• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

لوح محفوظ

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



طبق آیات و روایات، تمام پدیده‏های هستی از کوچک و بزرگ در کتاب یا لوحی تکوینی نوشته می‏شود که این کتاب ویژگی خاص خود را دارد.




لوح در لغت ‏به معنای صفحه‏ای است که در آن نوشته می‏شود مانند کاغذ، پوست، سنگ و یا هر چیز دیگری که قابل نوشته شدن باشد و لوح محفوظ کتابی است که تمام پدیده‏های عالم با قلم تقدیر در آن ثبت‏ شده و از هر گونه تغییری محفوظ است.
بدون شک تعبیر لوح و قلم برای تقریب ذهن است و از باب تشبیه و یا تنزیل است و نباید آن را با قلم و کاغذ و کتاب معمولی مقایسه کرد، اگر چه به بزرگی عالم باشد، بلکه آن یک حقیقت والایی مانند عرش و کرسی است که وجود دارد و علم به وجود آن منحصرا از طریق شرع و نقل حاصل می‏شودو عقل را در آن راهی نیست.



بعضی از فلاسفه لوح محفوظ را همان عقل فعال و یا نفس کلی فلک اعظم دانسته‏اند که کائنات در آن نقش بسته است.
[۱] تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون،ج ۲،/ ۱۲۹۲.
ملا صدرا درباره‏ی لوح محفوظ چنین توضیح می‏دهد:
«و اما لوح محفوظ پس آن عبارت است از نفس کلی فلکی، بخصوص فلک اقصی؛ چون هر چه در عالم جریان می‏یابد و یا در آینده جریان خواهد یافت در نفوس فلکی نوشته شده و ثبت ‏شده است چون آن‌ها به لوازم حرکت‌های خود آگاهند... پس همان‏گونه که در کاغذ محسوس نقوش محسوسی به وسیله‏ قلم نوشته می‏شود، همین‏طور از عالم عقل فعال صورت‌های مشخصی ترسیم می‏شود که به طور کلی علل و اسباب آن مضبوط است، جایگاه این صورت‌ها نفس کلی است که قلب عالم است‏».
به نظر تطبیق اصطلاحات شرعی و نقلی با اصطلاحات فلسفی و عقلی، کاری نااستوار و حتی خطرناک است چون فرضیه‏های علمی و عقلی همواره در معرض باطل شدن و دگرگونی است و این اصطلاحات فلسفی ناظر به هیئت‌ بطلمیوس است که سال‌هاست‏ باطل شده و به تاریخ علم پیوسته است. بنابراین باید از چنین تطبیق‌هایی پرهیز نمود و حیطه‏ شرع را آلوده‏ چنین اصطلاحاتی نکرد. البته اگر علم قطعی و تجربی چیزی را ثابت کرد، تطبیق یک مفهوم شرعی و یا آیه‏ای از قرآن با آن، با رعایت احتیاط اشکالی ندارد ولی این‌جا از آن موارد نیست.



لوح محفوظ، گنجینه‏ی علم خدا و آیینه‏ صفت عالمیت اوست و چون علم خدا عین ذات اوست، سزاوار نیست که در این لوح تغییری حاصل شود و لذا هیچ وقت در آن تغییر و تبدیلی رخ نمی‏دهد و محتوای آن همواره ثابت و استوار است و می‏توانیم بگوییم که لوح محفوظ ظرف علم الهی است؛ البته علم خدا نامحدود است و این‌که این لوح را ظرف آن یا گنجینه‏ی آن قلمداد می‏کنیم نسبت ‏به معلومات است که مجموع پدیده‏های جهان هستی است و به هر حال محدود است.



