مهدویت از دیدگاه امام حسین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در عصری که جهالت مدرن، عالم و
آدم را به سراشیب سقوط نزدیک ساخته و
ظلم ، بی عدالتی، ستم سالاری، معنویت ستیزی، اخلاق گریزی و هزاران فاجعه هولناک دیگر در جهان بیداد میکند و از این جهت، آینده بشر هر روز تاریک و تاریک تر شده و وحشت و ناامیدی رو به افزایش است، بحث از جریان مهدویت از هر زاویهای که انجام گیرد در
حقیقت بحث از نویدها، سعادتها، شادکامیها، پیروزی معنویت،
اخلاق ،
عدالت ،
تقوا ، ترسیم آینده درخشان برای بشر و هزاران خواست الهی و انسانی دیگر است.
مهدویت یکی از اساسیترین و زندهترین مباحثی است که در متون دینی (
آیات و
روایات ) بدان توجه ویژه شده و پیرامون آن اسرار نهفته و معارف عمیقی هست که بازگو کردن آن میتواند - گذشته از آشنا کردن خوانندگان با معارف دینی - به قلبها و جانها نورانیت، حرارت، عشق، نشاط، تحرک، پویایی،
ایمان ، استحکام،
امید ، هدایت و سعادت ابدی ببخشد. درباره
حضرت مهدی مسائل متعدد از زاویههای مختلف در اذهان جست وجوگر - به ویژه
نسل جوان عصر حاضر - وجود دارد که میبایست دین پژوهان بدان توجه کنند و حقایقی متناسب با شرایط زمان در آن باره طرح و تبیین نمایند؛ بنابراین، بحث مهدویت و نشان دادن چهره پر فروغ حضرت مهدی در آینه تحقیق از ضروریترین و مهمترین رسالت دین پژوهان عصر کنونی است.
گفتنی است مهدویت دامنه گسترده و جنبههای مختلف دارد، اما به تناسب موضوع و ظرفیت مقاله، تنها به بعضی از امور پرداخته و مسائل آن از دیدگاه سالار شهیدان، حسین
بن علی علیه
السّلام طرح و تحلیل میشود.
یکی از موارد مهم که به جهاتی جزء مسائل اولیه مهدویت خواهد بود، جریان خلافت الهی انسان کامل است، زیرا خلافت الهی، مانند داستان سفینه
نوح یا کشتی
موسی و
خضر و مانند آنها نیست که یک قضیه شخصی و معین بوده و سپری شده باشد، بلکه خلافت فیضی متصل و فوزی مستمر است که از اول با اندیشه دوام و انگیزه استمرار طرح شده است، لذا نه تنها مخصوص آدم ابوالبشر نبوده، بلکه در قلمرو
نبوت و
امامت گسترش یافته است.
از همین رو در روایات
اهل بیت به جریان ضرورت خلیفه و حجت الهی توجه خاصی شده و در این مورد آمده است:
آری خداوندا، زمین هیچ گاه از حجت الهی خالی نیست که برای خدا با برهان روشن قیام کند یا آشکار و شناخته شده یا بیمناک و پنهان تا حجت خدا باطل نشود و نشانه هایش از میان نرود. تعدادشان چقدر و در کجا هستند؟ به خدا سوگند که تعدادشان اندک، ولی نزد خدا بزرگ مقدارند، خدا به وسیله آنان حجتها و نشانههای خود را نگاه میدارد تا به کسانی که همانندشان هستند بسپارد و در دلهای آنان بکارد، آنان در دنیا با بدنهایی زندگی میکنند که ارواحشان به
جهان بالا پیوند خورده است، آنان خلیفه خدا در زمین و دعوت کنندگان مردم به دین خدایند. آه آه! چه سخت اشتیاق دیدارشان را دارم.
در کلام حضرت بر این نکته اصرار شده که زمین هیچ گاه از حجت خدا خالی نیست، گرچه حجت گاهی حاضر و آشکار و زمانی غایب و پنهان خواهد بود و این، سنت قطعی الهی است که تعداد اندکی از انسانهای برگزیده به صورت متناوب بیایند و عهده دار خلافت الهی باشند. این مسئله (استمرار خلافت الهی در زمین) در دعای عشرات سالار شهیدان بدین صورت مورد توجه قرار گرفته که به خدای سبحان عرض میکند:
«واشهد ان علی
بن ابی طالب و الائمه من ولده هم الائمة الهداة المهدیون، و انهم اولیائک المصطفون من حزبک الغالبون و صفوتک و خیرتک من خلقک و نجباؤک الذین انتجبهم لدینک و اختصصتهم من خلقک و اصطفیتهم علی عبادک و جعلتهم حجة علی العالمین؛
شهادت میدهیم که
علی بن ابی طالب و سایر امامان خود هدایت یافته و پیشوایان هدایتاند. آنان اولیا و برگزیدگانی از حزب فاتح و غالب تو هستند که از میان خلق برگزیده و اختیار شدهاند، خالصانیاند که آنان را برای حفظ دین برگزیده و ایشان را به اوصافی مختص کرده و بر سایرین برتری داده و حجت خود بر عالمیان قرار داده است».
در این کلام
امام حسین علیه
السّلام به دو نکته اشاره شده است:
نکته اول، جریان برگزیدگی و حجت بودن امامان علیه
السّلام است که حضرت از موقعیت و جای گاه آنان در عالم سخن گفته و بدین مسئله توجه داده که چون ائمه مقام ولایت و خلافت الهی دارند از حزب غالب
خداوند بوده و در نهایت پیروزی از آن آنهاست و چون پیروزی مطلق پیشوایان دین به دست توانای مهدی موعود حاصل میشود، این وعده خداوند که فرمود: «فان حزب الله هم الغالبون؛
بی تردید حزب خداوند غالب مطلق است» و «الا ان حزب الله هم المفلحون؛
آگاه باشید که حزب خداوند رستگاراند». حقیقتی است که در زمان ظهور حضرت مهدی علیه
السّلام به طور کامل تحقق مییابد، زیرا به گفته برخی از مفسران
فلاح، پیروزی مطلق و استیلای کامل بر هدف است و این که در آیه یاد شده به صورت اطلاق از غلبه و فلاح حزب خدا سخن گفته شده، معلوم میشود مراد، غلبه و فلاح و سعادت مطلق است که در دنیا با زندگی طیب و طاهر در
جامعه صالح به دست اولیای خدا - به ویژه مهدی موعود علیه
السّلام - در زمین پدید میآید و در آخرت با قرار گرفتن در جوار رحمت الهی حاصل میشود.
نکته دوم: در کلام حسینی آن است که چون ائمه برگزیدگان و عصاره عالم آفرینشاند، خداوند آنان را برای خود برگزیده و از بین همه موجودات بعد از
پیامبراکرم ، آنها را به این امر اختصاص داده و حجت و خلیفه خود بر عالم و آدم کرده است. ائمه همان ذریهایاند که
قرآن کریم درباره آنها فرمود: «ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین ذریة بعضها من بعض؛
خداوند آدم، نوح، آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزیده و برتری داده، آنها ذریهای بودند که بعضی از برخی دیگر گرفته شدهاند.
یکی از مهمترین جهات مطرح در این گزینش، جریان خلافت خدا در زمین است که با حضرت آدم آغاز شده و هم چنان ادامه دارد و در این خصوص نقل شده که روزی مامون از حضرت
امام رضا علیه
السّلام پرسید که آیا خداوند عترت را بر سایر مردم برتری داده است؟
حضرت فرمود: خداوند این مسئله را در قرآن به وضوح بیان نموده است، آن گاه آیه فوق را
تلاوت و به ذریه استدلال کرد. امام باقر علیه
السّلام نیز پس از خواندن آیه یاد شده فرموده ما بقایای همان عترت هستیم. از این عبارت معلوم میشود که این عترت از آدم آغاز شده و تا ائمه ادامه یافته است، لذا در آیه مبارکه، بعد از ذکر آدم، نوح، آل عمران، آل ابراهیم، به مسئله ذریه آنان اشاره گردیده است.
سالار شهیدان با اشاره به این که مهدی آخر زمان وارث همه
انبیاء بوده و سنتهای بسیاری از آنان را به همراه دارد، فرمود: «التاسع من ولدی و هو قائمنا اهل البیت، یصلح الله تعالی امره فی لیلة واحدة؛
نهمین فرزندم که قائم ما اهل بیت است، خداوند کار او را (ظهور او) در یک شب برآورده میسازد».
از آن چه گفته شد، چند مطلب به دست میآید:
اولا،
زمین هیچ گاه از حجت و خلیفه الهی خالی نیست، لذا خداوند از خلافت به فیضی مستمر یاد نموده و فرمود: «انی جاعل فی الارض خلیفه؛
ما در زمین خلیفه قرار میدهیم».
ثانیا، انبیاء عصاره هستی و برگزیدگان الهیاند و هر کدام به نوبه خود عهده دار خلافت الهی در زمین بودهاند.
ثالثا، برابر
روایات متعدد از جمله کلام سالار شهیدان که اشاره شد، ائمه، ذریه انبیای الهی و عصاره نظام خلقت، حجت و خلیفه خداوند در زمیناند.
رابعا، خلافت که فیض مستمر الهی است بعد از انبیا در چهره
ولایت و امامت
اهل بیت پیامبر خاتم، تداوم یافته است.
خامسا، حضرت مهدی به عنوان ذریه انبیا و آخرین پرچم دار ولایت و نهمین فرزند
امام حسین علیه
السّلام خلیفه خدا در زمین خواهد بود؛ بدین لحاظ در روایات متعدد از او به خلیفه خداوند یاد شده، از جمله پیامبر اکرم، فرمود: مهدی در حالی ظهور میکند که بر بالای سر او ابری قرار دارد و در آن فرشتهای است و پیوسته ندا میکند این مهدی خلیفه خداوند است از او پیروی کنید.
هم چنین در اسعاف الراغبین آمده است : در روایات متعدد نقل شده که هنگام ظهور مهدی فرشتهای ندا میکند این مهدی خلیفه خداست از او
اطاعت کنید.
