• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مصحف‌های عثمانی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مصحف‌های عثمانی از نظر ترتیب سوره‌ها، نزدیک به مصحف‌هایی است که صحابه نوشته بودند و بـر هـمـان شـیـوه، سـوره‌های بزرگ مقدم بر سوره‌های کوچک ترتیب یافته.



مصحف‌های عثمانی از نظر ترتیب سوره‌ها، نزدیک به مصحف‌هایی است که صحابه نوشته بودند و بـر هـمـان شـیـوه، سـوره‌های بزرگ مقدم بر سوره‌های کوچک ترتیب یافت حروف مصحف‌های عـثـمـانـی خالی از نقطه و علایمی بوده است که اعراب کلمات را نشان می‌دهد این مصحف‌ها به احـزاب و اعـشـار و اخـمـاس ،تـقسیم‌بندی نشده بود و مملو از غلط‌های املایی و تناقض‌هایی در رسـم الـخط بوده است که علت آن، ابتدایی بودن خطی است که صحابه در آن زمان می‌شناخته‌اند مشخصات کلی مصحف‌ها به شرح ذیل است :

۱.۱ - ترتیب

قبلا گفته شد که ترتیب مصحف عثمانی، همان ترتیبی است که در مصحف کنونی وجود دارد و با ترتیبی که در مصحف‌های صحابه در آن وقت به کاربرده شده بود و به خصوص با مصحف ابی بن کعب، تطبیق می‌کرد تنها در مواردی اندک با آن‌ها مطابقت نداشت، از جمله این که در مـصحف‌های صحابه، سوره یونس در زمره هفت سوره بزرگ به شمار می‌آمد و هفتمین (در مصحف ابن مسعود) یا هـشـتمین (در مصحف ابی بن کعب) این سوره‌ها بود اما عثمان، سوره انفال و سوره برائت را به عنوان یک سوره، در مرتبه هفتم از سوره‌های بلند (طوال) قرار داد و سوره یونس را در شمار سوره‌های مئین درآورد و محل آن را تغییر داد ابن عباس به این عمل عثمان اعتراض کرد و گفت: (به چه علت سوره انفال را کـه از سـوره هـای مـثانی است (سـوره انـفـال در مصحف ابن مسعود، از سوره‌های مثانی و در مصحف ابی بن کعب در زمره سوره‌های مئین است.) و سوره برائت را که ازسوره‌های مئین است، یک سوره بـه حـسـاب آورده و (بسم الله‌الرحمن‌الرحیم) را از اول سوره برائت حذف کرده‌اید و در شمار سوره‌های بزرگ قرار داده اید؟)
عثمان درپاسخ گفت: (سوره‌هایی بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نازل می‌شد و پـس از نزول آن‌ها، آیاتی نازل می‌گردید پیامبر کاتبان وحی را احضار می‌کرد و به آنان می‌فرمود: ‌ایـن آیـه هـا را درفـلان مـحـل از فلان سوره بنویسید سوره انفال از سوره‌هایی است که در اوایل هجرت در مدینه نازل شد و سوره برائت از نظر نزول، از آخرین سوره‌هاست ولی مضمون این دو سـوره بـا یـکدیـگـر شبیه است و من گمان می‌کردم این دو سوره، یکی است پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز در گـذشـت و بیان نکرد که برائت دنباله سوره انفال است از این جهت من آن دو را به هم پیوستم و (بسم الله‌الرحمن‌الرحیم) را بـیـن آن دو ننوشتم و آن را در شمار هفت سوره بزرگ قرار دادم).
[۱] حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک، ج۲، ص۲۲۱ و ۳۳۰.

