در تفسیر منهج الصادقین ذیل آیه: (وَالسَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِیزانَ) (و آسمان را برافراشت، و ميزان و قانون نهاد،) از امام (علیهالسّلام) نقل است: ««بِالْعَدْلِ قَامَتِ السَّمَوَاتُ وَ الْاَرْضُ»». آری اگر عدل و موازنه نبود و موجودات در یکدیگر تاثیر نداشتند آسمانها و زمین برپا نمیشدند. و این است معنی (اَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ.) ۲.۲ - خیر و شرامّا حساب خیر و شرّ؛ ناگفته نماند در عالم خارج نسبت به ذات اشیا به طور قطع میشود گفت: که خیر و شرّی وجود ندارد آنچه هست موازنه است و تعدیل و تاثیر. خیر و شرّ عنوان ثانوی است که بر موجودات بار میشود. مثلا زهر مار نسبت به ما یا موجودات دیگر که از آن ضرر میبینند شرّ ولی نسبت به خود مار که آلت دفاع آن است و آن را در برابر دشمنانش مصون میدارد خیر است و قطع نظر از این دو نسبت، زهرمار نه خیر است و نه شرّ. و هکذا پس اشیاء فی حدّ نفس موصوف به خیر و شرّ نیستند و با مقایسه و نسبت به خود یا نسبت به یکدیگر خیر و یا شرّ میشوند و یا نسبت به یکی خیر و نسبت به دیگری شرّ میگردند. مثلا قرآن نسبت به مؤمنین شفا و رحمت و نسبت به ستمگران خسران و زیان است (وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ اِلَّا خَساراً). (ولى ستمكاران را جز خسران و زيان نمىافزايد.) و چون انسان با موجودات و همچنین موجودات با یکدیگر همواره در تماسند، همواره صفت خیر و شرّ بر آنها بار است و از آنها جدا نیست انسان پیوسته بعضی چیزها را برای خود مفید میداند و خیر مینامد و بعضی چیزها را که سبب عذاب و ناراحتی اوست شرّ میخواند و هر گاه انسان مثل سنگ شکنجه و راحتی احساس نمیکرد خیر و شری در جهان نسبت به او وجود نداشت. قرآن مجید نیز روی این حساب قدم برداشته است و خیر و شرّ را از بشر قابل انفکاک نمیداند: (وَنَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ اِلَیْنا تُرْجَعُونَ) (و شما را با بدیها و خوبیها آزمايش مىكنيم؛ و به سوى ما بازگردانده مىشويد.) (وَاِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِیضٍ) (ولى هرگاه بدى و مختصر ناراحتى به او رسد، تقاضاى فراوان و مستمر براى برطرف شدن آن دارد.) (اِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً)(وَ اِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً) (هنگامى كه بدى به او رسد بىتابى مىكند)(و هنگامى كه خوبى به او رسد مانع ديگران مىشود و بخل مىورزد) (فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ)(وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ) (پس هر كس هموزن ذرّهاى كار خير انجام دهد آن را مىبيند.)(و هر كس هموزن ذرّهاى كار بد كرده آن را نيز مىبيند.)ناگفته نماند شرّ و خیر هر دو امر وجودیاند چنانکه صریح آیات فوق است، مثلا در آیه: (وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ) نمیشود گفت: هر که عدم را عمل کند آن را خواهد دید سیل و زلزله و غیره نسبت به انسان شرّ است و وجود است نه عدم چنانکه مثلا عسل نسبت به انسان خیر و وجود است حکم این هر دو یکسان است. فلاسفه که به عدمی بودن شرّ قائلند مثل قائلین به یزدان و اهریمن هر دو به اشتباه رفتهاند. گرچه هر دو دسته خواستهاند از نسبت دادن شرّ به خدا جلوگیری کنند. ولی دسته اوّل واقعیت را درک نکرده و دسته دوّم سلطنت خدا را ناتمام نمودهاند. ۲.۳ - خالق شرچرا خدا شرّ میآفریند؟ خداوند اوّلا و بالذات، شرّ به وجود نمیآورد بلکه مردم در اثر اعمال بد پدیدههای عالم را نسبت به خود شرّ میکنند، به عبارت روشنتر مردم از دستور حق و عدالت منحرف میشوند و در نتیجه خداوند برای آنها شرّ پیش میآورد و آنچه میبایست خیر و مفید شود شرّ و مضرّ میگردد.برای درک این مطلب باید دست به دامن قرآن زد. قرآن میفرماید: (فَاَعْرَضُوا فَاَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَواتَیْ اُکُلٍ خَمْطٍ وَ اَثْلٍ وَ شَیْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِیلٍ)(ذلِکَ جَزَیْناهُمْ بِما کَفَرُوا وَ هَلْ نُجازِی اِلَّا الْکَفُورَ) (امّا آنها از خدا روىگردان شدند، و ما سيل ويرانگر را بر آنان فرستاديم، و دو باغ پر بركتشان را به دو باغ بىارزش با ميوههاى تلخ و درختان «شورهگز» و اندكى درخت سدر مبدّل ساختيم.)