محتوای سوره اعراف (خام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اين سوره مكّى است
[۱] و در ترتيب مصحف، پس از «انعام» و پيش از «انفال» قرار گرفته و در ترتيب نزول، سى و نهمين سوره است كه پس از «ص» و پيش از «جنّ» نازل شده است
[۲] و در برخى روايات، ترتيب نزول، رديفهاى ۳۵، ۳۶، ۳۷، ۳۸ و حتى ۱۰۸ را به خود اختصاص داده است.
[۳] برخى مفسران آيات ۱۶۳ ـ ۱۷۲ آن را مدنى دانستهاند.
[۴] برخى پژوهشگران با استناد به روايتى مرسل
[۵] و وجود عبارات و تعبيرات مشابه و مشترك در اعراف و بقره، مدنى بودن اين سوره را ترجيح دادهاند، در حالى كه تشابه ميان بخشهاى مختلف سوره اعراف با ديگر سورههاى مكى مانند هود، شعراء، نوح، يونس و ... بسيار بيشتر از شباهت اين سوره با بقره است، افزون بر آنكه صرف شباهت بخشهايى از اين سوره با بخشهايى از سوره بقره براى مدنى بودن آن كافى نيست.
اعراف داراى ۲۰۶ آيه است
[۶] و برخى «المص» را آيه مستقل ندانسته و شمار آيات آن را ۲۰۵ دانستهاند.
[۷] اين سوره ۳۳۴۱ كلمه
[۸] دارد.
در شمار آيات، پس از بقره و در تعداد كلمات و حروف، پس از بقره و نساء بلندترين سوره قرآنى و در سورههاى مكى طولانىترين آنها و يكى از ۷ سوره طولانى (سبع طوال) قرآن كريم است.
[۹] در ترتيب نزول، اولين سورهاى است كه حروف مقطعه آن بيش از يك حرف است، زيرا سورههاى قبل از آن با يك حرف آغاز شده است؛ مانند: «ن»، «ق» و «ص».
[۱۰] نام سوره از واژه «الاَعراف» در آيه ۴۶ آن گرفته شده است، و از آن با نامهاى «المص»، «ميقات» (برگرفته از آيه ۱۴۳) و «ميثاق» (برگرفته از آيه ۱۷۳) نيز ياد شده است.
[۱۱] علامه طباطبايى مىگويد: آغاز شدن سوره اعراف با حروف «المص» نشان آن است كه اين سوره افزون بر مضامين و موضوعات سورههاى آغاز شده با «الم» بر مضامين و موضوعات سوره «ص» نيز مشتمل است.
[۱۲] مأمور ساختن پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) به انذار در آيات نخست اين سوره، و فرمان به سيره حسنه و رفتار ملايم در آيات پايانى براى نفوذ سخنش در دلها، نشان از ارتباط معنايى ميان آغاز و انجام اين سوره دارد.
[۱۳] آيه ۲۰۶ سوره، از آيات سجدهدار قرآن است كه شيعه و نيز شافعى از اهل سنت سجده آن را مستحب و ديگر فرقهها واجب مىدانند.
[۱۴] برخى از آيات اين سوره از شهرت بيشترى برخوردار گشته و به «اعراف»(آيه ۴۶)
[۱۵] ، «عرش»
[۱۶] يا «سخره
[۱۷] » (آيه ۵۴)، «ميثاق»
[۱۸] يا «ذر» (آيه ۱۷۲) موسوم شده است. (آيات نامدار)
فضاى نزول و غرض سوره:
باتوجه به اينكه سوره اعراف بعد از سوره ص و قبل از سوره جنّ نازل شده باشد و با توجه به اينكه نزول سوره جنّ پس از بازگشت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) از سفر تبليغى طائف در سال دهم بعثت
[۱۹] بوده مىتوان نتيجه گرفت كه نزول اعراف قبل از معراج پيامبر در مكه واقع شده است.
[۲۰] در اين دوره مشركان مكه سختترين مخالفتها را با پيامبر روا داشته و از هيچ كوششى براى جلوگيرى از انتشار دعوت توحيدى رسول خدا (صلى الله عليه وآله) كوتاهى نمىكردند كه يك نمونه آن محاصره اقتصادى سه ساله در شعب ابىطالب بود. در چنين شرايطى سوره مبارك اعراف نازل شد تا بار ديگر عهدى را كه خداوند از آدميان گرفته است تا او را بپرستند و چيزى را شريك او قرار ندهند به آنان يادآور شود و سرنوشت امتهاى عهد شكن پيشين و مكذبان پيامبران را خاطرنشان سازد
[۲۱] ، ازاينرو بايد گفت سوره اعراف براى تبيين اهميت پايبندى انسانها به عهدى كه با خدا بسته بودند فرود آمد.
