معیار تشخیص ماههای قمری(خام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
وابستگى بسیارى از
احکام در اسلام،
به گردش ماه و حالتهاى گوناگون آن، نیازمند شرح و سخن بسیار نیست. هر کس با اندک آشنایى با عبادتهایى چون: نماز، روزه، حج، جهاد و… مى داند که بخش مهمى از
احکام این عبادتها، با آغاز و انجام ماههاى قمرى ارتباطى تنگاتنگ دارد. فقیهان درباره آغاز ماه قمرى، سخن بسیار گفته اند و این نوشته بر آن است تا دیدگاه مشهور را برگزیده و با زدودن برخى ابهامها، گامى هر چند کوتاه، در نمایاندن درستى این دیدگاه بردارد.
گرچه مى توان درباره آغاز ماه قمرى، چند دیدگاه را در لابه لاى سخنان و نوشته هاى فقیهان، پیدا کرد، ولى آنچه امروز بیش از همه مطرح و مورد ارزیابى است، دو دیدگاه است.
۱ . پیدا شدن هلال ماه را در هر منطقه براى همه مناطق دیگر کافى نیست و براى ماه نیز، افقهاى گوناگون وجود دارد.
۲ . پیدا شدن هلال ماه در یک جا، براى منطقه هاى یگر نیز کافى است و پیدایش هلال ماه، داراى افقهاى گوناگون نیست.
البته در همین نوشته باید این دو دیدگاه را بیش از این بشکافیم و مقصود گروندگان
به هر یک را بهتر و روشن تر دریابیم، ولى در آغاز و پیش از پرداختن
به ریزه کاریهاى هر کدام، شایسته است که برخى پندارهاى نادرست را درباره پیامد هر یک از این دو گوشزد کنیم.
ممکن است برخى چنین تصور کنند که اختلاف میان اخترشناسان در تعیین آغاز ماه قمرى، با گزینش دیدگاهِ نبود افقهاى گوناگون برچیده مى شود و مردم از سردرگمى رهایى مى یابند. بویژه در چند سال اخیر که در چندماه رمضان پى درپى، سخن سالنامه نویسان، با آنچه گروهى از جویندگان هلال آغاز ماه مى دیدند و اعلام رسمى در کشور ما نیز بر آن بود، اختلاف داشت، این پندار براى برخى قوت بیش ترى گرفت. گفته مى شود: اگر افقهاى گوناگون مطرح نباشد، چنین ناسازگاریهایى هم رخت بر مى بندد.
ولى باید دانست که چنین چیزى نادرست و ناشى از نسنجیدن درست همه سویه این دیدگاههاست. آنچه در دیدگاهِ نبود افقهاى گوناگون وجود دارد این است که: اگر هلال ماه در منطقه اى از کره زمین، در خور دیدن باشد، براى همه منطقه هاى دیگرى که در نخستین لحظه پیدایش هلال، شب باشند، حجت است و آغاز ماه نو قمرى، براى همه آنها ثابت مى شود.
امّا پیدایش هلال را چگونه باید دریافت، مسأله اى است، جدا.
آیا سخن حکومتهاى مختلف کشورهاى اسلامى، هر چند
به دیگر
احکام و مقررات اسلامى پاى بند نباشند، در این باره حجت است؟
آیا دیدن و اعلام کردنِ برخى عالمان دربارى، حجت است؟ آیا نوشته اختر شناسان، که در برخى از سالها، حتى در کشور خودمان، سالنامه هاى گوناگون با تعیین زمانهاى گوناگون یافت مى شد، حجت است؟
دیدگاه اثبات افقها و یا نفى آن، هر دو مى توانند پاسخهاى همسان
به این پرسشها بدهند.
سخن در این است که اگر در منطقه اى هلال ماه در خور دیدن باشد، تکلیف دیگر منطقه ها چیست، و این قابلیت دیدن باید اثبات گردد. سردرگمى سالهاى اخیر،
به عقیده شمارى از کارشناسان این رشته، ناشى از کم توجهى و بى دقتى در نگارش سالنامه هاست؛ چرا که براى یک کشور
به اندازه ایران، سالنامه هاى مختلف یافته مى شود که هر کدام، آغاز ماه را
به گونه اى محاسبه کرده اند. طبیعى است که همه آنها نمى تواند درست باشد. در اساس، اختلاف این دو دیدگاه، پس از اثبات وجود هلال ماه در یک منطقه آغاز مى شود، که آیا این هلال ثابت شده براى همه جا کافى است یا تنها براى منطقه هاى هم افق؟ در حالى که اختلاف موجود در سالهاى گذشته در این بود که آیا هلال پیدا شده است یا خیر؟
نکته درخور توجه دیگر این که: نتیجه هیچ یک از دو دیدگاه یاد شده این نیست که در همه منطقه هاى کره زمین، یک روز
به عنوان روز عیدفطر یا قربان، یک شب
به عنوان شب قدر و مانند آن خواهد بود.
شمارى از آنان که افقهاى گوناگون را نمى پذیرند، مانند آقاى خویى، در بیان کامل و دقیق نظر خویش گفته اند: هرگاه هلال ماه در منطقه اى درخور دیدن شود، همه منطقه هایى که در آن هنگام در تاریکى شب باشند، ماه قمرى براى آنها آغاز مى شود. بسیار روشن است که همواره نیمى از منطقه هاى کره زمین، در روشنایى روزند و هلال ماه یاد شده، براى آن منطقه ها، آغازگر ماه قمرى
به شمار نمى آید. براى نمونه اگر در ایران،
به هنگام غروب خورشید، هلال ماه را بتوان دید، آغاز ماه قمرى است و صبح فرداى آن شب، داراى
احکام ویژه خویش مانند واجب بودن روزه، یا
حرام بودن آن خواهد بود، ولى منطقه هایى که درلحظه پیدا شدن همان هلال، بامداد روز خود را آغاز مى کردند، حتى در دیدگاه آقاى خوئى نیز، روز آخر ماه را مى گذرانند و فرداى آن روز، آغاز ماه آینده براى آنهاست. نتیجه چنین چیزى، یگانه نبودن فطر و قربان و قدر و مانند آن در همه کره زمین است. بنابراین، نباید پنداشت که با پذیرش دیدگاه نفى افقهاى گوناگون، آغاز و انجام ماههاى قمرى براى همه انسانها یک نواخت و همزمان خواهد شد. البته در بررسى استدلالها و شواهد این دیدگاه، شرح بیش ترى در این باره خواهیم آورد.
•.•.•
پس از روشن شدن این نکته ها،
به بررسى
اصل مسأله مى پردازیم و در آغاز چند احتمال را درباره معیار آغاز ماه قمرى یادآور مى شویم:
۱ . ماه قمرى، با پیدایش هلال ماه در واپسین روز ماه پیشین در هر منطقه آغاز مى شود و لازم است که هلال پیش از غروب ماه، از افق هر منطقه درخور دیدن باشد و گرنه در آن منطقه ماه قمرى آغاز نگردیده است، هر چند با گذشت اندک زمانى پس از غروب ماه، هلال آن براى مناطق غربى تر، آشکار شود. برابر این دیدگاه، پیدایش هلال در همه منطقه هایى که غروب خورشید در آنها همزمان یا با تفاوتى اندک باشد. معیار آغاز ماه قمرى است. همچنین پیدا شدن هلال در هر منطقه، نشانگر آن است که این هلال در همه منطقه هاى غربى تر، درخور دیدن است؛ چرا که بخش روشن ماه، پس از بیرون آمدن از محاق، رفته رفته
به سوى زمین چرخیده و
به سوى نیم دایره و سپس بدر کامل پیش مى رود و هرگز ممکن نیست که پس از آشکار شدن هلال، ماه دوباره در تاریکى فرو رود، مگر این که چرخشى برعکس پیدا کند. بدین سان در همه منطقه هاى غربى تر نیز، ماه قمرى آغاز شده است. بنابراین، ملاک آغاز ماه قمرى در این دیدگاه، پیدایش واقعى هلالى است که درخور دیدن باشد و چون پیدایش هلال وقت معینى دارد، مناطقى که پیش از آن در تاریکى شب فرو رفته باشند، هنوز در ماه پیشین،
به سر مى برند.
۲ . معیار آغاز ماه قمرى، همان پیدایش هلال و درخور دیدن بودن آن است، ولى همزمان با پیدایش هلال، ماه قمرى نیز آغاز مى شود و چون آشکار شدن هلال، پدیده اى است که در فضا رخ مى دهد و
به منطقه هاى گوناگون کره زمین وابسته نیست، ماه قمرى براى همه منطقه ها، همزمان آغاز مى شود و افقهاى گوناگون در این باره بى معناست. برخى از دارندگان این دیدگاه، هم در کتاب فتوایى و هم در نوشته هاى تفصیلى خویش، مطلب را
به همین گونه آورده اند.
شهید سید محمد باقر صدر، هم در حاشیه اش بر (منهاج الصالحین) مرحوم
حکیم و هم در (الفتاوى الواضحة)، از این مسأله همین اندازه را یادآورد شده که پیدا شدن هلال ماه در یک منطقه،
به معناى آغاز ماه قمرى در همه جاست. آقاى خوئى در بیان دیدگاه خویش، قید مهمّى را آورده که نباید از آن
به سادگى گذشت. ایشان آغاز شدن ماه قمرى را تنها براى منطقه هایى مى داند که
به هنگام پیدا شدن هلال، در تاریکى شب باشند. وضع رو در رویى زمین با خورشید
به گونه اى است که همواره نیمى از کره زمین شب و نیمى دیگر روز است. هلال ماه درهر جا که دیده شود، ماه قمرى براى نیمى از زمین که در آن هنگام شب را مى گذراندند، آغاز مى شود و در این باره تفاوتى میان آغاز و پایان شب نیست؛ هر جا در هر ساعت از شب که باشد همین
حکم را دارد. در این زمینه مى نویسد:
(هذا إنَّما یتجه بالإضافة إلى الأقطار المشارکة لمحلّ الرؤیة فی اللیل ولو فی جزءٍ یسیر منه، بأن تکون لیلة واحدة لیلة لهما، وإن کانت أوّل لیلة لأحدهما و آخر لیلة للآخر المنطبق طبعاً على النصف من الکرة الأرضیة دون النصف الآخر الذی تشرق علیه الشمس عند ما تغرب عندنا؛ بداهة أنّ الآن نهار عندهم فلا معنى
للحکم بأنّه أوّل لیلة من الشهر بالنسبة إلیهم.)(بروجردى،ج۲، ص۱۱۹)
این
[۱] تنها براى منطقه هایى درست است که با منطقه دیدن هلال، از نظر شب بودن همراه باشند، هر چند در بخش کوتاهى از شب. باید یک شب براى این هر دو منطقه
که هلال دیده می شود و جایی که آغاز ماه برای آن نیز ثابت می شود باشد، هر چند براى یکى آغاز شب و براى دیگرى پایان شب باشد. چنین چیزى
به طور طبیعى، تنها براى نیمى از کره زمین ثابت مى شود و نه نیمى دیگر که
به هنگام غروب خورشید نزد ما، صبح را آغاز مى کند؛ زیرا روشن است که در آن هنگام، آنان درروز
به سر مى برند و نمى توان گفت که این براى ایشان شب آغاز ماه است.
