• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مقالات مسلمی 2

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آيات حُبّ الهي

آيات صفت حُبّ

(آيات حُبّ الهي)

(آيات مربوط به صفت دوستى و عدم دوستى خدا با افراد)

در قرآن کريم فعل ثلاثى مجرد واژه حب به کار نرفته است؛ ولى مصدر آن از ابواب افعال، تفعيل و استفعال آمده، و استعمال شايع آن از باب افعال است. واژه حب و مشتقات آن ۸۲ بار در قرآن آمده است که در اين ميان، برخى از آيات بيانگر صفت حب خداوند است که خداوند چه چيزها و چه اشخاصى را دوست دارد و يا اين که چه چيزها و چه افراد و گروه‌هايى را دوست ندارد.

براساس آيات قرآن، خداوند گروه‌هاى ذيل را دوست دارد:

۱. محسنين: نيکوکاران (بقره// ۱۹۵؛ آل‌عمران// ۱۳۴؛ …) ؛

۲. توابين: توبه‌کنندگان (بقره// ۲۲۲) ؛

۳. متطهرين: پاکيزگان (بقره// ۲۲۲) ؛

۴. متقين: پرهيزگاران (آل‌عمران// ۷۶) ؛

۵. صابران (آل‌عمران// ۱۴۶) ؛

۶. متوکّلين (آل‌عمران// ۱۵۹) ؛

۷. مقسطين: عدالت‌پيشگان (مائده// ۴۲) ؛

۸. مجاهدين (صف// ۴) ؛

۹. مطيعان و پيروان راستين انبيا (آل‌عمران// ۳۱)

در مقابل، خداوند صفات و گروه‌هايى را دوست ندارد:

۱. معتدين: تعدّى‌کنندگان (بقره// ۱۹۰) ؛

۲. مفسدان (مائده// ۶۴) ؛ فساد (بقره// ۲۰۵) ؛

۳. کافران (آل‌عمران// ۳۲) ؛ کفار اثيم: ناسپاس گناهکار (بقره// ۲۷۶) ؛

۴. ظالمان (آل‌عمران// ۵۷ و ۱۴۰) ؛

۵. مختال فخور: متکبّر فخرفروش (نساء// ۳۶) ؛

۶. خوان اثيم: خيانت‌پيشه گناه‌کار (نساء// ۱۰۷) ؛ خوان کفور: خيانتکار ناسپاس (حج// ۳۸) ؛ خائنان (انفال// ۵۸) ؛

۷. مسرفان (انعام// ۱۴۱) ؛

۸. مستکبران (نحل// ۲۳) ؛

۹. فرحين: شادى‌کنندگان مغرور (قصص// ۷۶) ؛

۱۰. جهر بالسوء: آشکار کردن بدي‌هاى ديگران (نساء// ۱۴۸) .
[۱]     قرشي بنابي ، علي اكبر ، ۱۳۰۷ -;قاموس قرآن;جلد۲;صفحه ۹۳
[۲]     مصطفوي ، حسن،۱۲۹۴-۱۳۸۴.;التحقيق فى كلمات القرآن;جلد۲;صفحه (۱۵۹-۱۶۲)
[۳]     سيوطي ، عبد الرحمان بن ابي بكر ، ۸۴۹ - ۹۱۱ق.;الاتقان فى علوم القرآن;جلد۳;صفحه ۲۲
••••••••••••••••••••••••••••••••
آيات حرمت خمر

آيات خمر

(آيات حرمت خمر)

(آيات مربوط به حکم تحريم شراب)

مفسران، چهار آيه قرآن را مربوط به حکم تحريم شراب دانسته‌اند:

۱. (وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِيلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَراً وَ رِزْقاً حَسَناً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ) ؛ «و از ميوه‌هاى درختان نخل و انگور مسكرات (ناپاك) و روزى خوب و پاكيزه مى‌گيريد در اين روشنى است براى جمعيتى كه انديشه مى‌كنند‌» (نحل// ۶۷) .

