• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

منّ (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




مَنّ (به فتح میم) از واژگان قرآن کریم به معنای «قطع» است. از مشقات این کلمه منّة به معنای «منّت نهادن و به رخ كشيدن نعمت، نعمت سنگین» و منون به معنای «مرگ» و ممنون به معنای «مقطوع و ابدی» می‌باشد.



مَنّ‌ طبرسى ذيل آيه و می‌گويد: من در اصل به معنى قطع است. و از آن است‌ (لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ‌) «براى آنهاست پاداش غير مقطوع و ابدى». منّت نهادن و به رخ كشيدن نعمت را از آن جهت منّة گويند كه وظيفه نعمت شده را قطع می‌كند (ديگر بر او لازم نيست در مقابل نعمت تشكر كند يا چيز ديگرى انجام دهد) ايضا منّة به معنى نعمت است كه شخص بواسطه آن از گرفتارى قطع و خارج می‌شود.
اين مطلب مورد تأييد فيومى در مصباح است و ممنون را به معنى مقطوع گفته و گويد مرگ را از آن منون گويند كه قاطع زندگى است. در صحاح گفته: «المنّ: القطع» و در قاموس آمده: «منّ الحبل: قطعه» يعنى ريسمان را بريد.
راغب نسبت اين معنى را به «قيل» داده و گويد: منّ چيزى است كه با آن وزن كنند، وزن شده را موزون و ممنون گويند. منّة به معنى نعمت سنگين است.
منّت دو جور اطلاق دارد: فعلى و قولى. منّت خدا فعلى است و آن سنگين كردن بندگان با نعمت و عطيّه است‌ (لَقَدْ مَنَ‌ اللَّهُ عَلَى‌الْمُؤْمِنِينَ) يعنى خداوند بر مؤمنان نعمت بخشيد. و منّت قولى كه شمردن و به رخ كشيدن نعمت است قبيح می‌باشد مگر وقتی كه طرف كفران نعمت كند. آنان كه منّ را قطع معنى كرده‌اند گويند آلت وزن را از آن من گويند كه جنس وزن شده با آن در مقدارى قطع و تعيين می‌گردد.