این امر بر اجتهاد صحابه در ترتیب مصحف دلالت دارد عثمان می‌دانست که گاهی آیه‌هایی از یک سـوره، بـعـدا نازل می‌شد و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) امر می‌کرد که آن‌ها را در محل خودش ثبت کنند عثمان گـمـان کـرد کـه به مناسبت وجود تشابه بین سیاق کلی سوره برائت و سوره انفال، سوره برائت دنـبـالـه سوره انفال است (روایـتـی کـه عیاشی در تفسیر خود نقل کرده، حاکی است که انفال و بـرائت یک سوره است در این مورد میان علما اختلاف است ولی عـیاشی ترجیح می‌دهد که یک سوره به حساب آید، زیرا پایان هر سوره با (بسم الله) که آغاز سوره دیگری است، معلوم می‌شد.)
[۲] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۲.
این تشابه درسیاق، از این جهت است که مضمون هر دو سوره تـشـدیـد در نـکوهش دشمنان اسلام، کافران و منافقان، و تشویق مؤمنان بر پایداری و مبارزه در جهت تثبیت کلمه الله در زمین است در هر صورت با توجه به این که مطلبی از این جهت در مورد‌ ایـن دو سـوره نـقـل نـشـده اسـت، عثمان آن دو را به هم پیوست و آن را یک سوره به شمار آورد و هفتمین سوره از سوره‌های بزرگ قرار داد شاید عثمان توجه نکرده است که سوره برائت، به عنوان هـشـدار و وعـده عذاب بـه کـافـران نازل شد از این رو با نام خداوند که رحمت محض است نازل نگردیده است، زیرا متناسب نیست که هشدار و وعده عذاب با رحمت آغاز گردد از این جهت است کـه‌ امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) فرموده : (بسم الله برای امان است، در حالی که سوره برائت تکیه بر شمشیر دارد).
[۴] حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک، ج۲، ص۳۳۰.
[۵] سيوطی، جلال الدين، الاتقان في علوم القرآن، ج۱، ص۶۵.
[۶] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۲.

با این کیفیت، مصحف عثمانی با دیگر مصحف‌ها اختلافاتی دارد، ولی این اختلافات جزئی است، و فقط از نظر تقدم و تاخر برخی سوره هاست.

۱.۲ - نـقطه و علامت

مصحف‌های عثمانی به مقتضای شیوه نگارش که در آن دوره میان مردم عرب رایـج بود از هر نشانه و علامتی که حروف نقطه‌دار و بی‌نقطه را مشخص کند، خالی بود و لذا بین ب و ت و یا و ثا تفاوتی نبود و نیز جو ح و خ از یکدیگر تشخیص داده نمی‌شدند هم چنین حرکت و اعراب کلمات، به وسیله فتحه، کسره، ضمه و تنوین نشان داده نمی‌شد خواننده خود باید به هنگام قرائت باتوجه به قرائن، آن‌ها را از یک دیگر تمیز می‌داد، و وزن کلمه و چگونگی اعراب آن راشخصا می‌شناخت.
ازایـن رو در صـدر اول، قرائت قرآن فقط به سماع و نقل موکول بود و جز از طریق شنیدن، قرائت قـرآن تـقـریبا ممتنع بود مثلا بین کلمه‌های (تبلو)، (نبلو)، (نتلو)، (تتلو) و (یتلو) هیچ فـرقی وجود نداشت هم چنین کلمه (یعلمه) ) از (تعلمه)، (نعلمه) ) و (بعلمه) ) تشخیص داده نـمی‌شد ازاین رو چه بسا آیه (لتکون لمن خلفک آیة) به صورت (لمن خلقک) ) خوانده می‌شد.

۱.۲.۱ - قرائت‌های مختلف

ذیـلا نمونه‌هایی از قرائت‌های مختلف که بر اثر خالی بودن مصحف‌ها از نقطه رخ داده است، آورده می‌شود: .
سوره بقره، آیه ۲۵۹: (ننشزها)، (ننشرها)، (تنشرها)
سوره آل عمران، آیه ۴۸: (یعلمه)، (نعلمه).
[۹] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۴۴۴.

سوره یونس، آیه ۳۰: (تبلو)، (تتلو).
[۱۰] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۱۰۵.

سوره یونس، آیه ۹۲: (ننجیک)، (ننحیک).
سوره عنکبوت، آیه ۵۸: (لنبوئنهم)، (لنثوینهم)، (لنبوینهم).
سوره سبا، آیه ۱۷: (نجازی)، (یجازی).
سوره حجرات، آیه ۶: (فتبینوا)، (فتثبتوا).