۲.((يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى‌ حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ وَ لا جُنُباً إِلاَّ عابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى‌ تَغْتَسِلُوا وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضى‌ أَوْ عَلى‌ سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَفُوًّا غَفُوراً) ؛ «اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد در حالى كه مست هستيد به نماز نزديك نشويد تا بدانيد چه مى‌گوئيد و همچنين هنگامى كه جنب هستيد، مگر اينكه مسافر باشيد، تا غسل كنيد، و اگر بيماريد يا مسافر و يا) قضاى حاجت كرده‌ايد و يا با زنان آميزش جنسى داشته‌ايد و در اين حال آب (براى وضو و غسل) نيابيد با خاك پاكى تيمم كنيد، به اين طريق كه صورتها و دستها را با آن مسح كنيد، خداوند بخشنده و آمرزنده است» (نساء// ۴۳) .

۳.((يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما وَ يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ) ؛ «درباره شراب و قمار از تو سؤال مى‌كنند، بگو: ) در آنها گناه و زيان بزرگى است، و منافعى (از نظر مادى) براى مردم در بر دارد، (ولى) گناه آنها از نفعشان بيشتر است. و از تو مى‌پرسند چه چيز انفاق كنند؟ بگو: از ما زاد نيازمندى خود. اين چنين خداوند آيات را براى شما روشن مى‌سازد، شايد انديشه كنيد!» (بقره// ۲۱۹) .

۴.((يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ) ؛ «اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد شراب و قمار و بتها و از لام (كه يك نوع بخت‌آزمايى بوده) پليدند و از عمل شيطانند از آنها دورى كنيد تا رستگار شويد» (مائده// ۹۰) . )

شرابخوارى و ميگسارى در زمان جاهليت و قبل از ظهور اسلام فوق العاده رواج داشت و به صورت يك بلاى عمومى در آمده بود، تا آنجا كه بعضى از مورخان مى‌گويند عشق عرب جاهلى در سه چيز خلاصه مى‌شد: شعر و شراب و جنگ!، و نيز از روايات استفاده مى‌شود كه حتى بعد از تحريم شراب مساله ممنوعيت آن براى بعضى از مسلمانان فوق العاده سنگين و مشكل بود، تا آنجا كه مى‌گفتند:

«ما حرم علينا شى‌ء أشدّ من الخمر: هيچ حكمى بر ما سنگين تر از تحريم شراب نبود».

روشن است كه اگر اسلام مى‌خواست بدون رعايت اصول روانى و اجتماعى با اين بلاى بزرگ عمومى به مبارزه برخيزد ممكن نبود، و لذا از روش تحريم تدريجى و آماده ساختن افكار و اذهان براى ريشه كن كردن ميگسارى كه به صورت يك عادت ثانوى در رگ و پوست آنها نفوذ كرده بود، استفاده كرد، به اين ترتيب كه نخست در بعضى از سوره‌هاى مكى (آيه ۶۷ سوره نحل) اشاراتى به زشتى اين كار نمود. «سكر» گرچه در لغت معانى مختلفى دارد، ولى در آيه ۶۷ سوره نحل به معناي مسكرات و مشروبات الكلى است، و معناي مشهور آن همين است. قرآن در اين آيه هرگز اجازه شراب سازى از خرما و انگور نداده بلكه با توجه به اينكه مسكرات را در مقابل رزق حسن قرار داده اشاره كوتاهى به تحريم خمر و نامطلوب بودن آن نموده است، بنا بر اين نياز به اين نداريم كه بگوييم اين آيه قبل از نزول تحريم شراب نازل شده و اشاره‌اى به حلال بودن آن است، بلكه به عكس، آيه، اشاره به حرام بودن آن مى‌كند و شايد اولين اخطار در زمينه تحريم خمر باشد.

