مهدی بازرگان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بازرگان، مهدی، از رجال سیاسی و علمی ایران از دهه سی تا دهه هفتاد قرن حاضر بود.
در ۱۲۸۶ ش در تهران متولد شد. پدرش از بازرگانان خوشنام و متدین آذربایجانی مقیم تهران بود. بازرگان تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به پایان رسانید. در دارالمعلمین، تحت تأثیر تعلیمات
میرزاابوالحسن خان فروغی، که او را استاد ادبیات،
تاریخ و
فلسفه و پایه گذار
تفسیر قرآن و نویسنده مبتکر به سبک علمی و جدید در مدارس معرفی میکند، قرار گرفت.
جزو نخستین گروه محصلان اعزامی به اروپا، به فرانسه رفت. پس از چندی با موفقیت در دو مسابقه ورودی مدرسه مرکزی هنر و صنایع پاریس (مدرسه سانترال)، به عنوان اولین ایرانی پذیرفته شده در مسابقه یک مدرسه عالی فرانسوی، در این مدرسه مشغول تحصیل شد. بازرگان هنگام ترک
ایران، جوانی معتقد به دیانت و علاقه مند به ملیت بود واین ویژگیها را در سالهای تحصیل در اروپا همچنان حفظ کرد. او در هفت سال اقامت در فرانسه، تحت تأثیر بعضی از جنبه های تمدن غربی قرار گرفت و در بازگشت به میهن، اندیشه هایی را با خود به ارمغان آورد. پس از بازگشت به ایران در ۱۳۱۳ش و به پایان رساندن خدمت سربازی، در «شرکت ساختمان» که از طرف علی
اکبر داور، وزیر دارایی وقت، تأسیس شده بود، استخدام شد و همزمان در دانشکده فنی دانشگاه تهران به تدریس پرداخت و اندکی بعد با چند نفر از دوستان از فرنگ برگشته خود، شرکتی به نام «اتحاد مهندسین ایران» (اما) تأسیس کرد. در ۱۳۱۹ش در اداره ساختمان بانک ملی ایران مدیریت دایره تاسیسات را برعهده گرفت.
او از همان نخستین سالهای بازگشت به ایران، در پی رویارویی با اشکالات و مسایل دینیِ جوانان و دانشجویان و مصائب فکری و اجتماعیِ کشور، در صدد تبلیغ و گسترش اندیشه دینی برآمد. اندیشه دینی در نظر او «با توجه به افکار و نیازهای زمان معاصر، به معنای برداشت و نگرش و اعمال
دین با دیده علمی و طرز تفکر جدید» بود.
او دین را از دیدگاه تفکر علوم تحققی و تجربی مبتنی بر طبیعت مشهود مینگریست
خصوصیات
اندیشه دینی در نظر او عبارت بود از: خالی بودن از
تعصب و
تظاهر و
تملق و برخورداری از استقلال و آزادگی، وارستگی و استغنای از
روحانیت، به معنی عدم تقید به تبعیت از روحانیت و عدم احتیاج به رهبری غیرخدا و
رسول، بازنگری به خود و بازگشت به خویشتن خویش، بازگشت به
قرآن، دین دنیائی.
نخستین مقاله مذهبیِ بازرگان پس از بازگشت به کشور در ۱۳۱۹ش انتشار یافت. در همین سال، بازرگان با
آیت الله سیدمحمود طالقانی آشنا شد و این آشنایی بعدها به دوستی و همکاری صمیمانهای بدل شد که تا هنگام درگذشت طالقانی در ۱۳۵۸ش ادامه داشت. شهریور ۱۳۲۰ در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران نقطه عطف بود. حکومت خودکامه
رضاشاه در پی هجوم ارتش متفقین به ایران فروپاشیده و خود او از ایران گریخته بود. شاه جدید، هنوز تجربه و توانایی تسلط بر کشور را نداشت. این تغییر و تحول ناگهانی، فرصت مغتنمی برای احزاب و گروههای سیاسی و فکری و مذهبی پدید آورد تا به سازماندهی هواداران و ترویج افکار خویش پردازند.