[۲۲] محتواى سوره:
سوره اعراف با ذكر مقدمهاى درباره اهميت پيروى از دستورات انبيا (عليهم السلام) آغاز مىشود و از مردم مىخواهد از فرمانهاى خدا كه به صورت وحى بر انبيا فرود آمده پيروى كنند و از فرجام شوم اقوامى كه بر اثر مخالفت با پيامبران نابود شدند عبرت بگيرند و بدانند كه حسابرسى اعمال در روز قيامت حتمى و حق است. (آيات ۱ ـ ۹)
فصل نخست اين سوره با بيان داستان عبرتانگيز حضرت آدم (عليه السلام) و تلاشهاى شيطان براى اغواى او آغاز مىگردد و آنگاه به ۴ فرمان الهى كه ضامن رشد و سعادت انسان در دنيا و آخرت است اشاره مىكند. اين فرمانها كه همگى با خطاب «يا بَنى آدمَ» آغاز مىشود پيوند آشكارى با عوامل لغزش آدم و حوّا دارد و بدينسان از فرزندان آدم مىخواهد كه با رعايت اين نكات از گمراهى و سقوط در امان بمانند. اين اصول چهارگانه كه همان پيمانهاى خداوند با انسان است درباره رعايت تقوا (۲۶)، پيروى نكردن از شيطان (۲۷ ـ ۳۰)، پيمودن مسير اعتدال در زندگى و اجتناب از اسراف و زيادهروى (۳۱ ـ ۳۴) و پيروى از دستورات انبياى الهى (۳۵) است.
ادامه آيات اين بخش به مقايسه سرانجام پيروان انبيا و متكبران تكذيب كننده آيات خدا مىپردازد و با ترسيم شرمندگى و پشيمانى منكران انبيا، با تعابيرى همچون جاودانگى مستكبران در آتش (۳۶)، نفرين دوزخيان به يكديگر (۳۸)، دو چندان شدن عذاب (۳۸)، احاطه عذاب دوزخ از بالا و پايين بر آنان (۴۱)، به فرجام شوم و دردناك كافران اشاره مىكند. در مقابل، بهشت جاويدانِ مؤمنانِ معتقد به حقانيت پيامبران و نيكوكار را يادآور مىشود. سپس صحنه عبرتآموزى از مكالمه بهشتيان با دوزخيان را كه به پشيمانى دوزخيان و اعتراف آنان به نادرستى رفتارهايشان در دنيا مىانجامد گزارش مىكند.
در اين صحنه به حضور مردانى كه در جايگاهى به نام اعراف جاى دارند اشاره كرده كه بر بهشتيان سلام كرده و از دوزخيان بيزارى مىجويند. درباره شأن و مقام اصحاب اعراف اختلاف بسيارى ميان مفسران وجود دارد
[۲۳] ، تا آنجا كه برخى آنها را برترين بندگان خدا همچون پيامبران و امامان(عليهم السلام)به شمار مىآورند
[۲۴] و برخى ديگر آنها را از افراد ضعيف الايمان و گناهكاران مىدانند
[۲۵] . (اصحاب اعراف)
پس از بيان فرجام اهل دوزخ به تشريح دلايل گرفتارى آنها به عذاب ابدى مىپردازد و امورى همچون انكار پيامبران الهى و بىتوجهى به ربوبيت و خالقيت خداوند را دلايل اصلى اين عذاب بر مىشمارد و از مشركان مكه مىخواهد با تضرّع و زارى خدا را بخوانند، در زمين فساد نكنند و به رحمت الهى دل ببندند و شكرگزار نعمتهاى الهى باشند.
فصل دوم سوره (آيات ۵۹ ـ ۱۷۹) به گزارشى تاريخى از مخالفتهاى اقوام پيشين با تعاليم انبيا و چگونگى برخورد آنها با پيمانهاى الهى اختصاص دارد. اين نمونهها كه به ترتيب تاريخى بيان شده است از داستان حضرت نوح آغاز مىشود و به قصّه حضرت موسى كه از همه مبسوطتر است خاتمه مىيابد.