ولى از آنجا که عادت زشت شرابخورى از آن ريشه‌دارتر بود كه با اين اشاره‌ها ريشه‌كن شود، بعلاوه شراب بخشى از درآمدهاى اقتصادى آنها را نيز تامين مى‌كرد لذا هنگامى كه مسلمانان به مدينه منتقل شدند و نخستين حكومت اسلامى تشكيل شد، دومين دستور در زمينه منع شرابخوارى به صورت قاطعترى نازل گشت، تا افكار را براى تحريم نهايى آماده‌تر سازد، در اين موقع بود كه آيه ۲۱۹ سوره بقره نازل گرديد، در اين آيه ضمن اشاره به منافع اقتصادى مشروبات الكلى براى بعضى از جوامع همانند جامعه جاهليت، اهميت خطرات و زيانهاى بزرگ آن را كه به درجات از منافع اقتصادى آن بيشتر است يادآورى مى‌شود.

به دنبال آن در آيه ۴۳ سوره نساء به مسلمانان صريحا دستور داده شد كه در حال مستى هرگز نماز نخوانند تا بدانند با خداى خود چه مى‌گويند. البته مفهوم اين آيه آن نبود كه در غير حال نماز، نوشيدن شراب مجاز بود، بلكه برنامه همان برنامه تحريم تدريجى و مرحله به مرحله بود، و به عبارت ديگر اين آيه نسبت به غير حال نماز ساکت بود و صريحا چيزى نمى‌گفت.

آشنايى مسلمانان به احكام اسلام و آمادگى فكرى آنها براى ريشه‌كن ساختن اين مفسده بزرگ اجتماعى كه در اعماق وجود آنها نفوذ كرده بود، سبب شد كه در آيه ۹۰ سوره مائده دستور نهايى با صراحت كامل و بيان قاطع كه حتى بهانه‌جويان نيز نتوانند به آن ايراد گيرند نازل گرديد.
[۴]     زرقاني ، محمد عبد العظيم ، ۱۹۴۸- م.;مناهل العرفان فى علوم القرآن;جلد۱;صفحه ۱۰۱
[۵]     مكارم شيرازي ، ناصر ، ۱۳۰۵ -;تفسير نمونه;جلد۲;صفحه ۱۱۸
[۶]     همان;جلد۳;صفحه ۳۹۶
[۷]     همان;جلد۵;صفحه ۷۰
[۸]     همان;جلد۱۱;صفحه ۲۹۰
•••••••••••••••••••••••••••••••••••
آيات حضور الهي

آيات صفت حضور

(آيات حضور الهي)

(آيات بيانگر حضور الهى در همه جا)

يکى از صفات الهى، حضور است؛ يعنى خداوند سبحان در همه جا حاضر و شاهد مخلوقات و اعمال آن‌ها است؛ به عبارت ديگر، عالم هستى محضر او است و چيزى از او غايب نيست. آيات بازگو کننده صفت حضور الهى را آيات صفت حضور مى‌نامند. اين آيات در قرآن فراوانند که تنها به چند نمونه از آن‌ها اشاره مى‌شود:

۱. آيه ۴ سوره حديد:((وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ) ؛ ) و هر كجا باشيد او با شماست و خدا به هر چه مى‌كنيد بيناست.

۲. آيه ۷ سوره مجادله:((مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِن ذَلِكَ وَلَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا) ؛ )هيچ گفتگوى محرمانه‌اى ميان سه تن نيست مگر اينكه او چهارمين آنهاست و نه ميان پنج تن مگر اينكه او ششمين آنهاست و نه كمتر از اين [۹]     و نه بيشتر مگر اينكه هر كجا باشند او با آنهاست.

۳. آيه ۳ سوره حديد:((هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ) ؛ )اوست اول و آخر و ظاهر و باطن و او به هر چيزى داناست.

همچنين آيات صفت قرب، آيات صفت وجه و مانند آن نيز بيانگر حضور الهى است.

در تبيين مفهوم حضور خداوند در تمام هستى گفته شده: خداوند واجب‌الوجود است و وجود هر موجود ممکن، از ناحيه او است و بى‌شک فيض هستى امکانى و موجودات ممکن، از ناحيه واجب‌الوجود است. بنابراين، خداوند سبحان که ذات واجب‌الوجود و هستى بخش ماهيات است به هر ماهيتى از وجود آن ماهيت نزديک‌تر و با او هست. در بياني ديگر، حضور و معيت خداوند سبحان را احاطه قيومى و احاطه قدرت و حاکميت او بر موجودات دانسته‌اند.