در این سالها سه جریان فکری و سیاسی عمده مایه تشکّل و تشخص روشنفکران و دانشجویان دانشگاهها بود: ۱) جریان فکری
مارکسیستی و
کمونیستی که
حزب توده تبلیغ میکرد؛ ۲) جریان ملی گرایی که عمدتاً عدهای از تحصیلکردگان و آشنایان با فرهنگ و تمدن غربی رهبری و ترویج میکردند؛ ۳) جریان فکری اسلامی که در دانشگاهها استادان و نویسندگانی مانند مهندس بازرگان گسترش دادند.
در ۱۳۲۱ش، عدهای از دانشجویان مسلمان،
انجمن اسلامی دانشجویان را برای نشر معارف اسلامی در دانشگاه و مقابله با تبلیغات وسیع توده ایها و
بهاییها، تأسیس کردند.
فضای پر جنب وجوش سالهای پس از ۱۳۲۰ش و برخورد آرا و اندیشه ها، بازرگان را به ایراد سخنرانیهای گوناگون و تحریر مقالات و تالیف کتب برای ترویج و تبلیغ همان «اندیشه دینی» که سخت بدان معتقد بود، واداشت و به تأسیس تشکیلاتی صنفی به نام «
کانون مهندسین ایران» برانگیخت.
در همین سالها بازرگان در دو نوبت و جمعاً شش سال به ریاست دانشکده فنی برگزیده شد و به اصلاح نظامهای اداری و آموزشی آن دانشکده و تجهیز و تکمیل آزمایشگاههای آن و نیز تأسیس انجمن فارغ التحصیلان دانشکده فنی و ایجاد تحولی گسترده و سودمند در دانشگاه همت گماشت.
تأثیر مهم واصلی بازرگان در این سالها در محیط
دانشگاه و محافل و اجتماعات تحصیکرده های جدید، که گمان میکردند هرکس با علوم وتمدن جدید غربی آشنا شود ناگزیر از
دین رویگردان خواهد شد، دفاع از
اسلام از طریق سازگار نشان دادن دین و علم و بالاتر از آن علمی بودن دین بود. علاوه بر این، او بشدت با عقاید و آراء الحادی توده ایها و کارشکنیهای آنان در دانشگاه مبارزه میکرد.
در همین سالها بود که بازرگان مطهرات در اسلام (۱۳۲۲ش) را، که در آن «کلیه
احکام طهارت و نظافت اسلامی از دریچه تصفیه بیوشیمی و به استعانت قوانین فیزیک و شیمی و فرمولهای ریاضی مطالعه شده بود»، تألیف کرد.
و نیز راه طی شده را نگاشت (۱۳۲۷ش) تا ثابت کند که «بشر خاکی به پای خود و با تجربه و دانشی که طی هزاران سال کسب کرده است، همان راهی را طی کرده و میکند که
انبیاء تعیین و ترمیم نموده اند».
