• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مالکیه‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مالکیه فرقه‌ای از اهل سنت هستند که به فقه" امام مالک بن انس " عمل می‌کنند.



رئیس این فرقه "ابو عبدالله مالک بن انس"است. او در سال ۹۳ هجری در مدینه متولد شد. بعضی در سال تولد او اختلاف کرده‌اند و سال تولد او را ۹۰ و یا ۹۵ ذکر کرده‌اند. و در سال ۱۷۹ هجری زندگی را بدرود گفت. از تالیفات مهم او "الموطا"- که یک کتاب حدیثی است- ذکر شده است.
[۱] فریدون سپری، پژوهش درباره امامان اهل سنت، ص۳۶۴.
[۲] تاریخ حبیب السیر، ج۲، ص۲۷۰.



قاضی ابوبکر باقلانی (متوفی ۵۴۳ ه)، ابن عبدالبر قرطبی (متوفی ۴۶۳ه)، قاضی عیاض بستی (متوفی ۵۴۴ه)، ابوالولیه باجی (متوفی ۴۹۴ه)، ابوعبدالله مقری (متوفی ۷۵۹ه)، ابوالعباس وتشریسی (متوفی ۹۱۴ ه).
[۳] شریف یحیی الامین، فرهنگنامه فرقه‌های اسلامی، مترجم: محمد رضا موحدی.



مالک تکیه زیادی روی احادیث و سنت داشت و از هرچه مسائل کلامی و اعتقادی و آنچه مربوط به عقل بود دوری می‌جست و نقل آن را منع می‌کرد. به همین دلیل اگر ازاو سوالی درباره مسائل اعتقادی که در آن زمان در میان فرق مختلف اسلامی مطرح و شایع بود می‌شد به جواب کوتاهی بسنده می‌کرد و از پرداختن به آن مسائل، خودداری می‌کرد و در بسیاری موارد آن را بدعت می‌دانست. مالک در ناپسند دانستن پرداختن به مسائل اعتقادی دائما این بیت شعر را می‌خواند:
و خیر امور الدین ما کان سنة و شر الامور المحدثات البدائع
بهترین امور دین چیزی است که در سنت است و بدترین امور چیزهای جدید و نو است.
[۴] ابو زهره، المالک، القاهره: دار الفکر عربی، ۲۰۰۲، ط۴، ص۱۶۰-۱۵۸.

سفیان بن عیینه می‌گوید: از مالک درباره آیه "الرحمن علی العرش استوای؛ همان بخشنده‌ای که بر عرش مسلط است" پرسیده شد که استوی، به چه معناست؟ مالک بعد مدتی سکوت جواب داد: " استواء معلوم است، ولی چگونگی آن معلوم نیست، و سؤال از آن بدعت و ایمان به آن واجب است. "


مالک (رئیس فرقه مالکیه) معتقد است که ایمان، اعتقاد و لفظ تنها نیست؛ بلکه عمل نیز جزء ایمان است؛ در نتیجه برای اثبات ایمان یک فرد، فقط اعتقاد و اعتراف او کافی نیست، عمل او نیز نیاز است، پس نماز خواندن و عبادات جزء ایمان است.
[۷] ابوزهره، المالک، ص۱۶۱.

مالک می‌گوید: از آنجا که ایمان، قول و عمل هردو با هم می‌باشد، با زیاد شدن عمل، ایمان نیز زیاد می‌شود.
[۸] ابوزهره، المالک، ص۱۶۱.

بسیار از مالک شنیده شده که ایمان، قول و عمل است، زیاد می‌شود و ناقص و بعضی از ایمان‌ها از بعضی دیگر برتر است.
[۹] القاضی عیاض، ترتیب المدارک و تقریب المسالک، ج۱، ص۵۲ (المکتبة الشامله).

در جایی دیگر، مالک درباره ناقص شدن ایمان اظهار نظری نکرده است، ابوالقاسم در کتاب "الانتقاء" می‌گوید: وقتی از مالک پرسیده شد که آیا ایمان ناقص هم می‌شود؟ جواب داد: خاموش باش.
[۱۰] الانتفاء، ص۳۲.
[۱۱] ابوزهره، المالک، ص۱۶۱.



