• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

واجب

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



واجب در اصطلاح فقه اسلامی ، فعلی است که تارک آن در دنیا مستحق ذم و در آخرت مستحق عقاب باشد.
[۱] مولوی محمد أعلی بن علی التهانوی الحنفی، کشاف اصطلاحات الفنون ، تهران ،مکتبه خیام، ۱۹۶۷م، ج۲، ص۱۴۴۶.





واجب در لغت به معنای لازم و ثابت میباشد
[۲] فیومی، احمد؛ ‏المصباح المنیر، ص۶۴۸.
و فرض و فریضه به معنای اندازه‌ی معین و لازم است.
[۳] مصطفوی‏، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم‏، ج۹، ص۵۹.
در اصطلاح نیز هر چیزی که خداوند به آن امر فرموده به طوری که در بجا آوردنش ثواب و در ترکش وعده‌ی عذاب داده باشد آن را فریضه و واجب گویند.
[۴] دستغیب، عبدالحسین؛ گناهان کبیره، ج۲، ص۱۸۹.




«و کسی که خدا و پیامبرش را اطاعت کند، (در روز رستاخیز) همنشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان و آنها رفیقهای خوبی هستند»
این آیه در بیان مرتبه‌ی کامل از اهل ایمان و تقوی است کسانی‌که در مقام اطاعت پروردگار و پیروی از حکم و فرمان پیامبر اسلام برآیند و در عقیده و خوی پسندیده استقامت داشته و شائبه تخلّف در آنان نباشد در اثر سعی و کوشش به مرتبه کامل از ایمان نائل شده و ملحق به پیامبران خواهند بود.
[۶] حسینی همدانی، سید محمدحسین؛ انوار درخشان، ج۴، ص۱۱۰.

« و هر کس اطاعت خدا و رسولش کند، به رستگاریپیروزی) عظیمی دست یافته است!»
این جمله وعده‏ای است به کسانی که همه اعمال صالح را بجا آورند و از همه گناهان اجتناب کنند؛ چون فوز عظیم را مترتب بر طاعت خدا و رسول کرده است. مساله اطاعت خدا و رسول، کلام جامعی است که همه احکام سابق از واجبات و محرمات را شامل می‏شود.



امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«خداوند می‏فرماید هیچ بنده‌ای نمی‏تواند محبت مرا به خود جلب کند مگر اینکه واجبات مرا دوست داشته باشد و به آن عمل کند.»
[۹] الکافی،     ج۲، ص۸۲.

روشن است کسی که بخواهد نظر شخص دیگری را به خود جلب کند، می‌بایست به خواسته‌های او اهمیّت داده، و همّت خویش را مصروف اجابت خواسته‌های وی کند. البته در دوستی با دیگر انسانها این خطر نیز وجود دارد که خواسته‌های آنان در تعارض با خواسته‌های شخص باشد، اما در دوستی با خالق هستی که هرچه قرار داده در جهت آسایش انسان هاست، این خطرات نیز وجود ندارد و آنچه که او از بنده اش میخواهد، جملگی مورد تأیید عقل سلیم میباشد و آسایش دو گیتی را برای انسانی که خواستار جلب محبّت خداست، دربر دارد.
امام علی(علیه السلام) می‌فرماید:
«بشتابید به سوی عبادتها و سبقت بگیرید به انجام اعمال صالح؛ پس اگر کوتاهی از سوی شما صورت گیرد، بپرهیزید از اینکه در انجام واجبات کوتاهی کنید.»
[۱۰] آمدی، عبد الواحد؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۱۸۱.

در این روایت حضرت علی(علیه السلام) واجبات الهی را خط قرمز کوتاهی‌های انسان معرّفی می‌دارد و سخن آن حضرت این است که اگر کوتاهی هم صورت می‌گیرد نهایتش مستحبات است اما در واجبات دیگر جای هیچ کوتاهی و کم‌کاری نیست.
[۱۱] ر.ک: خوانساری، آقا جمال‌الدین؛ شرح آقا جمال‌الدین خوانساری بر غررالحکم، ج۴، ص۱۴۹.




از آیات قرآن استفاده میشود که بعد از ایمان به خدا، عمل صالح، وسیله‌ی تکامل نفس و تقرب به خدا و نیل به درجات عالی انسانیت و زندگی پاک و پاکیزه اخروی است.
«هر کس کار شایسته‏ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده می‏داریم و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام می‏دادند، خواهیم داد.»
مقصود از عمل صالح، عملی است که در شرع به عنوان واجب یا مستحب معرفی شده است و سالک از طریق انجام آن می‌تواند سیر و سلوک کند و به مقام قرب نائل گردد. تنها راه همین است و هر راه دیگری بیراهه است و سالک را به مقصد نمی‌رساند. سالک باید کاملا مطیع شرع باشد و برای سیر و سلوک جز راه شرع راه دیگری را طی نکند. اما آنکس که می‌خواهد رضایت خالق را جلب کند در مرتبه‌ی اول باید سعی کند واجبات و فرائض دینی را درست بر طبق مقررات شرع انجام دهد که با ترک فرائض و واجبات نمی‌توان به مقامات عالی نائل گشت، گرچه در انجام مستحبات و اذکار و اوراد کوشا باشد.
[۱۳] ر.ک: امینی، ابراهیم؛ خودسازی و تزکیه نفس، ص۲۱۶-۲۱۷.

