قبیله باویه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
باویه، یکی از
قبایل بزرگ
عرب شیعی مذهب ساکن
خوزستان میباشد.
مردم قبیله باویه خود را از فرزندان «مُهلهل» قهرمان نامی
عرب،
و از نسل اعراب ربیعه به شمار میآورند.
این قبیله با اعراب
بنی کعب هم پیوند و خویشاوندی دیرینه دارند، اما گاه میان آنها رقابت و خصومت پدیدآمدهاست.
تاریخ کوچ این قبیله به
سرزمین
ایران به درستی روشن نیست، اما به نظر میرسد که همراه قبیله
بنی لام در اواخر
سده ۱۲ق/۱۸م به ایران آمدهاند.
اعراب باویه بجز اقامت در وطن اصلی خود، یعنی در قسمتهایی از
شبه جزیره عربستان و
عراق (
بصره)،
در جنوب خوزستان، منطقهای در مشرق و جنوب
اهواز، میان
رود کارون و
جراحی تا جنوب بند قیر و شمال مارِد نیز مستقر هستند.
شمار این قبیله را در ۱۳۲۰ق حدود ۲۰ هزار تن،
و در ۱۳۱۰ش، ۳۲۰، ۲خانوار تخمین زدهاند
بنابر گزارش لاریمر در ۱۳۲۵ق/ ۱۹۰۷م، ۵۰۰، ۱نفر از باویه یکجانشین شده بودند و ۵۰۰، ۱۸نفر دیگر هنوز کوچ میکردند.
مردم باویه بیشتر به پرورش
شتر،
بز و
الاغ میپردازند و زراعت آنان
گندم و
جو، و به صورت سنتی و دیمکاری است.
این قبیله از شش
طایفه و پانزده
تیره تشکیل میشود. قبیله باویه به طوایفی چند تقسیم میشود: آلحرب، زرگان یا زرقان، سلامات، نواصر، حمیّد، بوبالی، عمور، جبّارات، بوعَطْوی، معاویه و جامع. آل حرب خود متشکل از دو بیت خزعل و مزعل است.
تاریخ سیاسی این قبیله نشان میدهد که مردم باویه همواره نسبت به حکام محلی نافرمان و سرکش بودهاند. این سرکشی باعث میشد که حکمرانان برای سرکوب آنها شیوخ و رؤسای هواخواه خود را به سرپرستی این قبیله برگزینند.
باویهایها در اوایل سده ۱۹م، در زمان حکومت علی پاشا که قصد تعرض به محمره (
خرمشهر) را داشت، در کنار شیخ جابر آل بوکاسب سرسختانه جنگیدند
که در تاریخ سیاسی این قبیله از افتخارات به شمار می
رود.
در زمان
ناصرالدین شاه، حاج جابر خان (از شیوخ قبیله مُحَیْسِن) که طرفدار
حکومت وقت بود، برای تنبیه و تأدیب قبیله باویه، در ۱۲۷۴ق، با فرمان حکومتی اختیار این قبیله را بهدستگرفت.
وی با یک اقدام سیاسی، یعنی
ازدواج با «نوریه»،
دختر شیخ طلال، از شیوخ بزرگ قبیله باویه - که شیخ خزعل در ۱۲۸۱ق از این پیوند تولد یافت - همبستگی قبایل محیسن و باویه را برقرار ساخت.
بعدها، قبیله باویه سلطه شیخ خزعل را به عنوان امیر خوزستان پذیرفتند، اما پس از آشکار شدن
خیانت او به عشایر در دست نشاندگی
انگلیس،
در ۱۳۳۳ق/۱۹۱۵م شورشکردند و با آتشزدن چاهها و لولههای نفت خسارت قابل ملاحظهای به بار آوردند.
دسته های کوچکی از قبیله باویه در میان طوایف دیگر ایران و عراق پراکنده اند؛ از جمله تیره ای از ایل عرب را تشکیل میدهند که خود یکی از ایلات خمسه است.
(۱) علیقلی سردار اسعد و عبدالحسین سپهر، تاریخ بختیاری، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۲) فلوریدا سفیری، پلیس جنوب ایران، ترجمه منصوره اتحادیه و منصوره جعفری فشارکی، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۳) موسی سیادت، تاریخ جغرافیایی عرب خوزستان، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۴) عباس عزاوی، عشائر العراق، بغداد، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۶م.
(۵) یوسف عزیزی بنی طرف، قبایل و عشائر عرب خوزستان، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۶) مهدی قزوینی، انساب القبائل العراقیه و غیرها، نجف، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م.
(۷) احمد کسروی، تاریخ پانصدساله خوزستان، تهران، ۱۳۳۰ش.
(۸) Abadan and South Western Iran، ed L W Adamec، Graz، ۱۹۸۹.
(۹) Field، H، Contributions to the Anthropology of Iran، Chicago، ۱۹۳۹.
(۱۰) Lorimer، J G، Gazetteer of the Persian Gulf، p Om n and Central Arabia، Calcutta، ۱۹۰۸.
(۱۱) Oppenheim، Max von، Die Beduinen، Wiesbaden، ۱۹۵۲.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «باویه»، شماره۴۰۰. دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «باویه»، شماره۴۴۳۵.