پس از آن که معلوم شد مهدویت در واقع همان استمرار خلافت الهی است که ریشه در
قرآن کریم دارد و زمین هیچ گاه بدون خلیفه و حجت نخواهد بود و حضرت مهدی علیه
السّلام به عنوان آخرین پرچم دار ولایت، خلیفه خدا در زمین است لازم است به این نکته اشاره شود که بر اساس روایاتی که از پیامبر اکرم و روایات اهل بیت از جمله حضرت امام حسین علیه
السّلام رسیده، مهدی موعود از فرزندان سالار شهیدان حسین
بن علی علیه
السّلام است و چون در این باره عدهای از
اهل سنت ،
پس از پذیرش اصل مهدویت و این که مهدی موعود از اهل بیت پیامبر است، دچار این توهم شدهاند که مهدی موعود از اولاد
امام حسن مجتبی علیه
السّلام است، این بحث در دو محور به طور خلاصه طرح و بررسی میشود:
به تناسب موضوع مقاله در ابتدا باید این بحث از منظر خود امام حسین علیه
السّلام مطرح شود. پوشیده نیست که یکی از مظلومیتهای سالار شهیدان علیه
السّلام آن است که به سبب شرایط خاص سیاسی و اختناق شدیدی که معاویه و دودمان
بنی امیه پدید آورده بودند، از امام حسین علیه
السّلام روایاتی زیادی ثبت نشده است، اما در عین حال در همان اندازه که به دست ما رسیده در موارد متعددی امام حسین علیه
السّلام به این نکته که مهدی موعود از فرزندان اوست اصرار داشته است و این شاید خود گویای معنا و حقیقتی باشد. به هر حال در یکی از روایات آمده است: «ان اعرابیا قال له: اخبرنی عن عدد الائمه بعد رسول الله ،. قال علیه
السلام: اثنا عشر عدد نقباء بنی اسرائیل. قال فسمهم لی. فاطرق الحسین ملیا ثم رفع راسه و قال: نعم اخبرک یا اخاالعرب ان الامام و الخلیفه بعد رسول الله، ابی امیرالمؤمنین علی
بن ابی طالب علیه
السّلام ، و الحسن و انا و تسعة من ولدی، منهم علی ابنی و بعده
محمد ابنه و بعده جعفر ابنه، و بعده موسی ابنه، و بعده علی ابنه، و بعده
محمد ابنه، و بعد علی ابنه، و بعده الحسن ابنه، و بعده الخلف المهدی و هو التاسع من ولدی یقوم بالدین فی اخر الزمان؛
شخصی از حضرت امام حسین علیه
السّلام از تعداد ائمه بعد از
پیامبر اکرم پرسید، حضرت در پاسخ فرمود: دوازده نفر به تعداد نقبای بنی اسرائیل هستند. بعد، آن شخص عرض کرد: آنان را نام ببرید. حضرت مقداری به فکر فرو رفت، بعد فرمود: ای برادر عرب! شما را از نامهای آنان آگاه میکنم، بی تردید امام و خلیفه بعد از پیامبر اکرم، پدرم امیر مؤمنان علی
بن ابی طالب علیه
السّلام و حسن و من هستم و بعد از من، نه نفر از فرزندان من هستند که عبارت انداز: فرزندم علی، بعد از او فرزندش
محمد، بعد از او فرزندش جعفر، بعد از او فرزندش موسی، بعد از او فرزندش علی، بعد از او فرزندش
محمد، بعد از او فرزندش علی، بعد از او فرزندش حسن و بعد از او فرزندش خلیفه و جانشین او مهدی است که فرزند نهم من است که در آخر زمان دین خدا را احیا میکند.
در این کلام حضرت امام حسین علیه
السّلام که شاید بر اساس اقتضای سیاسی یا فرهنگی و اعتقادی مردم آن
زمان یا شخص سؤال کننده، بعد از فکر و تامل پاسخ او را داده است به چند نکته مهم و اساسی اشاره شده است:
اولا، حضرت بر یک مسئله مهم اعتقادی، یعنی خلافت و
امامت بعد از پیامبر اکرم، انگشت گذاشته است.
ثانیا، حضرت تک تک ائمه را دقیقا نام میبرد تا به ترتیب کاملا مشخص باشد که چه کسی امام و خلیفه است، زیرا هر یک از ائمه فرزندان متعددی داشتهاند و باید از بین آنان امام مشخصا معلوم میشد.
ثالثا، پدران حضرت مهدی علیه
السّلام را دقیقا مشخص نموده و تاکید میکند که هر یکی از آنها از فرزندان خود اوست و در پایان اصرار میکند که مهدی فرزند نهم اوست. این شاید بدان دلیل بوده است که میخواست جلو همه توهمات را کاملا گرفته باشد، چون اگر به گونهای دیگر تعبیر میکرد شاید کسانی بودند که میخواستند جریان مهدویت را که پیامبر از آن خبر داده بود یا به
عیسی مسیحی تاویل ببرند یا از دایره اهل بیت بیرون کنند یا از اولاد امام حسین علیه
السّلام ندانند. اما این بیان حضرت و کلمات دیگرش و روایات فراوان که از پیامبر اکرم و
ائمه رسیده است، کاملا جلو این گونه تحریفها را گرفته است.
هم چنین در روایتی دیگر از حضرت امام حسین علیه
السّلام آمده که فرمود:
در دوران کودکی روزی نزد جدم رسول خدا رسیدم، پیامبر اکرم من را بر زانویش نشاند و فرمود: ای حسین! خداوند سبحان از نسل تو نه امام برگزیده است که نهمین آنان قائم آل
محمد، است.
در روایتی دیگر آمده است که شخصی از حضرت امام حسین علیه
السّلام درباره تعداد ائمه پرسید، حضرت فرمود:
دوازده نفر به عدد نقبای بنی اسرائیلاند که نه نفر آن از فرزندان من است که آخر آنان قائم آل
محمد، است و من از جدم رسول خدا شنیدم که میفرمود: بر شما بشارت باد، همانا اهل بیت مثل باغی است که هر
سال گروهی از آن بهره مند میشوند تا آخرین آنان برای مردمی ظهور میکند که دریای جمعیتشان از همه گسترده تر و فهم و درکشان از همه ژرف تر و پر شاخه تر و در میوه چیدن از وجود نورانی امام عصرشان از همه خوش چین تر خواهند بود.
بدین ترتیب معلوم میشود به طور کلی از نظر
شیعه امامیه با توجه به این روایات و روایات فراوان دیگری که از پیامبر اکرم و سایر ائمه رسیده است در این مسئله که حضرت مهدی موعود از اولاد امام حسین علیه
السّلام است هیچ گونه تردیدی وجود ندارد، چنان که بعضی از بزرگان در این باره گفتهاند: بر اساس اخبار مستفیضه و
اجماع شیعه امامیه و علمای مشهور اهل سنت، مهدی موعود از اولاد امام حسین علیه
السّلام است.
گفتنی است این روایات از پیامبر اکرم، که خطاب به
فاطمه زهرا فرمود: «یا فاطمة، و الذی بعثنی بالحق ان منهما - یعنی الحسن و الحسین - مهدی هذه الامة؛
ای فاطمه! سوگند به خدایی که مرا بر حق مبعوث کرده که مهدی این امت، از نسل حسن و حسین است». ناظر به این است که به یک لحاظ سلسله نسب حضرت مهدی موعود به امام حسن مجتبی نیز میرسد، چون مادر
امام محمد باقر علیه
السّلام که همسر امام زین العابدین است فاطمه دختر امام حسن مجتبی علیه
السّلام بوده است؛ پس بدین ترتیب امام
محمد باقر از طریق پدر به امام حسین علیه
السّلام و از طریق مادر به امام حسن مجتبی علیه
السّلام میرسد که در نتیجه حضرت مهدی موعود به این جهت از فرزندان امام حسن مجتبی علیه
السّلام نیز محسوب میشود.
عدهای از علمای اهل سنت، نظیر نویسنده الصواعق المحرقه
اصرار کردهاند این توهمشان را که مهدی موعود از فرزندان امام حسن مجتبی علیه
السّلام است، جا بیندازند، اما بسیاری از بزرگان اهل سنت همانند شیعه بر آنند که حضرت مهدی از اولاد امام حسین علیه
السّلام است؛ از آن میان عبدالوهاب شعرانی که از علمای بزرگ
اهل سنت و مورد اطمینان و وثوق بسیاری از بزرگان شیعه نیز میباشد در این باره حقایق ارزش مندی دارد که به لحاظ اهمیت آن به تفصیل آورده میشود؛ او معتقد است حضرت مهدی از اولاد امام حسین علیه
السّلام بوده و هم اکنون به دنیا آمده است، لذا این گونه تصریح کرده است: مهدی از اولاد
امام حسن عسکری بوده و در نیمه شعبان سال ۲۵۵ به دنیا آمده و از عمر او تا این زمان که سال ۹۵۸ است ۷۶۰ سال میگذرد. محی الدین عربی در فتوحات مکیه درباره او گفته است: ظهور مهدی قطعی است و اگر یک روز بیشتر از عمر دنیا باقی نماند بازهم خداوند آن روز را طولانی میکند تا آن خلیفه الهی ظهور و جهان را پر از
عدل و داد نماید. او از عترت پیامبر و فرزند فاطمه است، جدش حسین فرزند علی
بن ابی طالب بوده و پدرش حسن عسکری فرزند امام علی النقی - با حرف نون - فرزند محمدتقی - با حرف تا - فرزند امام علی الرضا، فرزند
امام موسی الکاظم ، فرزند
امام جعفر صادق ، فرزند امام محمدباقر، فرزند امام زین العابدین علی، فرزند امام حسین، فرزند امام علی
بن ابی طالب است و هم نام پیامبر بوده و در خلقت شبیه آن حضرت است.
هم چنین در ینابیع الموده آمده است: حذیفه
بن یمان گفته است که روزی رسول خدا خطبهای خواند و از حوادث آینده خبر داد، بعد فرمود: اگر از عمر دنیا فقط یک روز باقی بماند خداوند آن روز را طولانی میکند تا مردی از فرزندان من که هم نام من است ظهور کند.
سلمان به حضرت عرض نمود : آن مرد از نسل کدام فرزند شماست؟ حضرت پیامبر در حالی که دست بر سر امام حسین داشت فرمود: از این فرزندم.
