• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مفهوم سعادت و لذت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عنوان موضوع اصلي: اخلاق
عنوان موضوع فرعي اول: فلسفه اخلاق
عنوان موضوع فرعي دوم: سعادت
زبان: فارسي
نام خانوادگي نويسنده: آية الله مصباح يزدي
عنوان مقاله: مفهوم سعادت و لذت
چكيده مقاله: متن مقاله: يكى از مباحث مهم علم اخلاق مقوله‌ء سعادت و لذت است و اينكه سعادت چيست؟ و لذت كدام است مقوله‌اى است كه ذهن علماى اخلاق را به خود مشغول داشته است. در اين نوشته به تعريف سعادت و لذت از منظر قرآن پرداخته مى‌شود.
در توضيح مفهوم سعادت، مى‌توان گفت: سعادت و لذت خيلى به هم نزديك و قريب الافق هستند و عمده تفاوت آن دو در اين است كه لذت در موارد لحظه‌اى و كوتاه مدت نيز بكار مى‌رود ولى، سعادت صرفاً در مورد لذتهاى پايدار يا نسبتاً پايدار كاربرد دارد. مثلاً، هيچ گاه درباره كسى كه غذاى لذيذى را مى‌خورد و براى لحظاتى از آن لذت مى‌برد مفهوم سعادت را بكار نمى‌برند، بلكه مى‌گويند: از خوردن غذا لذت برد.
پس در سعادت، لذت پايدار نهفته است و اگر ممكن بود كسى در زندگى هميشه لذت ببرد او كاملاً سعادتمند بود؛ ولى، از آنجا كه زندگى خالى از درد و رنج وجود ندارد مى‌توان گفت: سعادتمند در اين جهان كسى است كه لذتهاى وى از نظر كيفيت يا كميت نسبت به درد و رنجهايش برترى و فزونى دارد و در آن، دو ويژگى لحاظ مى شود:
۱. برترى از جهت كيفى.
۲. دوام از جهت كمى.
قرآن نيز در مقايسه بين لذتهاى دنيوى و اخروى به منظور دعوت به سوى آخرت و تشويق ايشان به حركت در مسير سعادت معنوى با تعبيراتى نظير:
والاخرْ خير و ابقى. [۱]     يعنى زندگى آخرت بهتر و با دوام‌تر است.
بر اين دو ويژگى تاءكيد دارد و پيوسته اين حقيقت را گوشزد مى‌كند كه لذت آخرت از لذت دنيا از نظر كيفى بهتر، و به لحاظ كمى پايدارتر است.
مفهوم سعادت فقط در يك مورد از قرآن به شكلى مناسب با بينش وسيع الهى درباره انسان بكار رفته است. خداوند در اين باره مى‌فرمايد:
فمنهم شقى و سعيد فاما الذين شقوا ففى النارلهم فيها زفير و شهيق. خالدين فيها ما دامت السموات و الارض الا ماشاء ربك ان ربك فعال لما يريدو اما الذين سعدوا ففى الجنْ خالدين فيها ما ذامت السموات و الارض الا ماشاء ربك عطاء غير مجذوذ. [۲]    
مردم دو دسته هستند بدبخت و خوشبخت: شقاوتمندان تا آسمان و زمين هست در آتش جاودان بمانند مگر آنكه پروردگار تو خواهد او هر چه خواهد مى‌كند. و سعادتمندان مادام كه آسمان و زمين هست در بهشت جاودان بمانند مگر آنچه خداى تو خواهد كه اين ، بخششى قطع نشدنى است.
بنابراين، اگر براساس بينش الهى و از دريچه معارف قرآنى، زندگى انسان را مورد توجه قرار دهيم زندگى دنيوى او در كل چيزى به حساب نمى‌آيد. كسى كه الى الابد در آتش خواهد بود بر فرض كه همه عمر را در اين دنياى زودگذر غرق در لذت باشد چگونه مى‌توان گفت: چنين شخصى سعادتمند است؟ و بر عكس هرگاه كسى در جهان ابدى خوشبخت باشد و به گفته قرآن جاودانه در بهشت زندگى كند حتى اگر تمام لحظات عمر كوتاه دنيا را در شكنجه به سر برد سعادتمند خواهد بود و در كل، آن رنج دنيوى، چيزى به حساب نمى‌آيد.
