• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

منزل حاجر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حاجر (یکی از منازل راه کوفه به سوی مکه است که) در نزدیکی معدن نقره معروف، واقع بوده است. حاجر یکی از منازلی است که کاروان امام حسین (علیه‌السلام) از آنجا گذشته و در آن توقف کرده است.



حاجر (یکی از منازل راه کوفه به سوی مکه است که) در نزدیکی معدن نقره معروف، واقع بوده است. ابن رسته می‌گوید: حاجر منزلگاهی است خرم که آب شیرین آن، از چاه‌ها و برکه‌ها تامین می‌شود. میان حاجر و معدن نقره ۳۹ میل فاصله است.
[۲] اصفهانی، ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ص۲۰۶.



در منزل حاجر، که محلی واقع در بطن الرمة (به آن وادی الرمة نیز گفته می‌شود. وادی به معنای دره، مسیل، و بستر رودخانه است. وادی الرمه یکی از وادی‌های مشهور و طولانی واقع در شمال جزیرةالعرب است که از راس غربی خلیج فارس تا شمال نجد ادامه دارد) بود، امام حسین (علیه‌السّلام) قیس بن مسهر صیداوی را همراه نامه‌ای به سوی کوفه فرستاد. متن نامه چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم. از حسین بن علی (علیه‌السّلام) به برادرانش از مؤمنان و مسلمانان. سلام بر شما؛ ستایش می‌کنم خدایی را که جز او خدایی نیست. اما بعد؛ نامه مسلم بن عقیل به من رسید که در آن از حسن رای شما خبر داده بود و اینکه بزرگان شما بر یاری ما و طلب حق ما اجتماع کرده‌اند. لذا از خدا خواستم که کار ما را نیکو گرداند و در مقابل این کار، بزرگترین اجر را به شما عطا کند. من در روز سه شنبه هشتم ذی الحجه، روز ترویه از مکه به سوی شما خارج شده‌ام. وقتی که فرستاده من نزد شما آمد، در کار خود سرعت و جدیت بیشتری به خرج دهید که ان شاء الله در این روزها نزد شما خواهم آمد. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته


قیس بن مسهر در راه کوفه در منطقه قادسیه به دست حصین بن نمیر (حصین بن نمیر بن نائل ابوعبدالرحمن الکندی، اهل حمص و یکی از رهبران قسی القلب و سخت گیر عصر اموی بود.
او بعدها به امر یزید، برای شکست عبدالله بن زبیر در مکه، که در مسجدالحرام موضع گرفته بود، با منجنیق به خانه کعبه حمله کرد. و عاقبت کارش این بود که در جنگ عبیدالله بن زیاد با ابراهیم اشتر، شرکت کرد و در میمنه سپاه او جنگید و بالاخره به همراه عبیدالله بن زیاد در سال ۹۷ق در نزدیکی شهر موصل به هلاکت رسید) گرفتار شد و حصین بعد از دستگیری، او را نزد ابن زیاد فرستاد.
ابن زیاد از او خواست که به منبر رود و از امام حسین و پدرش علی (علیه‌السّلام) بدگویی کند. ولی قیس بن مسهر بالای منبر رفت و گفت: «ای مردم! این حسین بن علی به بهترین خلق خدا، فرزند فاطمه (علیه‌السّلام) دختر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است و من فرستاده او به سوی شما هستم و در منزل حاجر از او جدا شده‌ام. او را دریابید». قیس آنگاه عبیدالله و پدرش زیاد را لعن کرد و برای علی (علیه‌السّلام) طلب رحمت نمود.
(پس از اینکه از منبر پایین آمد،) ابن زیاد دستور داد او را از بالای قصر به پایین پرتاب کنند. ماموران او را از بالای قصر به پایین انداختند و به شهادت رسید.
در بعضی منابع آمده است که وقتی قیس بن مسهر را به امر ابن زیاد با دستان بسته از بالای قصر به پایین پرتاب کردند، استخوانهایش شکست؛ ولی هنوز رمقی در بدن داشت. در این هنگام شخصی به نام عبدالملک بن عمیر برخاست و سر او را از تن جدا کرد و (وقتی مردم به او اعتراض کردند) گفت: می‌خواستم او را از درد کشیدن راحت کنم.


کاروان امام پس از پشت سر گذاشتن منزل حاجر به منطقه‌ای رسید که دارای آب و زمین مساعد کشاورزی بود. منابع تاریخی از آن محل با عنوان «ماء من میاه العرب» (یکی از آبهای عرب) یاد کرده‌اند. عبدالله بن مطیع نیز در آن محل فرود آمده بود: وقتی که امام حسین (علیه‌السّلام) را دید، به خدمت امام رفت و گفت: پدر و مادرم فدایت شود‌ ای فرزند رسول خدا! چه شده که اینجا آمده‌ای؟ سپس رکاب حضرت را گرفت و به فرود آمدن او کمک، و ایشان را پیاده کرد. امام حسین به او فرمود: خبر مرگ معاویه که به تو رسیده است. مردم عراق برایم نامه نوشته‌اند و مرا نزد خویش دعوت کرده‌اند.
عبدالله بن مطیع گفت: «شما را به خدا نگذار (با کشته شدنت) حرمت اسلام شکسته شود. شما را به خدا قسم، حرمت رسول خدا را حفظ کن. شما را به خدا سوگند می‌دهم حرمت عرب را نگه دار به خدا سوگند اگر آنچه را که در دست بنی امیه است طلب کنی، آنان شما را خواهند کشت و اگر شما را بکشند، بعد از شما دیگر هرگز از کسی باکی نخواهند داشت. به خدا سوگند این کار موجب هتک حرمت اسلام و قریش و همه عرب خواهد شد. پس این کار را انجام مده و به کوفه نرو و متعرض بنی امیه نشو». ولی امام حسین (علیه‌السّلام) نپذیرفت و به راه خود ادامه داد.
ولی ابوحنیفه دینوری ادامه گفت و گوی عبدالله بن مطیع را با امام حسین (علیه‌السّلام) چنین نقل کرده است: امام فرمود: «اهل کوفه به من نامه نوشتند و چون به زنده کردن نشانه‌های حق و نابود کردن بدعتها امیدوار بودند، از من خواستند به سوی آنها بروم. ابن مطیع گفت: شما را به خدا قسم می‌دهم که به کوفه نروی؛ به خدا سوگند اگر به آنجا بروی آنها تو را می‌کشند. امام فرمود: «لن یصیبنا الا ما کتب الله؛ به ما نمی‌رسد مگر آنچه خداوند برای ما مقدار کرده است».


۱. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۲، ص۲۰۴.    
۲. اصفهانی، ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ص۲۰۶.
۳. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۳، ص۷۲.    
۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۲۹۷.    
۵. ابن منظور، محمدبن مکرم، مختصر تاریخ دمشق ابن عساکر، ج۷، ص۱۹۰-۱۹۲.    
۶. طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۲۹۷.    
۷. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۷۰-۷۱.    
۸. ابن اثیر، ابوالحسن، الکامل فی التاریخ ج۴، ص۴۱.    
۹. ابن کثیر، اسماعیل، البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۸۲.    
۱۰. طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم والملوک، ج۴، ص۲۹۸.    
۱۱. شیخ مفید، الارشاد، ص۷۱-۷۲.    
۱۲. دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ص۳۶۴.    



پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۶۴۳-۶۴۶.



جعبه ابزار