یوسف
بن یحیی شافعی از علمای قرن هفتم در کتاب عقدالدرر فی اخبار المنتظر روایتی به همین مضمون از پیامبر نقل کرده که حضرت در حالی که با دست خود بر حسین علیه
السّلام میزد، فرمود: آن که هم نام من است و در آخر زمان ظهور خواهد کرد، از اولاد این فرزندم است.
از مجموع آن چه بیان شد، به خوبی معلوم میشود نه تنها از دیدگاه شیعه، بلکه از نظر برخی بزرگان اهل سنت، مهدی موعود از فرزندان امام حسین علیه
السّلام است.
از مسائل دیگری که در سخنان سالار شهیدان علیه
السّلام درباره مهدی موعود آمده، آرزوی دیدار و خدمت کردن به مهدی است. در بعضی از
روایات آمده که از محضر مبارک سیدالشهدا سؤال شد: آیا مهدی هم اکنون به دنیا آمده است؟ حضرت در پاسخ فرمود: «لا و لو ادرکته لخدمته ایام حیاتی».
شبیه این سخن از امام صادق علیه
السّلام نیز نقل شده است.
هم چنین امیر مؤمنان در نهج البلاغه فرمود: «لاتخلو الارض من قایم لله بحجة... اولئک خلفاء الله فی ارضه، آه آه، شوقا الی رؤیتهم؛
زمین هیچ گاه از وجود قایم که حجت خداست خالی نیست، آنها خلیفه خداوند در زمین است، آه آه، چقدر آرزوی دیدار و ملاقات آنها را دارم».
در این باره سالار شهیدان از امیرمؤمنان علی علیه
السّلام در روایت مبسوطی از شوق دیدار حضرت مهدی چنین یاد نموده است :
مردی خدمت امیرمؤمنان آمد و عرض کرد: یا امیرمؤمنان، از مهدی آل
محمد به من خبر دهید. حضرت فرمود: آن گاه که روندگان بروند و زمانها بگذرد و مؤمنان کم یاب شوند، در آن زمان او خواهد آمد. بعد سائل پرسید: مهدی از کدام
قبیله است؟ حضرت فرمود: از بنی هاشم، از قله بلند عرب، از جای گاه ژرف دریای آن. او کار آمد، چیره دست، پیروز و سرافراز است. او شیر صحنه پیکار و دشمن شکن نام آور است. او از شمشیرهای خداست و در عین حال سالار بخشنده و بزرگوار است. اندیشه او از دنیا و
آخرت رهیده و در عالیترین جای گاه سیادت و منزلت و قرب خداوندی جای گرفته است. پس هشدار که
شیطان از حق برگشته، در هر زمانی به فتنهای برمی خیزد تا شما را از بیعت با او منصرف نکند. بعد حضرت به اوصاف مهدی اشاره کرد و فرمود: پناه دهندگی اش از همه فراگیرتر، علم او از همه فزون تر وصله رحمش از همه بهتر و بیشتر است. بعد از بیان این حقایق فرمود: «اللهم فاجعل بعثه خروجا من الغمة و اجمع به شمل الامة فان خار الله لک فاعزم ولا تنثن عنه ان وفقت له ولا تجوزن عنه ان هدیت الیه هاه، و او ما بیده الی صدره، شوقا الی رؤیته؛
خدایا، ظهور او را بیرون شد از اندوه و درد قرار ده، و به سبب او پراکندگی امت
اسلام را گرد آور، پسای مرد! اگر در عصر غیبت او توفیق هم زمانی او را یافتی و بدین وسیله خداوند خیر تو را فراهم آورده مصمم و استوار باش، از او روی متاب و اگر به حضورش راه یافتی از او مگذر و به دیگری روی نیاور».
آن گونه که پیداست حضرت در این کلام دست بر قلب مبارکش گذاشته و با شوق و علاقه وصف ناپذیر آرزوی میکند که به دیدار مهدی موعود نائل آید.
در این خصوص در کتاب کمال الدین و تمام النعمه آمده است: روزی دعبل خزاعی در حضور
امام رضا اشعاری خواند و در ضمن آن گفت: امیدم به ظهور امامی است که به طور یقین روزی با نام خدا و با برکتهای فراوان قیام خواهد کرد. در این هنگام حضرت رضا علیه
السّلام به شدت گریه کرد، آن گاه فرمود: خزاعی روح القدس این سخن را بر زبان تو جاری ساخت، آیا میدانی این امام کیست؟ دعبل عرض کرد: نه خیر مولایم، جز آن که شنیدهام امامی از شما خانواده قیام میکند و زمین را از فساد پاک نموده، از عدالت سرشار میسازد. بعد حضرت رضا علیه
السّلام امامان بعد از خود را بر شمرده، سپس فرمود: «بعد الحسن ابنه الحجة القایم المنتظر فی غیبته و المطاع فی الظهوره؛
بعد از
امام حسن عسکری علیه
السّلام فرزندش حجت قایم، امام است که در
زمان غیبت منتظر قیام و آرزوی دیدارش کشیده میشود و در زمان ظهورش از او پیروی میشود».
از مجموع این روایات معلوم میشود(مهدویت) از مهمترین مسائل نظام هستی و ولایت است، لذا حتی امامان قبل از وی و پدرانش آرزوی دیدار او را داشتهاند به خصوص آن نکته که حضرت امام حسین علیه
السّلام بدان اشاره نموده و فرمود: اگر محضر مهدی را درک میکردم در تمام عمر او را خدمت مینمودم. از این جاست که میتوان فهمید چرا در روایات بر انتظار ظهور مهدی و دعای برای ظهورش اصرار شده و اجر و پاداش فراوان برای آن بیان گردیده است.
از حقایق دیگر که درباره مهدی موعود در کلام سالار شهیدان حسین
بن علی علیه
السّلام اشاره شده، آن است که حضرت مهدی وارث سنتها و اوصاف انبیای الهی است و بسیاری از شرایطی که برای انبیا پیش آمده برای مهدی موعود پیش میآید، چه این که بسیاری از کارهایی که
انبیا کردهاند حضرت مهدی نیز بر اساس اقتضای شرایط بدان عمل خواهد نمود و سیره انبیا را به کار خواهد گرفت. حضرت امام حسین علیه
السّلام درباره تجلی سنتهای انبیا در وجود مهدی گفته است:
«فی القائم منا، سنن من الانبیاء، سنة من نوح و سنة من ابراهیم و سنة من موسی و سنة من عیسی و سنة من ایوب و سنة من
محمد فاما من نوح فطول عمره و اما من ابراهیم فخفاء الولادة و اعتزال الناس و اما من موسی، فالخوف و الغیبة و اما من عیسی فاختلاف الناس فیه و اما من ایوب فالفرج بعد البلوی، و اما من
محمد فاالخروج بالسیف؛
در قائم ما اهل بیت سنتهای از انبیا وجود دارد، سنتی از نوح، سنتی از ابراهیم، سنتی از موسی، سنتی از عیسی، سنتی از
ایوب ، سنتی از
محمد،، اما سنت
نوح ، پس طول عمر اوست، سنت
ابراهیم مخفی بودن ولادت و کناره گیری از مردم در اوست. سنت موسی، خوف و غیبت اوست، سنت عیسی اختلاف مردم درباره اوست، سنت ایوب گشایش بعد از امتحان است، سنت
محمد، ظهور او با قدرت شمشیر اوست».
گرچه مسئله وجود سنتهای انبیا در حضرت مهدی در این
حدیث به صورت اشاره و خلاصه مطرح شده است، به لحاظ اهمیت و جامعیت این حدیث، مطالبی که در آن آمده با تفصیل در ضمن چند عنوان بحث و بررسی میشود:
جریان طول عمر حضرت مهدی علیه
السّلام از مسائل منحصر به فرد نیست و در
تاریخ و متون دینی، کتابهای آسمانی از جمله قرآن کریم، درباره معمرین و کسانی که طول عمر فراوان داشته و دارند، مطالب متعدد آمده، اما با این وصف، طول عمر مهدی موعود از مباحث سؤال برانگیز مهدی آخر زمان شده و صاحب نظران درباره آن به طور مبسوط و از زاویههای مختلف بحث کرده و پاسخهای متعدد و نوعا
قناعت بخش ارائه کردهاند و چون به جریان طول عمر مهدی موعود در کلمات حضرت امام حسین علیه
السّلام توجه و اشاره شده است، به تناسب موضوع مقاله درباره آن به دو نکته اشاره میشود:
نکته اول آن که یکی از صاحب نظران که دیدگاههای علمی او نوعا عمیق و نکته آموز است گفته است هیچ مانعی از نظر عقلی و علمی و عملی بر امکان طول عمر مهدی وجود ندارد؛ او میگوید در طول تاریخ بشر دو شخص با عمر بسیار غیرمعمول و غیرمتعارف موظف شدهاند جامعه بشری را از محتوای فاسدش کاملا پاکیزه نمایند و از نو براساس حق و
عدالت بازسازی کنند، او در این باره چنین تصریح نموده است:
نمیدانم آیا این یک تصادف است که دو شخص فقط در تاریخ انسان به پاخیزند و عالم و آدم را از محتوای فاسد خودش خالی کنند و سپس آن را از نو بسازند؟ و این هر دو عمری دراز داشته باشند، بسیار درازتر از عمرهای متعارف، یکی نقش خود را در گذشته تاریخ ایفا کرده؛ یعنی حضرت نوح پیغمبر که
قرآن کریم به صراحت میفرماید : «۹۵۰ سال در میان قوم خود زندگی نمود و پس از طوفان، جهان بشریت را از نو بنا کرد». و دیگری نقش خود را در آینده تاریخ ایفا میکند، یعنی مهدی که تاکنون بیش از هزار سال در میان بشر زندگی کرده و او نیز به هنگام ظهور خود، جهان بشریت را از نو بنا خواهد کرد. پس ما که طبق فرموده قرآن کریم: نوح را با هزار سال عمر میپذیریم، چگونه مهدی را نپذیریم.