همین نکته در نوشته دیگرى از آقاى خوئى در پاسخ
به نامه یکى از شاگردانش نیز آمده است.(حسینى تهرانى، ص۸۱) البته ایشان در کتاب فتوایى خویش: (منهاج الصالحین) و حاشیه عروه، سخنى از قید شب بودن آن مناطق
به میان نمى آورد. این نکته در بررسى دیدگاه نبود افقهاى گوناگون داراى اهمیت بسیار است که بدان خواهیم پرداخت.
۳ . دیدگاه دیگرى در این مسأله مى توان یافت که مى گوید: اگر هلال درمنطقه اى درخور دیدن باشد، آغاز ماه در آن جا و همه جاهایى که
به طور معمول از روى عادت، میان آنها و منطقه هلال رفت و آمد برقرار باشد، ثابت مى شود. این دیدگاه را مى توان درسخن آقا سید محمد داماد یافت. در تقریرات درس ایشان آمده است:
(فتحصّل من الجمیع عدم اختصاص ذلک بالبلاد المتّفقة فی الاُفق، بل یشمل المختلفة أیضاً ولکن بنحو کان السفر والارتباط متداولاً…)(آملى،۷۱)
نتیجه آنچه گذشت:
ماه، با پیدایش هلال در یک منطقه ،
به شهرهاى هم افق اختصاص ندارد، بلکه شهرهاى داراى افقهاى گوناگون را نیز در بر مى گیرد، ولى جاهایى که مسافرت و ارتباط میان آنها رایج بوده باشد…
۴ . معیار دیگرى که امکان دارد براى آغاز ماه قمرى گفته شود این که: پیدایش هلال در منطقه اى، نشانگر تعبّدى آغاز ماه براى همه جاست،
به این معنى که هرگاه ماه قمرى، براى منطقه اى،
به گونه اى وجدانى وتکوینى ثابت شود، شارع آن را براى دیگر مناطق هم، از روى تعبد، ثابت مى داند.
به دیگر سخن، گسترش دادن آغاز ماه براى همه منطقه ها،
به کمک تعبّد شارع است و نه یک تحلیل نجومى، از آن گونه که در دیدگاه دوم گذشت. مى توان گفت همه کسانى که نبود افقهاى گوناگون را تنها از روایات دریافته اند و ثابت شدن آغاز ماه را در یک منطقه براى همه جا کافى مى دانند،
به گونه اى دیدگاه چهارم را پذیرفته اند. اگر تحلیل اخترشناسانه معینى داشته باشیم که براساس آن
به فراگیر بودن آغاز ماه برسیم و در شرع نیز، بازدارنده اى براى آن نیابیم، سخنى از روى تعبد شارع نگفته ایم، بلکه اگر هم روایات مؤید بر آن تحلیل نباشد، باز هم
به نتیجه همان مسأله نجومى معتقد خواهیم شد. تنها لازم است که در شرع چیزى نیامده باشد که بازدارنده این تحلیل درترتیب
احکام شرعى باشد. از این روى، مى توان گفت: کسانى چون صاحب (حدائق) که تکیه
اصلى خود را بر روایات گذاشته و بلکه سخن از مسطح بودن زمین گفته و کره بودن را انکار کرده اند، تعبد شرعى را بیش تر از تحلیل اخترشناسانه
به کار بسته اند. در این باره، عبارت ملا احمد نراقى، بسیار گویاست:
(ثم الحق الذی لامحیص عنه عند الخبیر کفایة الرؤیة فی أحد البلدین للبلد الآخر مطلقاً، سواءً کان البلدان متقاربین أو متباعدین کثیراً؛ لأنّ اختلاف حکمهما موقوف على العلم بأمرین لایحصل العلم بهما البتة: أحدهما أن یعلم أنّ مبنى الصوم والفطر على دخول الهلال فی البلد بخصوصه ولایکفى وجوده فی بلد آخر وأنّ
حکم الشارع بالقضاء بعد ثبوت الرؤیة فی بلد آخر لدلالة على وجوده فی هذا البلد أیضاً وهذا مما لاسبیل إلیه. لِمَ لایجوز أن یکفی وجوده فی بلد لسائر البلدان أیضاً؟ وثانیهما أن یعلم أنّ البلدین مختلفان فی الرؤیة البتة، أی یکون الهلال فی أحدهما دون الآخر وذلک أیضاً غیرمعلوم…)(نراقى، ص۱۳۳)
دیدگاه درستى که نزد انسان آگاه، گریزى از آن نیست این است که دیدن هلال در یک شهر، براى شهرى دیگر
به گونه مطلق کافى است، چه این دو شهر، نزدیک
به هم باشند یا بسیار دور از یکدیگر، زیرا دوگانگى
حکم این دو شهر، وابسته
به آگاهى یافتن از دو چیز است که چنین آگاهى هرگز
به دست نمى آید. یکى این که بدانیم مبناى روزه و فطر بر این پایه است که هلال در هرشهرى وجود داشته باشد و بودن آن در شهرى دیگر، کافى نباشد، همچنین بدانیم که دستور شارع
به قضاى روزه در صورت دیده شدن هلال ماه در شهرى دیگر، از آن روست که وجود هلال در آن شهر، نشانه وجودش درشهرهاى دیگر است. باید گفت راهى براى دانستن این چیزها نداریم. از کجا معلوم که وجود هلال در شهرى براى دیگر شهرها کافى نباشد؟ دوم این که بدانیم که آن دو شهر از نظر دیدن ماه یکى نیستند،
به این معنى که هلال در یکى هست و در دیگرى نیست که این را نیز نمى توان دانست…
هدف ما این نیست که بگوییم ملا احمد نراقى، تنها از راه تعبّد شرعى
به دیدگاه یاد شده گرویده است، بلکه مى خواهیم بیان مطلب را در عبارت ایشان بنمایانیم.
بررسى دیدگاهها
براى بررسى دیدگاههاى چهارگانه یاد شده، نیازى بدان نیست که هر یک راجداگانه و با ریزه کاریهاى موجود درهرکدام، بکاویم. دیدگاه سوم و چهارم نکته مشترکى دارند که در دو دیدگاه دیگر، چنین نکته اشتراکى وجود ندارد. آنچه در اساس و پایه، این دو را
به هم مى پیوندد آن است که: هر دو
به گونه اى تعبّد در آغاز شدن ماه قمرى اعتقاد دارند. در یکى پیدا شدن هلال، نشانه تعبّدى آغاز ماه براى همه جاست و در دیگرى، تنها براى جاهایى که میان آنها، آمد و شد برقرار است. اما دو دیدگاه نخست، معیار آغاز ماه را یک تحلیل تکوینى و اخترشناسانه مى داند. اگر گروندگان
به دیدگاه دوم
به شمارى از روایات هم استدلال مى کنند، نه از آن روست که همه دیدگاه خویش را تنها با روایات اثبات کنند، بلکه مى گویند این روایات نیز، تأیید کننده همان تحلیل تکوینى و نشانگر آن است که
احکام شرعى آغاز و انجام ماه، بر اساس همان واقعیت تکوینى که ما مى گوییم، بنا گردیده است و در این باره تعبّدى در کار نیست.
بنابراین، اگر در بررسى دو دیدگاه نخست، روشن شود که روایات موجود هیچ گونه تعبّدى را بیان نمى کنند، دو دیدگاه سوم و چهارم، همزمان از گردونه بیرون مى روند ونیازى
به بررسى بیش تر ندارند. بدین سان مهم آن است که دو دیدگاه نخست را نیک بکاویم و در بررسى دیدگاه دوم که ادعاى همخوانى آن با روایات مى شود، روشن کنیم که آیا تعبّدى در میان است یا خیر.
از سویى دیگر چون این نوشته در پى اثبات درستى دیدگاه نخست، یا دیدگاه افقهاى گوناگون در آغاز ماه قمرى است، دلیلهاى قول دوم را
به بوته بررسى نهاده و در نقد آن، شرح کافى براى روشن کردن سخن خویش خواهیم آورد. از این روى،
به بررسى این دلیلها مى پردازیم.
دلیلهاى دیدگاه غیر مشهور
این گروه از فقیهان براى اثبات سخن خویش، دلیلها و تأییدهایى آورده اند که مى توان همه آنها را در سه دسته جاى داد.
۱ . تحلیل تکوینى درباره چگونگى پیدایش هلال و آغاز ماه.
۲ . روایات.
۳ . تأییداتى از برخى آیات، روایات و مانند آنها.