بازرگان تا ۱۳۳۰ش به معنای معمول و مرسوم، یک فرد سیاسی نبود،
بلکه بیشتر یک استاد دانشگاه متدین و متفکری اجتماعی و
مسلمان و سخنور و نویسندهای پرکار محسوب میشد. او همزمان با اوجگیری مبارزات مردم ایران و تشکیل شدن
جبهه ملی، برای ملی کردن
صنعت نفت در زمان نخست وزیری
دکتر محمد مصدق، به عرصه سیاست قدم نهاد. نخست به معاونت وزارت فرهنگ گمارده شد و اندکی بعد، به حکم مصدق، ریاست هیئت مدیره موقت شرکت ملی نفت را برعهده گرفت و رهسپار جنوب شد و پس از نه ماه اداره آن دستگاه عظیم در آن اوضاع و احوال طوفانی و خلع ید از شرکت سابق نفت، به تهران بازگشت و دوباره در دانشکده فنی به تدریس پرداخت. درباره علت استعفای او از این سمت کمتر سخن گفته اند. در ۱۳۳۱ش به مدیریت لوله کشی آب تهران، که در آن زمان طرحی ناتمام و پر مسأله بود منصوب شد. با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دولت مصدق سرنگون شد و مصدق و سران جبهه ملی دستگیر شدند و به زندان افتادند. بازرگان که تا چند ماه پس از
کودتا همچنان مدیریت لوله کشی آب تهران را بر عهده داشت، در بهمن ۱۳۳۲ از این مقام معزول شد و دوباره به دانشگاه برگشت. در این زمان، همراه عدهای از دوستان و همفکران خویش به «
نهضت مقاومت ملی ایران» پیوست که اندکی بعد از کودتا، خود او و جمعی دیگر از رهبران دینی و ملی برای ادامه راه مصدق تشکیل داده بودند و به صورت مخفی فعالیت میکرد. نهضت مقاومت، در اعتراض به قراردادی که دولت زاهدی با شرکتهای عامل نفت (کنسرسیوم) منعقد ساخته بود در آذر ۱۳۳۳ اعلامیهای منتشر کرد که بازرگان از جمله امضا کنندگان آن بود. به همین علت، او همراه با ده نفر دیگر از استادان که آنها نیز امضاکنندگان آن اعلامیه بودند، از دانشگاه اخراج و منتظر خدمت شدند. اما پس از شش ماه دوباره به دانشگاه بازگشت. در بهار ۱۳۳۴، بازرگان برای نخستین بار، پنج ماه زندانی شد.
در ۱۳۳۹، با پدید آمدن تحولاتی ظاهری در اوضاع سیاسی، جبهه ملی بار دیگر فعالیت عملی خود را با نام «جبهه ملی دوم» آغاز کرد و بازرگان نیز با آن همکاری داشت. اما در ترکیب رهبری جبهه تضاد و تناقض دیده میشد و عناصری بسیار محافظه کار و حتی ارتجاعی توانسته بودند در سطوح رهبری جبهه قرار گیرند و مهمتر از آن، این که جبهه ملی صرفاً بعد سیاسی داشت و فاقد پشتوانه عقیدتی بود.
به همین جهت همکاری بازرگان و دوستان او با آن دوام نیافت و او در اردیبهشت ۱۳۴۰ همراه با
دکتر محمود سحابی و
آیت الله طالقانی و جمعی دیگر «نهضت آزادی ایران» را تأسیس کرد تا راه مصدق را با اعتقاد به اسلام ادامه دهد.
در سالهای ۱۳۴۰ و ۱۳۴۱، اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران تحولات سریعی یافت.
آیت الله بروجردی،
مرجع تقلید شیعیان، در فروردین ۱۳۴۰ درگذشت و
دکتر علی امینی به نخست وزیری رسید. دولت آمریکا بر آن شد که برنامه اصلاحات ارضی را در ایران اجرا کند. در تیر ۱۳۴۱
اسدالله علم به نخست وزیری رسید تا اصلاحات موردنظر آمریکا و دربار را به اجرا درآورد. در همین زمان بود که مبارزات صریح سیاسی
امام خمینی در برابر آنچه دربار ودولت آن را «اصلاحات» یا «
انقلاب سفید» می نامیدند، آغاز شد. با اوجگیری و مردمی شدن مبارزات سیاسی روحانیت، شاه ناچار شد لوایح ششگانه خود را در ششم بهمن ۱۳۴۱ به همه پرسی بگذارد.
همزمان با این تحولات، بازرگان و طالقانی و سحابی دستگیر و هریک به ده سال زندان محکوم شدند. امام خمینی در اعلامیهای این حکم را جائرانه وصف کرد و از محکومیت طالقانی و بازرگان و دیگران اظهار تأسف نمود. محکومان در ۱۳۴۶ ش پس از پنج سال محکومیت آزاد شدند. در فاصله ۱۳۴۶ـ۱۳۵۷ ش، بازرگان به صورت نیمه آشکار به فعالیتهای سیاسی و فکری خود ادامه میداد. این فعالیتها در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷، همزمان با پدید آمدن «فضای باز سیاسی» و پس از آن با اوجگیری و گسترش نهضت اسلامی مردم ایران، به رهبری امام خمینی، افزایش یافت و علنیتر شد.