طبق آیات و روایاتی که درباره‏ لوح محفوظ آمده، این کتاب ویژگی هایی دارد که برخی از آنها عبارتند از:
۱-این کتاب جایگاه علم کلی خداوند است که شامل علم به تمامی موجودات از کوچک و بزرگ می‏شود و اعم از پدیده‏هایی است که فعلیت‏ یافته و یا هنوز به صورت قوه است و وجود عینی و خارجی پیدا نکرده است:
«وَما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِی اْلأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرَ إِلاّ فی کِتابٍ مُبینٍ»«و به سنگینی ذره‏ای نه در زمین و نه در آسمان از پروردگارت پنهان نیست و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر وجود ندارد مگر این‌که در کتاب مبین ثبت است»
«وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی اْلأَرْضِ إِلاّ عَلَی اللّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فی کِتابٍ مُبینٍ‏»«وهیچ جنبنده‏ای نیست مگر این‌که روزی آن بر خدا است و او «مستقر» و «مستودع‌»آن را می‏داند، همه در کتاب مبین ثبت است‏»
طبق قول برتر منظور از «مستقر» موجود زنده‏ای است که وجود خارجی پیدا کرده و به فعلیت رسیده است و منظور از «مستودع‏» موجود زنده‏ای است که هنوز فعلیت نیافته ودرمرحله قوه است.
۲-این کتاب محل علم جزئی پروردگار است، علم او به احوال اشخاص و جوامع، بروز و ظهور حوادث و اتفاقات جزئی و شخصی در این کتاب ثبت‏ شده و شمارش تمام موجودات در آن قرار دارد و گاهی از آن به عنوان کتاب حفیظ یاد شده است:
«وَ إِنْ مِنْ قَرْیَةٍ إِلاّ نَحْنُ مُهْلِکُوها قَبْلَ یَوْمِ الْقِیامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذابًا شَدیدًا کانَ ذلِکَ فِی الْکِتابِ مَسْطُورًا»«و هیچ آبادی نیست مگر این‌که ما پیش از فرا رسیدن روز قیامت نابود کننده‏ آن و یا عذاب کننده‏ آن با عذابی شدید هستیم، این امر در کتاب (لوح محفوظ) نوشته شده است‏»
«قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ اْلأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا کِتابٌ حَفیظٌ‏»«همانا می‏دانیم که زمین از آنان چه می‏کاهد و کتاب محفوظ نزد ماست‏»
«إِنّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتی‏ وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ‏»« به یقین ما مردگان را زنده می‏کنیم و آنچه را از پیش فرستاده‏اند و تمام آثار آنها را می نویسیم؛ و همه چیز را در کتاب آشکار کننده‏ای برشمرده‏ایم!‏»
«وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فی ظُلُماتِ اْلأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاّ فی کِتابٍ مُبینٍ‏»«کلیدهای غیب، تنها نزد اوست؛ و جز او، کسی آنها را نمی‏داند. او آن‌چه را در خشکی و دریاست می‏داند؛ هیچ برگی (از درختی) نمی‏افتد، مگر این‌که از آن آگاه است؛ و نه هیچ دانه‏ای در تاریکی‌های زمین، و نه هیچ تر و خشکی وجود دارد، جز این‌که در کتابی آشکار (در کتاب علم خدا) ثبت است.»
«وَ إِنَّ رَبَّکَ لَیَعْلَمُ ما تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما یُعْلِنُونَ وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ إِلاّ فی کِتابٍ مُبینٍ ‏»«همانا پروردگارت آن‌چه را که در دل‌هایشان است و آن‌چه را که آشکار می‏کنند می‏داند و هیچ نهفته‏ای در آسمان و زمین نیست مگر این‌که در کتاب مبین قرار دارد».
۳- لوح محفوظ جایگاه حقیقت قرآنی است و قرآن پیش از نزول به قلب پیامبر در آن‌جا قرار داشته است. البته قرآن یک حقیقت تنزیلی دارد که همان الفاظ است که به زبان پیامبر(ص) جاری شده و در مناسبت‌های خاصی در طول ۲۳ سال نازل شده است و یک حقیقت ‏بسیط دارد که ورای الفاظ است و همان است که در شب قدر یک‌جا بر قلب پیامبر (ص) نازل شد. این حقیقت‏ بسیط در لوح محفوظ قرار دارد و در این مرحله از آن به «کتاب مکنون‌» و «رق منشور» هم تعبیر شده است:
« بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجیدٌ فی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ‏»«بلکه آن قرآن با ارزشی است که در لوح محفوظ قرار دارد.»
«إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَریمٌ فی کِتابٍ مَکْنُونٍ»«که آن، قرآن کریمی است که در کتاب محفوظی جای دارد».
«وَ الطُّورِوَ کِتابٍ مَسْطُورٍفی رَقٍّ مَنْشُور»«سوگند به کوه طور و سوگند به کتابی نوشته شده در برگی سرگشاده‏».
البته «رق» به معنای پوست گاو است که در قدیم روی آن می‏نوشتند و منظور در این‌جا صفحه‏ای است که قابل نوشتن است.
۴- در بعضی از روایات آمده که:
«اللَّوْحُ الْمَحْفُوظُ لَهُ طَرَفَانِ طَرَفٌ عَلَی الْعَرْشِ وَ طَرَفٌ عَلَی جَبْهَةِ إِسْرَافِیل»«لوح محفوظ دو طرف دارد یک طرف آن عرش خدا و طرف دیگر آن پیشانی اسرافیل است.»
و این شاید اشاره به این حقیقت دارد که لوح محفوظ نسبتی به خدا دارد که از این نظر نامحدود است و نسبتی به خلق دارد که از این نظر محدود و متناهی است و می‏توان آن را به یک منشور یا هرم معکوس تشبیه کرد که طرف بالای آن باز و نامحدود است و طرف پایین آن محدود و بسته است و لذا در بعضی ازروایات طول آن ذکر شده است.
[۱۳] بحارالانوار، ج ۵۴، ص‏۳۷۵.

