محمد بن کعب قرظی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
محمد بن کعب قرظی، از اکابر
شیعه و از روات و برجستگان
علم و
حدیث و چهرههاي بنام
تابعین بود و در کتب تاريخ و حديث، رواياتي از او نقل شده است.
پدرش از اسیران
بنی قریظه است که هنوز بالغ نشده بود و موی رخسارش نروییده بود؛ لذا او را آزاد کردند.
کنیهاش ابوحمزه و بنابر قولی ابو عبداللّه مدنی است؛ ابتدا در
کوفه و سپس در
مدینه سکونت کرد. در «
خلاصه» آمده است: «در مدینه و سپس در کوفه بود. او یکی از دانشمندان (برجسته) بود. ابن عون، میگوید: من کسی را از قرظی داناتر به تاویل
قرآن ندیدهام».
ابن سعد در شرح حال ابو برده میگوید: «از
پیامبر روایت نموده که حضرت فرمود: مردی از دو گروه کاهنان خواهد آمد و قرآن را چنان خواهد آموخت که کسی پس از وی چنان نیاموخته باشد. ربیعه میگوید: ما پیش خود میگفتیم: او محمد بن کعب قرظی است؛ زیرا مقصود از دو گروه کاهنان دو قبیله بنی قریظه و
بنی نضیر بودند».
ابن حجر میگوید: «او از
علی بن ابی طالب،
عبداللّه بن مسعود،
ابوذر،
ابوالدرداء،
زید بن ارقم،
عبداللّه بن عباس،
عبداللّه بن
جعفر بن ابی طالب،
براء بن عازب،
جابر بن عبداللّه،
انس و دیگران نقل حدیث کرده است.
ابن سعد در «
طبقات» میگوید: او فردی ثقه، کثیر الحدیث و پرهیزگار بود. عجلی میگوید: از مردم مدینه، تابعی، ثقه، مردی صالح و عالم به قرآن بود.
ابن حبان میگوید: او از بزرگان مدینه از نظر علمی و فقهی بود. به سال ۱۰۸ در سن ۷۸ سالگی درگذشت.
گفتهاند: در حادثه سقوط سقف
مسجدالنبی به همراه گروهی در زیر آوار جان داد».
ترمذی میگوید: «از قتیبه شنیدم که میگفت: گفتهاند که محمد بن کعب در زمان حیات پیامبر متولد شد!». ابن حجر میگوید: «این سخن حقیقت ندارد.
آن که در زمان حیات پیامبر متولد شده پدرش بود، اما خودش در اواخر خلافت
امیر مؤمنان به سال ۴۰ متولد گردیده است»،
ولی با توجه به اینکه او از امیر مؤمنان، ابن مسعود، ابوذر و امثال آنان روایت کرده، بایستی ولادت او خیلی پیش از سال ۴۰ بوده باشد؛ خصوصا اینکه تصریح شده او در سال ۱۰۸ فوت کرده و ۷۸ سال سن داشته است. بنابراین به نظر میرسد ولادت او در خلافت
عمر، سال ۲۰ بوده است. همچنین
ابن شهرآشوب از
محمد بن منصور سرخسی از محمد بن کعب قرظی روایت کرده که او پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآله) را در خواب دید. حضرت به او ۱۸ دانه خرما داد، و آن را چنین تعبیر کرد که ۱۸ سال زندگی خواهد کرد. فراموش نمود تا اینکه روزی در جمع فراوانی، خدمت
علی بن موسی الرضا (علیهالسّلام) که به سفر
خراسان میرفت رسید، و در جلوی حضرت، طبقی از خرما گذاشته شده بود.
حضرت ۱۸ دانه خرما برداشتند و به او دادند. او بیشتر خواست. حضرت فرمود:
اگر جدم
رسول خدا (صلّیاللّهعلیهوآله) به تو بیشتر داده بود، من هم میدادم».
به نظر ما این ماجرا به پسرش حمزه یا عبداللّه یا یکی از نوادگان او منسوب است؛ زیرا مسافرت امام به خراسان در سال ۲۰۰ بوده است.
البته این روایت را مرحوم
صدوق نقل کرده و به
ابو حبیب نباجی نسبت داده است.
معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۱، ص۳۵۵.