پس از مهاجرت امام خمینی به پاریس، بازرگان نیز از جمله شخصیتهایی بود که به پاریس رفت و با ایشان درباره آینده
انقلاب اسلامی و مسایل سیاسی ایران گفتگو کرد و در بازگشت به ایران، امام خمینی ریاست گروه ویژه نفت را برای مذاکره با کارگران و کارمندان شرکت نفت در تهران و جنوب کشور و جلب همکاری آنها در تأمین سوخت موردنیاز مردم در داخل کشور برعهده او قرار داد.
بعد از بازگشت به ایران، امام خمینی روز ۱۶ بهمن ۱۳۵۷ و در زمانی که هنوز شاهپور بختیار خود را نخست وزیر میدانست، بازرگان را که خود عضو شورای انقلاب بود، به پیشنهاد آن شورا و به موجب حکمی که در آن به
ایمان راسخ بازرگان به اسلام و سوابق مبارزات اسلامی و ملی او اشاره شده بود، به نخست وزیری دولت موقت گمارد. پس از پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، کار خود را در اوضاع حساس و طوفانی کشور آغاز کرد. او در رأس دولت موقت وظیفه داشت که علاوه بر اداره امور کشور، همه پرسی برای تغییر نظام سیاسی کشور به
جمهوری اسلامی را انجام دهد و مجلس مؤسسان را که بعدها به
مجلس خبرگان موسوم شد با برگزاری انتخابات، برای تصویب
قانون اساسی نظام جدید، منعقد سازد و در پی آن مجلس نمایندگان ملت را طبق قانون اساسی جدید تشکیل دهد.
از همان نخستین ماههای نخست وزیری بازرگان، میان دولت او با شورای انقلاب و مشی و مرام رهبری انقلاب، ناهماهنگیهایی وجود داشت.
این ناهماهنگیها با گذشت زمان آشکارتر شد. بازرگان در آبان ۱۳۵۸، و فردای روزی که دانشجویان مسلمان پیرو خط امام سفارت آمریکا را تسخیر کردند (و از آن پس «روز
تسخیر لانه جاسوسی آمریکا» خوانده شد)، استعفا داد و امام خمینی استعفای او را پذیرفت. بازرگان پس از استعفا، همچنان در عضویت شورای انقلاب باقی ماند و در نخستین دوره
مجلس شورای اسلامی، به نمایندگی مردم تهران انتخاب شد.
او از نخست وزیری دولت موقت، از مسائل بحث انگیز سالهای اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی به شمار میرود: او و هوادارانش، غالباً تعدد مراکز قدرت و تصمیم گیری و مداخله افراد غیرمسئول را سبب استعفا و شکست دولت موقت دانسته اند، اما دیگران تفاوت میان بینش و نگرش او و رهبری انقلاب را نسبت به اسلام و مفاهیم انقلابی و احکام اسلامی و نیز تفاوت در عقاید و گرایشهای سیاسی را علت عمده گسیختگی این پیوند و ناپایداری حکومت بازرگان میدانند. بازرگان چنانکه خود گفته است : «تحت تأثیر افکار دوره های رنسانس و تجدد و ناسیونالیسم و لیبرالیسم اروپا» بود
و این سبب شده بود تا وی با رجال و جریانات سیاسی ملی گرا و غیرمذهبی دوستی و سابقه همکاری دیرینه داشته باشد و از آنان نه فقط در هیئت دولت بلکه در بدنه حکومت خود، استفاده کند. این عناصر و جریانات نمیتوانستند انتظاری را که توده های مردم از یک انقلابِ پدید آمده از روحانیت و به رهبری یک
مرجع تقلید داشتند، برآورند. علاوه بر این، بازرگان به روشهای مقررّاتی بیش از آنکه در یک انقلاب ممکن است، مقید بود. روحیه او را میتوان از عبارتی که در اولین سخنرانی خود پس از اعلام نخست وزیریش در ۲۰ دی ۱۳۵۷ در دانشگاه تهران در جمع انبوه مردم به زبان آورد، استنباط کرد. او در حالی که حرکت رهبر انقلاب را به «بولدوزر» تشبیه میکرد، گفت : «بنده ماشین سواری نازک نارنجی هستم که باید روی جاده های اسفالت و راه هموار حرکت کنم و شما هم باید این راه را برایم هموار کنید».