از این رو سفارش رسول خدا (صلی الله و علیه و آله) به امیرمومنان(علیه السلام) این است: «ای علی! هر گاه دیدی مردم به مستحبّات اشتغال دارند تو به کامل ساختن واجبات بپرداز»
[۱۴] صابری یزدی، علیرضا؛ الحکم الزاهرة، ترجمه محمدرضا انصاری محلاتی، ص۷۴۸.
و امیر مومنان علی(علیه السلام) نیز فرمود: «مستحبات، موجب نزدیکی بندگان به خدا نمی‌شود وقتی که به واجبات ضرر برساند.»
[۱۵] آمدی، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۱۷۹.




حضرت امام سجاد(علیه السلام) می‏فرماید: «تعجب می‏کنم از کسی که در جستجوی تحصیل فضیلت است، ولی از انجام فرائض واجب کوتاهی می‏کند و چنین آدمی از معرفت حقیقت امر و از تشخیص وظیفه خود محروم بوده، حقیقت را سبک و حقیر شمرده و غفلت کرده است از آنچه خداوند متعال او را برای آن ساخته و از وی آن را خواسته است.»
تشخیص وظیفه از امور بسیار مهم است بطوریکه سالکین کار کرده و متدینین روشن ضمیر و حتی آنان که دارای مکاشفه هستند از تشخیص این امر مهم عاجز بوده و در این مرحله انحرافات و گمراهی‌هایی پیدا می‏کنند.
یکی وظیفه‏اش کسب و تأمین معاش خود و عائله است و از این جهت تسامح می‏ورزد. دیگری وظیفه‏اش تحصیل علم به فرائض و آداب و سنن است ولی سبک می‏شمارد. یکی دیگر موظف است که نهایت اهتمام به واجبات و محرمات داشته باشد ولی به امور غیر لازم و کارهای مستحبی می‏پردازد. آن یکی نماز نمی‏خواند، و دم از دینداری می‏زند. یا روزه نمی‏گیرد و از فوائد روزه صحبت می‏کند یا به کتاب و سنت عمل نکرده و به حرف خدا و پیغمبر گوش نمی‏دهد و خود را عالم به حقیقت تصور می‏کند. یا اهل علم و دانش را مسخره کرده و عقل و برهان را کوچک شمرده و به سخن هر مدعی دروغگو تسلیم می‏شود، یا مرتکب صدها خیانت و جنایت و بی‏انصافی و ربا خواری و ظلم و دروغ و حیله و تزویر و تهمت و غیبت و بدگویی می‏شود و در صف اول جماعت جا می‏گیرد.
أغلب مردم متدین در مقام تشخیص وظیفه دچار اشتباه و انحراف می‏گردند و چه بسیار به خاطر بجا آوردن امری مستحب، ترک تکلیف واجب می‏کنند؛ یعنی آن اندازه که به امور مستحبی و یا مرسوم و عرفی و متداول اهمیت می‏دهند، به وظائف و فرائض لازم خود اهتمام ندارند.



در دین اسلام برای تشخیص آنچه که بر انسان در زمانها و مکانهای مختلف واجب و فرض می­باشد، دو وسیله و ابزار تعیین شده است که مراجعه به آنها و استفاده‌ی صحیح و درست از آنها می­تواند انسان را به سوی مسیر درست هدایت کند. این دو وسیله عبارتند ار: عقل و وحی.
آنان که با آیات قرآنی آشنایی دارند به خوبی می‌دانند که در هیچ کتاب آسمانی به اندازه‌ی قرآن به عقل و دلایل عقلی بها داده نشده است.
[۱۷] مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۶، ص۵۸.
با مراجعه به احادیث و روایات نیز می‌بینیم که مسئله­ی حجیّت عقل برای انسانها از مسلّمات است.
در روایتی امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند: «حجت خدا بر بندگان، پیغمبر است و حجت میان بندگان و خدا عقل است.»
یعنی خدا دو ابزار برای شناسایی مسیر صحیح قرار داده که عبارتند از پیامبران به عنوان رسانندگان وحی الهی به بندگان و عقل که وسیله‌ی مناسب تشخیص درست از نادرست و سود از زیان میباشد. البته طبق این روایت عقل از دو سو حجت و دلیل میباشد؛ اول دلیل و حجت خدا بر بندگان و دوم دلیل و حجت بندگان بر خدا. به عبارت دیگر خداوند به سبب وجود عقل می‌تواند از بندگانش این پرسش را داشته باشد که چرا چنین و چنان کردی و بندگان نیز با دلایل عقلی میتوانند علّت کارهای خویش را برای خدا توضیح دهند و از خدا درخواست جزای مناسب با اعمال خویش را نمایند.
امام باقر(علیه السلام) فرمود: «چون خداوند متعال عقل را آفرید به او فرمود پیش بیا، پیش آمد فرمود برگرد، برگشت فرمود به‌ عزت و جلالم مخلوقی بهتر از تو نیافریدم، امر و نهی و پاداش و کیفرم متوجه تو است.»