به گزارش اين آيات، نخستين اقدام پيامبران در برابر كافران و گناهكاران اين بود كه ميثاق الهى را خاطرنشان سازند و آنها را از پرستش غير خدا باز دارند، ازاينرو از زبان بيشتر پيامبران اين عبارت را نقل مىكند كه «يـقَومِ اعبُدُوا اللّهَ ما لَكُم مِن اِلـه غَيرُهُ» (۵۹ ، ۶۵ ، ۷۳ ، ۸۵). پيامبران با يادآورى نعمتهاى الهى آنان را به توحيد و پيروى از فرمانهاى خدا دعوت مىكردند؛ اما انسانهاى سركش هريك بهگونهاى از اين ميثاق الهى سر باز مىزدند و با ارتكاب گناهان و انكار سخنان انبيا به بتپرستى و پيروى از هواى نفس مىپرداختند و به عذابى دردناك دچار شدند؛ قوم نوح او را گمراه خوانده (۶۰) و رسالت وى را تكذيب كردند. خداوند نيز آن مردم نادان و كور دل را در سيلى سهمگين غرق و نابود ساخت (۶۴). قوم عاد پيامبرشان را نادان و دروغگو ناميدند (۶۶) و رسالت او را انكار كرده و به عبادت آنچه پدرانشان مىپرستيدند مشغول شدند (۷۰). قوم ثمود كه به نعمت و لطف الهى قدرت ساختن قصرهاى عالى در دشتها و تراشيدن خانهها در كوهها را يافته بودند (۷۴) به قدرت خود مغرور شده و ناقه حضرت صالح را كه معجزه الهى و نشانهاى از سوى او بود پى كردند و خداوند نيز با زلزلهاى بزرگ شهر آنها را درهم كوبيد (۷۸). قوم لوط كه براى نخستينبار در تاريخ بشر به عمل زشت لواط روى آورده بودند (۸۰) با بارانى از سنگريزه نابود شدند. (اعراف/۷،۸۴ ؛ هود/۱۱،۸۲) مردم شهر مدين نيز به مفاسد اخلاقى و اجتماعى دچار شدند و با كم فروشى و بتپرستى و آزار و اذيت اهل ايمان به فساد در زمين پرداختند و به نصايح پيامبرشان شعيب بىتوجهى كرده و او را انكار كردند. خداوند نيز اين قوم سركش را با زلزلهاى ويرانگر نابود ساخت(۹۱).
پس از بيان سرگذشت انسانهايى كه عهد الهى را به فراموشى سپرده بودند، سنت الهى در هدايت و عذاب اقوام پيشين طى آيات ۹۴ ـ ۱۰۲ بيان مىشود؛ به گزارش اين آيات خداوند قبل از كيفر هر قوم گناهكارى با فزونى نعمت يا نزول مصائب و مشكلات، زمينه بيدارى و بازگشت آنان را فراهم مىكند تا شايد ميثاقالهى را به ياد آورده و به خداپرستى بگرايند؛ اما بسيارى از آنها عهد خدا را فراموش كرده و به گناه و مخالفت با انبيا مىپردازند: «وما وجَدنا لاَِكثَرِهِم مِن عَهد» (۱۰۲). پس از اين مقدمه كوتاه به داستان حضرت موسى و تلاشهاى او براى هدايت قوم فرعون و بنىاسرائيل مىپردازد (۱۰۲ ـ ۱۷۹). به گزارش اين آيات حضرت موسى ابتدا براى دعوت قوم فرعون به توحيد و نجات بنىاسرائيل از ظلم آنان به سراغ فرعون و سران قومش رفت (۱۰۵) و با ارائه معجزات متعددى همچون تبديل عصا به اژدها و سفيد و درخشنده كردن دستش حجت را بر آنان تمام كرد؛ اما آنان، به موسى تهمت ساحرى زده (۱۰۹) و سپس ساحران را به مبارزه با او فرستادند (۱۱۰ ـ ۱۲۶) و تصميم به كشتن مردان جوان بنىاسرائيل گرفتند (۱۲۷) و هنگامى كه بر اثر نافرمانى، خداوند بلاها و آفات كشاورزى را بر آنان فرو فرستاد به جاى توبه به موسى و يارانش فال بد مىزدند (۱۳۰ ـ ۱۳۱)، آنگاه خداوند عذابهاى آشكار و غير عادى همچون توفان سهمگين، هجوم ملخها، شپشها و قورباغهها و خون (شدن آبهايشان
[۲۶] ) را بر آنها نازل كرد (۱۳۳). وقوع اين بلايا قوم فرعون را وا مىداشت تا براى رفع آنها به موسى متوسل شوند و به او وعده ايمان و آزادى بنىاسرائيل دهند (۱۳۴)؛ اما پس از برطرف شدن اين مصائب عهد خود را مىشكستند و خداوند نيز آنان را غرق كرد و سرزمين با بركت مصر را در اختيار بنىاسرائيل قرار داد.