۱. تحلیل تکوینى
گفته اند: ماه در چرخش خود
به گرد زمین و رودررویى خویش با خورشید، حالتهاى گوناگونى مى پذیرد که ما بر روى کره زمین، بخش روشن ماه را
به گونه هاى مختلف مى بینیم. این درحالى است که همواره نیمى از کره ماه روشن است و نیمى دیگر تاریک، ولى چگونگى قرار گرفتن خورشید، زمین و ماه نسبت
به یکدیگر، در برخى از روزها و شبها سبب مى شود که ما تنها باریکه اى از بخش روشن ماه را ببینیم که آن راهلال مى نامیم. در چند شب آخر ماه قمرى، وضع ماه
به گونه اى است که نیمه روشن آن،
به گونه کامل، پشت
به زمین مى کند و هیچ دیده نمى شود، ولى این حالت، دیرى نمى پاید و بر اثر چرخش ماه در ساعت معینى، باریکه اى از بخش روشن آن در برابر زمین قرار مى گیرد و این جاست که گفته مى شود: هلال ماه، پیدا شده است. معیار آغاز ماه قمرى همین پیدایش هلال است و مى بینیم که این پدیده در آسمان رخ مى دهد و هیچ ارتباطى
به اصل کره زمین ندارد، چه رسد
به مناطق گوناگون آن.
به دیگر سخن، اگر کره اى
به نام زمین هم نداشتیم، بلکه بیننده اى را در فضا فرض کنیم که ماه را مى بیند، همین پدیده درباره او رخ خواهد داد و در لحظه معینى باریکه اى از بخش روشن ماه
به سوى او خواهد بود که همان لحظه هلال است. بنابراین، پیدایش هلال پدیده اى تکوینى در آسمان است و در زمان معینى پیدا مى شود وهرگز
به مناطق گوناگون زمین وابسته نیست.
اشتباه مشهور که براى هلال ماه افقهاى گوناگون پنداشته اند این است که هلال ماه را
به طلوع و غروب خورشید مانند کرده اند. آنان چنین پنداشته اند که همان گونه که خورشید در آسمان، درخشندگى خود را دارد و این زمین است که با چرخش خود در برابر آن، شب و روز را در مناطق گوناگون خویش مى بیند و این مناطق، در پى حرکت وضعى زمین، هر کدام طلوعى و غروبى ویژه خود دارد، هلال ماه نیز چنین است، در حالى که هلال یک بار و در یک لحظه در آسمان پیدا مى شود و ماه قمرى نیز با پیدایش آن آغاز مى گردد و این همانند کردن از اساس نادرست است.
آرى، پیدایش هلال که آغاز ماه قمرى را رقم مى زند، تنها براى مناطقى است که در لحظه پیدایش، در تاریکى شب باشند، نه آن جاهایى که صبح خود را مى گذرانند؛ چرا که ماه قمرى از شب نخست ماه آغاز مى شود و تا غروب واپسین روز آن ماه، که بیست و نه، یا سى روز بعد خواهد بود، ادامه دارد و نمى توان صبح یک روز را آغاز ماه دانست. پس براى چنان مناطقى، ماه از مغرب آن روز آغاز مى شود که درحقیقت یک شب دیرتر از منطقه هلال خواهد بود.
این نکته را نیز باید یادآورد شویم که برخى از گروندگان
به دیدگاه نبود افقهاى مختلف، سخنى از تأخیر یک روز براى منطقه هایى که در لحظه پیدایش هلال،
به اندازه اى از منطقه هلال دور بودند که صبح خود را مى گذراندند، نگفته اند. یادآورى این مطلب مهم در سخن آقاى خوئى و سید عبدالاعلى سبزوارى وجود دارد، ولى کسانى چون صاحب (حدائق)، صاحب (جواهر الکلام)، آقاى محسن
حکیم در (مستمسک) و شهید صدر سخنى از آن
به میان نیاورده اند. البته حقیقت آن است که کسانى چون صاحب، (جواهر) سید محسن
حکیم به دلیلهاى دیگرى در نتیجه سخن خویش
به گونه اى پیش رفتند که گویا گرایش
به آغاز ماه قمرى
به طور همزمان، براى همه جا دارند و گرنه در عبارت هر دو بزرگوار آمده است که پیدا شدن هلال ماه در منطقه هاى مختلف، تفاوت دارد و بلکه سید محسن
حکیم مى نویسد:
(لاینبغی التأمّل فی اختلاف البلدان فی الطول والعرض، الموجب لاختلافها فی الطلوع و الغروب، ورؤیة الهلال و عدمها… أمّا لو رئی فی الغربیة فالأخذ بإطلاق النصّ غیر بعید، إلاّ أن یعلم بعدم الرؤیة، إذ لامجال حینئذٍ
للحکم الظاهری…)(محسن
حکیم، مستمسک، ج۸، ص۴۰۹)
این مطلب شایسته درنگ نیست که شهرها در طول و عرض
[۴] گوناگون هستند، که سبب اختلاف در طلوع و غروب و دیدن و ندیدن هلال در آنها مى گردد… اگر هلال ماه درشهرى غربى دیده شود، تمسّک
به اطلاق روایت
اثبات آغاز ماه در شهری شرقی دور نیست، مگر این که بدانیم
شهر شرقی درخور دیدن نبود؛ چرا که در چنین حالتى
حکم ظاهرى، جایى براى مطرح شدن ندارد.
این عبارتها
به روشنى گویاست که آقاى
حکیم، آن تحلیل تکوینى موجود در عبارتهاى کسانى چون آقاى خوئى و شهید صدر را نپذیرفته است و تنها با نگاه
به روایت
به این سخن گرایش پیدا کرده و با این همه، شرط کرده است که یقینى بر خلاف آن نداشته باشیم. ما در بررسى تحلیل تکوینى نبود افقها خواهیم گفت که سخن آقاى
حکیم درنتیجه
به طور کامل با دیدگاه نخست برابر است، هر چند او خود
به همه پیامدهاى سخن خویش توجه کافى نکرده باشد.
کسانى چون صاحب (حدائق) و (جواهر) نیز شبهه هایى چون احتمال مسطح بودن زمین و کم بودن مساحت بخش قابل سکونت آن و نیز روایات، آنان را
به سوى چنین سخنانى برده است و نه تحلیلى تکوینى از آن گونه که در سخن آقاى خوئى مى بینیم.
تنها شهید صدر در این میان، آشکارا آن تحلیل را مى پذیرد، ولى سخنى از شرط همراهى مناطقى که در لحظه پیدایش هلال در تاریکى شب باشند،
به میان نمى آورد. بنابراین، یا ایشان پیدایش هلال را در یک منطقه براى همه کره زمین کافى مى داند، که ظاهر عبارتش بدون در نظر گرفتن چیزى دیگر، همین است و یا شرط همراهى در شب را چنان روشن و ضرورى مى داند که یادآورى آن را هم لازم نمى بیند که در این صورت، اشکالهایى که خواهد آمد، بر ایشان نیز وارد خواهد بود. هدف ما از این نکته آن است که بیش تر فقیهان پیشین که نامشان در شمار گروندگان
به دیدگاه نبود افقها برده مى شود، تحلیل تکوینى یاد شده را در نوشته هاى خویش نیاورده اند و تنها
به روایات این باب بسنده کرده و دیدن هلال را در یک منطقه، براى همه جا کافى دانسته اند. این تحلیل تا آن جا که ما مى دانیم، نخستین بار در نوشته هاى آقاى خوئى آمده و کسانى چون سید عبدالاعلى سبزوارى و شهید صدر، پس از او چنین سخنى را گفته اند.
به هر روى،
به دلیل اهمیت شرطى که در سخن مرحوم آقاى خوئى آمده است، عبارت ایشان را در این باره مى آوریم:
(هذا إنّما یتّجه بالإضافة إلى الأقطار المشارکة لمحلّ الرؤیة فی اللیل، ولو فی جزءٍ یسیر منه؛ بأن تکون لیلة واحدة لیلة لهما، وإن کانت أوّل لیلة لأحدهما وآخر لیلة للآخر المنطبق طبعاً على النصف من الکرة الأرضیة دون النصف الآخر الذی تشرق علیه الشمس عند ماتغرب عندنا؛ بداهة أنّ الآن نهارعندهم، فلامعنى
للحکم بأنّه أوّل لیلة من الشهر بالنسبة إلیهم.)(بروجردى، ج۲، ص۱۱۹)
این سخن
نبود افقها درباره سرزمینهایى درست است که با منطقه هلال درخور دیدن، در تاریکى شب همراه باشند، هر چند این همراهى در بخش کمى از شب باشد. بدین گونه که یک شب هر دو جا را در برگرفته باشد، گرچه براى یک منطقه آغاز شب و براى منطقه اى دیگر پایان آن باشد. طبیعى است که چنین چیزى براى نیمى از کره زمین صادق است، نه نیم دیگر که
به هنگام غروب ما، خورشید بر آن جا مى تابد. دلیل این شرط نیز روشن است؛ چرا که در چنین زمانى، آن جا روز است
وحکم کردن
به این که براى آنان شب آغاز ماه است، نابجاست.
سپس ایشان، تعبیر (مشرقین) و (مغربین) را در آیه شریفه قرآن
به همین معنا مى گیرند که کره زمین، از آن روى که در برابر خورشید، نیمى از آن روشن و نیمى دیگر تاریک است، دو مشرق و دو مغرب دارد.
بررسى تحلیل تکوینى
نخستین نکته مهمّى که در بررسى این تحلیل، باید بدان توجه کنیم این است که: گوینده این سخن، در پى نمایاندن معیارى براى آغاز ماه قمرى است. نکته
اصلى بحث ما نیز، در همین جاست که معیار درست و دقیق آغاز ماه چیست؟ اما باید بگوییم این دیدگاه، در نمایاندن چنین معیارى، دچار تناقض درونى دشوارى است. براى همه روشن است، هر معیارى که براى آغاز ماه بپذیریم، این نکته باید در آن مراعات شود که ماه قمرى همواره از شب آغاز مى شود، پذیرفتنى نیست کسى آغاز ماه قمرى را بامداد و یا نیمروز بداند. پذیرش چنین چیزى
به این معناست که براى نمونه، نیمى از یک روزاز ماه رمضان
به شمار آید و نیمه دوم همان روز از ماه شوّال، که نادرستى این مطلب بسیار روشن است. این اشکال بر کسانى وارد است که چون شهید صدر، نه در کتاب فتوایى، مانند حاشیه (منهاج الصالحین) و نه در کتاب تفصیلى تر چون (الفتاوى الواضحة) نامى از شرط همراهى در شب بودن نیاورده اند.