۱.۲.۲ - علت پیدایش اختلاف قرائت

در هـر صـورت خـالـی بـودن مصحف‌ها از علایم و نشانه‌ها علت عمده پیدایش اختلاف قرائت در زمان‌های بعد بود، زیرا مردم به شنیدن و حفظ کردن قرآن اتکا داشتند و در طول زمان اشتباهاتی در نـقـل و یـا شنیدن آیه‌ای رخ می‌داد، زیرا این یک واقعیت است که انسان هر اندازه که در حفظ کـردن مـطلبی دقت کند، بالاخره درمعرض فراموشی و اشتباه قرار دارد مگر آن که مطلب مورد نـظر را به وسیله کتابت ضبط کند، ازاین رو گفته شده است : (ما حفظ فر و ما کتب قر) به علاوه نـفـوذ و رخـنـه اقـوام غـیـر عرب در جزیرة العرب و گسترش تعداد و جمعیت آنان با گسترش قلمرو اسلام، خود موجب وجود اختلاف در قرائت می‌شد بنابراین ایجاب می‌کرد که اعضای کمیته یـکـی کـردن مـصـاحـف، در وقـت خود، نسبت به آینده امت اسلامی توجه کنند و راه حلی برای جلوگیری از ایجاد اختلاف و خلل در قرائت قرآن بیابند ولی روحیه اهمال و سهل‌انگاری که در آن وقت بر مسؤولان غالب بود، مانع از انجام چنین کاری شد.
ابن جزری تصور کرده است که مسؤولان آن روز، به عمد و از روی حکمتی، ازبه کار بردن علایم و نـشـانه‌ها خودداری کرده‌اند می‌گوید: (از این جهت بوده است تا نوشتار قرآن هرگونه قرائتی را که از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسیده است پذیرا باشد، زیرا در آن روزگار، بر حفظ و سماع اتکا می‌شد نه بر خط و نوشتار).
[۱۶] ابن الجزری، محمد بن محمد الدمشقی، النشر فی القراات العشر، ج۱، ص۷.

زرقانی نیز با این توجیه غیر مقبول موافقت کرده گوید: (در آن دوره کلمات قرآن را بدون نقطه و علامت کتابت کردند تا قرائت‌های گوناگون را پذیرا باشد) با آن که روشن است که در آن زمـان خط عربی بـدون نـقـطـه و عـلامـت بـوده و عـرب در آغاز آموختن و کتابت بوده و نـقطه گذاری و علامت گذاری را نمی‌دانسته است، لذا تصور ابن جزری و زرقانی خالی از وجه و سخنی بی‌مورد است.

۱.۳ - ناهنجاری نوشتاری

وضع خط برای رساندن معنایی است که به وسیله الفاظ در موقع تکلم اراده مـی شـود در واقع کتابت و نوشتن، نمایان‌گر لفظی است که بیان کننده معنا و مفهوم مورد نظر است بنابراین لازم است کتابت به طور کامل با لفظی که بدان تکلم می‌شود، مطابقت داشته باشد، و عین آن چه گفته می‌شود نوشته شود، تابدین ترتیب خط بدون هیچ کاستی و زیادت، مقیاس برای لفظ باشد.
از طرف دیگر، روش‌های انشا و شیوه نوشتن و کتابت، با این قاعده کاملا منطبق نیست ولی مادام که این موارد اختلاف بین عموم مصطلح است و همگان بر وفق آن عمل می‌کنند، اشکالی به وجود نـمـی آورد و خـلـلی در بیان مقصود ایجاد نمی‌کند،زیرا (قرآن) ) به قرائت آن بستگی دارد نه به کتابت.
امـا رسـم الخط مصحف عثمانی، در مقایسه با رسم الخط عمومی و متداول، دارای ناهنجاری‌های‌ امـلایـی فـراوان و تـناقض‌های بسیار در نحوه نوشتن کلمات می‌باشد به گونه‌ای که اگر قرآن از طـریـق سـمـاع و تـواتر در قرائت ضبط نمی‌شد و مسلمانان این روش را از پیشینیان خود به ارث نـمـی‌گـرفتند و با دقت و توجه تمام به حفظ آن نمی‌کوشیدند، امروزه قرائت صحیح بسیاری از کلمات محال می‌نمود علت این امر، عدم آشنایی عرب به فنون خط و روش‌های کتابت، در آن زمان بـوده اسـت بلکه جز تعداد کمی از آنان نوشتن و کتابت را نمی‌دانستند و خطی را هم که این عده انـدک بـدان مـی‌نوشته‌اند، خطی ابتدایی و در حد بسیار پایین و اولیه بوده است آثار باقی مانده از صـدر اول، ایـن مـوضـوع را نـشان می‌دهد علاوه بر این کسانی را که عثمان برای کتابت مـصـحـف انـتـخاب کرده بود، افرادی بودند که به غایت نسبت به شیوه کتابت بی اطلاع بودند و هرچند که در آن وقت، خط در مرحله ابتدایی بود، ولی آنان بسیار بد خط بودند همان گونه که ابن ابی داوود نقل می‌کند:
پس از تکمیل نسخه‌های مصاحف، مصحفی را نزد عثمان بردند، وی پس ازدیدن آن گفت : (چه نـیـکو و زیبا تهیه کرده‌اید ولی در آن ناهنجاری‌هایی رخ داده که عرب خود می‌توانند آن را به نحو صحیح تلفظ کنند) سپس گفت : (اگر املا کننده از قبیله هذیل و نویسنده از قبیله ثقیف بود، چنین اشتباهاتی در آن پیدا نمی شد).
[۲۰] سجستانی، المصاحف، ص۳۳-۳۲.