در آيات ۱۳۸ ـ ۱۶۴ ماجراهاى ششگانه از چگونگى برخورد قوم بنىاسرائيل با موسى و تعاليم او گزارش مىشود و بهانهجوييها، نافرمانيها و خودخواهى آنان در زمان موسى و پس از وى را كه سرانجام باعث از ميان رفتن قدرت و شوكت قوم بنىاسرائيل شد بيان مىكند. ماجراهاى ششگانه عبارت است از:
۱. تقاضاى نابخردانه گروهى از بنىاسرائيل از موسى براى تعيين بتى براى پرستش (۱۳۸ ـ ۱۴۱).
۲. پرستش گوساله سامرى پس از تأخير ۱۰ روزه حضرت موسى در بازگشت از سفر خود به كوه طور (۱۴۲ ـ ۱۴۵).
۳. انتخاب ۷۰ نفر از قوم موسى براى حضور در ميعادگاه الهى و هلاك شدن آنان به سبب درخواست غير منطقى، همچون رؤيت خدا (۱۵۵).
۴. ناسپاسى در برابر نعمتهاى الهى، از جمله جارى شدن ۱۲ چشمه آب، سايه افكندن ابر بر قوم بنىاسرائيل در صحراى سوزان و روزى كردن طعام پاك و گوارا (۱۶۰). ۵ . اجتناب از تواضع و سجده در برابر خدا و دعا براى بخشش گناهان هنگام ورود به بيتالمقدس (۱۶۱ ـ ۱۶۲).
۶ . نافرمانى بنىاسرائيل از حكم تعطيل روز شنبه و حرمت ماهيگيرى در آن (۱۶۳ ـ ۱۶۴).
آيه ۱۵۷ اين سوره كه در ميان آيات مورد بحث قرار دارد به يكباره روى سخن را از داستانها و ماجراهاى قوم بنىاسرائيل به بيان ويژگيهاى ممتاز پيامبر اسلام و دلايل حقانيت ايشان باز مىگرداند، تا اعلام كند كه پيروان رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)همان مؤمنان واقعى هستند كه مشمول رحمت گسترده الهى مىشوند و بدينسان يهوديان زمان پيامبر را به پيروى از ايشان فرا خواند.
[۲۷] خداوند در اين آيه پيامبر اسلام را با ۷ خصلت و امتياز ويژه معرفى كرده و در ضمن آنها، ۵ دليل بر حقانيت دعوت ايشان اقامه مىكند و از اين جهت آيه ۱۵۷ از ويژگى منحصر به فردى در قرآن كريم برخوردار است و آيه ديگرى همچون آن نمىتوان يافت.
[۲۸] اين آيه رسول خدا را پيغمبرى درس ناخوانده معرفى مىكند كه امر به معروف و نهى از منكر كرده و هر پاك و پاكيزهاى را براى بشر حلال و هر ناپاك و پليدى را حرام مىكند و موانع و غل و زنجيرهايى را كه مانع سعادت بشر است از دست و پاى آنان باز مىكند. به گزارش اين آيه همه اين نشانهها كه دليل نبوّت و خاتميت آن حضرت است قبلا در تورات و انجيل براى يهود و نصارا بيان شده بود.
[۲۹] پس از نقل داستانهايى از نافرمانى و ناسپاسى بنىاسرائيل، در آيات ۱۶۵ ـ ۱۶۸ برخى از مجازاتهايى كه دامنگير آنها شده شمرده مىشود و به مواردى همچون مسخ شدن گروهى از بنىاسرائيل به صورت ميمون، سلب آرامش و امنيت قوم بنىاسرائيل و ذلت آنان تا روز قيامت، و پراكندگى يهود در سراسر جهان اشاره مىكند.