یکی از مسائلی که در زمان مالک میان اهل سنت رایج شده بود و در مورد آن زیاد اظهار نظر می‌شد، وضعیت ایمان مرتکبین گناه کبیره بود. عده‌ای مرتکبین گناه کبیره را کافر ، عده‌ای دیگر آنها را مسلمان فاسق ، گروهی آنها را منافق و گروهی دیگر آنها را مومن عاصی و گنهکار توصیف می‌کردند. با این حال بیشتر مسلمانان آن زمان، مرتکبین گناه کبیره را "مومن فاسق" می‌دانستند که اگر خدا بخواهد آنها را می‌بخشد و اگر هم بخواهد آنها را به خاطر گناهانشان عذاب می‌کند.
[۱۲] ابوزهره، المالک، ص۱۶۳.

ابوحنیفه و مالک نیز این نظر را پذیرفته بودند. مالک معتقد بود که اگر شخصی، گناه کبیره مرتکب شد و بعد توبه کرد؛ آن هم توبه نصوح ، او وارد جهنم نمی‌شود و مرتبه اعلی فردوس، جایگاه اوست.
[۱۳] ابوزهره، المالک، ص۱۶۴.



در اواخر دوران خلفا و بخصوص در عصر اموی، دو فرقه بوجود آمد که دو عقیده مغایر داشتند. عده‌ای از آنها که به " جبریه " معروف بودند معتقد بودند که انسان در آنچه انجام می‌دهد هیچ اراده و اختیاری از خود ندارد. گروه دیگری که عقیده‌ای مخالف گروه اول داشتند و مشهور به قدریه بودند، بر این باور بودند که انسان دارای اراده و اختیار تام است؛ به طوری که او خود افعالش را خلق می‌کند و سپس آن را انجام می‌دهد، و هیچ کس هیچ نقشی در افعال انسان حتی در اصل خلقت آن نیز ندارد.
[۱۴] ابوزهره، المالک، ص۱۶۱.

کرابیس می‌گوید: وقتی از مالک پرسیدند که قدریه‌ای چه کسانی‌اند؟ او در پاسخ گفت: قدریه‌ای کسانی‌اند که می‌گویند: گناه خلق نشده است. مالک می‌گوید: قدریه ایها کسانی‌اند که می‌گویند انسان مختار تام است اگر می‌خواهد اطاعت می‌کند و اگر می‌خواهد گناه می‌کند.
مالک بغض شدیدی نسبت به قدریه ایها داشت. او گفتن کلام قدریه ایها را منع می‌کرد و از نشست و برخاست با آنها نهی می‌نمود.
[۱۷] ابوزهره، المالک، ص۱۶۲.
مالک نماز خواندن پشت سر قدریه ایها را ممنوع می‌دانست، همچنین ازدواج با آنها و نماز خواندن بر جنازه شان را ممنوع اعلام کرده بود.
[۱۸] ابوزهره، المالک، ص۹۱.
ابن قاسم می‌گوید: مالک سلام کردن بر قدریه ایها و درمان بیماری آنها را منع می‌کرد.
[۱۹] ابوزهره، المالک، ص۹۱.
مالک معتقد بود که انسان کارهایش را با اراده و اختیار انجام می‌دهد و نسبت به افعالش مسئول است. از مالک چیزی را که موافق نظر جبریه باشد نیز نقل نشده است؛ چرا که او غوطه ور شدن در مسائل مربوط به جبر و اختیار را بدعت می‌شمرد و پرداختن به آنها را باعث اضطراب نفس و مشوش شدن ایمان انسان می‌دانست.
[۲۰] ابوزهره، المالک، ص۱۶۲- ۱۶۳.