برخى از طرفداران تجسيم، از ظواهر آياتِ صفت حضور و مانند آن استفاده جسميت و حضور فيزيکى کرده‌اند، که اين پندار با اعتقادات ضرورى مسلمانان و نيز با آيات محکمى همانند: (لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الأَبْصَارَ…)((انعام// ۱۰۳) ،)(لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ)((شوري// ۱۱) و مانند آن سازگار نيست و پندارى باطل است.)
[۱۰]     سيوطي ، عبد الرحمان بن ابي بكر ، ۸۴۹ - ۹۱۱ق.;الاتقان فى علوم القرآن;جلد۳;صفحه ۲۳
[۱۱]     قرشي بنابي ، علي اكبر ، ۱۳۰۷ -;قاموس قرآن;جلد۱;صفحه ۱۵۱
[۱۲]     مصطفوي ، حسن،۱۲۹۴-۱۳۸۴.;التحقيق فى كلمات القرآن;جلد۲;صفحه (۲۵۶-۲۵۸)
[۱۳]     مكارم شيرازي ، ناصر ، ۱۳۰۵ -;پيام قرآن , روش تازه اى درتفسير موضوعى قرآن;جلد۳;صفحه (۲۵۵-۲۶۹)
••••••••••••••••••••••••••••
آيات حياي الهي

آيات صفت حياء

(آيات حياي الهي)

(آيات مشتمل بر صفت حيا در مورد خداوند)

در قرآن کريم، صفت حيا به صورت اثباتي در مورد خداوند استعمال نشده، ولي در دو آيه، به صورت سلبي آمده، يعني ترک برخي افعال توسط خداوند- به سبب حيا کردن- را مردود شمرده است:

۱. (إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقِينَ) ؛ «خداوند از اينكه مثال (به موجودات ظاهرا كوچكى مانند) پشه و حتى بالاتر از آن بزند شرم نمى‌كند (در اين ميان) آنها كه ايمان آورده‌اند مى‌دانند حقيقتى است از طرف پروردگارشان، و اما آنها كه راه كفر را پيموده‌اند (اين موضوع را بهانه كرده) و مى‌گويند منظور خداوند از اين مثل چه بوده است؟ ! (آرى) خدا جمع زيادى را با آن گمراه و عده كثيرى را هدايت مى‌كند ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مى‌سازد» (بقره// ۲۶) .

۲.((يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلى‌ طَعامٍ غَيْرَ ناظِرِينَ إِناهُ وَ لكِنْ إِذا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذلِكُمْ كانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَ اللَّهُ لا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيماً) ؛ «اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! در بيوت پيامبر داخل نشويد مگر به شما اجازه براى صرف غذا داده شود بر اينكه قبل از موعد نيائيد و     در انتظار وقت غذا ننشينيد، اما هنگامى كه دعوت شديد داخل شويد و وقتى غذا خورديد پراكنده شويد، و (بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشينيد، اين عمل پيامبر را ناراحت مى‌كرد ولى او از شما شرم مى‌كند، اما خداوند از (بيان) حق شرم ندارد، و هنگامى كه چيزى از وسائل زندگى (به عنوان عاريت) از آنها (همسران )

پيامبر) مى‌خواهيد از پشت پرده بخواهيد، اين كار دلهاى شما و آنها را پاكتر مى‌دارد، و شما حق نداريد رسول خدا را آزار دهيد و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسرى خود در آوريد كه اين كار نزد خدا عظيم است‌» (احزاب// ۵۳) .