در ادامه (۱۶۹ـ۱۷۹) در تبيين فرجام نسلهاى بعدى يهود مىفرمايد: آنان كتاب آسمانى تورات را در ميان خود داشتند؛ اما به گناه و دنياپرستى پرداختند و از پيروى احكام الهى و پايبندى بهعهد الهى كه عمل به آنها را پس از مشاهده معجزه بزرگِ «قرار گرفتن كوه طور بر بالاى سرشان» تعهد كرده بودند، سر باز زدند. اين عهد همان پيمانى است كه از همه انسانها در آغاز آفرينش گرفته شده است كه به ربوبيت خداوند ايمان آورده و به او شرك نورزند (۱۷۲).
[۳۰] آنان در نافرمانى و برگزيدن گمراهى به جاى هدايت همچون عالِمى هستند كه در صف مؤمنان واقعى و بلكه حامل آيات الهى بود؛ اما سپس از اين مسير گام بيرون نهاد و پيرو وسوسه شيطان شد (۱۷۶) و فرجام كارش به گمراهى و بدبختى كشيده شد.
آيه ۱۷۲ اين سوره از پيمانى خبر مىدهد كه خداوند بر ربوبيت خويش از بنىآدم گرفته است. در اينكه آيا اين پيمان فطرى است يا در عالمى موسوم به عالم ذر از او گرفته شده است و يا ... نظرات چندى مطرح شده است. ( => عالم ذر)
با پايان يافتن داستان اقوام پيشين، آيات ۱۸۰ ـ ۱۹۸ به ريشهيابى علل انحراف انسانها در طول تاريخ پرداخته و مىفرمايد: همه صفات كمالى و اسماى نيكو از آن خداست؛ اما برخى از انسانها اين كمالات را از خدا نفى كرده يا به غير خدا مانند بتها نسبت مىدهند
[۳۱] و همين امر باعث گمراهى آنان شده و گام به گام از حق دور مىشوند. در آيات بعد با دلايل محكم ثابت مىكند كه هيچيك از كمالاتى را كه به شركاى خداوند نسبت دادهاند ـ همچون خالقيت، يارىرسانى، هدايتگرى و توانمندى ـ در آنان يافت نمىشود، بلكه آنان موجوداتى مانند ديگر بندگان خدا هستند كه حتى قدرت يارى رساندن به خود را هم ندارند، چه رسد به امداد ديگران.
در آيات پايانى سوره (۱۹۸ ـ ۲۰۶) همچون آغاز، روى سخن را به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) كرده و نكاتى را كه در تبليغ دين و رويارويى با مشركان پيمانشكن به او يارى مىرساند گوشزد مىكند و از پيامبر مىخواهد كه گذشت پيشه كند، بهكار پسنديده فرمان دهد، از نادانان رخ برتابد، در برابر وسوسه شيطان به خدا پناه برد و آيات قرآن را بر مردم تلاوت كند و از آنان بخواهد تا به دقت به آن گوش فرا دهند و در دل خويش پروردگار را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس ياد كند، چنانكه بندگان مقرب درگاه الهى چنين مىكنند.
اثر تلاوت:
در روايتى از امام صادق(عليه السلام)زايل شدن هراس و اندوه در قيامت از انسان مؤمن اثر قرائت اين سوره در هر ماه بيان شده است.
[۳۲] منابع
الاتقان فى علوم القرآن؛ اهداف كل سورة و مقاصدها فى القرآن؛ بحارالانوار؛ البرهان فى تفسير القرآن؛ بصائر ذوى التمييز فى لطائف الكتاب العزيز؛ تاريخ قرآن، راميار؛ التبيان فى تفسير القرآن؛ تفسير التحرير و التنوير؛ تفسير جوامع الجامع؛ التفسير الحديث؛ تفسير الصافى؛ تفسير العياشى؛ تفسير منهج الصادقين؛ تفسير نمونه؛ التمهيد فى علوم القرآن؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال؛ جامعالبيان عن تأويل آى القرآن؛ حجة التفاسير و بلاغ الاكسير؛ روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم؛ روض الجنان و روح الجنان؛ سبيل النجاة فى تتمة المراجعات؛ الفقه على المذاهب الاربعه؛ الكشاف؛ لباب النقول فى اسباب النزول؛ مجمع البيان فى تفسير القرآن؛ المعجم الاحصائى لالفاظ القرآن الكريم؛ مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار؛ المكى و المدنى فى القرآن الكريم؛ مناهلالعرفان فى علوم القرآن؛ الموسوعة القرآنية خصائصالسور؛ الميزان فى تفسير القرآن؛ النظم الفنى فىالقرآن؛ النكت و العيون، ماوردى؛نهج الحق و كشف الصدق.
