• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قوای نفس انسانی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در تعریف نفس که با این عنوان آورده شده "نفس کمال اول برای جسم طبیعی آلی دارای حیات بالقوه است" قید آلی حکایت از این دارد که نفس افعال خود را از طریق آلات و قوا انجام می‌دهد.
[۱] مصباح یزدی، محمد تقی، شرح جلد هشتم اسفار اربعه، ج۱ ص۸۱، قم، انتشارات موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی ۱۳۷۵.




در میان نفوس، نفس انسانی افعالی را انجام می‌دهد که مختص خودش است و نفوس نباتی و حیوانی بهره‌ای از آن نبرده‌اند، مانند تعقل معقولات، به دست آوردن صنایع، دیدن کائنات و فرق گذاشتن میان زشت و زیبا. به همین جهت باید قوایی داشته باشد که مختص خودش است، تا بدان وسیله بتواند چنین افعالی را انجام دهد. نفس انسانی در میان نفوس سه گانه واجد تمام قوای هر سه نفس است به گونه‌ای که هم واجد قوای نباتی (غاذیه، منمیه و قوه مولده) است و هم واجد قوای حیوانی (محرکه و مدرکه). این نفس علاوه بر قوای دو نفس دیگر دارای قوه‌ای که مخصوص آن است می‌باشد، این قوه عاقله نام دارد.


نفس انسانی را به لحاظ تاثیر و تاثراتش می‌توان به دو اعتبار لحاظ کرد؛ اول، به این اعتبار که از مافوق خود معانی را قبول می‌کند و دوم به این اعتبار که در مادون خویش فعلی را انجام می‌دهد؛ بنابراین دو اعتبار نفس دارای دو قوۀ عالمه و عامله است. پس نفس ناطقه یک قوه عاقله دارد که مدرکات آن متفاوت است، این دو اعتبار در این قوه از این قرارند:

۲.۱ - عقل نظری

تصورات و تصدیقات را درک می‌کند و به حق یا باطل در معقولات و مدرکات دست می‌یابد. (به تعبیری، کسب دانش می‌کند).

۲.۲ - عقل عملی

صناعات انسانی را به دست می‌آورد و در اعمال و تروک به زیبایی و زشتی اعتقاد می‌آورد و از طرفی فکر و نظر را به کار می‌گیرد تا از آنچه خیر است یا گمان بر خیریت آن است، استفاده کند.
[۲] شیرازی، صدر الدین محمد، الشواهد الربوبیه، ص۲۴۰، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، ۱۳۸۲.
این مطلب نباید فراموش شود که هر دو قوه عالمه و عاقله از مراتب عاقله هستند. این عاقله، حالت نفس در حال ادراک اشیاء است، اما این مدرکات عاقله است که مختلفند و از ناحیه اختلاف این مدرکات است که به عالمه و عامله یا نظری و عملی تقسیم می‌شود وگرنه قوه عاقله در هر دو حالت عقل عملی و نظری، قوه عالمه است
[۳] آملی، محمد تقی، درر الفوائد، ج۲، ص۳۷۴، مؤسسه دارالتفسیر، ۱۳۷۴.
و زمانی که نفس به کمال عقلی خود می‌رسد و بالغ می‌شود و از حرکات و افکار بی نیاز می‌گردد، هر دوی عامله و عالمه یکی می‌شوند. در این حالت علم نفس، عمل آن و عمل نفس، علم آن می‌شود، آنچنانکه علم و عمل در مجردات محض ، در مادون خودشان واحد است.
[۴] شیرازی، صدر الدین محمد، الشواهد الربوبیه، ص۲۴۰، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، ۱۳۸۲.



شان عقل نظری این است که صور کلی مجرد از ماده، در آن حاصل شوند، حال اگر این صور بذاته مجرد باشند به راحتی آنها را دریافت می‌کند، ولی اگر این صور مجرد از ماده نباشند، عقل نظری آنها را از ماده تجرید می‌کند. به گونه‌ای که از علایق مادی چیزی در آن صورت باقی نماند.
[۵] ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، ص۶۶.
به همین دلیل است که عقل نظری به آراء کلیه اختصاص دارد و فقط در امور کلیه تصرف می‌کند، همچنین از دیگر صفات عقل نظری مشخص کردن صدق و کذب و واجب ، ممکن و ممتنع است.
[۶] شیرازی، صدر الدین محمد، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج۹ ص۸۲-۸۳، بیروت دار احیاء التراث العربی، ۱۹۹۹.