به راستى اگر لحظه نخست پیدایش هلال، آغاز ماه قمرى باشد، مناطقى که در آن لحظه بامداد خود را مى گذرانند و یا در نیمروزند چه
حکمى دارند؟ آیا عیدفطرشان در کم تر از نیم روز
به پایان مى رسد؟
آیا مى توان پذیرفت که در یک روز، تا نیمه آن روزه واجب باشد؛ چرا که هنوز ماه رمضان
به پایان نرسیده و در نیمه دوم روز روزه
حرام؛ زیرا در منطقه اى دیگر در لحظه ظهر ما، مردم آن جا در غروب خورشید، هلال ماه را یافته اند؟
نادرستى این نتیجه ها
به اندازه اى روشن است که باید گفت نه شهید صدر و نه آقاى خوئى و نه هیچ فقیه و یا مسلمانى دیگر، ممکن نیست چنین چیزى را
به ذهن بیاورد، چه رسد
به این که فتوا یا عمل خویش را این گونه قرار دهد. پس شرطى که در سخن آقاى خوئى آمده، ناگزیر از پذیرش آن هستند. سخن ما نیز متوجه همین جاست که اساس این تحلیل، دچار اشکال مى گردد؛ چرا که نمى توان پذیرفت لحظه پیدایش هلال همان آغاز ماه قمرى است. پس
به روشنى مى توان گفت: آغاز ماه قمرى، حتى در دیدگاه کسانى چون آقاى خوئى، در همه جا یکى نیست و یک روز اختلاف براى برخى مناطق نسبت
به یکدیگر ضرورى است.
بدین سان مى بینیم که آغاز و انجام نظر آقاى خوئى درباره نمایاندن معیار آغاز ماه قمرى، اختلاف دارد. در آغاز سخن ایشان پافشارى بسیار بر این دارد که لحظه پیدایش هلال، همان آغاز ماه است و در پایان شرطى را
به میان مى آورد که
به گفته خود ایشان، لحظه پیدایش هلال، تنها براى نیمى از کره زمین، آغاز ماه است. گرچه مناقشه اى هم در این سخن مى توان کرد که پیامدش آغاز ماه براى سه چهارم کره زمین است و نه نیمى از آن؛ زیرا در هر لحظه نیمى در تاریکى شب است و از نیمه روشن آن نیز نیمى پیش از ظهر است و نیمى بعد از ظهر و این مناطق، حتماً در بخش غربى منطقه هلال خواهند بود و باگذشت چند ساعت، هنگامى که
به غروب خورشید مى رسند، هلال را مى بینند و نزد همه فقیهان،
به شب آغاز ماه گام مى نهند.
خلاصه این که: اگر معیار آغاز ماه نزد دارندگان این دیدگاه، لحظه پیدایش هلال است، تکلیف مناطقى که در آن لحظه در روشنایى روز باشند چیست؟ پس ناگزیر باید گفت: پیدایش هلال درهر منطقه، آغاز ماه قمرى را خبر مى دهد و این آغاز، تنها در مناطقى است که شب باشد. چنین معیار مرکبى هم درهیچ یک از روایات، حتى روایت ضعیفى هم نیامده است.
آقاى خوئى درجایى مى گویند که دیدگاه مشهور، یا گوناگونى افقها، در هیچ روایتى، هر چند ضعیف، نیامده است، ولى سخن خود ایشان نیز با این شرط درهیچ روایتى، هر چند ضعیف، نیامده است. حقیقت این است که ایشان
به خوبى دریافته که لحظه پیدایش هلال نمى تواند آغاز ماه باشد و براى گشودن گرهى کور که از این مطلب پیش مى آید، باید چاره اى اندیشید. ایشان چاره را در چنین شرطى دیده اند، ولى هیچ دلیلى براى این نیاورده اند که چنین معیار مرکبى درست است. اگر
به روایات تمسک کنیم، تعبّد خواهد بود و بررسى آن نیز در همین نوشته خواهد آمد. در سرتاسر سخن آقایان خویى، سبزوارى و شهید صدر، هیچ دلیلى اخترشناسانه بر این که معیار آغاز ماه براى همه جا همان لحظه پیدا شدن هلال در هر جاى کره زمین است، نمى یابیم.
تحلیل تکوینى دیدگاه مشهور
مشهور فقیهان شیعه برآنند که آغاز ماه قمرى، تنها با این معیار است که هلال در آسمان
به طور طبیعى، با چشمان غیر مسلح درخور دیدن باشد.
به نظر مى رسد گرایش
به دیدگاه نبود افقها نزد آن دسته از فقیهان که با تحلیل تکوینى بدان رسیده اند، ناشى از آن است که همه جنبه هاى دیدگاه مشهور را
به درستى ملاحظه نکرده اند. چه بسا برخى تحلیلهاى نه چندان دقیق از سوى معتقدان
به دیدگاه مشهور نیز در این مطلب بى تأثیر نبوده است.
به هر روى، تحلیل دیدگاه مشهور و نمایاندن درستى آن در گرو این مطلب است که بدانیم برخى از چیزها درباره آغاز و انجام ماه قمرى ومقررات شرعى وابسته
به آن، از مسائل ثابت شده است و هیچ دیدگاهى نمى تواند آنها را نادیده گیرد.
معیارى که براى آغاز ماه مى نمایانیم باید با این چیزها هماهنگ باشد و چنان نباشد که مانند معیار یادشده در سخن آقاى خوئى، شرطى بدان بیفزاییم که دچار تناقض درونى گردد. این که آغاز هر ماه قمرى، با غروب خورشید و آغاز شب همراه است، از مسائل ثابت شده
به شمار مى رود. بنابراین، معیارى که مى دهیم باید این نکته در آن مراعات شده باشد. این نکته نیز که روزها و شبهاى آغاز و انجام یک ماه قمرى تقسیم پذیر نیستند روشن است و یقینى؛ یعنى عید فطر، یک روز کامل است و نه یک نیم روز. معیار ما باید این را نیز در نظر داشته باشد.
مشهور مى گویند: نخستین لحظه اى که بخش روشن ماه
به سوى زمین بچرخد و باریکه اى از آن درخور دیدن شود، براى هر منطقه اى که این هلال درخور دیدن باشد، ماه قمرى آغاز شده است و نه مناطق دیگر، درست است که چرخیدن ماه
به سوى کره زمین و پیدا شدن باریکه اى از بخش روشن آن در زمان معینى انجام مى گیرد و پس از آن هر چه مى گذرد این باریکه بزرگ و بزرگ تر مى شود و تا
به بدر کامل نیز مى رسد، ولى تنها آغاز پیدایش آن براى آغاز ماه کافى نیست، آغاز ماه همان نخستین بارى است که هلال درهر منطقه قابل دیدن باشد. از سویى دیگر، چون هرگاه هلال ماه در هر جا قابل دیدن شود، چرخش ماه
به سویى است که هلال رو
به بزرگ تر شدن دارد و هرگز ممکن نیست چرخش بر عکس داشته باشد و دوباره
به زودى پنهان شود، همه منطقه هایى که در سمت غرب منطقه هلال باشند
به هنگام غروب خورشید، هلال در آن منطقه ها نیز درخور دیدن خواهد بود. براى همین است که پیدا شدن هلال در منطقه اى شرقى براى مناطق غربى نیز کافى است. اما این سخن بدان معنى نیست که هرگاه در منطقه اى شرقى هلال ماه پیدا شود، ماه قمرى از همان لحظه براى مناطق غربى نیز آغاز مى شود؛ چه بسا مناطقى که غربى تر بوده و هنوز ظهر خود را مى گذرانند. معناى این قاعده آن است که نخستین غروب مناطق غربى، پس از پیدایش هلال در منطقه شرقى، حتماً شب آغاز ماه است؛ چرا که هلال پیدا شده هرگز واپس گرا نخواهد بود. نکته مهم در دیدگاه مشهور همین است که آغاز ماه براى منطقه هاى غربى از هنگام غروب خود آن منطقه هاست و نه لحظه نخست پیدایش هلال.
به طور طبیعى، مناطق شرقى تر از منطقه هلال، تا آن هنگام که ماه را در آسمان خود داشتند، ماهى بود که بخش روشن آن
به گونه کامل، پشت
به زمین بود و هیچ نقطه روشنى از آن آشکار نبود، پس معیار آغاز ماه قمرى در آن جا تحقق نیافت. بدین سان مى بینیم که با این معیار، هم شب بودن آغاز ماه قمرى و هم تقسیم نشدن روزهاى آغاز و انجام ماههاى قمرى، توجیه درست و استوارى دارد و نیازمند شرطى، که پیامدش تناقض درونى معیار باشد، نخواهیم بود. نکته هاى دیگرى نیز در واقعیت چرخش ماه و زمین و قواعد اخترشناسى وجود دارد که همگى با معیار مشهور هماهنگ است، براى نمونه
به یکى از این پیامدها اشاره مى کنیم.
شمار روزهاى ماه قمرى
مى دانیم که ماههاى قمرى، گاهى بیست و نه روز و گاهى سى روزه اند. در روایات نیز پرسشهایى در این زمینه درباره ماه رمضان مى یابیم و کسانى در میان فرقه هاى گوناگون اسلامى بوده اند که ماه رمضان را همواره کامل مى دانستند و بیست ونه روزه بودنش را ناممکن مى پنداشتند، ولى مشهور فقیهان شیعه با چنین چیزهایى موافق نیستند.
