، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به او فرمود: «ای عایشه دندان‌هایت را خلال نما. او عرض کرد: یا رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آیا چیزی خورده‌ام که خلال کنم؟ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به او فرمود: خلال کن. عایشه خلال کرد؛ تکه گوشتی از دهانش خارج شد و آن را بیرون‌انداخت.»
[۱۲] سید البروجری، سید حسین، جامع احادیث الشیعه، قم، المهر، ۱۴۱۴، ج۲۳، ص۲۹۶.

هم‌چنین اگر کسی نام شخص معینی را به ناشایستگی ببرد یا به گونه‌ای سخن بگوید که شنوندگان از روی شواهد و قراین بفهمند که منظور گوینده کیست، در این صورت هم، شخص مرتکب عمل شنیع غیبت گردیده است. بدین جهت شیوه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر این قرار گرفته بود که وقتی خلافی را مشاهده می‌کردند، بدون آن که به نام فردی اشاره کنند با عنوان کلی و به صورت جمع حضار را نصیحت می‌فرمودند. در این‌باره روایتی از عایشه نقل شده که می‌گفت: «روش رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر این بود که وقتی به آن حضرت خبر می‌رسید که فلان شخص سخن ناروایی می‌گوید، برای این‌که به آبروی آن شخص لطمه‌ای وارد نیاید نام وی را نمی‌برد، بلکه می‌فرمود: ما بال اقوام یقولون کذا؛ چرا کسانی چنین می‌گویند.»
رسول خدا نه تنها در گفتار، بلکه در عمل نیز مسلمانان را از ارتکاب به عمل شنیع غیبت باز می‌داشتند، به طوری‌که بنا بر نقل برخی از روایات «در مجلس ایشان از کسی بد گفته نمی‌شد و اگر از کسی لغزشی سر می‌زد در جای دیگر بازگو نمی‌شد.»


نقل شده ماعز اسلمی یکی از مسلمانان صدر اسلام، مرتکب گناهی کبیره شده بود؛ اما پس از مدتی از کار خود پشیمان شده، خدمت پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد و از حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خواست که بر او حد جاری کند تا از گناه این عمل پاک شود. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حکم خدا را بر او جاری کرد. پس از مدتی، پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دو نفر از یاران خویش را دیدند که در مورد آن مرد گنهکار صحبت می‌کنند، یکی از آن‌ها به دیگری می‌گفت: «این مرد آن‌چه را که خداوند پوشانده بود، آشکار کرد، در نتیجه مانند سگ به جزای عملش رسید و سنگسار شد.» پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سخنان آن دو را شنیدند؛ اما بلافاصله چیزی نگفتند تا این‌که روزی به همراه جمعی از اصحاب که آن دو نفر نیز جزء آنان بودند، قدم در راه گذاشتند؛ در بین راه، در بیابان، الاغی مرده دیدند که بدنش متعفن شده بود، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رو به اصحاب کرده فرمودند: «فلانی و فلانی کجایند؟» آن دو عرض کردند: «ای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ما اینجاییم؛ » پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «بیایید از مردار بدبو و متعفن این الاغ بخورید؛ » آن‌ها گفتند: «یا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آخر چه کسی این کار را می‌کند؟» حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: «آن‌چه شما در مورد برادرتان گفتید از خوردن گوشت این الاغ سخت‌تر است...» .
[۱۷] سجستانی، ابن‌اشعث، سنن ابی‌داوود، تحقیق سعید محمد اللحام، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۰، ج۲، ص۳۴۶.
[۱۸] النسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، تحقیق عبدالغفار سلیمان البنداری و سید کسروی حسن، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۱، ج۴، ص۲۷۷.