در اين‌ جا سه مطلب هست؛ ۱- منّت در قرآن آن جا كه به خدا نسبت داده شده همه به معنى انعام و نعمت دادن است. مثل‌:
(لَقَدْ مَنَ‌ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا) «خدا بر مؤمنان نعمت بخشيد آنگاه كه در ميان آنها پيامبرى مبعوث كرد وجود پيغمبر نعمت است كه خدا به مردم عطا فرموده است.»
(كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ‌ فَمَنَ‌ اللَّهُ عَلَيْكُمْ‌) (شما قبلًا چنين بوديد؛ و خداوند بر شما منّت نهاد)
(يَمُنُّونَ‌ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللَّهُ‌ يَمُنُ‌ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ‌) (آنها بر تو منّت مى‌نهند كه اسلام آورده‌اند؛ بگو: «اسلام آوردن خود را بر من منّت نگذاريد، بلكه خداوند بر شما منّت مى‌نهد كه شما را به سوى ايمان هدايت كرده است، اگر در ادعاى ايمان راستگو هستيد.) ظاهرا مراد از «يَمُنُّ عَلَيْكُمْ» منّت قولى است كه در مقابل آنان كه اسلام خويش را به رخ آن حضرت می‌كشيدند و منّت مى‌نهادند می‌فرمايد: بلكه خدا بر شما منّت دارد كه هدايتتان كرد.
۲- منّت در انسان مثل منّت خدا به معنى انعام و عطيه آمده مثل‌؛
(هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ‌ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ‌) «اين عطاى با حساب ماست بتو، تو هم عطا كن يا باز دار».
(فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً) «ريسمان را محكم كنيد سپس يا احسان و آزاد می‌ كنيد و يا عوض می‌گيريد.» ظاهرا منظور احسان و آزاد كردن است نه آزاد كردن و به رخشان كشيدن.
۳- منّت قولى و به رخ كشيدن كه ناپسند و مبطل عمل است. مثل‌؛
(وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرائِيلَ‌) «موسى عليه السّلام به فرعون گفت: آن نعمتى است كه چون بنى اسرائيل را برده خويش كرده‌اى بر من منّت مى‌نهى‌ منّت فرعون همان بود كه به رخ موسى كشيد و گفت»:(أَ لَمْ نُرَبِّكَ فِينا وَلِيداً وَ لَبِثْتَ فِينا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ‌)
(يَمُنُّونَ‌ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا) «بر تو منّت می‌دهند كه اسلام آورده‌اند.»
(لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ‌ بِالْمَنِ‌ وَ الْأَذى‌) «صدقات خويش با منّت و اذيّت باطل نكنيد»
(وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ. وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ. وَ لا تَمْنُنْ‌ تَسْتَكْثِرُ. وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ) «تَسْتَكْثِرُ» حال است از فاعل‌ «تَمْنُنْ» اگر مراد منّت فعلى باشد منظور آنست كه احسان نكن در حالی كه آن را زياد می‌دانى. «لباست را پاک كن، از تزلزل و اضطراب بپرهيز، كار خوب و احسانت را زياد مشمار، براى خدايت در كارها استقامت ورز.»
در الميزان مناسب سياق می‌داند كه مراد منّت قولى باشد يعنى عمل به اين دستورها را منّت نگذار و زياد نبين و متعجّب مباش كه تو عبدى بيش نيستى و اين قدرت از جانب خداست (ترجمه آزاد).
(إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ‌)
«براى آنهاست پاداش غير مقطوع و ابدى» «غَيْرُ مَمْنُونٍ» كه به معنى غير مقطوع و دائمى است چهار بار در قرآن آمده است و همه در باره اجر آخرت است كه اجر دنيوى در هر حال مقطوع است.
(أَمْ يَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ‌ الْمَنُونِ‌) (بلكه آنها مى‌گويند: «او شاعرى است كه ما انتظار مرگش را مى‌كشيم!) منون چنان كه در پيش گفته شد بمعنى مرگ است يعنى: يا می‌گويند شاعر است براى او به پيشامد مرگ منتظر باشيم كه از دنيا برود، مكتبش نيز فراموش گردد، اين لفظ فقط يک بار در قرآن آمده است.
(مَنّ بنى اسرائيل‌ وَ ظَلَّلْنا عَلَيْكُمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمُ‌ الْمَنَ‌ وَ السَّلْوى‌) (و ابر را بر شما سايبان قرار داديم؛ و «مَنّ» نوعى صمغ شيرين گياهان‌ و «سلوى» پرنده‌اى مانند بلدرچين‌ را براى شما فرستاديم) منّ و سلوى در و نيز آمده است. راجع به سلوى در «سلو» سخن گفته‌ايم كه پرنده بخصوصى بود و راجع به منّ هاكس در قاموس می‌گويد: منّ چيزى است كه خدای تعالى بر بنى اسرائيل آن‌گاه كه در دشت بودند در عوض نان برايشان نازل فرمود كه نان آسمانى خوانده شده است.
نگارنده گويد: سفر خروج در تورات چنين است: «آن گاه خداوند به موسى گفت همانا من نان از آسمان براى شما بارانم و قوم رفته كفايت هر روز را در روزش گيرند تا آنها را امتحان كنم كه بر شريعت من رفتار می‌كنند يا نه».
در المنار می‌گويد: منّ مادّه چسبنده و شيرينى است مانند عسل كه از هوا بر سنگ و برگ درختان مى‌نشيند، آن در اوّل مايع است سپس سفت و خشک می‌شود و مردم آن‌ را جمع می‌كنند و ترنجبین آن است.
در مجمع در باره آن چهار وجه نقل كرده ماده معروفى كه بر درختان مى‌نشيند. چيزى است مانند صمغ كه بر درختان مى‌نشست و مثل عسل شيرين بود. نان نازک. همه نعمت‌هایی كه خدا بى‌زحمت به بنى اسرائيل داد.
در اقرب الموارد گويد: منّ هر شبنمى است كه بر درخت و سنگ مى‌نشيند و شيرين باشد و مانند عسل است و همچون صمغ می‌خشكد مانند سيرخشت (شيرخشت) و ترنجبين.
ناگفته نماند: آمدن منّ بر بنى اسرائيل به صورت اعجاز بود لذا به‌ اندازه‌اى نازل می‌شد كه احتياج آنها را رفع می‌كرد و ظاهرا شيره‌اى مانند شيرخشت بوده است و اللّه العالم.