به هر روى، پرسش مهمى که در این باره مطرح مى شود آن است که آیا کامل یاناقص بودن یک ماه قمرى از یک سال در همه جاى کره زمین یکسان است، یا امکان دارد ماه رمضان یک سال معین در یک کشور بیست و نه روزه باشد و درجایى دیگر سى روزه؟
از دید برخى اخترشناسان چنین چیزى ممکن نیست؛ چرا که هلال ماه از آغاز پیدا شدن در آسمان، رفته رفته بزرگ و بزرگ تر شده تا دوباره
به حالت محاق برمى گردد و پس از بیست و نه روز و چند ساعت، بار دیگر هلال ماه قمرى دیگرى رخ مى گشاید. ساعتهاى افزون بر بیست و نه روز در دو یا چند ماه سبب مى شوند که پیدایش هلال در برخى ماهها، پس از گذشت سى روز رخ دهد. اما نکته مهم این است که هر منطقه در شب آغاز ماه، هلالى را مى بیند که چه بسا چند ساعت پیش در مناطق دیگر درخور دیدن شده است و
به همین نسبت هلال ماه آینده براى کسانى که ماه پیش را زودتر دیده اند، زودتر درخور دیدن خواهد شد؛ زیرا گردش ماه و زمین و سرعت و جهت آن داراى نظم و نواخت معینى است که همواره
به همان صورت تحقق مى یابد. پس قرار گرفتن هر منطقه در نقطه اى که رودرروى ماه باشد
به گونه اى خواهد بود که حالتهاى گوناگون ماه براى آن، مانند مناطق دیگر است تنهاتفاوت آن مدتى زود یا دیرتر بودن است که فاصله جغرافیایى دو منطقه، سبب آن مى گردد. بنابراین، اگر یک ماه قمرى در سال معینى درجایى بیست و نه روزه باشد، درهمه جاى کره زمین
به همین گونه خواهد بود، هر چند براساس دیدگاه مشهور، آن ماه قمرى براى منطقه اى یک روز دیرتر آغاز شود. گرچه مى توان گفت که در شرایط معینى شمار روزهاى ماه قمرى برخى منطقه ها با دیگر منطقه ها براساس هر دو دیدگاه فقهى، متفاوت است. براى نمونه، منطقه هایى که در آغاز پیدایش هلال، نخستین ساعتهاى روشنایى بامداد را مى گذرانند و روزشان هم
به درازاى حدود پانزده ساعت باشد، پس از گذشت بیست ونه روز و پانزده ساعت هلال ماه آینده را مى بینند، در حالى که در همان روزها، مردم منطقه هاى دیگر، ماه سى روزه خواهند داشت.
بنابراین اختلاف روزهاى یک ماه قمرى را در منطقه هاى گوناگون مى توان پذیرفت، ولى این سخن که بیش تر منطقه ها با یکدیگر هماهنگ هستند سخنى درست است.
۲ . روایات
بیش تر کسانى که دیدگاه مشهور را نادرست شمرده و افقهاى گوناگون ماه را انکار کرده، مى پندارند که روایات نیز با نظر آنان هماهنگ است. گفته ایم که تحلیل تکوینى براى نبود افقها، تنها در نوشته هاى کسانى چون مرحوم آقاى خویى و شهید صدر یافت مى شود، آن هم با افزودن شرطى که خود درکنار آن تحلیل، ناسازگارى درونى را در پى دارد. از عبارتهاى بیش تر فقیهان، که برخى را آورده ایم، آشکار مى شود که نه از سر پذیرش آن تحلیل و معیار یاد شده، بلکه
به خاطر تعبّد
به روایات
به این دیدگاه گرویده اند. اکنون
به بررسى روایات مى پردازیم:
الف. (صحیحة هشام بن
الحکم عن أبی عبداللّه(ع): أنّه قال فی من صام تسعة و عشرین، قال: إن کانت له بینة عادلة على أهل مصر أنّهم صاموا ثلاثین على رؤیته، قضى یوماً.)(حرّ عاملى، ج۷، ص۱۹۲)
از امام صادق(ع)، درباره کسى که بیست و نه روز روزه گرفته است پرسیدند.
فرمود: اگر شاهد عادلى دارد که گواهى دهد مردم شهرى سى روز روزه گرفته اند، او نیز یک روز را قضا کند.
مى گویند: اطلاق (مصر) دلالت مى کند که دیدن ماه در یک شهر براى همه شهرها کافى است، هر چند هلال ماه در دیگر شهرها دیده نشود، پس هم افق بودن، شرط نیست.
همانند این صحیحه است صحیحه عبد الرحمن بن أبی عبداللّه:
ب . (قال: سألت أباعبداللّه(ع) عن هلال شهر رمضان یغمّ علینا فی تسع وعشرین من شعبان، قال: لا تصم إلاّ أن تراه، فإن شهد أهل بلد آخر فاقضه.)(حرّ عاملى، ج۷، ص۱۸۳)
از امام صادق(ع) درباره هلال ماه رمضان پرسیدم که گاهى آسمان ما در روز بیست و نهم شعبان ابرى است.
حضرت فرمود: روزه نگیر مگر این که هلال را ببینى و اگر مردم شهر دیگرى گواهى دادند، آن را قضا کن.
این نیز دلالت دارد که دیدن ماه در یک شهر، براى شهرى دیگر کافى است، چه افقهاى آنها یکى باشد و چه نباشد. درروایت معتبراسحاق بن عمار(حرّ عاملى، ج۷، ص۱۸۳) نیز همین متن و همین استدلال را مى یابیم:
ج . صحیحة أبى بصیر عن أبی عبداللّه(ع) أنّه سئل عن الیوم الذی یقضى من شهر رمضان فقال: لاتقضه إلاّ أن یثبت شاهدان عدلان من جمیع أهل الصلاة متى کان رأس الشهر. و قال: لاتصم ذلک الیوم الذی یقضى إلاّ أن یقضی أهل الأمصار، فإن فعلوا فصمه.)(حرّ عاملى، ج۷، ص۲۱۱)
از امام صادق(ع) درباره روزى که
به عنوان قضاى ماه رمضان، روزه گرفته مى شود پرسیدند؟
حضرت فرمود: قضا مکن مگر این که دو گواه عادل از همه نمازگزاران گواهى دهند که آغاز ماه چه زمانى بود.
و فرمود: روزى را که قضا مى کنند روزه نگیر، مگر مردم شهرها قضا کنند، اگر چنین کردند تو هم روزه بگیر.
آقاى خوئى این روایت را روشن ترین حدیث مى شمارد؛ چرا که گفته است: همه نمازگزاران).
بررسى روایات
همه روایات یاد شده درباره آغاز ماه رمضان و یوم الشک است. حتى صحیحه هشام که در ظاهر سخنى از آغاز ماه رمضان نگفته و در این باره است که اگر کسى بیست و نه روز، روزه بگیرد و دست کم دو گواه عادل گواهى کنند که مردم شهرى دیگر سى روز روزه گرفتند، باید یک روز را قضا کند، باز هم درباره آغاز ماه است و نه پایانش؛ زیرا در پایان ماه رمضان، تا هنگامى که ثابت نشود هلال ماه شوال دیده شده، روزه روز بعد از بیست و نهم نیز واجب است ونیازى
به بینه براى آن نیست. حتى اگر ثابت هم نشود که ماه رمضان سى روز بوده، تا هنگامى که ناقص بودنش اثبات نگردد، روزه روز سى ام واجب است. پس روایت یاد شده، مانند دیگر روایات، سخن از آغاز ماه دارد. اما نکته مهم این است که هیچ یک از این روایات، شب معینى را
به عنوان آغاز ماه رمضان براى هیچ منطقه اى بیان نمى کنند. تنها چیزى که از این چند روایت در مى یابیم این است که اگر با بینه پذیرفته شده اى ثابت شود که ماه رمضان درمنطقه اى سى روزه بود، مردم منطقه هاى دیگر نیز
به طور معمول و در بیش تر منطقه ها، بویژه جاهایى که نزدیک باشند، ماه رمضان سى روزه اى را پشت سر گذاشتند و اگر یوم الشک را در پایان شعبان روزه نگرفته باشند، قضاى آن واجب است. همان گونه که مى بینیم روشن است که در چنین حالتى هیچ ارتباطى با نفى افقها و آغاز شدن همزمان ماه رمضان در مناطق گوناگون نخواهد داشت. حتى صحیحه ابى بصیر که در آن آمده است: مگر گواهانى از همه نمازگزاران بیابید که گواهى دهند آغاز ماه چه هنگامى بود، نیز دلالتى بر این ندارد که در همه جا، باید همان لحظه را آغاز ماه
به شمار آورند، بلکه مقصود آن است که مى توان با روشن شدن آغاز ماه رمضان، شمار روزهایش را
به درستى دانست و اگر سى روزه بود، یک روز را قضا کرد. در فرض این روایت، سخن در این نیست که قضاى یک روز از ماه رمضان از آن روى واجب است که او آغاز ماه را
به درستى نمى دانست، بلکه سخن در این است که او بیست و نه روز روزه گرفته و اگر آشکار شود که در جاى دیگرى ماه رمضان از چه هنگامى آغاز شده بود، مى توان دریافت که سى روزه بود یا خیر.
مطلب دیگرى که در پاسخ
به استدلال
به این روایات مى توان گفت آن است که اگر شهادت هر مسلمانى از هر جاى کره زمین اثبات کند که آغاز ماه قمرى از چه زمانى بوده، در بیش تر ماهها براى بیش تر منطقه هاى کره زمین یک روز پیش از آن روزى که مردم یک منطقه بتوانند هلال ماه را ببینند، آغاز ماه تحقق مى یابد. چرا که مردم یک منطقه، هر چند در غروب خویش ماه را نبینند، ولى احتمال پیدایش هلال در منطقه هاى غربى تر تا هنگامى که با چرخش زمین
به بامداد همان منطقه قرار شد، بسیار زیاد و در بیش تر اوقات این احتمال
به یقین نزدیک بوده و در مواردى یقینى است. تنها در ماههایى که هلال در صبح روز بعد آن منطقه در آسمان پیدا شود، ماه براى آن آغاز نمى شود. البته تصدیق این سخن نیازمند درنگ و دقت شایسته است، تا تصور درستى از جنبه هاى گوناگون مطلب
به خوبى دریافته شود.
بنابراین در بیش تر ماهها، باید از یک روز پیش ماه قمرى را آغاز کرد و این برخلاف دریافت همگانى مسلمانان در گذر تاریخ اسلام و بلکه خود این دسته از فقیهانى است که افقهاى گوناگون را نمى پذیرند. پیام روایات مورد استدلال نیز چنین است که
اصل نخستین براى هر منطقه آن است که هلال را خود ببینند، و شهادت مسلمانان دیگر منطقه ها چیزى عارضى و استثنایى است که ممکن است پیش بیاید. بدین سان در مى یابیم که این روایات درباره منطقه هایى سخن مى گوید که شمار روزهاى ماه قمرى در آنها یکى است و
به یکدیگر نزدیک مى باشند. گرچه ظاهر این روایات عام است، ولى آنچه گفته ایم خود یک مخصّص و مقید لُبّى (غیرلفظى) است.