از عبدالله بن عمر نیز روایت شده که «عده‌ای در حضور پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از مردی سخن به میان آوردند و گفتند: باید غذا در دهانش بگذارند و جهاز شترش را دیگران ببندند. حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: غیبتش را کردید گفتند: یا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ما چیزی از[معایب] او را گفتیم که در او هست. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: [برای غیبت همین] کافی است که درباره برادرت آنی را بگویی که در او هست.»
ابن‌سعد نیز در باب نهی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از غیبت، روایتی را از زید بن اسلم نقل کرده که می‌گفت: «پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در بیماری خود که در آن بیماری از دنیا رحلت فرموده بود، همه همسرانش را پیش خود جمع کرد. صفیه دختر حیی بن اخطب گفت: «یا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به خدا سوگند دوست می‌داشتم که درد شما بر من می‌بود.» برخی از زنان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با گوشه چشم و با تمسخر به او نگریستند؛ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) متوجه عمل آنان گردید، پس فرمود: گوشت مرده مضمضه کردید؛ آنان پرسیدند به چه مناسبت؟ فرمود: از این تمسخری که به دوست خود کردید....» .
هم‌چنین در برخی منابع نقل شده است که «در یکی از جنگ‌ها، دو نفر از یاران رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سلمان را فرستاده بودند که خدمت حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برود تا برای آنان غذایی بیاورد. حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز سلمان را نزد اسامة بن زید که انباردار قافله بود، فرستاد؛ اما اسامه به آنان گفت، غذا تمام شده و چیزی پیش او نیست؛ سلمان دست خالی برگشت. آن دو نفر گفتند: اسامه بخل ورزیده است و درباره سلمان نیز گفتند: اگر او را سر چاه پر آبی بفرستیم، آن چاه خشک خواهد شد، آن‌گاه بر خلاف دستور رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نزد اسامه رفتند تا چیزی بیابند. در بین راه، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آنان را دیده فرمودند: چه شده است که می‌بینم، دها‌نتان آلوده به گوشت است. گفتند: یا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ما امروز گوشتی نخوردیم. حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: گمراه شده‌اید؛ داشتید گوشت سلمان و اسامه را می‌خوردید؛ در پی این فرموده: آیه...و لا یغتب بعضکم بعضا... نازل شد.»
[۲۳] بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التاویل، تحقیق عبدالرحمن المرعشلی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۸، ج۵، ص۱۳۷.
[۲۴] قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۶۴ش، ج۱۶، ص۳۳۱.
[۲۵] طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۷۷ش، ج۴، ص۱۵۸.



روایاتی که از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در باب غیبت وارد شده است، را می‌توان در سه بخش تقسیم کرد: دسته‌ای از روایات، در باب منع مسلمانان از غیبت صادر شده است؛ دسته‌ای دیگر از روایات مسلمانان را از شنیدن غیبت باز می‌دارد و دسته سوم هم روایاتی هستند که مسلمانان را به دفاع از شخص غیبت شده، فرا ‌خوانده عدم انجام این کار را مورد نکوهش قرار می‌دهند. در این‌جا به نمونه‌هایی از این روایات از هر سه دسته پرداخته مواردی از آن را ذکر می‌کنیم:

۴.۱ - منع از غیبت

پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: «تاثیر غیبت در دین مسلمان از تاثیر خوره در جسم او سریعتر است.» ایشان (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) غیبت کننده را یکی از سه نفری معرفی می‌کنند که بهشت بر آنان حرام است.
[۲۸] اهوازی، حسین بن سعید، الزهد، چاپ سید ابوالفضل حسینیان، ۱۴۰۲، ص۹.
ایشان غیبت را بدتر از زنا معرفی نموده،
[۳۲] ورام بن ابی فراس، ابوالحسین، مجموعه ورام، قم، مکتبة الفقیه، ج۲، ص۶۴.
فرمودند: «کسی که پشت سر مسلمانی بدگویی کند، ایمان ندارد.»
[۳۴] ورام بن ابی فراس، ابوالحسین، مجموعه ورام، قم، مکتبة الفقیه، ج۱، ص۱۱۵.


۴.۲ - منع از شنیدن غیبت

ایشان شنونده غیبت را نیز یکی از مغتابین معرفی کردند و او را در گناه شخص غیبت‌کننده شریک دانستند.
[۳۷] ورام بن ابی فراس، ابوالحسین، مجموعه ورام، قم، مکتبة الفقیه، ج۱، ص۱۱۹.


۴.۳ - تشویق به رد غیبت از برادر مسلمان

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رد غیبت از برادر مؤمن را موجب یاری خداوند در دنیا و آخرت از شخص معرفی کرده،
[۳۹] دیلمی، حسن بن ابی‌الحسن، اعلام الدین، قم، مؤسسه آل البیت (علیه‌السّلام)، ۱۴۰۸، ص۲۰۲.
آن را موجب دفع بلایا از شخص دانستند؛ ایشان اجر دفع غیبت از برادر مؤمن را بهشت عنوان کردند.
[۴۳] ورام بن ابی فراس، ابوالحسین، مجموعه ورام، قم، مکتبة الفقیه، ج۲، ص۱۷۰.
نقل است مردی در محضر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آبروی شخص مسلمانی را هدف بدگویی‌های خود قرار داده بود، شخص دیگری در مقام دفاع از مسلمان غیبت شده بر آمد. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: «هر کس از آبروی برادر دینی خود دفاع کند، حجاب و پرده‌ای از آتش بر او خواهد بود.»
[۴۸] بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، بیروت، دارالفکر، ج۸، ص۱۶۸.

