فجر (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فَجْر (به فتح فاء و سکون جیم) از
واژگان قرآن کریم به معنای شكافتن و
صبح است. این واژه دارای مشتقاتی است که در
آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند:
تَفْجير (به فتح تاء و سکون فاء) که براى مبالغه است، و
فاجِر (به کسر جیم) به معنای عامل گناه و شکافنده پرده ديانت، و جمع آن
فَجَرَه (به فتح فاء و جیم) و
فُجّار (به ضم فاء و تشدید جیم) است، و
تَفَجُّر (به فتح تاء و فاء و تشدید جیم) و
اِنْفِجار (به کسر الف و فاء و سکون نون) شكافته شدن است.
فَجْر:
شکافتن است. «فَجَرَ الْقَناةَ: شَقَّهُ» بعضى قيد وسعت را به آن اضافه كردهاند.
(وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً) «گفتند: هرگز به تو
ایمان نياوريم تا از اين سرزمين براى ما چشمهاى بشكافى».
صبح را از آن فجر گويند كه
شب را میشكافد.
(... وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً) «و
نماز صبح را بخوان كه نماز صبح مشهود است». «فجر» در آيه به معنى صبح است، خواه به معنى
فاعل باشد (شكافنده شب)، و خواه به معنى
مفعول (شكافته شده).
تَفْجير و فَجْر هر دو متعدّىاند و
تفعیل براى مبالغه است،
(وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً) «ميان آن دو
باغ نهرى شكافتيم و جارى كرديم».
(وَ إِذَا الْبِحارُ فُجِّرَتْ) (و آن زمان كه درياها به هم بپيوندند)
به قرينه
(وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ) (و درياها برافروخته شوند)
به نظر میآيد كه شكافته شدن درياها بهوسيله حرارت و
تبخیر خواهد بود.
فاجِر: گناه را به قول
راغب از آن فجور گويند كه پرده
دیانت را پاره میكند،
عامل آن فاجِر است،
(وَ لا يَلِدُوا إِلَّا فاجِراً كَفَّاراً) (و جز نسلى
فاجر و
کافر به دنيا نمىآورند).
فَجَرَه و
فُجّار: جمع فاجِر در
قرآن فَجَرَه و فُجّار است،
(أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ) (يا پرهيزگاران را همچون فاجران(قرار دهیم)؟!)
و
(أُولئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ) (آنان همان كافران و فاجرانند).
تَفَجُّر و
اِنْفِجار: شكافته شدن است.
(وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ) (چرا كه پارهاى از سنگها مىشكافد، و از آن نهرها جارى مىشود)
و
(فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً) (ناگاه دوازده
چشمه آب از آن جوشيد).
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "فجر"، ج۵، ص۱۵۲-۱۵۳.