نکته مهم دیگر این که حتى کسانى چون آقاى خوئى نیز نمى توانند
به اطلاق کامل این روایات براى اثبات آغاز ماه قمرى در همه جا، استدلال کنند؛ چرا که باید روشن شود آیا آن منطقه که گواهان درباره آن گواهى دادند. با منطقه ما همزمانى در شب داشتند یا خیر. پس حتى ایشان نیز ناگزیر است اطلاق این روایات را تقلید کند. اما آن گونه که ما معنى کرده ایم، برابر دیدگاه اخترشناسانى که یاد کرده ایم هیچ تقییدى پیش نمى آید؛ زیرا شمار روزهاى یک ماه قمرى درهمه جا، چه هم افق باشند و چه نباشند، یک نواخت و همسان است، اگر ثابت شود که در یک جا ماه رمضان سى روز بود، روشن مى شود که در همه جا چنین بوده است و این روایات همین را بیان مى کنند و هیچ تقییدى هم ندارند. این مطلب، همان نکته اى است که در پایان تحلیل تکوینى آورده ایم. با این سخن دیگر نیازى بدان نداریم که در توجیه این روایات بگوییم که مقصود، گواهانى است که در آن روزگاران،
به طور طبیعى میان مناطق گوناگون در رفت و آمد بودند و این رفت و آمدها در جاهایى بود که اختلاف افق نداشتند.
بدین سان مى بینیم که مشهور فقیهان ما نیز، که با دیدن این روایات، بازهم بر گوناگونى افقها پاى مى فشارند، از این اخبار، نبود افقها را درنیافته اند و تنها گروه اندکى آنها را این گونه معنى کرده اند. از این گذشته، منکران افقهاى گوناگون، ناگزیرند که این اخبار را تقیید کنند؛ چرا که اگر وحدت شب را معتبر مى دانند، که تقییدش لازم است و اگر آن را هم معتبرنمى دانند، باید آغاز ماه را براى منطقه هاى گوناگون در ساعتهاى گوناگون شب و روز ممکن بدانند، در حالى که آغاز شدن ماه قمرى از هنگام مغرب در هر جاى زمین، بسیار روشن است و روزهاى آغاز و انجام ماه قمرى تقسیم پذیر نیستند.
حقیقت این است که گروندگان
به دیدگاه غیرمشهور، با نگاهى سطحى
به این اخبار، چنین پنداشتند که این
حکمى شرعى است و جاى اعمال نظر دیگرى ندارد. کسانى چون مرحوم آقاى خوئى نیز که تحلیلى تکوینى را پشتوانه سخن خویش کرده اند،
به خوبى دریافته بودند که نمى توان معیار آغاز ماه را نخستین لحظه پیدا شدن هلال در آسمان دانست، از این روى شرط همزمانى در شب را
به میان آورده اند. برخى از این گروه، در اساس، کارى
به تحلیلهاى تکوینى مشهور ندارند و زمین را کره اى شکل نمى دانند، دیدن عبارتهاى کسانى چون: صاحب (حدائق) از این نظر جالب است که او با چه پنداشت دور از واقعیت و نادرستى با این مسأله رو
به رو شده بود. هر چند کسان دیگرى چون ملااحمد نراقى در (مستند) و آقاى
حکیم در (مستمسک)
به گونه هاى دیگرى
به این دیدگاه گرویده اند و از این دست سطحى نگریها دورند.
پیامد دیگر نبود افقها
گفته ایم که دیدگاه نبود افقهاى گوناگون در هلال،
به دو گونه درعبارت فقیهان آمده است: گروهى از آنان، مانند آقاى خوئى و سید عبدالاعلى سبزوارى، معیار آغاز ماه را همان نخستین لحظه پیدا شدن هلال در آسمان مى دانند، البته براى منطقه هایى که در آن لحظه در تاریکى شب باشند، هر چند برخى در آغاز شب و بعضى دیگر در پایان آن. دسته اى دیگر از این فقیهان، شرط همزمانى در شب را نیاورده اند و
به طور مطلق گفته اند که پیدایش هلال در آسمان، معیار آغاز ماه قمرى براى همه منطقه هاست. این هر دو دسته
به روایاتى نیز استدلال کرده اند که آورده ایم.
نتیجه همه این سخنان آن است که ماه قمرى نزد شارع، معناى ویژه اى دارد؛ چرا که ماه قمرى پیش از آمدن اسلام و
احکام شرعى وابسته بدان، در میان مردم شناخته شده و معیار برخى از کارهایشان بود. آنچه
به عنوان چیزهاى ثابت شده در ماه قمرى برشمردیم، در حقیقت همان است که در میان مردم، جا افتاده بود؛ چیزهایى چون آغاز شدن هر ماه قمرى
به هنگام مغرب و تقسیم نشدن روزهاى آغاز و انجام ماه. اما دیدگاه نبود افقهاى گوناگون یا برخى از این ثابت شده ها رانادیده مى گیرد و یا اگر مانند سخن آقاى خوئى شرطى را براى گریز از این تنگنا
به میان مى آورد، دچار تناقض درونى مى گردد و
به هر روى، در پایان سخن خویش، آن را
به شارع نسبت مى دهند. پس ماه قمرى معناى ویژه اى نزد شارع خواهد داشت که اگر هم با معناى پیشین آن نزد انسانها سازگارى نداشته باشد، مهم نیست. گرچه در موارد بسیارى مى بینیم که شرع، اصطلاح ویژه اى براى
احکام ومقررات خود دارد، ولى باید براى این دوگانگى اصطلاح شرع و عرف، دلیل روشنى داشته باشیم. ادعاى ما آن است که هیچ یک از
حکام شرعى، وابسته
به ماه قمرى و هیچ کدام از دلیلهاى دارندگان دیدگاه نفى افقها، نشانگر اصطلاح تازه اى در شرع نمى توانند باشند، بلکه ماه قمرى همان چیزى است که انسانها تا پیش از آن و حتى تاکنون نزد مشهور فقیهان و بیش تر متدینان،
به پیروى از فقیهان، مى شناختند و کارهاى خویش را با آن هماهنگ مى کردند. سخن ما این است که روایات یاد شده، نه تنها نشانگر اصطلاح ویژه اى در معناى ماه قمرى نیستند، بلکه در اساس، چیزى درباره آغاز ماه نمى گویند و تنها شمار روزهاى یک ماه قمرى را در یک سال براى همه جا
به یک اندازه مى دانند.
سخن پایانى در بررسى روایات
چکیده سخن ما در بررسى روایات یاد شده آن است که آغاز ماه را در یک روز براى همه جا نمى رساند؛
به این معنى که بیش از این مطلب را نمى توان از آن روایات دریافت که ماه سى روزه براى همه جا سى روزه است و ماه بیست و نه روزه نیز
به همین گونه است. دست کم این که اختلاف شمار روزها بسیار ناچیز است و بیش تر مناطق هماهنگ هستند و حتى ممکن است منطقه هاى محدودى که برخلاف جاهاى دیگر مى باشد، در آبهاى اقیانوسها بوده و مسکونى نباشد، گرچه این منطقه هاى استثنایى در ماههاى گوناگون همواره در گردش بوده و ثابت نمى ماند.
نکته دیگر این که اگر این روایات مطلق و فراگیر است و تقییدى در عموم و اطلاق آن روا نیست، آیا شرط یاد شده در سخن آقاى خوئى نیز آن را مقید نمى کند؟ اگر بگوییم چنین شرطى هم روایات را تقیید نمى کند، نتیجه آن مى شود که با پیدایش هلال، در همه جا ماه قمرى آغاز مى شود، چه روز باشند و چه شب و اگر بگوییم: تنها در مناطق فرو رفته در تاریکى شب، ماه تازه را آغاز مى کنند، این خود تخصیص وتقیید آشکارى است که این دیدگاه را گریزى از آن نیست، در حالى که این تقیید درهیچ روایت ضعیفى هم وارد نشده است.
اگر پاسخ دهید که ثابت شده هاى ماه قمرى، ما را
به این تقیید مى کشاند، مشهور نیز با در نظر گرفتن همین مسائل روشن و یقینى معیار خویش را براى آغاز ماه برگزیده اند و از این ویژگى نیز برخور دارند که معیارشان تناقض درونى ندارد.
از سویى دیگر، استدلال
به این روایت در سخن فقیهان دیگرى چون صاحب (حدائق)، (جواهر)، (مستند الشیعه)، (مستمسک العروة) و مانند آن که شرط همزمانى در شب را نیاورده اند، اگر با گستردگى و فراگیرى پذیرفته شود، باید بپذیریم که ماه قمرى،
به هنگام لحظه پیدایش هلال براى همه جا، حتى مناطقى که بامداد و نیمروز خویش را مى گذرانند، در همان لحظه ثابت شود. گمان نمى رود که این فقیهان اگر
به پیامد سخن خویش توجه مى کردند، هرگز آن را
به این گونه مى گفتند. مگر مى توان پذیرفت که در جایى تا نیمروز ماه رمضان باشد و بعد از ظهر آن عید فطر؟ تا نیمروز روزه واجب است و پس از آن
حرام؟ پس گریزى از تقیید آقاى خوئى نیست که آن هم دچار مشکل است.
تصحیح یک اشتباه
دیدگاه مشهور که افقهاى گوناگون را براى هلال اثبات مى کند، پیدا شدن هلال را در یک منطقه، نشانه پیدایش آن در منطقه هاى دیگرى نیز مى پذیرد، گرچه این سخن بدان معنى نیست که همان لحظه نخست پیدایش هلال براى همه این مناطق، ماه قمرى آغاز مى شود. اکنون جا دارد که شرح کوتاهى درباره این گونه منطقه ها، که پیدا شدن هلال در یکى مى تواند نشانگر وجود هلال در دیگرى باشد، بیاوریم.
در این باره، دومعیار یافت مى شود:
۱ . اگر دو منطقه
به هم نزدیک باشند، هلال پیدا شده در یکى، نشانگر آغاز ماه دردیگرى نیز خواهدبود.