از‌ ایـن گـفـتار بر می‌آید که عثمان می‌دانسته است که قبیله هذیل در آن وقت به روش‌های انشا آشنایی کامل داشته و قبیله ثقیف به حسن کتابت و خوبی خط معروف بوده‌اند در حالی که مصحف ارائه شده به او فاقد چنین مزایایی بوده است از این رو بر عثمان این ایراد وارد است که چرا افرادی از دو قـبـیـلـه هـذیـل و ثقیف را برای این امر مهم انتخاب نکرد تا بدین‌گونه بی‌دقتی و بی‌توجهی صورت نگیرد؟!.
ثعلبی در تفسیر خود، ذیل آیه ( (ان هذان لساحران) (طبق قرائت تشدید (ان).) می‌گوید: (عثمان گفت : در این مـصحف ناهنجاری‌هایی دیده می‌شود که هر عربی به زبان خود آن را صحیح ادا می‌کند به عثمان گـفـتـند: آیا آن را تغییر نمی‌دهی؟ به عبارت دیگر آیا تصحیح نمی‌کنی؟
او (از روی بی‌حالی یا سهل‌انگاری) گفت: لزومی ندارد، نه حلالی را حرام می‌کند و نه حرامی را حلال).
[۲۲] محمد حسن مظفر، دلایل الصدق، ج۳، ص۱۹۶.

ابن روزبهان در این مورد کوششی ناروا دارد، می‌گوید: (عدم تصحیح لفظ قرآن به وسیله عثمان از این جهت بود که متابعت از شکل خط بر وی لازم بوده است این لفظ به همان شکل در مصحف‌ها نـوشـتـه شـده بـود و تـغـیـیـر آن جـایز نبوده است و چون لغت برخی از عرب‌ها بوده، آن را تغییر نداد).
[۲۳] محمد حسن مظفر، دلایل الصدق، ج۳، ص۱۹۷.

مـفـهـوم‌ ایـن گـفـتـار که در مصاحف این چنین نوشته بوده است، روشن نیست منظور او کدام مـصاحف است و چگونه می‌توان میان این گفته و آخرین قسمت آن مبنی براین که (لغت بعضی عرب است) ) سازش داد؟.
در هـر حـال، سهل انگاری مسؤولان آن زمان از نظر وجود اشتباهات و تناقضات در مصحف، برای هـمـیـشـه مشکلاتی برای امت اسلامی ایجاد کرد البته عدم تصحیح این اشتباهات در ادوار بعد از عـثـمـان، از آن جـهـت بوده که در زمان‌های متاخر، ممکن بود دشمنان به عنوان تصحیح قرآن و اصلاح ناهنجاری‌های آن، قرآن را دست خوش تحریف سازند و کتاب خدا بازیچه دست مغرضان و هـواپـرسـتان قرارگیرد علی (علیه‌السّلام) در این‌باره فرموده است : (ان القرآن لا یهاج الیوم ولا یحول) و هـمین فرمان به عنوان یک اصل و پایه قانونی برای همیشه مورد پذیرش مسلمانان قرارگرفت لذا کسی را یارای آن نبود که قرآن را مورد دست برد قرار دهد.

