لعب (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
لَعْب (به فتح لام و سکون عین) و
لَعِب (به فتح لام و کسر عین) از
واژگان قرآن کریم به معنای
بازی است. لَعِب در
قرآن کریم گاهی به معنی بازی صحیح آمده، و گاهی مراد از آن کارهای خلاف
شرع و
معاصی است که به بازی و
عبث تشبیه شدهاند.
لَعْب و
لَعِب:
(بر وزن فَلْس و کَتِف)
بازی است. اصل آن از لعاب به معنی
آب دهان است، «لعب یلعب لعبا» یعنی: آب دهانش جاری شد. به نظر
طبرسی علّت این تسمیه آنست که لاعب بر غیر جهت حق میرود، مثل آب دهان بچّه،
و به قول
راغب آن فعلی است که مقصد صحیحی در آن قصد نشده است.
به نظر نگارنده: معنی جامع آن بازی است چنانکه در
قاموس و
اقرب ضدّ جِدّ گفته است.
در
نهج البلاغه خطبه ۱۳۲ با جِدّ، مقابل آمده است:
«فَاِنَّهُ وَ اللَّهِ الْجِدُّ لَا اللَّعِبُ» (به خدا
سوگند! اين را كه مىگويم يك حقيقت جدّى است نه شوخى)
(شرحهای خطبه:
)
لَعِب در
قرآن کریم گاهی به معنی بازی صحیح آمده، مثل:
(اَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ) برادران یوسف به پدرشان گفتند: «
یوسف را فردا با ما بفرست تا قدم بزند و بازی کند».
گاهی مراد از لَعِب کارهای خلاف
شرع و
معاصی است که به بازی و عبث تشبیه شدهاند، مثل:
(فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ یَلْعَبُوا حَتَّی یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی یُوعَدُونَ) در این آیه کارهای عادی و خلاف آنها چون خارج از مقصد صحیح خدائی است، ورود به
باطل و بازی قلمداد شده است.
(الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً) (همان كسانى كه
دین و آيين خود را سرگرمى و بازيچه گرفتند)
لَعِب شمردن دین، سبک شمردن و جدّی نگرفتن آن است،
مثل:
(وَ اِذا نادَیْتُمْ اِلَی الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً) (هنگامى كه مردم را به
نماز فرا مىخوانيد، آن را به
مسخره و بازى مىگيرند)
(وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا اِلَّا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ...) (زندگى
دنیا، جز بازى و سرگرمى نيست؛ و سراى
آخرت، براى آنها كه پرهيزگارند، بهتر است)
نظیر این آیه است آیه:
(وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا اِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ اِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ...) (اين زندگى دنيا چيزى جز
سرگرمی و بازى نيست؛ و فقط سراى آخرت، سراى زندگى واقعى است)
و آیه:
(اِنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ اِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا یُؤْتِکُمْ اُجُورَکُمْ...) (زندگى دنيا تنها بازى و سرگرمى است؛ و اگر
ایمان آوريد و
تقوا پيشه كنيد، پاداشهاى شما را مىدهد)
در دو
آیه اوّل زندگی دنیا در مقابل آخرت قرار گرفته و شکّی نیست که زندگی آن بازی و مشغولیّت است و آن شامل عموم انسانهاست اعمّ از نیکوکاران و بدکاران، النهایه نیکوکاران از این بازی و مشغولیّت نتائج خوب بهدست میآورند؛ آنکه نماز میخواند و در خدمت به خلق قدم بر میدارد و آنکه به کسی
ظلم میکند هر دو بازی میکنند و هر دو خویش را سرگرم کردهاند ولی تفاوت از زمین تا آسمان است.
جمله «اِنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ»، نمیشود گفت فقط بیان زندگی بدکاران است بلکه آن یک تجسیم واقعی و عمومی از این زندگی است.
هر دو آیه گر چه وزنه دنیا را نسبت به آخرت سبک نشان میدهد ولی به نظر میآید مراد تنقیص دنیا آنطور که تارکان آن میگویند نیست، بلکه منظور آنست که از این بازی و بازار خوب بهره برید و آخرت را که از نتائج این بازی است در نظر آورید و یا تعبیر به
لهو و لعب در اثر فانی و زود گذر بودن آنست.
در آیه:
(اَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْاَمْوالِ وَ الْاَوْلادِ...) (بدانيد زندگى دنيا تنها بازى و سرگرمى و
تجمّل پرستی و
فخرفروشی در ميان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است)
از
شیخ بهائی (رحمهالله) نقل شده که منظور نقل مراحل زندگی و تجسیم آن است که کار
انسان از بچگی با بازی، سپس مشغولیّت، آنگاه
زینت و
تفاخر و غیره شروع میشود.
(وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْاَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ) (ما
آسمان و
زمین، و آنچه را در ميان آنهاست به بازى و بىهدف نيافريديم)
و
(وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ) (ما آسمانها و زمين و آنچه را كه در ميان اين دو است به بازى و بىهدف نيافريديم)
مراد آنست که آسمانها و زمین و غیره را بیمقصد نیافریدهایم، بلکه روی غرض صحیحی آفریده شدهاند.
با مراجعه به آیات قبل و بعد روشن خواهد شد که غرض رسیدن به آخرت و حیات ابدی است و اگر آخرت در پی دنیا نبود
خلقت مقصد صحیحی نداشت.
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "لعب"، ج۶، ص۱۹۱.