نکته دوم آن که گذشته از همه مسائل و مباحث و پاسخهایی که درباره مدت عمر مهدی داده شده، در این جا اشاره میکنم که ما عمر حضرت مهدی را بر اساس مرور زمان حساب میکنیم، بعد میگوییم عمر او تاکنون بسیار طول کشیده و معلوم هم نیست چقدر دیگر طول بکشد، بعد برای ما هضم نمیشود که چگونه یک انسان تا این اندازه عمر داشته باشد. اما اگر این فکر زمانی را به فکر الهی تبدیل کنیم و بگوییم مهدی انسان کامل است، انسان کامل، خلیفةالله است، خلیفةالله واسطه فیض است و زمان با تمام زمانیات از مقوله فیض الهی است و چون مهدی موعود در عصر خود، گرچه خودش فیض خداوند است، نسبت به پدیدههای عالم واسطه فیض الهی است و واسطه فیض الهی بالاتر از فیض و مسیطر بر فیض است، پس مهدی مسیطر بر زمان است، زیرا زمان از مقوله همان فیض است که به واسطه مهدی نازل میشود و شاید دلیل این که در روایات و نیایشها و زیارت نامهها از مهدی به صاحب الزمان یاد شده، همین مسئله باشد. بنابراین عمر مهدی را هرگز نباید با مقیاس زمان سنجید، چون هر چیزی مقیاس و میزان خاصی برای سنجش دارد و زمان مقیاس سنجش عمر خلیفة الله نمیتواند باشد، زیرا مسانخت بین آن دو نیست، پس عمر مهدی را باید با مقیاس علم و قدرت الهی سنجید و گفت : چون
قدرت خدا بی نهایت است، پس میتواند خلیفه خود را به اندازهای که مصلحت بداند در زمین زنده نگاه دارد تا فیض هستی را از مجرای وجود او به زمان و زمانیات برساند، لذاست که در بعضی از دعاها آمده است: «بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء؛
به برکت وجود او مردم روزی داده میشود و به سبب وجود او زمین و آسمان استوار مانده و ثابت است».
پس زمان که از مقدار حرکت و گردش اجرام آسمانی انتزاع میشود چگونه میتواند میزان سنجش طول عمر موجودی شود که منشا زمان است؛ یعنی حرکت اجرام فلکی در سایه هستی او پدید میآید و اگر او نباشد آن اجرام و حرکاتش نبوده و زمان پدید نمیآید. بنابراین زمان، محکی نیست که با او بتوان عمر مهدی را وزن و طولانی شدن آن را مشخص کرد. البته باید توجه داشت که هدف این نیست که کار را به قدرت الهی باید واگذار و در این باره سکوت کرد، بلکه هدف آن است که میزان را باید مناسب با موزون (عمر خلیفةالله) برگزید.
بر اساس دیدگاه متون
اسلامی،
حضرت ابراهیم از زمان کودکی تا اوایل رشد و نوجوانی، دور از مردم و در گوشهای تنها زندگی میکرد. وی بعدها به سوی قومش آمد، در حالی که تمام آنها گرفتار شرک و بت پرستی و صدها مشکل دیگر اخلاقی، اجتماعی و... بودند و از آن جا که حضرت ابراهیم با فطرت پاک توحیدی و مؤید از جانب خداوند بوده و ملکوت همه اشیا را میدید، از آن وضع اعتقادی و اخلاقی مردم به شدت ناراحت شد، لذا با شرک و بت پرستی به مبارزه برخاست و در این مورد با اقوام دیگر که اجرام آسمانی، نظیر
خورشید ، قمر و ستارهها را میپرستیدند به احتجاج و مناظره پرداخته و آنان را نیز به سوی
توحید و عبادت خدای سبحان فرا میخواند.
سالار شهیدان حسین علیه
السّلام در حدیث یاد شده فرمود:
سنتی که از ابراهیم به مهدی رسیده، پنهان بودن ولادت و کناره گیری از مردم است.
هم چنین در این باره از حضرت نقل شده که فرمود: «القائم منا یخفی عن الناس ولادته حتی یقولوا لم یولد بعد لیخرج حین یخرج و لیس لاحد فی عنقه بیعة؛
ولادت قائم ما آل
محمد از مردم پنهان میشود، تا جایی که میگویند او هنوز تولد نیافته است، او در حالی ظهور میکند که پیمان هیچ کسی بر عهده او نیست».
اولا، نه تنها از نظر
شیعه امامیه بلکه از دیدگاه تعداد زیادی از بزرگان
اهل سنت حضرت مهدی موعود به دنیا آمده و هم اکنون در عالم وجود دارد و زندگی میکند و در این باره هیچ گونه جای تردیدی نیست.
ثانیا، با استناد به
روایات و منابع تاریخی یکی از اسرار مخفی داشتن تولد مهدی آن بوده که خلفای بنی عباسی از طریق روایاتی که از پیامبر و ائمه رسیده بود، دانستند دوازدهمین امام همان مهدی علیه
السّلام است که زمین را پر از عدل و داد میکند، دولت جباران را سرنگون میسازد، بر شرق و غرب
جهان مسلط میشود و حکومت الهی پدید میآورد؛ از همین رو در صدد بر آمدند تا این نور را خاموش کنند و از این جهت حتی زنان قابله را ماموریت دادند تا از همسر
امام عسکری علیه
السّلام کاملا مراقبت کنند و زیر نظر داشته باشند، اما در عین حال خداوند نور مهدی را حفظ کرد و هیچ یک از جاسوسان از جریان ولادت حضرت مهدی آگاه نشدند و خداوند درباره حضرت مهدی همان کاری را انجام داد که درباره موسی کرد. بدین جهت در احادیث فراوان و از جمله در روایت یاد شده از حضرت
امام حسین علیه
السّلام آمده که در وجود مهدی سنتیهایی از ابراهیم و موسی تبلور کرده است. بنابراین یکی از اسرار مخفی بودن ولادت حضرت مهدی، حفظ جان آن ذخیره الهی از این طریق بوده است.
مطلب دیگری که در کلام امام حسین علیه
السّلام درباره حضرت مهدی بدان اشاره شده این بود که فرمود: اما سنتی که از
حضرت موسی به مهدی رسیده، جریان خوف و غیبت اوست.
در این فراز از کلام سالار شهیدان به دو نکته حساس و مهمی درباره مهدی علیه
السّلام اشاره شده که باید با تفصیل طرح و تحلیل شود:
در مورد غیبت حضرت مهدی باید گفت:
در کلمات امام حسین علیه
السّلام گذشته از مورد یاد شده، در موارد دیگری نیز به غیبت مهدی اشاره شده است، از جمله فرمود: «یظهر الله قائمنا فینتقم من الظالمین، فقیل له یابن رسول من قائمکم؟ قال علیه
السّلام : التاسع من ولدی و هو الحجة
بن الحسن، و هو الذی یغیب مدة طویله ثم یظهر و یملاء الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما؛
خداوند قائم ما آل
محمد را آشکار میکند، تا از ستم کاران
انتقام بگیرد، به حضرت عرض کردند: قایم شما کیست؟ فرمود: نهمین فرزندم حجة
بن حسن که او مدت طولانی غایب میشود، بعد ظهور میکند و زمین را پر از عدل و داد مینماید، آن گونه که پر از جور و
ستم شده است».
هم چنین فرمود: «قائم هذه الامت هو التاسع من ولدی و هو صاحب الغیبت؛
قایم این امت نهمین فرزند من است و او صاحب غیبت است.
از این که در روایت اول به طولانی شدن غیبت مهدی اشاره شده و در روایت دوم، مهدی به «صاحب غیبت» بودن وصف گردیده است میتوان فهمید که جریان غیبت مهدی و طولانی شدن آن همانند مسئله مهدویت از دید
زمان ؛ یعنی قبل از تولد آن حضرت جزء مباحث مهم تلقی شده و در کلمات ائمه از جمله حضرت امام حسین علیه
السّلام بدان توجه خاصی شده است.
پس برابر این گونه متون دینی که مسئله مهدی را با جریان غیبت او به صورت ملازم مطرح کرده است، به خوبی معلوم میشود که پیشوایان دینی غیبت مهدی را از همان اول با اهمیت تلقی کرده و خواستهاند برای همگان روشن سازند همان گونه که اصل مهدویت حقیقت انکارناپذیر و قطعی است پیش آمد غیبت طولانی او نیز یقینی است: تا مبادا پیروان راستین او به دلیل طولانی شدن غیبت دچار تردید شوند.
حضرت امام حسین علیه
السّلام فرمود: خوف و غیبت دو سنت موسوی است که به مهدی میرسد، پس طبق این کلام امام حسین و بسیاری از روایات دیگر مسئله خوف در غیبت مهدی مطرح است. لیکن نکته مهم آن است که نقش خوف در غیبت مهدی به چه معناست؟ عدهای
اصرار دارند خوف را در بحث غیبت مهدی تنها به معنای خوف بر نفس و
ترس از کشته شدن حمل نمایند، اما به نظر میرسد جریان خوف که در روایات به عنوان یکی از عوامل غیبت مطرح شده است میتواند معنا و تفسیری عمیق تر از آن چه گفتهاند داشته باشد، زیرا اگر میشود که حضرت مهدی اعجازگونه در عالم غیب زندگی کند، میتواند اعجازگونه در حضور و در میان مردم به طور آشکارا زندگی نماید و کسی نتواند به او آسیبی برساند. بدین ترتیب به طور قطع و یقین برای حفظ جان حضرت مهدی تنها راه، غایب شدن او نیست؛ گذشته از این، جریان توطئه قتل حتی در زمان ظهور آن حضرت نیز وجود دارد، اما قدرت قاهره او مانع اجرای آن میگردد، چنان که بعضی از بزرگان اهل معرفت در این باره گفتهاند:
کسانی که دین را وسیله امتیازطلبی و ابزار تامین معاش و به دست آوردن
قدرت قرار دادهاند، بعد از ظهور مهدی اگر ترس قدرت شمشیرش نباشد به قتل او حکم میکنند، لیکن از ترس شمشیر مهدی در ظاهر
تسلیم و در باطن کاملا با او مخالف بوده و معتقد به گمراهی او هستند.