افزون بر این، بازرگان از دیرباز در بینش و روش خود با حوزه های علمیه و روحانیت اختلاف سلیقه جدی داشت. این اختلاف، به تلویح و تصریح، در غالب آثار او منعکس است؛.
در هرحال بازرگان پس از استعفا در ۱۳۵۸ تا پایان عمر در ۱۳۷۳ به فعالیت سیاسی و نوشتن مقاله ها و ایراد سخنرانی ادامه داد و دراین سالها از جمله مخالفان و منتقدان سیاسی به شمار میآمد.
با توجه به اشاراتی که بازرگان در مصاحبه با
مجله کیان به سیر اندیشه دینی در جهان
اسلام و خصوصاً در کشورهایی مانند
مصر و
عثمانی و
هندوستان و
سوریه میکند، می توان او را تحت تأثیر متفکرانی مانند
سیدجمال الدین اسدآبادی و
عبده و
رشید رضا در مصر و نیز
اقبال لاهوری در هند و پاکستان دانست. یکی از مهمترین ابعاد نظام فکری بازرگان، که شاخص اندیشه اوست، تلاش گسترده او برای ایجاد سازگاری میان علم ودین است.
وی توسل به علوم زمان را بهترین راه برای درک اصول دین و اثبات حقانیت آن میداند
و به
علوم تجربی و حسی که در دوران پس از نوزایی (
رنسانس) در مغرب
زمین پدید آمده، از حیث مبادی و روش و نتایج اعتقاد تام دارد و معتقد است که بشر در سیری که از آغاز تاریخ خود در مسیر منتهی به علوم امروزی طی کرده همان راهی را پیموده است که راه انبیا بوده و روز به روز به مقصد
انبیا نزدیک میشود.
کتاب راه طی شده او در حقیقت تفصیل این مدعا و عرضه دلایلی در اثبات آن است. مراحلی که بازرگان در این کتاب برای تطور و تحول اندیشه بشر ذکر میکند شبیه مراحل سه گانهای است که
اگوست کنت، فیلسوف فرانسوی و مبدع فلسفه تحصلی یا تحققی (
پوزیتیویسم)، تعلیم داده است؛ با این تفاوت که بازرگان برخلاف اگوست کنت
موحد و متدین به
دین الهی است. در بیان همین مراحل است که او، درست همانند اگوست کنت، بی اعتمادی و بی اعتقادی خود را نسبت به فلسفه ابراز میکند و آن را محصول دوران ناپختگی بشر میداند. او پیروی از
فلسفه یونان را برای اثبات
اصول دین و کنار گذاشتن طبیعت و محسوسات و صحبت کردن از واجب الوجود و حادث و قدیم و ذات و عرض را مایه عقب ماندگی مسلمانان میشمارد، و حتی معتقد است که علمای اسلام مفهوم روح را از یونانیها اخذ کردهاند و این مفهوم بدانگونه که در فلسفه اسلامی مطرح است، اصالت اسلامی ندارد
و میگوید: «عقاید مادیّون که انکار روح را مینمایند، به هیچ وجه مخرب ایمان به
رستاخیز یا
قیامت نمیتواند باشد».
این نحوه تفکر را معتقدان به
فلسفه اسلامی بشدت انتقاد کردند.