عقل نظری برحسب مراتب آن در استکمال، به " عقل هیولانی "، " عقل بالملکه "، " عقل بالفعل " و " عقل مستفاد " تقسیم کرده‌اند.

۴.۱ - عقل هیولانی

نفس انسانی از این جهت که خالی از معقولات است و قابلیت اکتساب همه علوم و ادراکات را دارد.

۴.۲ - عقل بالملکه

از این جهت که نفس به مرتبه‌ای رسیده که به اولیات و بدیهیات آگاهی پیدا کرده است.

۴.۳ - عقل بالفعل

زمانی که نفس توانایی استنتاج علوم نظری از بدیهیات را پیدا کند (هر وقت بخواهد بتواند نظریات را به دست آورد)

۴.۴ - عقل مستفاد

زمانی که همه کمالات علمی و صورت‌های ادراکی بدیهی و نظری در نفس بدون واسطه آلات مادی حضور داشته باشند.
[۷] طباطبایی، سید محمد حسین، نهایه الحکمه، ص۳۰۶-۳۰۷، موسسه نشر اسلامی، قم، ۱۴۲۲.



برخلاف عقل نظری، عقل عملی به افعال انسان تعلق دارد. این قوه باید بر سایر قوای بدن بر حسب نظرات عقل نظری تسلط داشته باشد تا از آن قوا منفعل نشود، بلکه آن قوای بدنی از عقل عملی تاثیر بپذیرند. در این تعامل میان قوای بدن و عقل عملی دو حالت پیش می‌آید؛ یا آن قوای بدنی بر عقل عملی تاثیر می‌گذارند و یا اینکه عقل عملی بر آن قوا مسلط می‌شود و آنها را تابع خود می‌گرداند. در حالت دوم که قوای بدن تحت تسلط عقل عملی قرار بگیرند، گفته می‌شود که اخلاق فضیلت‌مند شده است، اما اگر عقل عملی از آن قوا منفعل شود و تحت تاثیر آنها قرار بگیرد اخلاق رذیله نامیده می‌شود.
[۸] ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، ص۶۴-۶۵.



نکته‌ای که در این میان باقی می‌ماند اختلاف نظر صدرالمتالهین و مشاء است. ملاصدرا در انتساب افعال نفس به قوا نظریه خاصی دارد بر این مبنا که در واقع مدرک و محرک در تمامی افعال، نفس آدمی است. این قوا در واقع نقش واسطه را انجام می‌دهند و فاعل نهایی نفس است. می‌توان گفت بین نفس و قوا دو گانگی وجود ندارد، نفس عین قواست. به عبارت بهتر قوای نفس مراتب و شئون نفس هستند و بر خلاف مشاء که افعال ر ا منتسب به قوا می‌دانند.
[۹] شیرازی، صدر الدین محمد، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج۸ ص۲۲۱، بیروت دار احیاء التراث العربی، ۱۹۹۹.



۱. مصباح یزدی، محمد تقی، شرح جلد هشتم اسفار اربعه، ج۱ ص۸۱، قم، انتشارات موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی ۱۳۷۵.
۲. شیرازی، صدر الدین محمد، الشواهد الربوبیه، ص۲۴۰، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، ۱۳۸۲.
۳. آملی، محمد تقی، درر الفوائد، ج۲، ص۳۷۴، مؤسسه دارالتفسیر، ۱۳۷۴.
۴. شیرازی، صدر الدین محمد، الشواهد الربوبیه، ص۲۴۰، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، ۱۳۸۲.
۵. ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، ص۶۶.
۶. شیرازی، صدر الدین محمد، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج۹ ص۸۲-۸۳، بیروت دار احیاء التراث العربی، ۱۹۹۹.
۷. طباطبایی، سید محمد حسین، نهایه الحکمه، ص۳۰۶-۳۰۷، موسسه نشر اسلامی، قم، ۱۴۲۲.
۸. ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، ص۶۴-۶۵.
۹. شیرازی، صدر الدین محمد، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج۸ ص۲۲۱، بیروت دار احیاء التراث العربی، ۱۹۹۹.



سایت پژوهه، برگرفته ازمقاله«قوای نفس انسانی».    



جعبه ابزار