۱. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۶، ص۲۹۲.    
۲. راغب اصفهاني، حسین، المفردات، دار القلم، ج۱، ص۷۷۷.    
۳. طريحي، فخر الدين، مجمع البحرين، ت-الحسینی، ج۶، ص۳۱۹.    
۴. طبرسي، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ج۲، ص۱۸۱.    
۵. طبرسي، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ج۲، ص۴۳۵.    
۶. فصلت/سوره۴۱، آیه۸.    
۷. فيومي، ابوعباس، مصباح المنير، ج۲، ص۵۸۱.    
۸. جوهري، أبونصر، صحاح تاج اللغة و صحاح العربية، ج۶، ص۲۲۰۷.    
۹. فيروز آبادي، مجدالدين، قاموس المحيط، ج۴، ص۲۷۲.    
۱۰. راغب اصفهاني، حسین، المفردات، دار القلم، ج۱، ص۷۷۷.    
۱۱. آل عمران/سوره۳، آیه۱۶۴.    
۱۲. آل عمران/سوره۳، آیه۱۶۴.    
۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۵۷.    
۱۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۴، ص۸۸.    
۱۵. طبرسي، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ج۲، ص۴۳۵.    
۱۶. طبرسي، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۳۲۷.    
۱۷. نساء/سوره۴، آیه۹۴.    
۱۸. مكارم شيرازى، ناصر، ترجمه قرآن‌، ج۱، ص۹۳.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۴۱.    
۲۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان،ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۶۳.    
۲۱. طبرسي، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ج۳، ص۱۶۵.    
۲۲. طبرسي، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۳۰۸.    
۲۳. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۷.    
۲۴. مكارم شيرازى، ناصر، ترجمه قرآن‌، ج۱، ص۵۱۷.    
۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۳۰.    
۲۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۴۹۴.    
۲۷. طبرسي، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ج۹، ص۲۳۲.    
۲۸. طبرسي، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۲۳۰.    
۲۹. ص/سوره۳۸، آیه۳۹.    
۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۲۰۵.    
۳۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۳۱۲.    
۳۲. طبرسي، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ج۸، ص۳۶۳.    
۳۳. طبرسي، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۱۰۸.    
۳۴. محمد/سوره۴۷، آیه۴.    
۳۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۲۵.    
۳۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محدباقر موسوی، ج۱۸، ص۳۴۱.    
۳۷. طبرسي، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ج۹، ص۱۶۲.    
۳۸. طبرسي، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۴۳.    
۳۹. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۲.    
۴۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۲۶۵.    
۴۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۳۶۹.    
۴۲. طبرسي، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ج۹، ص۴۴۵.    
۴۳. طبرسي، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۱۳.    
۴۴. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۸.    
۴۵. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۷.    
۴۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۳۰.    
۴۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۴۹۴.    
۴۸. طبرسي، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ج۹، ص۲۳۲.    
۴۹. طبرسي، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۲۳۰.    
۵۰. بقره/سوره۲، آیه۲۶۴.    
۵۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۸۹.    
۵۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۵۹۷.    
۵۳. طبرسي، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ج۲، ص۱۸۴.    
۵۴. طبرسي، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۱۴۴.    
۵۵. مدثر/سوره۷۴، آیه۶.    
۵۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۸۲.    
۵۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۱۲۸.    
۵۸. طبرسي، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ج۱۰، ص۱۷۲.    
۵۹. طبرسي، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۵۴.    
۶۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۸۲.    
۶۱. فصلت/سوره۴۱، آیه۸.    
۶۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۲۰.    
۶۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۴۰۸.    
۶۴. طبرسي، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ج۱۰، ص۳۰۸.    
۶۵. طبرسي، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۴۰۳.    
۶۶. فصلت/سوره۴۱، آیه۸.    
۶۷. قلم/سوره۶۸، آیه۳.    
۶۸. انشقاق/سوره۸۴، آیه۲۵.    
۶۹. تين/سوره۹۵، آیه۶.    
۷۰. طور/سوره۵۲، آیه۳۰.    
۷۱. مكارم شيرازى، ناصر، ترجمه قرآن‌، ج۱، ص۵۲۴.    
۷۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۸.    
۷۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۲۷.    
۷۴. طبرسي، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ج۹، ص۲۷۹.    
۷۵. طبرسي، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۳۵۷.    
۷۶. بقره/سوره۲، آیه۵۷.    
۷۷. مكارم شيرازى، ناصر، ترجمه قرآن‌، ج۱، ص۸.    
۷۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۱۹۱.    
۷۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۲۸۹.    
۸۰. طبرسي، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ج۱، ص۲۲۴.    
۸۱. طبرسي، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۱۸۴.    
۸۲. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۰.    
۸۳. طه/سوره۲۰، آیه۸۰.    
۸۴. سفر خروج باب ۱۶ بند ۴    
۸۵. چهارم باب ۱۶    
۸۶. رشيد رضا، محمد، تفسير المنار، ج۱، ص۲۶۸.    
۸۷. طبرسي، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البيان، ج۱، ص۲۲۴.    
۸۸. شرتونی، سعید، ج۵، ص ۳۱۴.    



قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «منّ»، ج۶، ص۲۹۲.    






جعبه ابزار