• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قریه (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




قَرْيَه (به فتح قاف و سکون راء و فتح یاء) از واژگان قرآن کریم است. قريه از قُرَى (به ضم قاف و فتح راء) به معنى جمع كردن است.



قَرْيَه راغب می‌گويد: قريه نام موضعى است كه مردم در آن جمع شوند، به مردم نيز قريه گويند و در هر دو معنى استعمال می‌شود.
درباره‌ (وَ سْئَلِ‌ الْقَرْيَةَ) بسيارى از مفسران گفته‌اند مراد «اهل القرية» است و بعضى گفته‌اند مراد از قريه خود قوم‌اند آن‌گاه چند آيه نقل كرده كه ظاهرا مراد از قريه و قرى مردمان‌اند و از على بن الحسين‌ (عليه‌السّلام) نقل كرده كه فرموده از «القرى» رجال قصد شده است المنار قول راغب را نقل كرده و ردّ نمی‌كند. ولى مثال راغب‌ «وَ سْئَلِ الْقَرْيَةَ» درست نيست زيرا مراد از آن مسلما شهر است زير آيه اين طور است‌ (وَ سْئَلِ‌ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيها.) ولى ظاهرا اين قول مقبول طبرسى نيست زيرا در بيشتر جاها كه مراجعه شد كلمه «اهل» مقدّر می‌كند. همچنين زمخشرى، در مجمع فرمايد: قريه زمينى است داراى خانه‌هاى بسيار، اصل آن از قرى به معنى جمع است «قريت الماء فى الحوض» آب را در حوض جمع كردم و نيز گفته: قريه، بلده، مدينه نظير هم‌اند در اينجا چند مطلب را بررسى می‌كنيم.


۱- در بسيارى از آيات نسبت افعال به قريه داده شده مثل‌ (وَ كَمْ مِنْ‌ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها فَجاءَها بَأْسُنا بَياتاً ...) (چه بسيار شهرها و آبادی‌ها كه آن‌ها را بر اثر گناه فراوانشان هلاک كرديم و عذاب ما شب هنگام...)

(فَلَوْ لا كانَتْ‌ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إِيمانُها إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ ...) (چرا هيچ يک از شهرها و آبادی‌ها ايمان نياوردند تا ايمانشان سبب نجاتشان شود؟! مگر قوم يونس)

(وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً) (خداوند براى آنان كه كفران نعمت مى‌كنند، مثلى زده است: سرزمينى كه امن و آرام بود.)
در اين‌گونه آيات اگر قول راغب را پذيرفتيم هيچ و گرنه بايد لفظ «اهل» مقدّر شود ولى در آياتى نظير (وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ‌ الْقَرْيَةَ) (و ياد كنيد زمانى را كه گفتيم: در اين شهر وارد شويد.)

و غيره مسلما شهر و آبادى مراد است.
۲- قريه از قرى به معنى جمع كردن است پس قريه موضعى است كه خانه‌ها را جمع كرده يا مردم را اعمّ از آن‌كه ده باشد يا شهر و نمی‌شود گفت: معناى قريه فقط ده است.
در قاموس آمده: «القَرْيَةُ: المصر الجامع» در اقرب الموارد گويد «القَرْيَةُ: المصر الجامع ... و تقع على المدينة و غيرها»
[۳۱] شرتونی، سعید، اقرب الموارد في فصح العربية و الشوارد.
حتى به لانه مورچه‌ها قرية النمل گويند على هذا بايد با قرينه فهميد كه آيا مراد شهر است يا ده. در المنار ذيل آيه ۵۸ بقره گويد مراد از قريه شهر است ... ماده‌اش دلالت بر اجتماع دارد، بر امّت نيز اطلاق شده. سپس به طور غلبه در بلاد صغيره به كار رفته ولى در اين آيه بلاد صغيره درست نيست زيرا عيش رغد در بلاد بزرگ ميسّر است. ۳- لفظ قريه و جمع آن قرى در قرآن اغلب در موارد ذمّ به كار رفته در آبادی‌هایی‌ كه اهل ايمان نبوده و در جهالت زندگى می‌كرده‌اند مثل‌ (وَ كَمْ قَصَمْنا مِنْ‌ قَرْيَةٍ كانَتْ ظالِمَةً) (چه بسيار آبادی‌هاى ستمكارى را كه در هم شكستيم.)