۱.۳.۱ - نبود خلل در ناهنجاری‌های املایی

بـایـد تـوجـه کرد که بودن ناهنجاری‌های املایی در مصحف خللی در اساس وکرامت قرآن ایجاد نمی‌کند، زیرا:
اولا، واقـع قـرآن آن اسـت کـه خوانده می‌شود، نه آن چه نوشته می‌شود کتابت به هر اسلوبی باشد، مـادام کـه قـرائت صحیح و منطبق بر نحوه متداول در زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و صحابه او باشد، موجب هـیـچ ضـرر و زیانی نخواهد شد به طوری که بیان شد، تردیدی نیست که مسلمانان از صدر اول تا امروز، نص قرآن را به گونه صحیح، حفظ کرده‌اند.
ثـانـیـا، تخطئه کتابت قرآن ایرادی است به نویسندگان اولیه از نظر جهل و یا سهل‌انگاری آنان و‌ ایـرادی بـه خـود کـتـاب نیست که (لا یاتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمید).
ثـالـثا، اشتباهات املایی که در مصحف هم چنان باقی بوده و تغییر داده نشده ،خود حجتی است بر سـلامـت قـرآن از هرگونه دستبرد و تحریف، زیرا تصحیح اشتباهات املایی که سزاوار بود انجام شـود ولـی بـرای حـفظ کرامت، سلف درباره آن اقدامی نکرده، دلیل روشنی است که در سرتاسر قرآن هیچ گونه تغییری صورت نگرفته است و موجب شده کسی جرات نکند به آن دست بردی بزند.
اکنون نمونه‌هایی از مهم‌ترین اشتباهات رسم الخط موجود در قرآن را در ذیل می‌آوریم:
سوره ـ آیه.
بقره ۱۶۴ ـ (واختلف اللیل و النهار). مائده ۱۰۹ ـ (علم الغیوب). انعام ۵ ـ (یاتیهم انبؤا). انعام ۲۶ ـ (وینؤن عنه). انعام ۵۲ ـ (بالغداوة). انعام ۹۴ ـ (فیکم شرکؤا). هود ۸۷ ـ (مانشؤا). یوسف ۸۷ ـ (انه لا یایئس). ابراهیم ۹ ـ (الم یاتکم نبؤا). ابراهیم ۲۱ ـ (فقال الضعفؤا) کهف ۲۳ ـ (و لا تقولن لشائ). کهف ۷۷ ـ (لو شئت لتخذت). طه ۹۴ ـ (قال یبنؤم). نمل ۲۱ ـ (اولا اذبحنه). نمل ۲۹ ـ (یا ایها الملؤا). روم ۱۳ ـ (شفعؤا). صافات ۱۰۶ ـ (لهو البلؤ المبین). ص ۱۳ ـ (و اصحاب لئیکة). زمر ۶۹ ـ (و جائ بالنبیین). غافر ۵۰ ـ (و مادعؤا الکافرین).


(واختلاف اللیل والنهار). (علام). (انبا). (یناون عنه). (بالغداة) ) است و (و) بدون هیچ علت شناخته شده‌ای زاید است. (شرکا). (مانشا). (لا ییاس). (نبا). (الضعفا). (لشی). (لا تخذت). (یاابن ام). (لا ذبحنه) ) است و الف بدون هیچ علت معقولی اضافه شده است. (الملا). (شفعا). (البلا). (الایکة). (وجی). (و ما دعا).
هـرگـاه در نـظـر بـگـیـریم که مصحف‌های آن روز بدون نقطه و فاقد هرگونه علامت و نشانه بوده است، به خوبی در می‌یابیم که قرائت قرآن از روی مصاحف در آن روزگار تا چه حد با مشکل روبـرو بـوده اسـت مـثـلا خـوانـنـده مصحف از کجا بداند که الف (لااذبحنه) ) زاید است و نباید خـوانـده شـود و یـا چـگـونـه بـفـهـمـد که یکی از دو (یا) ی (بایید) در آیه (والسماء بنیناها باید) زاید می‌باشد، و یا در کلمه (نشؤا) بدون هیچ علامتی از کجا خواننده می‌فهمد که واو زاید است و الف ممدوده است و تلفظ همزه بعد از الف است؟
مـوضـوع عـجـیب‌تر وجود تناقض در رسم الخط مصحف عثمانی است، به نحوی که کلمه‌ای را در جایی به شکلی نوشته‌اند و همان کلمه را در جای دیگر به شکلی دیگر و این خود نشان می‌دهد که نـویـسـندگان اولیه تا چه حد از شناخت اصول کتابت به دور بوده‌اند تا آن جا که حتی نتوانسته‌اند دسـت کـم روش واحدی در ثبت و ضبط کلمات اتخاذ کنند چنان که در آیه ۲۴۷ سوره بقره کلمه (بـسـطـة) ) بـا سـیـن و در آیـه۶۹ از سوره اعراف با صاد (بصطة) ) نوشته شده است و نیز کلمه (یـبـسط) در آیه ه۲۶ سور رعد با سین و در آیه ۲۴۵ بقره با صاد ضبط گردیده است از این قبیل تناقضات در مصحف عثمانی زیاد وجود دارد.