ایشان (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: «هر کسی در مجلسی بشنود که از برادرش غیبت می‌شود و آن را از او دفع کند خداوند هزار باب بدی را در دنیا و آخرت از او دفع می‌کند.»
[۴۹] شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، قم، اسلامیه، ۱۳۶۳ش، ص۴۲۹.
ایشان (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هم‌چنین درباره مسلمانانی که در راه پاسداشت آبروی برادر مسلمان خویش کوششی از خود بروز نمی‌دهند فرمودند: «کسی که در حضورش از برادر مسلمان او غیبت شود و او می‌تواند به یاری برادر مؤمنش برخیزد و یاری‌اش دهد؛ اما این کار را نکند، گناهش در دنیا و آخرت دامنگیرش می‌شود» و در حدیثی دیگر آمده که «خداوند در دنیا و آخرت او را خوار خواهد کرد.»


رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در کنار سخنان خود در ذم غیبت، در احادیث دیگری خطاب به مسلمانان، برخی از موارد غیبت را بلامانع دانسته، حکم به جواز آن را صادر فرمودند. در احادیث نبوی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فاجر و نیز فاسقی که فسق خود را آشکار می‌سازد
[۵۷] راوندی، فضل الله، النوادر، قم، دارالکتاب، بی‌تا، ص۱۸-۱۹.
[۵۸] ورام بن ابی فراس، ابوالحسین، مجموعه ورام، قم، مکتبة الفقیه، ج۲، ص۲۵۲.
[۶۰] سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۸۱، ج۱، ص۵۴۳.
و آن‌که پرده شرم و حیا را بدرد،
[۶۲] ابن ابی جمهور، محمد بن زین‌الدین، عوالی اللالی، قم، سید الشهداء (علیه‌السّلام)، ۱۴۰۵، ج۱، ص۲۶۴.
[۶۳] طبرسی، ابو الفضل علی بن حسن، مشکاة الانوار، نجف، کتابخانه حیدریه، ۱۳۸۵ق، ص۲۳۴.
هم‌چنین کسی که در داوری بی‌عدالتی ورزد
[۶۴] ورام بن ابی فراس، ابوالحسین، مجموعه ورام، قم، مکتبة الفقیه، ج۲، ص۲۵۲.
و نیز بدعت‌گزار
[۶۵] سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۸۱، ج۱، ص۵۴۳.
و آن‌که گفتارش خلاف کردارش است
[۶۷] ورام بن ابی فراس، ابوالحسین، مجموعه ورام، قم، مکتبة الفقیه، ج۲، ص۲۵۲.
و نیز پیشوای دروغگویی که اگر خوبی کنی ناسپاسی کند و اگر بدی کنی نمی‌بخشد،
[۶۸] سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۸۱، ج۱، ص۵۴۳.
از جمله کسانی برشمرده شده‌اند که غیبت‌شان جایز شمرده شده، حرمت از آنان برداشته شده است.


از امام صادق (علیه‌السّلام) روایت شده که فرمودند: شخصی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درباره کفاره غیبت پرسید، حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «تستغفر الله لمن اغتبته کلما ذکرت؛ کفاره غیبت این است که هرگاه ذکری از فرد غیبت شده به میان آمد از خداوند برای او طلب مغفرت کند.»
[۷۱] ورام بن ابی فراس، ابوالحسین، مجموعه ورام، قم، مکتبة الفقیه، ج۲، ص۲۰۹.



تهمت نیز به مانند غیبت حرمت‌ها را دریده، دوستی‌ها را به دشمنی مبدل می‌سازد. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ضمن برحذر داشتن مسلمانان از این عمل زشت فرمودند: «هر کس به مرد یا زن مؤمنی تهمت بزند یا درباره او چیزی بگوید که او از آن مبراست، خداوند در روز رستاخیز وی را بر تلّی از آتش نگه می‌دارد تا این که از کیفر آن‌چه درباره او گفته است، خارج شود.»
[۷۳] شعیری، تاج‌الدین، جامع الاخبار، قم، انتشارات رضی، ۱۳۶۳ش، ص۱۴۸.