[۳۳] جامعالبيان، مج۵، ج۸، ص۱۵۲؛ مجمعالبيان، ج۴، ص۶۰۸؛ التمهيد، ج۱، ص۱۷۹.
[۳۴] مجمعالبيان، ج۱۰، ص۶۱۳؛ البرهان، ج۱، ص۲۸۱؛ التمهيد، ج ۱، ص ۱۳۶، ۱۳۸.
[۳۵] تاريخ قرآن، ج۱، ص۶۷۰.
[۳۶] البرهان، ج۱، ص۲۸۸؛ روحالمعانى، مج۵، ج۸، ص۱۰۹؛ المكى والمدنى فى القرآن، ج۲، ص۶۴۸.
[۳۷] مفاتيحالاسرار، ج۱، ص۱۳۳؛ تاريخ قرآن، ج۱، ص۶۶۳ -۶۷۰.
[۳۸] جامع البيان، مج۵، ج۸، ص۱۵۲؛ الكشاف، ج۲، ص۸۵؛ لباب النقول، ج۱، ص۱۰۲.
[۳۹] مجمعالبيان، ج۴، ص۶۰۸؛ التحرير و التنوير، ج۸، ص۷.
[۴۰] المعجمالاحصائى، ج۱، ص۳۰۱.
[۴۱] الاتقان، ج۱، ص۱۳۸؛ مناهلالعرفان، ج۱، ص۲۴۸.
[۴۲] التفسير الحديث، ج۲، ص۳۶۱ ـ ۳۶۲؛ اهداف كل سوره، ج۱، ص۱۵۳.
[۴۳] التبيان، ج۴، ص۳۴۰ ـ ۳۴۱؛ روض الجنان، ج۸، ص۱۲۴ـ۱۲۵؛ بصائرذوىالتمييز، ج۱، ص۲۰۳ـ۲۰۴.
[۴۴] الميزان، ج۸، ص۵؛ الميزان، ج۱۸، ص۸ـ۹.
[۴۵] الميزان، ج۱۸، ص۳۷۹.
[۴۶] التبيان، ج۵، ص۷۰؛ مجمع البيان، ج۴، ص۷۹۳؛ الفقه على المذاهب الاربعه، ج۱، ص۶۰۴.
[۴۷] تتمة المراجعات، ج۱، ص۵۸.
[۴۸] بحارالانوار، ج۹۹، ص۲۳۵.
[۴۹] بحارالانوار، ج۷۸، ص۲۴۱؛ بحارالانوار، ج۸۳، ص۴۵.
[۵۰] نهج الحق، ج۱، ص۱۹۱.
[۵۱] حجة التفاسير، ج۷، ص۱۰۷.
[۵۲] الموسوعة القرآنيه، ج۳، ص۹۵؛ النظم الفنى فى القرآن، ج۱، ص۱۱۰.
[۵۳] الميزان، ج۸، ص۶.
[۵۴] الميزان، ج۸، ص۶.
[۵۵] التبيان، ج۴، ص۴۱۱؛ مجمعالبيان، ج۴، ص۶۵۲ ـ ۶۵۳.
[۵۶] الصافى، ج۲، ص۱۹۸؛ منهجالصادقين، ج۴، ص۳۲؛ الميزان، ج۸، ص۱۳۲ ـ ۱۳۳.
[۵۷] جوامعالجامع، ج۱، ص۴۳۸؛ نمونه، ج۶، ص۱۸۸.
[۵۸] تفسير ماوردى، ج۲، ص۲۵۳.
[۵۹] مجمع البيان، ج۱۰، ص۷۴.
[۶۰] نمونه، ج۶، ص۳۹۹.
[۶۱] الميزان، ج۸، ص۲۹۲.
[۶۲] احسن االحديث، ج۴، ص۳۹ـ۴۰.
[۶۳] الميزان، ج۸، ص۴۷۷.
[۶۴] تفسير عياشى، ج۲، ص۱۳۵؛ ثوابالاعمال، ج۱، ص۱۰۵؛ مجمعالبيان، ج۴، ص۶۰۸.