سيوطي به علما نسبت مي‌دهد که هر صفتي که اتصاف خداوند به آن به نحو حقيقت، محال باشد، در صورت استعمال در نصوص بايستي به لوازم آن صفت- که اختصاص به ممکنات و موجودات مادي ندارد- تفسير گردد. وي کلام فخر رازي در اين مورد را چنين حکايت مي‌کند: همه اعراض نفساني - يعنى رحمت و فرح و سرور و غضب و حياء و مكر و استهزاء- داراي مبادي و غايات هستند، مثلاً مبدأ غضب، غليان خون در قلب است، و غايت آن، اراده ضرر رساندن به فرد مورد غضب است، پس لفظ غضب در حق خداوند بر مبادي آن، يعني غليان خون در قلب حمل نمي‌شود، بلکه بر غرض آن- که اراده اضرار است- حمل مي‌شود، و همچنين، مبدأ حياء- يعني انكسار حاصل در نفس- در مورد خداوند منتفي است اما غرض و غايت آن- که همان ترك فعل است- در مورد خداوند هم جاري است. پس وقتي مي‌گوييم خداوند از فلان کار حيا مي‌کند يعني آن را انجام نمي‌دهد.

صاحب کتاب التحقيق في كلمات القرآن الكريم هم پس از نقل کلمات اهل لغت در هم ريشه بودنِ استحياء و حيات، استحياء را به معناي حفظ نفس از ضعف و نقص، و دوري از عيب و هر نوع زشتي، و طلب سلامتي و مطلق حيات، و ضد وقاحت مي‌داند، و در باره دو آيه فوق مي‌گويد: از آنجا که حق، داراي كمال و سلامت و حيات است، و هيچ نقطه ضعف و عيبي در آن نيست که موجب استحياء گردد، پس استحياء در مورد ترک حق روا است نه در ذکر حق.
[۱۵]     سيوطي ، عبد الرحمان بن ابي بكر ، ۸۴۹ - ۹۱۱ق.;الاتقان فى علوم القرآن;جلد۳;صفحه ۲۳
[۱۶]     زركشي ، محمد بن بهادر ، ۷۴۵ - ۷۹۴ق;البرهان فى علوم القرآن(باحاشيه);جلد۲;صفحه (۷۸-۸۰)
[۱۷]     مصطفوي ، حسن،۱۲۹۴-۱۳۸۴.;التحقيق فى كلمات القرآن;جلد۲;صفحه ۳۳۸
[۱۸]     طبرسي ، فضل بن حسن ، ۴۶۸ - ۵۴۸ق;مجمع البيان فى تفسيرالقرآن;جلد۱;صفحه ۱۶۵
••••••••••••••••••••••••••••••••••
آيات رجاء

اميد بخش ترين آيه

(آيات رجاء)

(آيات موجب اميدوارى بندگان به رحمت الهى)

برخى از دانشمندان علوم قرآنى در بيان فضايل و ويژگى‌هاى آيات قرآن به ذکر خصوصياتى مثل آيات متضمن عدل، حکمت، بيم، اميد و… و همچنين «ترساننده ترين آيه»، «حزن آور ترين آيه»، «جامع ترين آيه»، «حکيمانه ترين آيه» و… پرداخته‌اند.

مراد از آيات اميد، آن دسته از آياتى است که در آن از رحمت خداوند نسبت به بندگانش سخن رفته است و از اين رو موجب اميدوارى بندگان گناهکار مى‌باشد. از آيات متعددى به عنوان مصداق آيات اميد نام برده شده است، اما در مورد اين که کدام آيه اميدآورترين آيه مى‌باشد اقوال مختلفى نقل شده است که برخى از آنها ذکر مى‌شود:

۱. زمر، آيه ۵۳:((قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ) ؛ )بگو‌اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‌روى روا داشته‌ايد از رحمت‌خدا نوميد مشويد در حقيقت‌خدا همه گناهان را مى‌آمرزد كه او خود آمرزنده مهربان است؛

۲. بقره، آيه ۲۶۰:(()… قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى…) ؛ فرمود: (مگر ايمان نياورده‌اى‌؟) گفت‌: (چرا، ولى تا دلم آرامش يابد.) ؛

۳. ضحى، آيه ۵:((وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى) ؛ )و بزودى پروردگارت تو را عطا خواهد داد تا خرسند گردى؛