بنابراین میتوان گفت خوف که در بعضی روایات یکی از عوامل غیبت محسوب شده، پیام فراگیرتری داشته و به معنای خوف از
جهل مردم است نه خوف از کشته شدن، به خصوص آن که در کلام سیدالشهدا ارتباط خوف و غیبت به عنوان سنت موسوی یاد شده و امیر مؤمنان علی علیه
السّلام در تبیین خوف حضرت موسی فرمود: «لم یوجس موسی خیفة علی نفسه بل اشفق من غلبة الجهال و دول الضلال؛
موسی در برابر ساحران بر خود بیمناک نبود، ترس او برای این بود که مبادا جاهلان پیروز و دولت گمراهان حاکم گردد».
هدف حضرت آن است که موسی نگران این بود مبادا در صحنه کارزار فرهنگی که با فکر و درک مردم مربوط است، جهل تماشاگران موجب گردد که تفاوت
معجزه و سحر آشکار نشود و این باعث پیروزی نابخردان و حاکمیت استبداد گردد. پس حضرت مهدی نیز اگر واقعا خوف داشته و دارد، برای آن است که ناآگاهی و عدم رشد فرهنگی و فکری مردم باعث شود، مقام ولایت را با دستگاههای استبدادی حکام جور تمیز ندهند و او را مثل سایر ائمه تنها رها کنند و سر در آخور قدرتهای ستم گر نمایند و حضور آن حضرت در میان جمع با غیبت او تفاوتی نداشته باشد. بر این اساس است که بعضی از بزرگان حکمت و معرفت در تحلیل غیبت حضرت مهدی میگویند:
علت و سبب غیبت حضرت مهدی از جانب خدا نیست، چون این موجب نقض غرض تکلیف میشود و هم چنین سبب غیبت خود حضرت مهدی هم نیست، زیرا او
معصوم است پس سبب غیبت از سوی خود مردم خواهد بود، چون حضرت خوف از آنها داشته و دارد که اگر از او پیروی نکنند و مانند سایر ائمه او را تنها بگذارند، از این رهگذر هم آنها دچار گناه بزرگ میشوند و هم احکام و حدود الهی اجرا نمیگردد.
حکیمی دیگر نیز گفته است:
هدف اصل خلقت امام بالاتر از مسائلی است که معمولا گفته میشود، اما اگر مردم از او پیروی نکنند و از نور وجود او بهره نمیگیرند، این از جانب حضرت نیست، بلکه مربوط به خود مردم است که به سبب ظلمت و دوری از حق و پیروی هواهای نفسانی و غلبه امور شهوانی از برکات امام، خود را محروم کردهاند.
بنابراین خوف در جریان غیبت حضرت مهدی در روایات آمده است وعدهای از صاحب نظران آن را به خوف بر نفس معنا کردهاند. اما از نظر نگارنده روایاتی که در آن خوف عنوان شده است، پیام عمیق تری دارند، به خصوص آن که در بعضی از
روایات ، خوف به صورت مطلق مطرح شده و سخنی از خوف بر نفس در آنها ذکر نشده و در برخی دیگر، خوف بر نفس به عنوان برداشت راوی از کلام امام معصوم آمده است.
پس به کمک این دو دسته از روایات به آسانی میشود مشکل روایتی را که در آن خوف بر نفس آمده است، حل کرد. گذشته از این بر اساس بسیاری از
آیات قرآن کریم،
روایات، به خصوص کلمات امیرمؤمنان
در
نهج البلاغه و مبنای محکم عرفانی و فلسفی،
انسان کامل به لحاظ آن که به اذن الهی از عواقب کارش آگاه است و هم چنین به دلیل آرامش قلب و سکینه الهی و قدرت روحی هرگز از
مرگ و کشته شدن هراسی ندارد. بنابراین از آن چه بیان شد، به خوبی برمی آید، استناد غیبت مهدی به خوف بر نفس بر خلاف گفتههای بعضی از صاحب نظران دلیل کافی ندارد، لذا نمیتواند بهترین گزینه برای معنای خوف که در بعضی روایات اشاره شد، تلقی شود.
قبل از طرح اصل مسئله، گفتنی است غیبت حضرت مهدی که یکی از سنتهای پیامبران پیشین در کلام امام حسین علیه
السّلام است، به اندازهای طولانی خواهد بود که مردم هرگز باور نمیکنند حضرت با چهره شاداب جوانی ظهور کند، لذا هنگام ظهور او مردم دچار تردید میشوند؛ چنان که در حدیثی از امام حسین رسیده است: «لما قام المهدی لانکره الناس لانه یرجع الیهم شابا موفقا و ان من اعظم البلیة ان یخرج الیهم صاحبهم شابا و هم یحسبونه شیخا کبیرا؛
وقتی حضرت مهدی ظهور نمود با انکار مردم مواجه میشود، چون او در حال جوانی با موفقیت به سوی آنان ظهور میکند و از بزرگترین گرفتاریها آن است که
حضرت مهدی در حالی ظهور میکند که جوان است و مردم گمان میکنند او پیرمرد کهن سال شده است».
اما سؤالی که در این باره وجود دارد این است که فایده و آثار وجود حضرت مهدی در غیبتی چنین طولانی چیست؟ در پاسخ این پرسش به طور خلاصه باید گفت:
اولا، این حرف که وجود مهدی در زمان غیبت چه نقشی در سرنوشت بشر و چه اثری در عالم دارد، گرچه به ظاهر سؤال درست است، اما اگر خوب درآن دقت شود معلوم خواهد شد که ریشه در تفکر حس گرایی دارد و نوعا کسانی باید این سؤال را مطرح کنند که اثر و تاثیر پدیدههای هستی را تنها در نشئه حس و طبیعت جست وجو میکنند و میخواهند تاثیر و خود مؤثر برای آنان محسوس و ملموس باشد تا آن را بپذیرند، در حالی که بر اساس اندیشه الهی و دینی و فرا طبیعی غیر از جریان مهدی، پدیدههای بسیاری در نشئه هستی وجود دارد که در عالم و آدم اثر گذار است، با این که نحوه تاثر و خود مؤثر برای کسی ممکن است محسوس نباشد؛ به عبارت روشن تر این نوع پرسشها مثل آن است که کسی بگوید وجود فرشتگان الهی که ما آنها را نمیبینیم و از نظر مردم غایباند چه تاثیری در عالم و سرنوشت آدم دارد؟
ثانیا، به گفته برخی از بزرگان این گونه سؤالها را افرادی مطرح میکنند که به حقیقت معنای
امامت پی نبردهاند، زیرا وظیفه امام تنها بیان صوری معارف و راهنمای ظاهری مردم نیست و امام چنان که وظیفه راهنمایی صوری مردم را بر عهده دارد، هم چنان ولایت و رهبری باطنی اعمال را به عهده دارد و حقایق اعمال را به سوی خدا سوق میدهد. بدیهی است که حضور و غیبت جسمانی امام در این باره تاثیری ندارد و امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد، گرچه از چشم جسمانی ایشان مستور است و موقع ظهور و اصلاح جهانی او تاکنون نرسیده است.
ثالثا، چه بسا از بزرگانی که معتقدند در زمان غیبت کبرا گذشته از برکات تکوینی میتوان از وجود حضرت مهدی در تبیین احکام نیز بهره مند بود؛ مثلا کسانی که در علم اصول بر اساس قاعده لطف،
اجماع را طرح کردهاند در واقع به آثار و فواید تشریعی وجود امام در عصر غیبت ملتزم شدهاند.
رابعا، از دیدگاه روایات، حضرت مهدی چون آفتاب فراسوی ابر غیبت است. آیا هیچ عاقلی میتواند به آثار و فواید آفتاب پشت ابر تردید کند؟
بنابراین برکات وجود مهدی در همه حال نصیب جهانیان شده و باران رحمت وجودش همواره بر عالم باریده و میبارد، پس وجود حضرت مهدی در حال غیبت نه تنها بی اثر نبوده، بلکه همه برکات الهی و فیوض رحمانی به واسطه وجود مبارکش نصیب عالم و آدم میشود.
قرآن کریم درباره اختلاف مردم در مورد عیسی علیه
السّلام فرمود: «فاختلف الاحزاب من بینهم».
این آیه ناظر به دیدگاههای مختلف مردم درباره عیسی است، اما این که در آیه مبارکه تعبیر «من بینهم» آمده، به دلیل آن است که در میان گروههای مختلف مسیحی کسانی بودند که سخن درست درباره عیسی میگفتند و بر حق بودند.
به هر حال هدف عمده آن است که گوشههایی از آن نوع اختلافها درباره حضرت مهدی نیز مطرح است، لذا در حدیثی امام حسین علیه
السّلام فرمود: سنتی که از عیسی به مهدی میرسد، جریان اختلافها و دیدگاههای متفاوت درباره اوست.
در روایت دیگری نیز از سالار شهیدان در این باره آمده است: «لصاحب هذا الامر یعنی المهدی غیبتان، احدهما تطول حتی یقول بعضهم مات و بعضهم قتل و بعضهم ذهب و لا یطلع علی موضعه احد من ولی ولا غیره الا الموالی الذی یلی امره؛
برای صاحب این امر (حضرت مهدی) دو غیبت است: یکی طولانی میشود تا جایی که بعضی از مردم گمان میکنند مهدی از دنیا رفته است، برخی دیگر میگویند او کشته شده است و عده دیگر به این عقیده میشوند که مهدی جایی رفته است که هیچ کسی از او جز خداوند خبر ندارد».
پس بدین ترتیب اصل مهدویت فراتر از حوزه مذهب بوده و یک جریان دینی است و همه امت
اسلامی بدان معتقدند، اما در مسائل جزئی آن اختلافهایی هست؛ بدین لحاظ در روایتی که از امام حسین علیه
السّلام آورده شد سخن از تردید و انکار در اصل مهدویت نیست، بلکه در امور جزئی نظیر آن چه در روایت مذکور آمده اختلافهایی وجود دارد. برابر روایتی حضرت فرمود: این
ارث از حضرت عیسی به مهدی رسیده است.
بالاخره سالار شهیدان در فراز پایانی حدیث یاد شده فرمود: اما سنتی که از
حضرت محمد به مهدی به ارث میرسد، ظهور او با شمشیر است.