(فَكَأَيِّنْ مِنْ‌ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها) (چه بسيار اهل شهرها و آبادی‌هايى كه آن‌ها را نابود كرديم.) و غيره از اين می‌شود به دست آورد كه مراد از قريه فقط محل اجتماع مردم يا خانه‌هاست و غير از اجتماع معناى ديگرى در نظر نيست ايضا و در شهرهایی‌ كه به صورت اجتماع و تعاون و همكارى زندگى می‌كرده‌اند به كار رفته مثل‌ (وَ إِذْ قِيلَ لَهُمُ اسْكُنُوا هذِهِ‌ الْقَرْيَةَ وَ كُلُوا مِنْها) (و ياد آوريد هنگامى را كه به آن‌ها گفته شد: در اين شهر بيت المقدس‌ ساكن شويد، و از هر جا و به هر كيفيّت بخواهيد، از آن تغذيه كنيد.)

و مثل‌ (وَ سْئَلِ‌ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيها) ( از آن شهر كه در آن بوديم سؤال كن.) كه مراد پايتخت مصر قديم است.
لفظ مدينه نيز مثل قريه در جاهایی که كفر و جهالت حكومت می‌كرده به كار رفته است مثل‌ (وَ كانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ‌) (و در آن شهر، نُه گروهک بودند كه در زمين به فساد مى‌پرداختند.) كه مراد شهر شعيب است.
و مثل‌ (وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ‌) (اهل شهر از ورود ميهمانان باخبر شدند.) كه مراد شهر لوط است.

و در آيه ديگر به آن قريه گفته‌ (وَ نَجَّيْناهُ مِنَ‌ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ‌) (و لوط را از شهرى كه اعمال زشت و پليد انجام مى‌دادند، رهايى بخشيديم.) وانگهى «مدن بالمكان مدونا» به معنى اقامت در مكان است به شهر از آن مدينه گويند كه محل اقامت مردم است.
خلاصه: ميان قريه و مدينه فرقی كه قابل اعتماد باشد به دست نيامد و حتى به قريه اصحاب سبت كه امر به معروف كنندگان در آن بودند قريه گفته شده‌ (وَ سْئَلْهُمْ عَنِ‌ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ) (و از آن‌ها درباره سرگذشت شهرى كه در ساحل دريا بود بپرس.) بله می‌شود از استعمال قرآن به دست آورد كه مدينه به معنى آبادى بزرگ و شهر است و قريه اعمّ می‌باشد. و اللّه العالم.