۲.۱ - نمونه‌ای از تناقضات

اینک نمونه‌هایی از این تناقضات را در زیر می‌آوریم :
سوره/آیه ـ املا قدیم.
کهف ۷۷-۱ (لو شئت لتخذت).
شعرا ۱۷۶-۲ (اصحاب لئیکة).
ابراهیم۲۱-۳ (فقال الضعفؤا).
یونس ۴۹-۴ (فلا یستئخرون ساعة).
غافر۵۰-۵ (و مادعؤا الکافرین).
حج۱۰-۶ (لیس بظلم للعبید).
فرقان ۹-۷ (ضربؤا لک الا مثل).
قمر ۶-۸ (یوم یدع الداع).
بقره۲۸-۹ (فاحیکم ثم یمیتکم).
قریش ۲-۱۰ (ای لفهم رحلة).
طه۹۴-۱۱ (قال یبنؤم).
هود۸۷-۱۲ (فی اموالنا ما نشؤا).
ابراهیم۳۴-۱۳ (و ان تعدوا نعمت الله).
فاطر ۴۳-۱۴ (فلن تجد لسنت الله).
فاطر۴۰-۱۵ (علی بینت منه).
اسرا ۷۳ ـ (اذا لا تخذوک).
حجر ۷۸ و ق ۱۴ ـ (اصحاب الا یکة).
توبه ۹۱ ـ (لیس علی الضعفا).
اعراف ۳۴ ـ (لا یستاخرون ساعة).
رعد۱۴ ـ (و مادعا الکافرین).
آل عمران۱۸۲ ـ (لیس بظلام للعبید).
اسرا۴۸ ـ (ضربوا لک الا مثال).
بقره۲۲۱ ـ (والله یدعوا الی الجنة).
حج۶۶ ـ (احیاکم ثم یمیتکم).
قریش ۱ ـ (لایلف قریش).
اعراف ۱۵۰ ـ (قال ابن ام).
حج ۵ ـ (فی الارحام ما نشا).
نحل ۱۸ ـ (و ان تعدوا نعمة الله).
فتح ۲۳ ـ (و لن تجد لسنة الله).
محمد ۱۴ ـ (علی بینة من ربه).
یوسف ۲۵-۱۶ (لدا الباب).
الحاقه ۱۱-۱۷ (طغا الما).
کهف ۲۳-۱۸ (و لا تقولن لشائ).
مؤمنون ۲۴-۱۹ (فقال الملؤا).
الرحمان ۳۱-۲۰ (ایه الثقلان).
غافر۱۸ ـ (لدی الحناجر).
النازعات ۱۷ ـ (انه طغی).
کهف ۴۵ ـ (و کان الله علی کل شی).
مؤمنون۳۳ ـ (و قال الملا).
یس ۵۹ ـ (ایها المجرمون).


رابطه قرآن و تاریخ، رابطه قرآن و حدیث، رابطه قرآن و کلام، رابطه قرآن و اخلاق، فطرت قرآنی، روانشناسی قرآنی، علوم قرآنی.


۱. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک، ج۲، ص۲۲۱ و ۳۳۰.
۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۲.
۳. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیرعیاشی، ج۱، ص۱۹.    
۴. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک، ج۲، ص۳۳۰.
۵. سيوطی، جلال الدين، الاتقان في علوم القرآن، ج۱، ص۶۵.
۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۲.
۷. یونس/سوره۱۰، آیه۹۲.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۱۷۰.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۴۴۴.
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۱۰۵.
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۲۲۱.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۸، ص۳۶.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۸، ص۲۱۳.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۱۶۲.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۹، ص۲۲۱.    
۱۶. ابن الجزری، محمد بن محمد الدمشقی، النشر فی القراات العشر، ج۱، ص۷.
۱۷. زرقانی، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان، ج۱، ص۴۰۶.    
۱۸. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، مقدمه، ص۴۱۹.    
۱۹. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، مقدمه، ص۴۳۸.    
۲۰. سجستانی، المصاحف، ص۳۳-۳۲.
۲۱. طه/سوره۲۰، آیه۶۳.    
۲۲. محمد حسن مظفر، دلایل الصدق، ج۳، ص۱۹۶.
۲۳. محمد حسن مظفر، دلایل الصدق، ج۳، ص۱۹۷.
۲۴. فصلت/سوره۴۱، آیه۴۲.    
۲۵. ذاریات/سوره۵۱، آیه۴۷.    



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «مشخصات كلي مصحف هاي عثماني» تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۱/۲۴    



جعبه ابزار