(اين كيفر را به خاطر كفرانشان به آنها داديم؛ و آيا ما كسى جز افراد كفرانكننده را مجازات مىكنيم؟!) آیه صریح است در اینکه آمدن سیل و از بین رفتن وسائل زندگی قوم سباء در اثر اعراض از دستور خداوند بوده است، پس سیل را که نسبت به آنها شرّ بود، خدا فرستاد و خدا این کار را کرد چنانکه فرمود: فَاَرْسَلْنا ولی چرا خدا این شرّ را به وجود آورد؟ زیرا که آنها کفور شدند و اعراض کردند (وَ هَلْ نُجازِی اِلَّا الْکَفُورَ) چقدر خندهآور است بگوئیم سیل نسبت به آنها شرّ نبود زیرا شرّ عدمی و سیل وجود است. در جای دیگر میخوانیم (وَ اِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِکَ، قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَمالِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثاً.)(ما اَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما اَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ...) (و اگربه آنها (منافقان) نيكى و پيروزى برسد، مىگويند: «اين، از ناحيه خداست.» و اگر به آنها بدى و شكستى برسد، مىگويند: «اين، از ناحيه توست.» بگو: «همه از ناحيه خداست.» پس چرا اين گروه حاضر نيستند سخنى را درك كنند؟!)(آرى، آنچه از نيكى به تو مىرسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدى به تو مىرسد، از سوى خود توست...) مشرکان به رسول خدا (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) خرده گرفته و میگفتند: خوبی از جانب خدا و بدی از جانب تو است که به ما میرسد! خدا در جواب میفرماید: بگو حسنه و سیّئه هر دو از جانب خداست (قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ) در اینجا خدا هر دو را از جانب خود میگوید و در آیه بعدی فرموده: حسنه از جانب خداست (و اوست که حسنه میدهد و کسی اجبارش نمیکند) و سیّئه از جانب ما است یعنی ما سبب میشویم که خداوند سیّئه پیش میآورد. در قرآن کریم آیات زیادی هست که شرور و بلاها معلول اعمال ناشایست مردم است مثل: (وَما اَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ اَیْدِیکُمْ) (هر مصيبتى به شما رسد به خاطر اعمالى است كه انجام دادهايد.) (مااَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ اِلَّا بِاِذْنِ اللَّهِ) در آیه اوّلی بلا را معلول عمل آدمی و در آیه دوّم از خدا میداند. یعنی شرّ را خدا میآورد ولی علّت آن عمل انسان است. اگر گویند: به مقتضای (الَّذِی اَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ) باید اینها شرّ و بد نباشند و حال آنکه قرآن مجید در شرّ و مصیبت بودن این قبیل چیزها صریح است؟!. گوئیم اینها از لحاظ تقدیر و موازنه و اثر اعمال و انتقام در مقابل طغیان، عدل و خیرند هر چند نسبت به اشخاص مجرم شرّ و مصیبت باشند چنانکه در سوره الرحمن در چند محلّ پس از ذکر عذابهای آخرت آیه: فَبِاَیِّ آلاءِ... آمده است زیرا آن عذابها نسبت به نظام عالم و مقتضای شقاوت مجرمین خیر، و از لوازم نظام کلّی عالمند گرچه نسبت به مجرمین شرّند به عبارت اخری: آنها نسبت به خدا و واقع خیرند و خدا خلقت آنها را نکو کرده ولی نسبت به اهل عذاب شرّند و در آن عیبی نیست چنانکه قرآن مؤمنان را شفا و نسبت به کفّار لا یزید الّا خسارا است. در اینجا باید حساب مصائبی را که برای امتحان و ترفیع مقام برای بعضی از بندگان پاک خدا پیش میآید از این حساب جدا دانست و انشاء اللَّه در کلمه صوب ذیل آیه ما اَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْاَرْضِ وَ لا فِی اَنْفُسِکُمْ.. خواهد آمد. (ببینید: صوب (مفرداتقرآن)) خلاصه سخن آنکه: شرّ مثل خیر وجودی است، شرّ را خدا به وجود میآورد ولی سبب آن عمل آدمی است شرّ را عدمی دانستن مثل عقیده به یزدان و اهریمن هر دو باطل و اشتباه است. • قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «حصر»، ج۲، ص۱۳۶-۱۴۱. ردههای این صفحه : مفردات قرآن | واژه شناسی واژگان سوره احزاب | واژه شناسی واژگان سوره اسراء | واژه شناسی واژگان سوره الرحمن | واژه شناسی واژگان سوره انبیاء | واژه شناسی واژگان سوره انعام | واژه شناسی واژگان سوره بقره | واژه شناسی واژگان سوره تغابن | واژه شناسی واژگان سوره حدید | واژه شناسی واژگان سوره رعد | واژه شناسی واژگان سوره زلزله | واژه شناسی واژگان سوره سبأ | واژه شناسی واژگان سوره سجده | واژه شناسی واژگان سوره شوری | واژه شناسی واژگان سوره فرقان | واژه شناسی واژگان سوره فصلت | واژه شناسی واژگان سوره معارج | واژه شناسی واژگان سوره نحل | واژه شناسی واژگان سوره نساء
|