۲ . همه مناطق غربى منطقه هلال، شبى را پیش روى خواهند داشت که شب آغاز ماه قمرى است. معیار دوم بسیار روشن است و در حقیقت همه مى پذیرند که اثبات هلال در هرجا، براى منطقه هاى غربى آن منطقه نیز کافى است و
به دیگر سخن،
حکم به آغاز ماه براى منطقه هاى غربى تر، از ابتداى شبى که پیش روى دارند، اجماعى است. دلیل این معیار نیز بسى روشن است؛ زیرا پیدا شدن هلال در یک جا
به این معناست که ماه
به اندازه اى چرخیده است که باریکه اى از بخش روشن آن
به سوى زمین گردیده و رفته رفته بزرگ تر مى شود. بدین سان، مناطق غربى منطقه هلال، حتماً
به هنگام غروب خویش همان هلال را خواهند داشت که بزرک تر هم شده است.
امّا سخن در معیارنخست،
به این روشنى نیست، تا جایى که برخى پنداشته اند که این معیار، مبهم ونادرست است.
براى نمونه:
(اگر بخواهیم در مسأله رؤیت هلال، بین شهرهاى اسلامى فرق بگذاریم و بگوییم رؤیت هلال براى شهرهاى نزدیک حجت است و براى شهرهاى دور، خیر، با توجه
به این که میزان نزدیکى و دورى ضابطه معینى ندارد، مردم دچار سردرگمى مى شوند و نه تنها مشکلى را حل نمى کند که بر مشکل نیز مى افزاید.)(مجله فقه، ص۲۸۸)
گرچه در عبارتهاى همین نویسنده، گزیده هایى از سخنان فقیهان شیعه و سنّى، براى نمایاندن بى ضابطه بودن نزدیکى شهرها آمده است، ولى باید گفت دقت شایسته در مبانى دیدگاه مشهور، این سردرگمى را از میان مى برد. گفته ایم که معیار آغاز ماه نزد مشهور آن است: هلال ماه در هر منطقه
به هنگام غروب درخور دیدن باشد و روشن است که بازدارنده هاى دیدن، مانند: ابر، مه، غبار، ساختمانهاى بلند و… در این باره مهم نیستند. از سویى دیگر چون هلال ماه هنگامى درخور دیدن مى شود که خورشید با درخشندگى بسیارش بر روشنایى باریک هلال غلبه نکند، بنابراین همواره هلال ماه را
به هنگام غروب تا آغاز اذان مغرب و یا کمى پس از آن مى توان دید و هرچه هلال ماه تازه تر باشد، زمان کم ترى هم در آسمان یک منطقه مى پاید و هرچه زودتر از مغرب آن منطقه غروب کرده و پنهان مى شود. از سویى دیگر مى دانیم که کره زمین، با سرعت معینى بر گرد خویش مى چرخد و هر پانزده درجه از دایره فرضى پیرامون این کره، مسافتى است که با یک ساعت برابراست؛ زیرا همه این کره در بیست و چهار ساعت یک بار برگرد خویش مى چرخد و اگر سیصد و شصت درجه پیرامون آن را بر بیست و چهار تقسیم کنیم، عدد پانزده
به دست مى آید. براى نمونه کشورى مانند ایران که اختلاف ساعت شرقى ترین مرزهاى آن با غربى ترین مناطق آن، حدود یک ساعت است، چیزى در حدود پانزده درجه عرض جغرافیایى را در بردارد. بنابراین، هرگاه هلال ماه در منطقه اى درخور دیدن شود، باید ببینیم که آن هلال چه اندازه بلند است و تا چه زمانى مى پاید. از این نکته با توجه
به آنچه گفته مى توان دریافت که همه منطقه هایى که غروب خورشید آن روزشان با منطقه هلال برابر است، آنان نیز همین هلال را در آسمان خود دارند و حتى منطقه هاى شرقى تر نیز تا جایى که عمر این هلال نشان مى دهد که فى المثل نیم ساعت پیش حادث شده است، پس مناطق شرقى تر تا هفت و نیم درجه، همین هلال را داشته اند. و اگر از عمر این هلال حدود یک ساعت مى گذرد، پس تا پانزده درجه شرقى تر، یعنى مناطقى که ساعتش یک ساعت جلوتر است نیز همین هلال را داشته اند. بنابراین،
به طور معمول مى توان گفت: منطقه هایى تا نیم ساعت و بلکه کمى بیش تر هم، همان هلال را داشتند و مناطق شرقى تر از آن چنین نبوده است. پس معیار نزدیکى شهرها را مى توان این گونه دانست: منطقه هایى که غروب خورشیدشان با منطقه هلال
همزمان بوده و نیز منطقه هایى که فاصله آنها بر حسب درجه عرض جغرافیایى
به اندازه اى نباشد که از زمان پیدایش آن هلال بیش تر باشد.
به کار بستن این معیار، با توجه
به این که هر پانزده درجه عرض جغرافیایى، یک ساعت است، کار دشوارى نیست. بنابراین، هرگاه در منطقه هاى مرکزى ایران، هلال درخور دیدن باشد، براى همه جاى آن ثابت است؛ چرا که شرقى ترین مرزهاى آن با مرکز، حدود نیم ساعت فاصله دارد. این معیارى است که
به طور منطقى از مبناى مشهور مى توان استخراج کرد و سخنان دیگرى که در کتابهاى عامّه آمده، بى پایه و نادرست است.
ییادآورى: درعبارت آقاى خوئى نکته اى وجود دارد که با توجه
به دیدگاه خود ایشان نیازمند اندکى تصحیح است. ایشان پس از آن که شرط همزمانى در شب را یادآور شده است، چنین مى نویسد:
(إنّ هذا إنّما یتجه بالإضافة إلى الأقطار المشارکة لمحلّ الرؤیة فی اللیل… المنطبق طبعاً على النصف من الکرة الأرضیة، دون النصف الآخر الذی تشرق علیه الشمس عند ماتغرب عندنا؛ بداهة أنّ الآن نهار عندهم فلا معنى
للحکم بأنّه أوّل لیلة من الشهر بالنسبة إلیهم.)(بروجردى، ج۲، ص۱۱۹)
سخن ما تنها درباره مناطقى جارى است که با منطقه هلال در شب بودن، مشترک باشند… این نیز
به طور طبیعى بر نیمى از کره زمین صدق مى کند، نه نیمى دیگر که خورشید بر آن مى تابد؛ زیرا روشن است که آن هنگام، نزد آنان روز است و معنى ندارد که درباره آنان
حکم کنیم که شب آغاز ماه است.
بدین سان نزد ایشان، هرگاه هلال درمنطقه اى درخور دیدن باشد، ماه قمرى براى نیمى از کره زمین که در آن لحظه در تاریکى شب باشند، آغاز مى شود و نیم دیگر که روز است، فرداى آن روز، آغاز ماه براى آنان
به شمار مى آید.
شاید از سخنان گذشته ما، اشتباه این نتیجه، حتى بنابر دیدگاه نبود افقها هم روشن شده باشد. بنابر دیدگاه آقاى خوئى باید گفت: هرگاه هلال در منطقه اى درخور دیدن باشد، براى سه چهارم کره زمین، کافى است؛ زیرا نیمى از آن در شب بوده و نیمى از منطقه هاى روشن زمین نیز در بعد از ظهر
به سر مى برند و رفته رفته
به غروب نزدیک مى شوند و با غروب خورشید، حتماً هلال در آسمان آنان نیز درخور دیدن خواهد بود، پس آنان نیز با اختلاف چند ساعت ،
به شب آغاز ماه گام مى نهند. آرى منطقه هایى که در لحظه دیدن هلال، پیش از ظهر خود را مى گذراندند هنگامى
به شب آغاز ماه خویش مى رسند که منطقه هلال، صبح روز نخست را مى گذرانند و بدین سان یک روز اختلاف خواهند داشت. پس تقسیم زمین
به دو نیمه روشن و تاریک دراین دیدگاه و اثبات ماه قمرى براى هریک
به طور جداگانه، نادرست است و در واقع باید همان لحظه هلال را براى سه چهارم زمین، آغاز ماه بدانند.
به نظر مى رسد
اصل این دیدگاه و پیامدهاى نادرست دیگرش، از این جا ریشه مى گیرند که درباره کره زمین و پدید آمدن ساعتهاى مختلف شب و روز و حالتهاى آن باماه، دقت کافى انجام نگرفته است.
یادآورى: در برخى نوشته ها، روایاتى نیز در تأیید دیدگاه مشهور آورده اند، ولى ما در پى بحث گسترده و تفصیلى نیستیم و
به همین اندازه بسنده مى کنیم.
۳ . تأییدهاى دیدگاه غیرمشهور
آنچه در این باره گفته اند، در مقاله (اتحاد و اختلاف افقها در رؤیت هلال) در نُه عنوان دسته بندى شده که برخى را مى توان
به یکدیگر بازگرداند. این عنوانها بدین قرارند:
۱ . وحدت لیلة القدر.
۲ . وحدت عید قربان و فطر.
۳ . جمله اى از دعاى سمات.
۴ . سیره پیامبر.
۵ . علم اخترشناسى.
۶ . مذاق شرع.
۷ . عدم معیار براى دورى و نزدیکى.
۸ .
حرمت روزه در روز عیدفطر و قربان.
۹ . پیامدها.(بروجردى، ص۲۸۲-۲۸۹)
پیام کلى برآمده از همه این عنوانها آن است که وحدت و هماهنگى آغاز و انجام ماه قمرى در همه جاى کره زمین مورد تأیید است. براى نادرست شمردن همه این نُه عنوان همین اندازه کافى است که بدانیم هیچ یک از قائلان
به دیدگاه غیرمشهور نیز نتوانسته اند آشکارا اثبات یا تصریح کنند که ماه قمرى در همه جاى کره زمین در یک لحظه آغاز مى شود و روزها و شبهاى آغاز و انجام آن در همه جا یک سان است. آقاى خوئى که استوارترین سخنان را در این باره گفته است، پاى شرطى را
به میان مى آورد که نتیجه اش اختلاف یک روز در این زمینه است و دیگران که سخن از این شرط نگفته اند ناگزیزند یا آن را بپذیرند و یا
به نتیجه هایى که نادرستى آنها بسى روشن است تن در دهند.