۴. نساء، آيه ۴۸:((إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ)…) ؛ مسلما خدا اين را كه به او شرك ورزيده شود نمى‌بخشايد؛

۵. نور، آيه ۲۲:((وَلَا يَأْتَلِ أُوْلُوا الْفَضْلِ مِنكُمْ وَالسَّعَةِ)…) ؛ و سرمايه‌داران و فراخ‌دولتان شما نبايد از دادن [۱۹]     دريغ ورزند؛

۶. توبه، آيه ۱۰۲:((وَآخَرُونَ اعْتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُواْ عَمَلاً صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا)…) ؛ و ديگرانى هستند كه به گناهان خود اعتراف كرده و كار شايسته را با [۲۰]     ديگر كه بد است درآميخته‌اند؛

۷. احقاف، آيه ۳۵:((... فَهَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ) ؛ )پس آيا جز مردم نافرمان هلاكت‌خواهند يافت؛

۸. رعد، آيه ۶:((... وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِّلنَّاسِ عَلَى ظُلْمِهِمْ)…) ؛ و به راستى پروردگار تو نسبت به مردم با وجود ستمشان بخشايشگر است؛

۹. بلد، آيات ۱۵ و ۱۶:((يَتِيمًا ذَا مَقْرَبَةٍ أَوْ مِسْكِينًا ذَا مَتْرَبَةٍ) ؛ )به يتيمى خويشاوند. يا بينوايى خاك‌نشين؛

۱۰. إسراء، آيه ۸۴:((قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ...) ؛ )بگو هر كس بر حسب ساختار و بدنى     خود عمل مى‌كند؛

۱۱. سبأ، آيه ۱۷:((... وَهَلْ نُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ) ؛ )و آيا جز ناسپاس را به مجازات مى‌رسانيم؛

۱۲. طه، آيه ۴۸:((إِنَّا قَدْ أُوحِيَ إِلَيْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَى مَن كَذَّبَ وَتَوَلَّى) ؛ )در حقيقت به سوى ما وحى آمده كه عذاب بر كسى است كه تكذيب كند و روى گرداند؛

۱۳. شورى، آيه ۳۰:((وَمَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ) ؛ )و هر [۲۲]     مصيبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و [۲۳]     از بسيارى درمى‌گذرد؛

۱۴. أنفال، آيه ۳۸:((قُل لِلَّذِينَ كَفَرُواْ إِن يَنتَهُواْ يُغَفَرْ لَهُم مَّا قَدْ سَلَفَ...) ؛ )به كسانى كه كفر ورزيده‌اند بگو اگر بازايستند آنچه گذشته است برايشان آمرزيده مى‌شود؛

۱۵. بقره، آيه ۲۸۲ (آيه دَين) : (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَّيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ …) ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، هر گاه به وامى تا سررسيدى معين‌، با يكديگر معامله كرديد، آن را بنويسيد. و بايد نويسنده‌اى (صورت معامله را) بر اساس عدالت‌، ميان شما بنويسد.
[۲۴]     زركشي ، محمد بن بهادر ، ۷۴۵ - ۷۹۴ق;البرهان فى علوم القرآن(باحاشيه);جلد۱;صفحه (۴۴۶-۴۴۸)
[۲۵]     سيوطي ، عبد الرحمان بن ابي بكر ، ۸۴۹ - ۹۱۱ق.;الاتقان فى علوم القرآن;جلد۴;صفحه (۱۴۸-۱۵۲)
[۲۶]     سخاوي ، علي بن محمد ، ۵۵۸-۶۴۳ق.;جمال القراء و كمال الاقراء;جلد۱;صفحه ۲۴۷
•••••••••••••••••••••••••••••••
آيات رضاي الهي

آيات صفت رضا

(آيات رضاي الهي)

(آيات بيانگر خشنودى الهى)