۱. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۶، ص۳-۵.    
۲. طريحی، فخر‌الدين، مجمع البحرين، ت-الحسینی، ج۱، ص۳۳۹.    
۳. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دار القلم، ج۱، ص۶۶۹.    
۴. يوسف/سوره۱۲، آیه۸۲.    
۵. رشيد رضا، محمد، تفسير المنار، ج۸، ص۲۷۵.    
۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ج۶، ص۲۶۴.    
۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر محمع البیان، ج۵، ص۴۴۱.    
۸. اعراف/سوره۷، آیه۴.    
۹. مكارم شيرازى، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۵۱.    
۱۰. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر الميزان، ج۸، ص۹.    
۱۱. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر الميزان، ترجمه محمد‌باقر موسوی، ج۸، ص۸.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ج۴، ص۲۱۶.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۴۸.    
۱۴. يونس/سوره۱۰، آیه۹۸.    
۱۵. مكارم شيرازى، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۲۰.    
۱۶. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر الميزان، ج۱۰، ص۱۲۵.    
۱۷. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر الميزان، ترجمه محمد‌باقر موسوی، ج۱۰، ص۱۸۶.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ج۵، ص۲۲۸-۲۲۹.    
۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۱، ص۳۶۱.    
۲۰. نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۲.    
۲۱. مكارم شيرازى، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۸۰.    
۲۲. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر الميزان، ج۱۲، ص۳۶۲.    
۲۳. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر الميزان، ترجمه محمد‌باقر موسوی، ج۱۲، ص۵۲۱.    
۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ج۶، ص۲۰۶.    
۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۶۲.    
۲۶. بقره/سوره۲، آیه۵۸.    
۲۷. مكارم شيرازى، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۹.    
۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ج۱، ص۲۲۹.    
۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۱۸۷.    
۳۰. فيروز آبادی، مجد‌الدين، قاموس المحيط، ج۴، ص۳۷۷.    
۳۱. شرتونی، سعید، اقرب الموارد في فصح العربية و الشوارد.
۳۲. انبياء/سوره۲۱، آیه۱۱.    
۳۳. مكارم شيرازى، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۲۳.    
۳۴. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر الميزان، ج۱۴، ص۲۵۵.    
۳۵. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر الميزان، ترجمه محمد‌باقر موسوی، ج۱۴، ص۳۵۷.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ج۷، ص۷۵.    
۳۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۰۵.    
۳۸. حج/سوره۲۲، آیه۴۵.    
۳۹. مكارم شيرازى، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۳۷.    
۴۰. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر الميزان، ج۱۴، ص۳۸۸.    
۴۱. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر الميزان، ترجمه محمد‌باقر موسوی، ج۱۴، ص۵۴۸.    
۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ج۷، ص۱۵۹.    
۴۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۲۲۳.    
۴۴. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۱.    
۴۵. مكارم شيرازى، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۷۱.    
۴۶. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر الميزان، ج۸، ص۲۹۳.    
۴۷. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر الميزان، ترجمه محمد‌باقر موسوی، ج۸، ص۳۸۳.    
۴۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ج۴، ص۳۷۹.    
۴۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۸۹.    
۵۰. يوسف/سوره۱۲، آیه۸۲.    
۵۱. مكارم شيرازى، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۴۵.    
۵۲. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر الميزان، ج۱۱، ص۲۲۹.    
۵۳. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر الميزان، ترجمه محمد‌باقر موسوی، ج۱۱، ص۳۱۳.    
۵۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ج۵، ص۴۴۳.    
۵۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۲۷۹.    
۵۶. نمل/سوره۲۷، آیه۴۸.    
۵۷. مكارم شيرازى، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۸۱.    
۵۸. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر الميزان، ج۱۵، ص۳۷۴.    
۵۹. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر الميزان، ترجمه محمد‌باقر موسوی، ج۱۵، ص۵۳۴.    
۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ج۷، ص۳۹۱.    
۶۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۱۲۲.    
۶۲. حجر/سوره۱۵، آیه۶۷.    
۶۳. مكارم شيرازى، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۶۵.    
۶۴. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر الميزان، ج۱۲، ص۱۸۴.    
۶۵. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر الميزان، ترجمه محمد‌باقر موسوی، ج۱۲، ص۲۷۱.    
۶۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ج۶، ص۱۲۴.    
۶۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۲۰۴.    
۶۸. انبياء/سوره۲۱، آیه۷۴.    
۶۹. مكارم شيرازى، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۲۸.    
۷۰. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر الميزان، ج۱۴، ص۳۰۶.    
۷۱. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر الميزان، ترجمه محمد‌باقر موسوی، ج۱۴، ص۴۳۱.    
۷۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ج۷، ص۱۰۱.    
۷۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۴۵.    
۷۴. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۳.    
۷۵. مكارم شيرازى، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۷۱.    
۷۶. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر الميزان، ج۸، ص۲۹۴.    
۷۷. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر الميزان، ترجمه محمد‌باقر موسوی، ج۸، ص۳۸۳.    
۷۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ج۴، ص۳۸۰.    
۷۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۹۳.    



قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله«قریه»، ج۶، ص۵-۳.    






جعبه ابزار