۱. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴، ج۱، ص۶۵۴-۶۵۶.
۲. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۴، ص۴۵۴-۴۵۵.
۳. طبرسی، رضی‌الدین، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی، ۱۴۱۲، ص۴۷۰.    
۴. دیلمی، حسن بن ابی‌الحسن، اعلام الدین، قم، مؤسسه آل البیت (علیه‌السّلام)، ۱۴۰۸، ص۲۰۱-۲۰۲.    
۵. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴، ص۵۳۷.    
۶. دیلمی، حسن بن ابی‌الحسن، ارشادالقلوب، قم، شریف رضی، ۱۴۱۲، ج۱، ص۱۱۶-۱۸۹.
۷. ورام بن ابی فراس، ابوالحسین، مجموعه ورام، قم، مکتبة الفقیه، ج۱، ص۱۱۵.
۸. شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، قم، اسلامیه، ۱۳۶۳ش، ص۴۲۴.
۹. ابن‌ حنبل، احمد بن محمد، مسند احمد، بیروت، دارصادر، بی‌تا، ج۶، ص۱۳۶.
۱۰. سیوطی، جلال‌الدین، الدرالمنثور فی تفسیر الماثور، قم، مرعشی نجفی، ۱۴۰۴، ج۶، ص۹۶.
۱۱. برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، قم، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱، ج۲، ص۴۶۱.    
۱۲. سید البروجری، سید حسین، جامع احادیث الشیعه، قم، المهر، ۱۴۱۴، ج۲۳، ص۲۹۶.
۱۳. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴، ج۹، ص۶۸.    
۱۴. شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۱ش، ص۸۲-۸۳.    
۱۵. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵، ج۳، ص۳۴۶.    
۱۶. بیهقی، ابو بکر، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵، ج۱، ص۲۹۰.    
۱۷. سجستانی، ابن‌اشعث، سنن ابی‌داوود، تحقیق سعید محمد اللحام، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۰، ج۲، ص۳۴۶.
۱۸. النسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، تحقیق عبدالغفار سلیمان البنداری و سید کسروی حسن، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۱، ج۴، ص۲۷۷.
۱۹. ابن‌حبان، ابوحاتم‌، صحیح، تحقیق شعیب الارنؤوط، الرساله، چاپ دوم، ۱۹۹۳، ج۱۰، ص۲۴۵.    
۲۰. المبارک‌فوزی، عبد الرحمن، تحفة الاحوذی، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰، ج۶، ص۵۴.    
۲۱. ابن‌سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۱۸، ج۸، ص۱۰۱.    
۲۲. حجرات/سوره۴۹، آیه۲۱.    
۲۳. بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التاویل، تحقیق عبدالرحمن المرعشلی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۸، ج۵، ص۱۳۷.
۲۴. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۶۴ش، ج۱۶، ص۳۳۱.
۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۷۷ش، ج۴، ص۱۵۸.
۲۶. کلینی، یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۲، ص۳۵۷.    
۲۷. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، آل البیت، ج۸، ص۵۹۸.    
۲۸. اهوازی، حسین بن سعید، الزهد، چاپ سید ابوالفضل حسینیان، ۱۴۰۲، ص۹.
۲۹. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، آل البیت، ج۸، ص۵۹۹.    
۳۰. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴، ص۵۳۷.    
۳۱. دیلمی، حسن بن ابی‌الحسن، اعلام الدین، قم، مؤسسه آل البیت (علیه‌السّلام)، ۱۴۰۸، ص۲۰۱.    
۳۲. ورام بن ابی فراس، ابوالحسین، مجموعه ورام، قم، مکتبة الفقیه، ج۲، ص۶۴.
۳۳. دیلمی، حسن بن ابی‌الحسن، ارشادالقلوب، قم، شریف رضی، ۱۴۱۲، ج۱، ص۳۵۶.    
۳۴. ورام بن ابی فراس، ابوالحسین، مجموعه ورام، قم، مکتبة الفقیه، ج۱، ص۱۱۵.
۳۵. شهید ثانی، زین الدین، منیة المرید، قم، انتشارات دفتر تبلیغات، ۱۴۰۹، ص۳۳۱.    
۳۶. میرزای نوری، حسین، مستدرک الوسیله، تهران، اسلامیه، ج۹، ص۱۳۳.    
۳۷. ورام بن ابی فراس، ابوالحسین، مجموعه ورام، قم، مکتبة الفقیه، ج۱، ص۱۱۹.
۳۸. شعیری، تاج‌الدین، جامع الاخبار، قم، انتشارات رضی، ۱۳۶۳ش، ص۱۴۶.    