۷.۱ - تسلیم حق بودن


عبودیت، تسلیم حق بودن و گردن نهادن به خواست الهی است؛ یعنی "عبد" جز رضای حق نخواهد و در برابر او در ذلّت و اطاعت مطلق باشد که اصل "عبودیت"، "خضوع" و "تذلّل" است. بنابراین عبد در برابر مولا، وجودی برای خویش قائل نیست؛ ملازم مولاست و از وی فاصله نمی‏گیرد؛ آزادی و استقلال را از خود سلب می‏کند و در برابر مولای خویش هیچ گونه خلاف و تعدّی نمی‏کند؛ مطیع اوست و به اراده و خواست او عمل می‏کند. بدین ترتیب هر کس لباس بندگی حق به تن کند و ذلّت عبودیت را پذیرا شود به عزّت ربوبیت رسد.
[۲۰] دلشاد تهرانی، مصطفی؛ ‏سیره نبوی «منطق عملی»، ج‏۳،ص۳۵.


۷.۲ - اطاعت امر کردن


اطاعت نیز که عبارت است از گردن نهادن در برابر اوامر و نواهی مولی، خود یکی از شؤون عبودیت و بردگی برای مولی است؛ زیرا اگر مولی برده‌ای را مالک می‏شود، هیچ منظوری ندارد جز اینکه مالک اراده و عمل برده باشد؛ به طوری که برده‏اش اراده نکند مگر آنچه را که مولی اراده می‏کند و هیچ عملی را انجام ندهد مگر آنچه را که مولایش از او بخواهد انجام دهد، پس طاعت مولی نحوه‏ای از عبودیت عبد است.



مقصود از انجام واجبات، رسیدن به مقام بندگی است، که در سایه‌ی دل سپردن به فرامین و دستورات الهی حاصل می‌شود.


 
۱. مولوی محمد أعلی بن علی التهانوی الحنفی، کشاف اصطلاحات الفنون ، تهران ،مکتبه خیام، ۱۹۶۷م، ج۲، ص۱۴۴۶.
۲. فیومی، احمد؛ ‏المصباح المنیر، ص۶۴۸.
۳. مصطفوی‏، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم‏، ج۹، ص۵۹.
۴. دستغیب، عبدالحسین؛ گناهان کبیره، ج۲، ص۱۸۹.
۵. نساء/سوره۴، آیه۶۹.    
۶. حسینی همدانی، سید محمدحسین؛ انوار درخشان، ج۴، ص۱۱۰.
۷. احزاب/سوره۳۳، آیه۷۱.    
۸. المیزان، ترجمه سیدمحمد باقر موسوی همدانی، ج۱۶، ص۵۲۳-۵۲۴.    
۹. الکافی،     ج۲، ص۸۲.
۱۰. آمدی، عبد الواحد؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۱۸۱.
۱۱. ر.ک: خوانساری، آقا جمال‌الدین؛ شرح آقا جمال‌الدین خوانساری بر غررالحکم، ج۴، ص۱۴۹.
۱۲. نحل/سوره۱۶، آیه۹۷.    
۱۳. ر.ک: امینی، ابراهیم؛ خودسازی و تزکیه نفس، ص۲۱۶-۲۱۷.
۱۴. صابری یزدی، علیرضا؛ الحکم الزاهرة، ترجمه محمدرضا انصاری محلاتی، ص۷۴۸.
۱۵. آمدی، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۱۷۹.
۱۶. مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقه، ص۱۱۲.    
۱۷. مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۶، ص۵۸.
۱۸. کافی، ج۱، ص۲۵.    
۱۹. کافی، ج۱، ص۲۶.    
۲۰. دلشاد تهرانی، مصطفی؛ ‏سیره نبوی «منطق عملی»، ج‏۳،ص۳۵.
۲۱. ترجمه المیزان ج‌۱۹، ص ۵۱۴.    




جابری عربلو، محسن، فرهنگ اصطلاحات فقه اسلامی، ص۱۷۸.
پژوهشکده باقرالعلوم.    



جعبه ابزار