آیت الله مرتضی مطهری با آنکه بازرگان را به صفا و خلوص نیت میستود، راهی را که او در راه طی شده، طی کرده بیراهه میداند
، و در نقد این شیوه استدلال آن را «سپر انداختن در مقابل مادیین»
می خواند و معتقد است : «راهی که مؤلف دانشمند آن کتاب بدان تمسک جستهاند کوچکترین خدمتی به توحید نکرده و نمیتوانسته است بکند. . . »
مدد گرفتن بازرگان از
علوم تجربی برای تأیید
دین جز آنچه در راه طی شده آمده ازراههای دیگر نیز به انجام رسیده است.
او در کتابهای مطهرات در اسلام و باد و باران در قرآن میکوشد تا احکام
شرع و آیات
قرآن را منطبق و موافق با نظریه ها و دستاوردهای
علوم طبیعی و ریاضی معرفی کند، چنانکه در عشق و پرستش نیز تلاش میکند تا «تفسیری ریاضی ـ ترمودینامیکی از ضرورت کار و مجاهده در زندگی و رعایت تقوی، شیوه افزایش برکات برای اجتماع با التزام به ایمان و رعایت تقوی به دست دهد»
بازرگان نه تنها تحصیلات دینی به شیوه مرسوم در حوزه ها نداشت،
بلکه با فلسفه نیز، اعم از فلسفه اسلامی یا
فلسفه غربی، آشنایی نداشت و به همین سبب نتوانست در برقراری پیوند میان علم و دین به مسائل فلسفی و معرفت شناختیِ این بحث توجه کند و به راه مطلوب و شایستهای دست یابد.
بازرگان، غیر از کتابها و مقالات فنی و تخصصی، حدود صد اثر کوچک و بزرگ در مقولات سیاسی و اجتماعی و اسلامی از خود به جا گذاشت که معروفترین و مهمترین آنها ـ جز آنچه تاکنون بدان اشاره شد ـ بدین قرار است: مذهب در اروپا؛
بعثت و
ایدئولوژی، ذره بی انتها؛ درس دینداری؛
مدافعات در دادگاه غیرصالح تجدیدنظر نظامی؛ علمی بودن مارکسیسم؛ آفات توحید؛ سیر تحول قرآن.
در دوره پس از کناره گیری از نخست وزیری نیز کتابهایی نوشت که در آنها کوشید تا انتقادات خود را از انقلاب با نگرشهای دینی پیشین خود همراه سازد. کتابهای ارزیابی ارزشها، گمراهان و انقلاب ایران در دو حرکت، محصول این دوره از فعالیت اوست. مجموعه اعلامیه ها و پیامها و مصاحبه ها و سخنرانیهای رادیویی و تلویزیونی او نیز در یک سال اول انقلاب با عنوان مسائل و مشکلات نخستین سال انقلاب از زبان رئیس دولت موقت به چاپ رسیده است. آخرین اثر او آخرت و خدا، هدف بعثت انبیاست که حاصل تکمیل و تدوین سخنرانی او در بهمن ماه ۱۳۷۱ در انجمن اسلامی مهندسان است.
بازرگان در دوسه سال آخر عمر خویش در بخشی از افکار گذشته خود در باب اثبات پیوند نزدیک دین و «ایدئولوژی»، تجدید نظر کرد و به این باور رسید که «ادیان توحیدی الهام شده از طرف خالق عزیز حکیم، قطعاً نظر و اثر در شئون دنیایی و انسانی دارند ولی از یک افق دیگر و برای منظوری غیر از جوابگویی و حل مسائل و مشکلات دنیایی انسانها آمده اند».
«آخرت و خدا، هدف بعثت انبیا» دربرگیرنده دیدگاههای اخیر اوست.
از تأمل در دلایلی که وی برای تبیین نگرش جدید خود اقامه میکند، می توان دریافت که تلخکامی وی از تجربه نافرجام دولت موقت و نظر انتقادی شدید وی نسبت به جانشینان خود در جمهوری اسلامی در این تجدیدنظر بی تأثیر نبوده است.