سخن ما این است که هر راهى را برگزینیم، همه کره زمین شب واحدى نخواهد داشت تا آن را شب قدر واحد بنامیم و نیز روز فطر یا قربان. زمین
به خواست ما و متناسب با کم دقتى ما شب و روز خود را نمى گذراند. ما در هر لحظه، همه ساعتهاى یک شب و روز کامل را بر روى کره زمین بالفعل داریم، در هر لحظه هم زمان اذان صبح و هم ظهر و هم شام و نیمه شب و هم مغرب و عصر و… را بالفعل در منطقه هاى گوناگون داریم، چه دیدگاه مشهور را بپذیریم و چه غیرمشهور را، شب قدر را باید با کدام منطقه سنجید که واحد شخصى شود؟
حقیقت آن است که آوردن این تأییدها از سوى کسى چون آقاى خوئى، مایه بسى شگفتى است؛ چرا که ایشان با آوردن شرط همزمانى در شب، کره زمین را
به دو بخش تقسیم مى کند. مسأله یگانگى یا چندگانگى شب قدر و عید فطر و قربان چیزى نیست که در فقه حل شود، این گونه مسائل باید در دانشهاى بلندترى چون عرفان و
حکمت و کاوشهاى قرآنى بررسى شوند. بنابراین، درباره این تأییدها باید گفت: خانه از پاى بست ویران است. دراساس، شب واحد و روز واحد براى همه جاى زمین فرض درستى ندارد تا سخن از وحدت مسلمانان و مذاق شرع و مانند آن بگوییم. این نیز موردى دیگر از کم توجهى و دقت ناکافى، افزون بر آنچه تاکنون در این دیدگاه دیده ایم.
شگفتى دیگر این است که نویسنده
محترم مقاله از دست آوردهاى اخترشناسى
به عنوان مؤید دیدگاه غیر مشهور نام مى برد. اگر این دیدگاه با ضوابط این دانش هماهنگ است، چرا آن را از دلیلها نشماریم؟ دقت در آنچه گذشت
به خوبى نشان مى دهد که معیار آغاز ماه در این دیدگاه برخى از مسلّمات اخترشناسى را زیر پا نهاده و یا دچار تناقض درونى است.
سیره پیامبر نیز سخنى است که در این جا هیچ سودى براى این دیدگاه ندارد؛ چرا که اگر پیامبر(ص)
به استناد گواهى کسانى
حکم به آغاز ماه کرده، با توجه
به وسائل سفر در آن روزگار، حتماً آن گواهان از منطقه نزدیکى خبر مى دادند که براى دیدگاه غیرمشهور سودى ندارد. آرى اگر روایتى جز آنچه گذشت پیدا کنند که پیامبر
به استناد گواهانى که خبر ازهلال در منطقه اى بسیار دور مى دادند، همان لحظه هلال را آغاز ماه اعلام کرده بود، مى توانستیم درباره آن روایت
به بررسى بپردازیم و تازه آن هم دلیل بود و نه مؤید. تأییدهاى دیگر هم یا تکرار است و یا بى نیاز از درازاى سخن.
چکیده سخن
از همه آنچه گفته ایم مى توان این نکته ها را برگرفت:
۱ . درمسأله آغاز ماه قمرى، با بررسى دو دیدگاه
اصلى مى توان
به نتیجه گیرى نهایى پرداخت؛ زیرا برخى از دیدگاهها با روشن شدن نادرستى یک دیدگاه، رخت بر مى بندند.
۲ . نباید پنداشت اختلاف در این است که لحظه پیدا شدن هلال، یک لحظه است یا در منطقه هاى گوناگون تکرار مى شود؛ همه مى پذیرند که هلال در یک لحظه درخور دیدن مى شود. محل
اصلى اختلاف آن است که معیار آغاز ماه قمرى چه هنگامى است. مشهور مى گویند آن گاه که هلال در آسمان هر منطقه درخور دیدن باشد و غیر مشهور مى گویند از لحظه تشکیل هلال، ماه قمرى براى همه جا آغاز مى شود. البته آقاى خوئى همزمانى در شب را شرط مى کند.
۳ . هیچ یک از فقیهان غیر مشهور را نمى یابیم که
به پیامدهاى سخن خویش پاى بند باشد؛ چرا که باید یک روز را هم رمضان بداند و هم شوّال (در جایى که
به هنگام پیدایش هلال، در روشنایى روز باشد).
۴ . اصلاح آقاى خوئى براى معیار غیرمشهور، هم دچار تناقض درونى است و هم دو فطر و دو قربان و دو شب قدر و… را در پى دارد. معیار مرکب ایشان نیز در هیچ روایتى هر چند ضعیف، نیامده است.
۵ . روایاتى که براى اثبات سخن غیرمشهور آورده اند، همگى از موضوع
اصلى بحث بیگانه اند. از آن احادیث چیزى بیش از این بر نمى آید که شمار روزهاى یک ماه قمرى معین در یک سال معین در همه یا بیش تر جاهاى زمین برابراست. اگر ماه ناقص باشد، در بیش تر یا همه جا ناقص است و اگر سى روزه باشد، باز هم در همه جاست. افزون بر این که مى توان این روایات را حمل بر منطقه هاى نزدیک
به هم کرد.
۶ . در اساس، موضوع هلال و آغاز ماه قمرى چیزى نیست که تعبّد شرعى در آن رسیده باشد، وگرنه باید معناى ماه قمرى را در شرع، معناى ویژه رسیده از شارع بدانیم.
۷ . معیار پذیرفته شده نزد مشهور فقیهان این است که هر گاه هلال ماه در آسمان منطقه اى درخور دیدن باشد، ماه در آن منطقه آغاز مى شود و چون مناطق غربى تر نیز حتماً همین هلال را خواهند داشت،
به هنگام غروبشان، ماه قمرى تازه اى را آغاز مى کنند. منطقه هاى دیگرى هم هستند که در غروب خورشید با منطقه هلال همزمانند، این هلال در آن منطقه ها نیز حتماً در خور دیدن است و ماه قمرى براى آنان نیز آغاز مى شود. منطقه هاى شرقى تر نزدیک نیز تا جایى که با توجه
به اندازه هلال و مدت زمان وجودش در آسمان بتوان دریافت که از دقایق پیش هم پیدا بوده است، هلال را در آسمان خویش داشتند و ماه قمرى براى آنان نیز آغاز مى شود.
۸ . مشکلات پدید آمده در چند سال اخیر در کشورمان،
به هیچ یک از این دو دیدگاه بر نمى گردد؛ این دو دیدگاه پس از ثبوت پیدا شدن هلال در یک منطقه، از یکدیگر جدا مى شوند، ولى مشکل این چند سال آن بود که هلال در چه زمانى پیدا مى شود. مشکل در کار سالنامه نگاران بود و نه فقیهان و مردم. این دو دیدگاه درباره راههاى ثبوت هلال مى توانند دیدگاههاى کاملاً همسان داشته باشند. اختلاف این دو در آن است که پس از ثابت شدن هلال با بینه،
حکم حاکم، رؤیت و مانند آنها، آیا ماه قمرى براى همه جا آغاز شده است یا خیر.
۹ . تأییدهایى که براى دیدگاه غیرمشهور، چه در نوشته هاى صاحب (جواهر) و چه آقاى خوئى و چه مقاله (اتحاد و اختلاف افقها در رؤیت هلال) در مجله (فقه) آمده، همگى نابجاست. وحدت فطر و قربان و قدر در هیچ دیدگاهى قابل تحقق نیست و اخترشناسى هم در هیچ جا نپذیرفته است که آغاز ماه قمرى بدان گونه است.
۱۰ . این مسأله از دیرباز در فقه مطرح بوده و نگارنده با بررسى دو دیدگاه و مبانى هر دو، کوشیده است تا با درنگى درخور در این باره
به داورى بپردازد و اگر برخى از ردّ و اثباتها و فراز و نشیبهاى بحث در نوشته هاى دیگر نیز یافت شود، تنها اتفاق است و نه برگرفتن از نوشته هاى دیگران. اندک بودن شمار پى نوشتهاى این مقاله نیز از همین جا سرچشمه مى گیرد که در نگارش این نوشته تلاش بر این نبود که همه گفته ها ونوشته هاى این بحث را درمقاله بازگو کنیم. ارزیابى استدلالها در سرتاسر نوشته جز یکى دو مورد، از نگارنده است، ولى پیش تر و چه بسا بهتر از ما در نوشته ها و کاوشهاى دیگران نیز آمده باشد.
به هر روى امید آن است که این تلاش ناچیز در روشن کردن جنبه هاى مختلف این مسأله فقهى که همگان درهر سال چند بار بدان نیازمندند، سودمند باشد.
منابع:
(۱)سید محسن
حکیم، منهاج الصالحین، با حاشیه شهید صدر، کتاب الصوم، فصل ثابت شدن اول ماه؛
(۲)شهید صدر، الفتاوى الواضحة، ۲۶۲/ ـ ۶۲۸، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، چاپ هفتم، ۱۴۰۱هـ ق؛
(۳)شیخ مرتضى بروجردى، مستند العروة الوثقى، تقریرات درس صوم آیت اللّه خویى؛
(۴)سید محمد حسین حسینى تهرانى، رسالة حول مسألة رؤیة الهلال ۸۱/؛
(۵)نشریه اندیشه هاى نو در علوم اسلامى، شماره ۱، بهار ۱۳۵۹، مقاله (بحث حول اختلاف البلدان فی رؤیة الهلال)، عبداللّه جوادى آملى، تقریر د۶رسهاى سید محمد داماد؛
(۷) ملا احمد نراقى، مستند الشیعة، چاپ کتابخانه آقاى مرعشى نجفى قم، ۱۴۰۵ هـ ق؛
(۸) سید محسن
حکیم، مستمسک العروة الوثقى، دار الکتب العلمیة، قم؛
(۹)شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعة، چاپ اسلامیه، تهران؛
(۱۰)مجله فقه شماره دوم، زمستان ۱۳۷۳، مقاله اتحاد و اختلاف افقها در ثبوت رؤیت هلال؛