رضا (خشنودي) از صفاتى است که در موجود با شعور و با اراده يافت مى‌شود و مقابل آن، سخط و غضب است، که هر دو، امر وجودى‌اند. رضا به افعال و اوصاف مربوط مى‌شود؛ نه به ذات؛ مانند:((وَرَضُواْ بِالْحَياةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّواْ بِهَا) ؛ و به زندگى دنيا دل خوش كرده و بدان اطمينان يافته‌اند (يونس// ۷) . و اگر گاهى به ذات تعلق يابد، باز منظور از آن، وصف و فعل است؛ مثل:)(رَّضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ) ؛ خدا از آنان خشنود است و آنان [۲۷]     از او خشنودند (مائده// ۱۱۹) . همچنين رضا عين اراده نيست؛ گرچه هر عملى که اراده به آن تعلق گيرد، پس از وقوعش رضايت هم در پى آن است؛ زيرا اراده همواره به امرى تعلق مي‌گيرد که هنوز واقع نشده است؛ ولى رضا همواره به چيزى تعلق مى‌گيرد که واقع شده يا وقوعش فرض شده است.

پس، رضا از صفات فعل و منتزع از فعل است؛ نه صفت ذات.

منظور از رضاى الهى اين است که دستور خداوند با آن عمل انجام شده سازگار است؛ وقتى گفته مي‌شود: خدا از کارى راضى است، يعنى آن کار موافق فعل و دستور خدا است.

رضاى الهى با توجه به تقسيم افعال الهى به تکوينى و تشريعي، به دو قسم تکوينى و تشريعى تقسيم مى‌شود: رضاى تکوينى يعنى هر چيزى که خدا خلق کرده، ناشى از مشيتى است که سازگار با آن موجود است؛ و رضاى تشريعى يعنى اين كه اعمال بندگان با دستورات و تکاليف خداوند سازگار است.

رضاى خدا از بندگان به اين است که بندگان از دستورهاى او پيروى و از مناهى او پرهيز کنند. و نيز رضاى بنده از خدا به اين است که قضاى خدا را بپذيرد.

برخى از آيات صفت رضا (رضاى الهى از بندگان) عبارتند از:

۱. آيه ۱۱۹ سوره مائده:(()… رَّضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ…) ؛

۲. آيه ۱۰۰ سوره توبه:((وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ )…) ؛

۳. آيه ۱۸ سوره فتح:((لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ)…) .
[۲۸]     راغب اصفهاني ، حسين بن محمد ، - ۵۰۲ق;المفردات فى غريب القرآن;صفحه ۲۰۲
[۲۹]     قرشي بنابي ، علي اكبر ، ۱۳۰۷ -;قاموس قرآن;جلد۳;صفحه (۱۰۲-۱۰۴)
[۳۰]     طباطبايي ، محمد حسين ، ۱۲۸۱ - ۱۳۶۰;الميزان في تفسير القرآن;جلد۱۷;صفحه (۲۴۰-۲۴۱)
[۳۱]     مصطفوي ، حسن،۱۲۹۴-۱۳۸۴.;التحقيق فى كلمات القرآن;جلد۴;صفحه (۱۵۱-۱۶۴)
[۳۲]     سيوطي ، عبد الرحمان بن ابي بكر ، ۸۴۹ - ۹۱۱ق.;الاتقان فى علوم القرآن;جلد۳;صفحه ۲۲
•••••••••••••••••••••••••••
آيات زمان صلح

آيات سِلمي

(آيات زمان صلح)

(آيات مربوط به صلح و آشتى)

سِلم (بر وزن علم) به معناى صلح، مسالمت و آشتى است. سَلم (بر وزن عقل) نيز به معناى صلح و سازش آمده است.

آيات متعددى از قرآن درباره صلح و آشتى (سلم) است که آن‌ها را آيات سلمى مى‌نامند؛ مانند:

۱. آيه ۲۰۸ سوره بقره:((يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِى السِّلْمِ كَآفَّةً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ) ؛ ‌اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد همگى به اطاعت [۳۳]     درآييد و گامهاى شيطان را دنبال مكنيد كه او براى شما دشمنى آشكار است. )

خداوند در اين آيه همه مؤمنان را به صلح و آشتى و آرامش دعوت کرده، جنگ را از خطوات و گام‌هاى شيطان برمى‌شمارد.