بازرگان در بهمن ماه ۱۳۷۳، در هشتاد و شش سالگی، در فرودگاه زوریخ به علت سکته قلبی درگذشت. جسد او را به ایران بازگرداندند و بنا به وصیت خود او در قم به خاک سپردند. اعتقادات دینی و تحصیلات جدید و فعالیتهای اجتماعی و مبارزات سیاسی و همت و پشتکار و قلم روان و بیان واضح او، همراه با صراحت و پاکی و شجاعت سبب شد تا وی از دهه ۱۳۲۰ به بعد تأثیر بسیاری در به وجود آمدن قشر وسیعی داشته باشد که میتوان آنان را «روشنفکران مذهبی» ایران نامید.
در وصیتنامه نسبتاً مختصر او که پس از مرگش منتشر شد
، صداقت و صمیمیتی نسبت به اعتقاد به قیامت و
معاد دیده میشود که اگر کسی نویسنده آن را نشناسد، گمان میبرد که این وصیتنامه از آنِ فرد مؤمن بسیط باصفایی است که در همه عمر از محدوده روشها و اندیشه های سنتّی مسلمانان فراتر نرفته است.
(۱) مهدی بازرگان، آخرت و خدا، هدف بعثت انبیاء، تهران ۱۳۷۲ش الف.
(۲) مهدی بازرگان، راه طی شده، تهران ۱۳۴۲ش.
(۳) مهدی بازرگان، «گفت و گویی با مهندس مهدی بازرگان: سیر اندیشه دینی معاصر»، کیان، سال ۳، ش ۱۱ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۲ ب).
(۴) مهدی بازرگان، مدافعات در دادگاه غیرصالح تجدیدنظر نظامی، تهران ۱۳۵۰ش.
(۵) مهدی بازرگان، مسائل و مشکلات نخستین سال انقلاب از زبان رئیس دولت موقت، چاپ عبدالعلی بازرگان، تهران ۱۳۶۱ش.
(۶) مهدی بازرگان، «وصیتنامه»، ایران فردا، سال ۳، ضمیمه ش ۱۶ (
اسفند ۱۳۷۳ش).
(۷) سعید برزین، زندگینامه سیاسی مهندس مهدی بازرگان، تهران ۱۳۷۴ش.
(۸) عزت الله سحابی، «بازرگان مردی مستقل، معتدل، رادیکال»، ایران فردا، سال ۳، ضمیمه ش ۱۶ (
اسفند ۱۳۷۳).
(۹)
عبدالکریم سروش، «آنکه به نام بازرگان بود نه به صفت»، کیان، سال ۴، ش ۲۳ (بهمن و
اسفند ۱۳۷۳).
(۱۰) اصغر صادقی، «به یاد شادروان مهندس بازرگان»، تحقیقات اسلامی، سال ۹، ش ۱ و۲ (۱۳۷۳ش).
(۱۱) محمدحسین طباطبائی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مقدمه و پاورقی بقلم مرتضی مطهری، تهران ۱۳۶۸ـ۱۳۷۰ش.
(۱۲) احمدنراقی، «بازرگان و مسأله علم و دین»، کیان، سال ۴، ش ۲۳ (بهمن و
اسفند ۱۳۷۳).
(۱۳) نهضت آزادی ایران، صفحاتی از تاریخ معاصر ایران: اسناد نهضت آزادی ایران، ۱۳۴۰-۱۳۴۴، ج ۳، جریان محاکمه سران و فعالین، تهران ۱۳۶۳ش.
(۱۴) ابراهیم یزدی، «مهندس بازرگان چرا نخست وزیر شد؟»، ایران فردا، سال ۳، ضمیمه ش ۱۶ (
اسفند ۱۳۷۳ش الف).
(۱۵) ابراهیم یزدی، «مهندس بازرگان: نیم قرن تلاش در عرصه سیاست و اندیشه دینی»، کیان، سال ۴، ش ۲۳ (بهمن و
اسفند ۱۳۷۳ش ب).
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «مهدی بازرگان»، شماره۱۹۶.