بنابراين، ملاك سعادت و شقاوت در بينش انسانى اسلامى، لذت و رنج ابدى است، به اين معنا كه اسلام در معناى سعادت و شقاوت تغييرى نمى‌دهد و در اين زمينه مفهوم جديدى مطرح نمى‌كند كه از دسترس درك و فهم مردم به دور باشد؛ بلكه، سعادت را به همان معنى رايج لذت پايدارتر و شقاوت را به معنى عرفى رنج و الم بيشتر مى‌داند ولى در مصداق آن دو، تغيير مى‌دهد و چون لذايذ و آلام دنيوى دوام و ثباتى ندارد لذايذ و آلام ابدى جهان آخرت را به عنوان مصاديق صحيح و حقيقى سعادت و شقاوت مطرح مى‌كند.
واژه فلاح به معناى رستگارى به كار مى‌رود: رستن از گرفتاريها و رنجها و موانع و رسيدن به هدف و مطلوب انسان در راه رسيدن به مقصد و هدف خود، پيوسته با موانع و گرفتاريها و دشمنانى درگير است ولى با تلاش و جهاد مى‌تواند اين گرفتاريها را بر طرف سازد و موانع را از سر راه برداشته به هدف و مطلوب خويش نايل شود كه در اين صورت مى‌گويند: رستگار شد، يعنى رست و رها شد يا راحت شد و بر دشمن چيره گرديد. در چنين مواردى از واژه فلاح استفاده مى‌شود.
قرآن نيز در مواردى واژه فلاح را بكار برده است. از آن جمله، روزى كه بنا بود ساحران فرعون به دستور وى در برابر موسى خودنمايى و عرض اندام كنند، قرآن نقل مى‌كند كه فرعون براى تشويق و دلگرمى به آنان گفت:
و قد افلح اليوم من استعلى. [۳]    
امروز آن كسى كه چيره شود رستگار خواهد شد.
و به جاى پيروزى و چيره شدن بر خصم واژه افلح را بكار مى‌برد چنانكه در زمينه معنوى نيز درباره‌ء كسانى كه از رنج و گرفتارى دنيا رهيده و در صحنه‌ء ديگرى به آسودگى وارد مى شوند از همين واژه افلح استفاده شده و به آياتى بر مى‌خوريم.
مثل اين آيه كه مى‌گويد:
قد افلح من تزكى. [۴]    
عنى: هر آينه پاكان رستگار شدند.
و آيه‌اى كه مى‌گويد:
قد افلح من زكيها. [۵]    
يعنى: هر كه در پاكى آن (نفس) كوشيد رستگار شد.
و در آيه‌ء اول سوره‌ء موءمنون مى‌گويد:
قد افلح الموءمنون. [۶]    
يعنى: هر آينه اهل ايمان رستگار شدند.
آرى تزكيه و تهذيب نفس براى رسيدن انسان به فلاح و رستگارى نه تنها موءثر است بلكه راه منحصر به فرد خواهد بود. چنانكه در آيات ديگرى به عنوان نتيجه‌ء عبادات و غايت كارهاى شايسته انسان مطرح شده و همراه با كلمه‌ء لعل بكار برده شده است، مثل آنجا كه مى‌فرمايد:
و اذكروا الله كثيراً لعلكم تفلحون. [۷]    
يعنى: بسيار خدا را بياد آريد شايد رستگار شديد و آيه‌اى كه مى‌فرمايد:
و اتقو الله لعلكم تفلحون. [۸]    
يعنى: از خدا بترسيد تا رستگار شويد.
در اينگونه موارد كه خداوند مى‌خواهد مردم را وادار به تقوا، به ذكر خدا، به اجتناب از معاصى كند، با استفاده از جمله‌ء لعلكم تفلحون بيان مى‌كند كه هدف نهايى انسان فلاح است و به انسان مى‌آموزد كه براى رسيدن به آن بايد اين كارهاى خوب را انجام دهد و آن كارهاى زشت را ترك كند.
قرآن فلاح و رستگارى را به عنوان هدف از انجام كارهاى خوب مطرح مى‌كند كه همه كارهاى عبادى و افعال شايسته را براى رسيدن به آن بايد انجام داد؛ ولى، هيچ گاه بارى خود فلاح ، هدف و غايت ديگرى بيان نمى‌كند و نمى‌گويد: كه اگر كسى به فلاح رسيد چه مى‌شود چون در وراى فلاح و رستگارى هدف ديگرى و غايت گرانبهاتر و پرارزش‌ترى وجود ندارد. فى‌المثل؛ در قرآن به آياتى بر مى‌خوريم نظير:
فاعبدنى و اقم الصلوْ لذكرى. [۹]    
يعنى: و مرا ستايش كنى و فعاز را براى ياد من بپا دار.