۲. آيه ۶۱ سوره انفال:((وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ) ؛ )و اگر به صلح گراييدند تو [۳۴]     بدان گراى و بر خدا توكل نما كه او شنواى داناست.

۳. آيه ۹۴ سوره نساء:(()… ولا تقولوا لمن القى اليکم السلام لست مؤمناً…) ؛ به کسى که اظهار صلح و اسلام مى‌کند، نگوييد مسلمان نيستى ! .

۴. آيات ۹۰ و ۱۲۸ سوره نساء.

۵. آيه ۲۰۵ سوره بقره.

۶. آيه ۹ سوره حجرات.

مفاد و مفهوم اين آيات اين نيست که مسلمانان آمادگى جنگى خود را از دست بدهند تا دشمن به تهاجم تشويق شود، و نيز به معناى توجيه صلح ذليلانه و از موضع ضعف نيست؛ زيرا اين دو از عوامل جنگ است، نه صلح ريشه‌دار و عادلانه.

برخى گفته‌اند منظور از آيات سلمي، آياتى است که هنگام صلح نازل شده است؛ گرچه مفهوم و محتواى آن درباره صلح نباشد؛ مانند آيه ۳۰ سوره رعد که در حديبيه و در هنگام صلح نازل شد.
[۳۵]     قرشي بنابي ، علي اكبر ، ۱۳۰۷ -;قاموس قرآن;جلد۳;صفحه (۲۹۹-۳۰۰)
[۳۶]     مكارم شيرازي ، ناصر ، ۱۳۰۵ -;پيام قرآن , روش تازه اى درتفسير موضوعى قرآن;جلد۱۰;صفحه (۳۶۱-۳۷۲)
[۳۷]     طباطبايي ، محمد حسين ، ۱۲۸۱ - ۱۳۶۰;قرآن دراسلام;صفحه ۱۶۹
[۳۸]     راميار ، محمود ، ۱۳۰۱ - ۱۳۶۳;تاريخ قرآن;صفحه ۶۱۶
[۳۹]     مصطفوي ، حسن،۱۲۹۴-۱۳۸۴.;التحقيق فى كلمات القرآن;جلد۵;صفحه (۲۱۵-۲۲۴)
•••••••••••••••••••••••••
آيات صفح

آيات عفو

(آيات صفح)

(آيات توصيه‌کننده به عفو و گذشت)

آيات عفو به آن دسته از آياتى اطلاق مي‌شود که در بر دارنده موضوع عفو و گذشت است.

واژه عفو با مشتقاتش ۳۴ بار در قرآن به کار رفته که در اين موارد، قرآن کريم مردم را به روش پسنديده عفو توصيه کرده است؛ مانند:

۱. آيه ۱۹۹ سوره اعراف:((خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ) ؛ )گذشت پيشه كن و به [۴۰]     پسنديده فرمان ده و از نادانان رخ برتاب.

۲. آيه ۲۲ سوره نور:((... وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ...) ؛ )و بايد عفو كنند و گذشت نمايند مگر دوست نداريد كه خدا بر شما ببخشايد .

همچنين در آيات ۴۰ سوره شورى، ۱۷۸ سوره بقره و ۱۳۴ سوره آل عمران از عفو سخن به ميان آمده است.
[۴۱]     قرشي بنابي ، علي اكبر ، ۱۳۰۷ -;قاموس قرآن;جلد۵;صفحه ۱۹
[۴۲]     مكارم شيرازي ، ناصر ، ۱۳۰۵ -;تفسير نمونه;جلد۷;صفحه (۶۲-۶۵)
[۴۳]     طباطبايي ، محمد حسين ، ۱۲۸۱ - ۱۳۶۰;الميزان في تفسير القرآن;جلد۸;صفحه (۳۷۹-۳۸۰)
[۴۴]     همان;جلد۴;صفحه (۵۱-۵۳)



جعبه ابزار