مساله رؤیت خدا در روز قیامت از مسائل پر سر وصدایی است که قرنها فکر متکلمان را به خود مشغول کرده و نظریه‌های گوناگونی را مطرح کرده‌اند:
گروهی می‌گویند: ممکن است ما خدا را در همین دنیا با چشمهایمان ببینیم و انکار نمی‌کنیم که ممکن است یکی از افرادی که در راه با او روبرو می‌شویم، خدا باشد. عده‌ای دیگر بر این باورند که خدا با این چشمها دیده نمی‌شود؛ بلکه در روز قیامت حس ششمی در ما پدید می‌آید و ما او را با آن حس درک می‌کنیم. افرادی نیز معتقدند که خدا در این جهان قابل دیدن نیست. آنها می‌گویند: تنها مومنان در آخرت خدا را می‌بینند.
[۲۲] المقالات الاسلامیه، ص۳۲۲.


۷.۱ - رؤیت خدا از نظر مالک

بنیانگذار فرقه مالکیه معتقد است که خدا دیده می‌شود اما نه در این دنیا، بلکه او در آخرت قابل رؤیت است. مالک برای ادعای خود، به آیه زیر تمسک کرده است:
"وجوه یومئذ ناضرة، الی ربها ناظرة"؛ در آن روز صورت‌هایی شاداب و مسرور است، و به پروردگارش می‌نگرد.
مالک می‌گوید: نفی رؤیت برای دنیا است؛ چرا که دنیا "دارالفناء" است، جوارح و اعضای انسان نیز از بین رفتنی است و باقی نمی‌ماند؛ در نتیجه نمی‌توان به خدا، در دنیای فانی نگاه کرد، ولی در آخرت که اعضا و جوارح انسان برای همیشه باقی است، می‌توان با اعضای باقی، خدای باقی را دید.
[۲۴] ابوزهره، المالک، ص۱۶۵- ۱۶۶.


۷.۲ - دیدگاه علمای شیعه

اما علمای شیعه می‌گویند: رؤیت نشانه جهت داشتن مرئی و در نتیجه نشانه مکان داشتن و جسم بودن است که این صفات در خداوند وجود ندارد. اندیشمندان شیعه امامیه معتقدند: ناظره که به معنی نگاه کننده و دیدن است با توجه به قرائن موجود در کلام، معانی متفاوتی به خود می‌گیرد.
شیعه معتقد است که این آیه مربوط به رؤیت خدا نیست بلکه به معنی" در انتظار رحمت نشستن" است، وآنچه این معنی "انتطار رحمت حق " را تایید می‌کند این است که در آیه، به جای لفظ "عیون" کلمه "وجوه" آمده است، در صورتی که انسان، هرگز با صورت و چهره نمی‌بیند بلکه با عیون و چشمهای خود می‌بیند، و این خود گواه بر این است که غرض، اثبات رؤیت خدا نیست، بلکه غرض آن است که بندگان صالح، در روز بدبختی گنهکاران، فضل و رحمت حق را انتظار می‌کشند.


مالک از پرداختن به مسائلی چون خلق قرآن ، نهی می‌کرد. مالکی‌ها از ترس اینکه پرداختن به مخلوق بودن یا غیر مخلوق بودن قرآن، فکرشان گمراه و عقایدشان فاسد شود درباره خلق قرآن هیچ اظهار نظری نمی‌کنند. مالک می‌گوید: قرآن کلام خداست و هرکس بگوید قرآن مخلوق است او را باید حبس کنند و او را بزنند تا توبه کند.
[۲۷] ابوزهره، المالک، ص۱۶۴.



مالک بهترین مردم و بهترین صحابه را، ابوبکر و عمر و عثمان می‌دانست و غیر این سه نفر را مساوی اعلام می‌کرد.
[۲۸] ابوزهره، المالک، ص۱۶۸.
(مالک حتی امیرالمومنین علی علیه‌السّلام -که به قول مالکیه خلیفه چهارم است- را نیز بر دیگران برتری نمی‌دهد! )


از آنجا که مالک بیشتر روی فقه و حدیث متمرکز شده بود وفقط سؤالات در این دو مورد را پاسخ می‌داد، از پرداختن به مسائل غیر فقه و حدیث خودداری می‌کرد و یا به کمتر جوابی، بسنده می‌کرد؛ به همین دلیل در مورد مسئله خلافت ، از او کمتر سخن به میان آمده است. آنچه مسلم است اینکه او خلافت را مختص بیت هاشمی نمی‌دانست؛ بلکه مانند دیگر افراد اهل سنت ابوبکر و عمر و عثمان را به عنوان خلیفه انتخاب کرده بود.
[۲۹] ابوزهره، المالک، ص۱۶۸.