گفتنی است جریان خروج مهدی با شمشیر در احادیث متعدد آمده و از حضرت امام حسین در جای دیگر نیز آمده که فرمود: «اذا خرج المهدی لم یکن بینه و بین العرب و قریش الا السیف و ما یستعجل بخروج المهدی و الله ما لباسه الا الغلیظ ولا طعامه الا الشعیر، و ما هو الا السیف و الموت تحت ظل السیف؛
هرگاه مهدی آل
محمد ظهور کند، میان او و عرب و
قریش چیزی جز شمشیر نخواهد بود و چیست که در ظهور مهدی شتاب دارد؟ به خدا سوگند! پوشاک او جز لباس درشت و خوراکش جز چیزی همانند جو نیست و ظهورش جز شمشیر قاطع خدا و مرگ در سایه شمشیر نخواهد بود».
درباره ظهور مهدی با
شمشیر لازم است به چند نکته اشاره شود:
اولا، بر اساس روایات و دلایل عقلی، حضرت مهدی با قدرت کاملا برتر و بالاتر از همه قدرتهای بشری ظهور خواهد نمود تا بتواند اهداف سفیران الهی را در طول تاریخ تحقق بخشد و
بشر طغیان گر را در مسیر کمال فطری شان قرار دهد.
ثانیا، در روایت مورد بحث، حضرت امام حسین فرمود: «سنت
محمدی در وجود مهدی آن است که با شمشیر ظهور میکند».
در این باره باید توجه داشت که
قرآن کریم پیامبر اکرم را این گونه معرفی کرده و فرمود: «
محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم؛
محمد فرستاده خداست، و یاران و همراهانش بر کافران بسیار سخت دل و بر یک دیگر مشفق و مهرباناند».
بعضی از بزرگان اهل تفسیر گفتهاند: پیام این دو جمله در آیه این است که سیره پیامبر و یارانش شدت عمل با کفار معاند و رحمت و ملاطفت با اهل ایمان است.
هم چنین در سوره توبه آمده است: «لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم، حریص علیکم بالمؤمنین رؤف الرحیم؛
همانا رسولی از جنس شما برای هدایت خلق آمده که فقر، پریشانی، فلاکت و جهل شما بر او سخت میگذرد و بر آسایش و نجات شما تلاش میکند و به مؤمنان رئوف و مهربان است».
این سیره و سنت
محمدی در وجود فرزندش حضرت مهدی نیز تجلی نموده و او هم با ستم گران معاند با شدت برخورد خواهد کرد، لذا در روایتی آمده که شخصی از امام حسین علیه
السّلام پرسید: آن گاه که مهدی آل
محمد ظهور کند آیا بر خلاف سیره علی علیه
السّلام عمل میکند؟ حضرت فرمود: آری، علی علیه
السّلام با نرمی و ملاطفت رفتار مینمود، زیرا میدانست که پس از او مؤمنان مغلوب دشمنانشان واقع میشوند. اما مهدی علیه
السّلام هنگامی که ظهور کرد با قدرت و دست گیر ساختن و شدت عمل برخورد میکند، چون میداند که بعد از این دیگر ستم گران نمیتوانند بر دوستانش مسلط شوند.
ثالثا، باید توجه داشت که
اسلام ، دین رحمت و پیامبر
اسلام رسول رحمت است، لذا قرآن میفرماید: «و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین؛
ما تو را فقط به عنوان رحمت برای
جهان فرستادم».
هم چنین حضرت مهدی در عین حال که مظهر اسم قهار، فاتح، حاکم و رافع است، مظهر کامل اسم رحمن، رحیم، حلیم، رئوف و مانند آن نیز هست؛ از همین رو امام رحمت و محبت است. بنابراین اگر در روایت مورد بحث از امام حسین علیه
السّلام آمده که مهدی با سنت
محمدی که شمشیر است ظهور میکند، شاید یکی از معانی آن حدیث، این باشد که چون شمشیر برندهترین و آخرین سلاح یک رزمنده در میدان جهاد است که در رزم تن به تن از آن استفاده میکند و دین
محمد،
دین خاتم و آخرین و کاملترین حلقه سلسله نبوت است، پس هدف روایت این خواهد بود که مهدی با سلاح خاتمیت که سلاح
محمدی است، ظهور میکند تا به پیام آیه «و رایت الناس یدخلون فی الدین الله افواجا؛
در آن روز مردم را بنگری که گروه گروه به دین خدا داخل میشوند». کاملا تحقق بخشد و اسم هادی حق سبحانه در سایه اسم فاتح و حاکم در تمام عالم تجلی نماید و همگان در زیر پرچم توحید به هدایت الهی باریابند.
از مسائل دیگر درباره مهدی موعود که در کلمات
امام حسین علیه
السّلام بدان اشاره شده، جریان قطعی بودن ظهور آن حضرت است. راوی میگوید از امام حسین علیه
السّلام شنیدم که فرمود: «لو لم یبقی من الدنیا الا یوم واحد، لطول الله ذلک الیوم، حتی یخرج اجل من ولدی فیملاها عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا؛
اگر عمر دنیا فقط یک روز باقی بماند،
خداوند آن روز را به اندازه طولانی میکند تا آن مردی از فرزندان من خروج نماید و زمین را از عدل و داد پر کند، هم چنان که پر از
ظلم و جور شده».
حضرت در جایی دیگر با اشاره بر این که دوستان و پیروان اهل ستم جزء آنان محسوب میشود و مهدی علیه
السّلام آنان را به سزای اعمالشان میرساند، میفرماید: «اما و الله لا تذهب الدنیا حتی یبعث الله منی رجل یقتل منکم الفا و مع الالف الفا و مع الالف الفا». (آگاه باشید، به خدا سوگند! دنیا تا زمانی باقی خواهد بود که خداوند از فرزندان من مردی را که از شما (بنی امیه) هزاران فرد را به هلاکت برساند.)
به حضرت عرض شد: آیا آنان (بنی امیه) تا زمان ظهور مهدی میرسند تا مهدی موعود آنان را به سزای عملشان برساند؟
امام در پاسخ فرمود: «و یحک فی ذلک الزمان یکون الرجل من صلبه کذا و کذا رجلا و ان مولی القوم من انفسهم؛
وای بر تو در آن
زمان از نسل هر مردی از بنی امیه چنین و چنان مردی پدید آید، چون دوستان آنها جزء خود آنان است».
گفتنی است قطعی بودن ظهور مهدی از اموری است که گذشته از روایات فراوان که در منابع
شیعه و سنی آمده، ریشه در قرآن کریم دارد و در آیات متعدد به آن اشاره شده است: «وعدالله الذین امنوا و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض؛
خداوند به مؤمنان و شایستگان وعده داده که آنان را جانشینان زمین قرار دهد». و «و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر، ان الارض یرثها عبادی الصالحون». (بی تردید ما در زبور بعد از ذکر نوشتم که زمین را بندگان صالح ما به
ارث میبرند.)
خداوند در آیهای دیگر میفرماید: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین؛
ما اراده کردیم که به محرومان زمین منت گذارده و آنان را امام و وارث قرار داد».
براین اساس است که بعضی از بزرگان اهل معنا درباره قطعی بودن ظهور مهدی گفته است: بی تردید خداوند خلیفهای دارد که اگر از دنیا باقی نباشد مگر یک روز، خداوند آن روز را طولانی میکند تا آن خلیفه الهی که از عترت پیامبر و فرزند فاطمه است ظهور کند و عالم را که جور و ظلم فرا گرفته، از عدل و داد پر کند.
یکی از مباحث دیگر مهدویت که در متون دینی بسیار مورد توجه قرار گرفته و روایات فراوانی در منابع شیعه و سنی درباره آن آمده است، جریان علامات و طلیعههای ظهور حضرت مهدی است. گرچه در این زمینه روایات زیادی از پیامبر و
اهل بیت رسیده است، به تناسب موضوع مقاله تنها به طرح احادیثی که از امام حسین علیه
السّلام رسیده، پرداخته میشود؛ لیکن قبل از هر چیز لازم است یادآوری گردد که گاهی سؤال میشود با این که بسیاری از آن علامتهایی که برای ظهور مهدی در روایات بیان شده، تاکنون تحقق یافته و واقع گردیده، پس چرا مهدی فاطمه نمیآید و جهان را نجات نمیدهد؟
در پاسخ باید گفت:
اولا، هدف از آن چه در روایات آمده این است که علائم یاد شده در روایات، قبل از ظهور و قیام مهدی پدید میآید و بدین معنا نیست که در صورت تحقق آن علامات بلافاصله مهدی موعود ظهور میکند، پس تحقق آن علائم و ظهور نکردن مهدی دلیل به نادرستی آن روایات نیست، چه این که درست بودن آن روایات و واقع شدن آن علائم علت تامه برای ظهور مهدی نمیباشد.
ثانیا، اسرار نهفته و ناگفته درباره ظهور مهدی به اندازهای فراوان است که تنها به گوشهای بسیار اندک از آنها در بعضی از
روایات اشاره شده و فقط خداوند میداند که وقت ظهور مهدی چه زمانی است و هیچ کس دیگر از آن آگاهی ندارد، لذا در روایات به شدت از توقیت و تعیین زمان برای ظهور مهدی نهی شده است.
اکنون روایاتی را که از امام حسین علیه
السّلام درباره طلیعههای قیام مهدی رسیده است، برمی شمریم:
۱. للمهدی خمس علامات: السفیانی و الیمانی و الصیحة من السماء و
الخسف بالبیداء و قتل نفس الزکیه؛
امام حسین علیه
السّلام فرمود: برای ظهور مهدی پنج نشانه است:
سفیانی ، یمانی، صیحه آسمانی، فرورفتن در دشت و کشته شدن آن جان پاک».
۲. اذا رایتم علامة فی السماء نار عظیمة من قبل المشرق، تطلع لیالی، فعندها فرج الناس و هی قدام المهدی علیه
السّلام ؛
هرگاه در
آسمان نشانهای دیدید، آتش بزرگی که شبها از سمت شرق طلوع میکند، پس بدانید که در آن هنگام فرج عمومی مردم نزدیک است و این نشانه پیش از ظهور مهدی پدید میآید».