و نظير ان الصلوْ تنهى عن الفحشاء و المنكر و لذكر الله اكبر. [۱۰]    
يعنى: هر آينه‌ء نماز آدمى را از زشتى و بد باز مى‌دارد و بزرگترين ياد خدا است.
كه در آنها ذكر خدا دروى گزيدن از فحشا و منكر به عنوان هدف نماز مطرح گرديده است و آيه‌ء:
و اذكرو الله كثيراً لعلكم تفلحون. [۱۱]    
يعنى: و خدا را بسيار ياد كنيد شايد رستگار شديد.
كه برا ذكر خداوند كه در آيات گذشته به عنوان هدف نماز مطرح شده بود به نوبه‌ء خود رسيدن به فلاح و رستگار شدن را به عنوان هدف مطرح مى‌كند؛ ولى، در هيچ يك از آيات قرآن نمى‌توان جمله اى را پيدا كرد كه براى خود فلاح چيز ديگرى به عنوان هدف آن معرفى شده و مثلاً بگويد: افلحوا لعلكم كذا به فلاح برسيد تا چنين و چنان شود. و ما از اين برخورد، نتيجه مى‌گيريم كه فلاح، هدف نهايى و مطلوب ذاتى است مثل سعادت كه تعبير ديگرى از هدف است كلمه فوز هم به معناى كاميابى و رسيدن به مطلوب است اعم از مطلوب مادى و معنوى. گمشده‌ء انسان در دنيا زندگى ابدى و لذت جاودانى است و مشكلات موقت را براى رسيدن به آن تحمل مى‌كند و هنگامى كه به آن زندگى ابدى و لذت هميشگى رسيد كامياب شده و به فوز و فلاح رسيده است. قرآن كريم در آياتى واژه فوز را با تعابير مختلف بكار برده است در جايى مى‌گويد لهم جنات تجرى من تحتها الانهار ذلك الفوز الكبير [۱۲]     عنى: براى كسانيكه ايمان آورده‌اند و كارهاى شايسته انجام داده‌اند بهشتهايى است كه در آن نهرهايى جارى است و آن كاميابى بزرگى است و در آيه‌ء ديگرى چنين آمده است كه:
رضى الله عنهم و رضوا عنه ذلك الفوز العظيم. [۱۳]    
يعنى: خدا از آنان راضى و آنان نيز از خدا راضى هستند و اين كاميابى بزرگى است.
و در برخى ديگر از آيات ، تعبيرى متفاوت با تعبير فوق را مورد استفاده قرار داده و مى‌گويد:
الذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا فى سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجْ عندالله و اولئك هم الفائزون يبشرهم ربهم برحمْ منه و رضوان و جنات لهم فيها نعيم مقيم خالدين فيها... [۱۴]    
كسانى كه ايمان آوردند و در راه خدا هجرت و با اموال و جانهاشان جهاد كردند در برترى در پيشگاه خدا بزرگترند و آنان خود رستگارانند پروردگارشان به رحمتى از جانب خويش و خرسندى و باغهائى برايشان كه در آنها نعمتهاى ماندگار است در آنها جاودان شوند مژده شان دهد
پاورقى
[۱۵]    . كتاب اخلاق در قرآن ج۱ ص
[۱۶]    . اعلى ۱۷.
[۱۷]    . هود ۱۰۸ و ۱۰۵.
[۱۸]    . طه ۶۴.
[۱۹]    . اعلى ۱۴.
[۲۰]    . شمس ۹.
[۲۱]    . موءمنون ۱.
[۲۲]    . جمعه ۱۰.
[۲۳]    . آل عمران ۱۳۰.
[۲۴]    . طه ۱۴.
[۲۵]    . عنكبوت ۴۵.
[۲۶]    . انفال ۴۵.
[۲۷]    . بروج ۱۱.
[۲۸]    . مائده ۱۱۹.
[۲۹]    . توبه ۲۱ و ۲۰.
پيوند مرتبط: تاريخ بارگذاري: ۱۳۸۹/۰۹/۱۴



جعبه ابزار