مالک در شیوه انتخاب امام ، معتقد است که بیعت اهل حرمین؛ یعنی اهل مکه و مدینه، برای امام بودن یک شخص، کافی است و اگر این دو شهر با شخصی به عنوان امام و خلیفه، بیعت کردند بر دیگر مردمان هم، اطاعت واجب است. او بیعت مردم دیگر شهرها مانند بغداد، کوفه ، بصره و دمشق را به تنهایی برای امام بودن شخص کافی نمی‌دانست و استدلال می‌کرد به اینکه، مردم مکه و مدینه، حمل کننده سنت نبوی و اهل حل و عقد بودند نه دیگر مردمان.
[۳۰] ابوزهره، المالک، ص۱۷۰.



رئیس مالکیه معتقد است که اگر کسی بر مسلمین غلبه کند و حاکم شود، در صورتی که آن شخص، حاکم عادلی باشد که هدف محقق است و باید از او اطاعت شود و کسی، حق خروج بر او را ندارد، ولی اگر حاکمی ظالم باشد، بازهم بر مسلمین واجب است که او را تقویت کنند و هیچکس حق خروج و قیام علیه او را ندارد و هرکس علیه این حاکم- که شخص ظالمی است- قیام کند، خود ظالم است.
[۳۱] ابوزهره، المالک، ص۱۷۱.



۱. فریدون سپری، پژوهش درباره امامان اهل سنت، ص۳۶۴.
۲. تاریخ حبیب السیر، ج۲، ص۲۷۰.
۳. شریف یحیی الامین، فرهنگنامه فرقه‌های اسلامی، مترجم: محمد رضا موحدی.
۴. ابو زهره، المالک، القاهره: دار الفکر عربی، ۲۰۰۲، ط۴، ص۱۶۰-۱۵۸.
۵. طه/سوره۲۰، آیه۵.    
۶. طه/سوره۲۰، آیه۵.    
۷. ابوزهره، المالک، ص۱۶۱.
۸. ابوزهره، المالک، ص۱۶۱.
۹. القاضی عیاض، ترتیب المدارک و تقریب المسالک، ج۱، ص۵۲ (المکتبة الشامله).
۱۰. الانتفاء، ص۳۲.
۱۱. ابوزهره، المالک، ص۱۶۱.
۱۲. ابوزهره، المالک، ص۱۶۳.
۱۳. ابوزهره، المالک، ص۱۶۴.
۱۴. ابوزهره، المالک، ص۱۶۱.
۱۵. القاضی عیاض، ترتیب المدارک، ص۹۱.    
۱۶. القاضی عیاض، ترتیب المدارک، ص۹۱.    
۱۷. ابوزهره، المالک، ص۱۶۲.
۱۸. ابوزهره، المالک، ص۹۱.
۱۹. ابوزهره، المالک، ص۹۱.
۲۰. ابوزهره، المالک، ص۱۶۲- ۱۶۳.
۲۱. فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، جعفر سبحانی، ج۲، ص۱۵۷.    
۲۲. المقالات الاسلامیه، ص۳۲۲.
۲۳. قیامت/سوره۷۵، آیه۲۲- ۲۳.    
۲۴. ابوزهره، المالک، ص۱۶۵- ۱۶۶.
۲۵. جعفر سبحانی، فرهنگ عقاید ومذاهب اسلامی، ص۱۶۶-۱۷۱.    
۲۶. جعفر سبحانی، فرهنگ عقاید ومذاهب اسلامی، ص۱۶۶-۱۷۱.    
۲۷. ابوزهره، المالک، ص۱۶۴.
۲۸. ابوزهره، المالک، ص۱۶۸.
۲۹. ابوزهره، المالک، ص۱۶۸.
۳۰. ابوزهره، المالک، ص۱۷۰.
۳۱. ابوزهره، المالک، ص۱۷۱.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله«مالکیه».    



جعبه ابزار