۵- این لوح در عین محدود بودن مشتمل بر تمام مخلوقات است و مجموع پدیده‏های عالم را دربرمی‏گیرد. دراین‌باره به دو روایت زیر توجه کنید:
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«کان الله قبل کل شی‏ء و کان عرشه علی الماء و کتب فی اللوح المحفوظ ذکر کل شی‏ء.»
[۱۴] بحارالانوار، ج ۵۴، ص‏۲۰۷.
«خدا پیش از هر چیزی وجود داشت و عرش او بر آب بود و در لوح محفوظ ذکر همه چیز وجود دارد.»
امام صادق (ع) فرمود:
«قال الله للقلم: اکتب فی اللوح المحفوظ ما کان و ماهو کائن الی یوم القیامة فالمداد مداد من نور و القلم قلم من نور و اللوح لوح من نور»
[۱۵] بحارالانوار، ج ۵۴، ص ۳۶۸.
«خداوند به قلم گفت: هر چه را که شده و یا تا روز قیامت ‏خواهد شد در لوح محفوظ بنویس، پس مرکب از نور و قلم از نور و لوح از نور بود»
۶- در بعضی از روایات از ا مام صادق ‏علیه السلام نقل شده که فرمود:
«اللوح و القلم فقال هما ملکان.»
[۱۶] بحارالانوار، ج ۵۴، ص ۳۶۸.
«لوح و قلم دو فرشته است»
اطلاق فرشته به لوح و قلم شاید از آن جهت ‏باشد که تمام نیروهای فعال در جهان خلقت که خدا به آنها نقشی در تدبیر عالم داده و از آن‌ها به «مدبرات امر» یاد کرده، نوعی فرشته هستند، در متون مذهبی به تمام نیروهای تاثیرگذار در جهان، ملک و فرشته اطلاق شده است و شاید هم منظور از ملک بودن لوح و قلم این باشد که آنها دو حقیقت والایی هستند که هر کدام را ملکی حمل می‏کند همان‌گونه که عرش را هشت ملک حمل می‏کند.
به خاطر همین روایت است که شیخ صدوق گفته است:
«اعتقادنا فی اللوح و القلم أنهما ملکان»
[۱۷] بحارالانوار، ج۵۴، ص۳۷۰.
اعتقاد ما در لوح و قلم این است که آنها دو فرشته‏اند.
شیخ مفید به او ایراد می‏گیرد که این سخن دور از صواب است و به ملائکه لوح و قلم گفته نمی‏شود و از نظر لغت چنین اطلاقی شناخته نشده است. ولی با توجه به توجیهی که ما کردیم، اشکال شیخ مفید برطرف می‏شود؛ به اضافه این‌که این تعبیر در چندین روایت از امام صادق علیه السلام نقل شده است.



 
۱. تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون،ج ۲،/ ۱۲۹۲.
۲. یونس/سوره ۱۰،آیه ۶۱.    
۳. هود/سوره ۱۱،آیه ۶.    
۴. اسراء/سوره ۱۷،آیه ۵۸.    
۵. ق/سوره ۵۰،آیه ۴.    
۶. یس/سوره ۳۶،آیه ۱۲.    
۷. انعام/سوره ۶،آیه ۵۹.    
۸. نمل/سوره ۲۷،آیات ۷۴ تا ۷۵.    
۹. بروج/سوره ۸۵، آیات ۲۱ تا ۲۲.    
۱۰. واقعه/سوره ۵۶، آیات ۷۷ تا ۷۸.    
۱۱. طور/سوره ۵۲، آیه ۳۱.    
۱۲. بحارالانوار، ج ۲۹، ص ۲۵۸.    
۱۳. بحارالانوار، ج ۵۴، ص‏۳۷۵.
۱۴. بحارالانوار، ج ۵۴، ص‏۲۰۷.
۱۵. بحارالانوار، ج ۵۴، ص ۳۶۸.
۱۶. بحارالانوار، ج ۵۴، ص ۳۶۸.
۱۷. بحارالانوار، ج۵۴، ص۳۷۰.




سایت حوزه با تلخیص    



جعبه ابزار