۳۹. دیلمی، حسن بن ابی‌الحسن، اعلام الدین، قم، مؤسسه آل البیت (علیه‌السّلام)، ۱۴۰۸، ص۲۰۲.
۴۰. دیلمی، حسن بن ابی‌الحسن، اعلام الدین، قم، مؤسسه آل البیت (علیه‌السّلام)، ۱۴۰۸، ص۴۱۵.    
۴۱. شیخ صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال، ص۲۸۴.    
۴۲. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، آل البیت، ج۸، ص۶۰۷.    
۴۳. ورام بن ابی فراس، ابوالحسین، مجموعه ورام، قم، مکتبة الفقیه، ج۲، ص۱۷۰.
۴۴. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴، ص۲۳۳.    
۴۵. شیخ صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال، ص۱۴۵.    
۴۶. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴، ص۱۱۵.    
۴۷. شیخ مفید، محمد بن نعمان، الامالی، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳، ص۳۳۸.    
۴۸. بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، بیروت، دارالفکر، ج۸، ص۱۶۸.
۴۹. شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، قم، اسلامیه، ۱۳۶۳ش، ص۴۲۹.
۵۰. شیخ صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال، ص۲۸۴.    
۵۱. شیخ صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۳، ج۴، ص۱۵.    
۵۲. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ج۳، ص۲۳۳۹.    
۵۳. شیخ صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۳، ج۴، ص۳۷۲.    
۵۴. شعیری، تاج‌الدین، جامع الاخبار، قم، انتشارات رضی، ۱۳۶۳ش، ص۱۴۶.    
۵۵. المتقی الهندی، علاء الدین علی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح صفوة السقا، بیروت، الرساله، ۱۹۸۹، ج۳، ص۵۹۵-۵۹۶.    
۵۶. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، تهران، دنیای دانش، چاپ چهارم، ۱۳۸۲ش، ص۶۶۳.    
۵۷. راوندی، فضل الله، النوادر، قم، دارالکتاب، بی‌تا، ص۱۸-۱۹.
۵۸. ورام بن ابی فراس، ابوالحسین، مجموعه ورام، قم، مکتبة الفقیه، ج۲، ص۲۵۲.
۵۹. ابن سلامه، مسند الشهاب، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، بیروت، الرساله، چاپ اول، ۱۹۸۵، ج۲، ص۲۰۲.    
۶۰. سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۸۱، ج۱، ص۵۴۳.
۶۱. ابن سلامه، مسند الشهاب، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، بیروت، الرساله، چاپ اول، ۱۹۸۵، ج۱، ص۲۶۳.    
۶۲. ابن ابی جمهور، محمد بن زین‌الدین، عوالی اللالی، قم، سید الشهداء (علیه‌السّلام)، ۱۴۰۵، ج۱، ص۲۶۴.
۶۳. طبرسی، ابو الفضل علی بن حسن، مشکاة الانوار، نجف، کتابخانه حیدریه، ۱۳۸۵ق، ص۲۳۴.
۶۴. ورام بن ابی فراس، ابوالحسین، مجموعه ورام، قم، مکتبة الفقیه، ج۲، ص۲۵۲.
۶۵. سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۸۱، ج۱، ص۵۴۳.
۶۶. المتقی الهندی، علاء الدین علی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح صفوة السقا، بیروت، الرساله، ۱۹۸۹، ج۳، ص۵۹۵.    
۶۷. ورام بن ابی فراس، ابوالحسین، مجموعه ورام، قم، مکتبة الفقیه، ج۲، ص۲۵۲.
۶۸. سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۸۱، ج۱، ص۵۴۳.
۶۹. المتقی الهندی، علاء الدین علی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح صفوة السقا، بیروت، الرساله، ۱۹۸۹، ج۳، ص۵۹۵.    
۷۰. کلینی، یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۲، ص۳۵۷.    
۷۱. ورام بن ابی فراس، ابوالحسین، مجموعه ورام، قم، مکتبة الفقیه، ج۲، ص۲۰۹.
۷۲. شیخ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا (علیه‌السّلام)، ج۱، ص۳۷.    
۷۳. شعیری، تاج‌الدین، جامع الاخبار، قم، انتشارات رضی، ۱۳۶۳ش، ص۱۴۸.
۷۴. فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، قم، انتشارات رضی، بی‌تا، ص۴۷۰.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «غیبت در سیره نبوی»، تاریخ بازیابی۹۵/۸/۲.    



جعبه ابزار