۳. اذا هدم حایط مسجد الکوفه ممایلی دار عبدالله المسعود، فعند ذلک زوال ملک القوم و عند زواله خرج المهدی. (هرگاه دیوار مسجد کوفه از آن سمت که نزدیک خانه عبدالله
بن مسعود واقع شده ویران شد، پس درآن هنگام سلطنت این گروه
ستم گر از بین میرود و مهدی آل
محمد نیز ظهور میکند.)
۴. پیش از ظهور قائم آل
محمد، قطعا نشانههایی برای اهل ایمان رخ میدهد که در ضمن این آیه شریفه به آنها اشاره شده که فرمود: «ولنبلونکم»؛ یعنی ما پیش از خروج مهدی شما مؤمنان را با چیزهایی میآزماییم. «بشی ء من الخوف» از پادشاهان بنی عباس در پایان سلطنتشان. «و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین»؛
یعنی با گرسنگی که از بالا رفتن قیمتها ظاهر میشود و با نقصان اموال که به صورت فساد و تباهی در
تجارت و کمی بهرهها رخ میدهد و با نقصان جانها که با مرگ های ناگهانی و فراگیر جلوه میکند و با نقصان محصولات زراعی که از راه کاهش رشد کشتها پدید میآید و صابران را در آن روز به نزدیک شدن ظهور قائم آل
محمد بشارت دهید.
اما نکته مهم در این مسئله پاسخ به این پرسش است: سفیانی که خروجش در روایات بسیاری جزء حوادث حتمی قبل از قیام مهدی موعود شمرده شده است، چیست و کیست، آیا واقعا و حقیقتا سفیانی شخصی است یا سفیانی یک جریان فکری یا سیاسی، اجتماعی یا اقتصادی یا نظامی یا قومی و نژادی است؟
در پاسخ این پرسش مهم فعلا تنها به نکتهای که در روایتی از امام حسین علیه
السّلام آمده اشاره میشود. وقتی از امام سؤال شد: آیا از فرزندان
بنی امیه تا زمان ظهور مهدی موعود کسی باقی خواهند بود؟ حضرت در پاسخ فرمود: «و یحک فی ذلک الزمان یکون الرجل من صلبه کذا و کذا رجلا، و ان مولی القوم من انفسهم؛
وای بر تو در آن زمان، آن مرد از صلب او چنین و چنان مرد وجود دارد و مولای هر قومی جزء آن گروه محسوب میشود».
در این روایت به دو نکته اشاره شده است:
اولا، در زمان ظهور مهدی از صلب بنی امیه اشخاصی وجود دارد. ثانیا، دوستان و پیروان و هم فکران هر گروه از خود آنان محسوب میشود.
به نظر میرسد تکیه امام به فراز آخر این حدیث است؛ همان طور که در منابع
شیعه و سنی
آمده و در این روایت نیز اشاره شده امکان دارد در آن زمان چنین شخصی وجود داشته باشد، اما عمده کسانی است که همراهی فکری، سیاسی، نظامی و مانند آن با سفیانی پیدا میکنند و موجب تقویت او میشوند، لذا در روایت یاد شده حضرت امام حسین به قاعده» مولی القوم من انفسهم «عنایت داشته است.
بنابراین نه تنها خود سفیانی، بلکه پدید آمدن فکر سفیانی که به طور خلاصه فکری غیر الهی و ضد ارزشی و ضد انسانی است، جزء حوادث قبل از قیام مهدی موعود خواهد بود که با شمشیر قدرت مهدوی شر آن رفع و دفع میشود.
عدالت از عمومیترین و شورانگیزترین مسائل انقلاب مهدی است. اما پرسش اساسی در این باره آن است که آیا با ظهور مصلح کل مهدی موعود، تنها
عدالت اجتماعی و رفاه اقتصادی در عالم پدید میآید یا این عدالت با تمام اهمیت و نیاز عمومی به آن، بخش بسیار اندک از عدالتی است که با قدوم مبارک مهدی پدید خواهد آمد.
بدیهی است پاسخ جامع و همه جانبه به این سؤال نیازمند بحث گسترده و مبسوط است، لیکن به تناسب ظرفیت و موضوع این نوشتار تنها از منظر کلمات حسینی و به طور خلاصه طرح و تحلیل میشود.
عدالت جزء بیت الغزل تمام گفتهها و سخنانی است که درباره
انقلاب مهدی اظهار شده و میشود، چه این که در افکار عمومی بشر هرگاه بحث از امید و انتظار منجی و مهدی به میان میآید توجه همگان به جریان عدالت معطوف میشود، به گونهای که ظهور مهدی به معنای ظهور عدالت تلقی شده و در واقع هنگامی که از انتظار مهدی حرف زده میشود در اذهان عمومی و عامه مردم انتظار عدالت تداعی میکند.
در روایات نیز هر جا از ظهور مهدی سخن رفته بر عنصر عدالت تکیه شده است و گفتهاند که مهدی برای ایجاد عدل و قسط ظهور میکند. جالب توجه آن است که در همه روایات چه آنهایی که از حضرت پیامبر نقل شده و چه آنهایی که از
اهل بیت به خصوص حضرت امام حسین رسیده است، عدالت به طور مطلق مطرح شده و تنها به عدالت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و مانند آن محدود نگردیده است؛
در این باره راوی میگوید به امام حسین علیه
السّلام عرض کردم: «انت صاحب هذا الامر فقال علیه
السلام: لا. فقلت فولدک؟ قال علیه
السلام: لا. فقلت فولد ولدک؟ قال علیه
السّلام : لا. فقلت فمن هو؟ قال علیه
السّلام : الذی یملاها عدلا کما ملئت جورا علی فترت من الائمه، تاتی کما ان الرسول الله بعث علی فترت من الرسول؛
آیا شما صاحب الامر هستید؟ فرمود: نه خیر. عرض کردم: پس فرزند شماست؟ فرمود : نه خیر. پرسیدم: پس صاحب الامر کیست؟ فرمود: آن کسی که زمین را پر از عدل خواهد کرد، همان گونه که پر از
ظلم گشته است، او پس از زمانی طولانی که بر امامان پیشین رفته باشد میآید، همان گونه که رسول خدا پس از مدتی که از زمان پیامبران پیشین گذشته بود مبعوث گردید».
و نیز فرمود: «یخرج رجل من ولدی فیملاها عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما کذلک سمعت رسول الله یقول».
بنابراین عدالتی که در زمان حضرت مهدی پدید خواهد آمد از نظر کمی جهانی بوده و از بعد کیفی تمام شئون عالم و آدم را پوشش خواهد داد؛ چنان که در بیان نایب بر حق حضرت مهدی،
خمینی بزرگ آمده است:
هر یک از انبیا که آمدند، برای اجرای عدالت آمدند، لیکن موفق نشدند حتی رسول ختمی که برای اصلاح بشر آمده باز در زمان به آن معنا موفق نشد، اما کسی که عدالت را در تمام دنیا اجرا خواهند کرد مهدی موعود است، آن هم نه این عدالتی که مردم عادی میفهمند که فقط قضیه عدالت در
زمین برای رفاه مردم باشد، بلکه عدالت در تمام مراتب انسانیت. انسان اگر انحرافی پیدا کند، انحراف عملی، انحراف روحی، انحراف عقلی، برگرداندن این انحرافات را به معنای خودش این ایجاد عدالت است در انسان. اگر در اخلاقش انحرافی باشد و اگر در عقاید یک انحراف و کجیهای باشد وقتی به اعتدال برگردد این عدالت است. ایشان (مهدی موعود) مامورند تمام این انحرافات را برگردانند به اعتدال.
بدین ترتیب معلوم میشود عدالتی که مهدی موعود اجرا میکند بسیار وسیع بوده و همه شئون هستی انسانی را در برمی گیرد که در این جا به دو نمونه از آن اشاره میشود:
یکی از برکات و ره آورد ظهور مصلح موعود حضرت مهدی علیه
السّلام پدید آمدن عدالت اجتماعی به معنای وسیع و حقیقی آن و تامین رفاه و آسایش اقتصادی است. چون برابر روایات
پیامبر اکرم و اهل بیت در زمان حکومت حضرت مهدی علیه
السّلام عدالت در تمام زمینهها و در همه شئون عالم جلوه گر میشود و بشر طعم شیرین آزادی، امنیت، عزت، نشاط، محبت، همدلی، تعاون و کمک، رفاه، آسایش و هزاران خواست انسانی دیگر را میچشد و جهان تحت مدیریت، ولایت و حکومت نظام
اسلامی قرار میگیرد و
قدرت قاهره خداوند زورمداران و زرپرستان را بر سر جایشان مینشاند، چه این که برکات آسمانی و زمینی فراوان میشود تا جایی که هیچ گونه گرسنهای در عالم نخواهد بود؛ چنان که از سالار شهیدان در این باره رسیده است: «تواصلوا و تباروا، فوالذی فلق الحبة و برء النسمة لیاتین علیکم وقت لا یجد احدکم لدیناره و لا لدرهمه موضعا؛
با هم دیگر رابطه بر قرار کنید و به هم دیگر احسان کنید، سوگند به آن خدایی که دانهها را شکافت و جان داران را آفرید به شما آن چنان روزی فرا میرسد که در آن هیچ کس برای پرداخت دینار و درهم انفاقی و صدقات خود مستحقی را پیدا نمیتواند بکند».
در کلمات سایر ائمه و حتی ره آورد عرفانی اهل معرفت درباره برکات و فراوانی نعمتهای الهی در زمان
حکومت مهدی مطالب فراوانی آمده است؛ از جمله حضرت امیرمؤمنان فرمود: «تخرج الارض افالیذ کبدها و تلقی الیه
سلما مقالیدها؛
در زمان مهدی زمین میوههای دل خود (معادن) را برای او بیرون میریزد و کلیدهایش را به او میدهد».
و همچنین درباره عدالت اجتماعی و شکوفایی اقتصادی در زمان حکومت مهدی در سخنان اهل معنا آمده است: در ایام حکومت مهدی، مردم در سایه عدالت زندگی میکنند و روزگار سرسبز و پر طراوتی خواهند داشت، رزق و روزی در آن فراوان میشود و مردم در کمال
امنیت به بندگی خداوند میپردازند.
در کلام دیگری از بزرگان اهل معرفت آمده است: خداوند خلیفهای دارد که روزی ظهور خواهد کرد و زمین را پر از عدل و داد میکند. او عدل را در جامعه پدید آورده و عدالت اقتصادی را اجرا خواهد نمود. شخصی به حضور او میآید و عرض میکند: یا مهدی! به من کمک کنید. حضرت مهدی به اندازهای به او میدهد که به زحمت آن را با خود میبرد.
صاحب دلی دیگر نیز در این زمینه گفته است: صاحب زمان که علم به کمال دارد، تمامت روی زمین را در حکم خود آورد و به عدل آراسته گرداند،
کفر و ظلم را به یک بار از زمین بردارد و تمامت گنجهای روی زمین بر وی ظاهر گردد.
از آن چه گفتیم معلوم شد که عدالت اجتماعی و رفاه اقتصادی یکی از بهترین ره آورد انقلاب جهانی حضرت مهدی است که در سخنان امام حسین و سایر روایات و هم چنین کلمات اهل معرفت به آن توجه شده است، زیرا عدالت اجتماعی و تامین آسایش، آزادی و امنیت و مانند آن از مسائل مهم و اساسی است که ریشه در تاریخ زندگی بشر در کره زمین داشته و در تمام دوران تاریخ نهضتهای فراوانی برای پدید آوردن آن صورت گرفته و آرزوی دیرین انسانهای خیراندیش بوده است. در این میان یکی از انگیزههای اساسی بعثت انبیای الهی نیز ایجاد عدالت و تامین حقوق اجتماعی بشر بوده و در این راه سفیران بزرگ الهی فراوان قربانی شدهاند تا بالاخره با ظهور ذخیره عالم هستی، مهدی موعود، این مهم به طور کامل تحقق یابد و
بشر مزه شیرین عدالت را در تمام ابعاد خواهند چشید.
همان طور که اشاره شد، برداشت عمومی از پدید آمدن عدالت در زمان ظهور مصلح موعود، معمولا عدالت اجتماعی، اصلاح امور اقتصادی و توضیح عادلانه
ثروت عمومی است. اما
حقیقت آن است که با ظهور آن مصلح کل، عدالت و اصلاح در تمام امور پدید آمده و پیشه و اندیشه بشر کاملا اصلاح شده و
عقل انسانها در هر دو بعد علمی و عملی تعدیل میشود؛ بدین بیان که به سبب فاصله گرفتن بشر از معارف وحی که مائده بزرگ آسمانی و زمزم زلال معرفت است، تمام قوای ادراکی و تحریکی آنان دچار
جهل علمی و انحراف عملی شده و در مرداب افراط و تفریط گرفتار آمدهاند و هر روز که میگذرد به پرتگاه سقوط اخلاقی، فکری، فرهنگی و اعتقادی نزدیک و نزدیک تر میشوند و در این خصوص از یک سو مکاتیب خلق الساعه غربی با ایجاد نابسامانیهای فکری و فرهنگی و مذهبی سعی در آشفته نمودن بازار معنویت و اخلاق داشته و از طرف دیگر در میان
جهان اسلام ، عواملی چون فاصله گرفتن از ولایت اهل بیت علیهم
السلام، مهجوریت احکام و معارف قرآن، اندیشههای ملی گرای تند و افراطی، امت
اسلامی را در آتش نفاق، محرومیت، فقر فکری و فرهنگی و اقتصادی، دیگر اندیشی، فساد روز افزون اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و هزاران فاجعه هولناک دچار کرده است؛ همه این مشکلات که ریشه در فاصله گرفتن بشر از معارف آسمانی و ره آورد وحی الهی دارد با حضور مصلح جهانی و احیای کننده
اسلام، مهدی موعود، اصلاح میشود، زیرا او خیر مطلق بوده و جهان را به خیر و فلاح رسانده، زمین و زمان را آباد و اصلاح نموده، معارف دین الهی را به تمام شئون وجودی بشر حاکم میکند که از این رهگذر فرهنگ جهانیان اصلاح و تعدیل میشود و عدالت فرهنگی در عالم پدید خواهد آمد. آن چه گفته شد، در هر دو بعد مثبت و منفی، دردها و رنجها، امیدها و نویدها، همه در روایاتی که از پیامبر اکرم و اهل بیت علیهم
السّلام رسیده، به تفصیل طرح و تبیین گردیده است که در این جا تنها به چند نمونه از روایات حضرت امام حسین علیه
السّلام اشاره میشود:
۱. منا اثنی عشر مهدیا اولهم امیرالمؤمنین علی
بن ابی طالب و آخرهم التاسع من ولدی و هو القایم بالحق یحیی الله به الارض بعد موتها ویظهر به دین الحق کله ولوکره المشرکون، له غیبت یرتدفیها اقوام، ویثبت فیها علی الدین آخرون، فیؤذون ویقال لهم: متی هذا الوعد، ان کنتم صادقین، اما ان الصابر فی غیبته علی الاذی و التکذیب بمنزلة المجاهد بالسیف بین یدی رسول الله صلی الله علیه وآله؛
آن دوازده امام هدایت از ماست، اولشان امیر مؤمنان علی
بن ابی طالب و آخرشان نهمین نفر از فرزند آن است. او همان کسی است که دین حق را بر همه ادیان پیروز میکند، گر چه مشرکان را خوش نمیآید. او غیبتی طولانی دارد که در آن گروههای از دین برمی گردند وعده ثابت و استوار میمانند، و آنهایی که
مرتد میشوند، مؤمنان را زخم زبان زده و میگویند: اگر راست میگویند، این وعده کی رخ میدهد؟ آگاه باشید هر که در غیبت او بر این آزار و تکذیبها صبر کند، همچون کسی است که با
شمشیر خود در رکاب رسول خدا جهاد کند».
۲. لا یکون الامر الذی تنتظرونه حتی یبرا بعضکم من بعض و یثقل بعضکم فی وجوه بعض و یشهد بعضکم علی بعض بالکفر و یلعن بعضکم بعضا، قال له: ما فی ذلک الزمان من خیر، فقال حسین علیه
السلام: الخیر کله فی ذلک الزمان، یقوم قائمنا و یدفع ذلک کله؛
آن امری که انتظارش را میکشید (ظهور مهدی) رخ نخواهد داد، مگر این که در اثر آشفتگی و نابسامانی گروهی از شما از دسته دیگر برائت، جوید و برخی از شما بر چهره بعضی دیگر خدو بیفکند و گروهی از شما به کفر گروه دیگر شهادت دهد، و برخی از شما بعضی دیگر را نفرین و لعن نماید. بعد به حضرت گفته شد: پس در آن
زمان هیچ خیری نیست؟ حضرت فرمود: همه خیرها در آن زمان جمع است، قایم ما قیام میکند و همه آن بدیها را به طرف میسازد».
۳. روزی امیرمؤمنان علیه
السّلام به من فرمود: ای حسین! نهمین فرزند شما به پا دارنده حق و ظاهر کننده دین خواهد بود و
عدالت را در عالم گسترش میدهد.
حضرت میگوید به امیرمؤمنان عرض کردم : آیا این شدنی خواهد بود؟ حضرت فرمود: آری، سوگند به آن خدایی که
محمد را به پیامبری مبعوث نموده و او را بر همه آدمیان برگزید، این شدنی است، ولی پس از غیبت و حیرتی که در آن مدت جز خالصان و اهل یقین که خدا از آنان پیمان ولایت ما را گرفته و ایمان را در دل هایشان استوار داشته و با روحی از جانب خود یاریشان نموده است، کسی بر
دین خدا پایدار نمیماند.
در تبیین پیام این روایات لازم است اشاره شود که بزرگان اهل حکمت و اندیشه بر آنند که بشر از روزی که در زمین سکنا گزیده، پیوسته در آرزوی یک زندگی اجتماعی مقرون به سعادت - به معنای واقعی آن - بوده است و چون این آرزو همگانی و عمومی است، معلوم میشود این خواست تحقق عینی و خارجی خواهد داشت و گرنه چنین آرزویی در نهاد عموم
بشر نقش نمیبست، همان طور که اگر آبی وجود نمیداشت تشنگی معنا نداشت؛ از این رو به حکم ضرورت، جهان روزی را در بر خواهد داشت که در آن روز جامعه بشری پر از عدل و داد شده و با صلح و صفا هم زیستی نماید و عدالت در تمام شئون وجودی بشر پدید آید و همه مردم غرق در فضیلت و کمال شوند. اما باید توجه داشت : اولا، این حقیقت به دست خود انسان خواهد بود و رهبر چنین جامعهای منجی جهان بشر است که از آن به مهدی یاد میشود.
ثانیا، برآورده شدن این آرزو تنها در سایه اجرای دستورهای دین و احیای ره آورد وحی امکان پذیر است، لذا در روایات یاد شده و سایر متون دینی بر احیای معارف
وحی به عنوان اساسیترین ره آورد انقلاب مهدی تکیه شده است؛ چه این که امیرمؤمنان در نهج البلاغه فرمود: «یحیی میت الکتاب و السنة».
بعضی از بزرگان اهل شهود نیز گفتهاند: در زمان ظهور مهدی روح در کالبد
اسلام دمیده و بعد از ذلت و خواری عزیز شده و پس از مرگ دوباره احیای میشود و حقیقت دین ظاهر میگردد و جز دین خالص چیز دیگری باقی نمیماند.
در جای دیگر نیز آمده است: با ظهور حضرت مهدی، مذاهب و مکاتب مختلف از روی
زمین برچیده میشود و جز دین خالص و حقیقی چیزی باقی نمیماند و بسیاری از افرادی که خود را اهل فکر و اندیشه میدانند، وقتی میبینند که مهدی بر خلاف نظریه شان حکم میکند، دشمنی و عداوت میآغازند، اما به ناچار فرمان و حکومت مهدی را
اطاعت میکنند.
دفتر تبلیغات
اسلامی حوزه علمیه قم، سایت بلاغ، برگرفته از مقاله«مهدویت از دیدگاه امام حسین».