مهدی خالصی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مهدی خالصی، عالم مبارز امامی قرن چهاردهم میباشد. ایشان از شخصیتهای به تمام معنا کامل و جامع،
است. وی دارای افکاری مصلحانه بود و فرد مبارز و سیاستمداری
به شمار میآمد.
نام او محمدمهدی نیز ذکر شده است.
پدرش حسین (متوفی ۱۳۱۲) و جدش عبدالعزیز (متوفی ۱۲۸۶) از عالمان
کاظمین و خالص (شهری در شرق
بغداد ) بودند.
مهدی در ۱۲۷۶ در کَرْخ، از توابع کاظمین، به دنیا آمد.
علوم دینی را در کاظمین،
نجف و
سامرا نزد پدرش و عالمانی چون عباس جَصّانی (متوفی ۱۳۰۶)، محمدحسین کاظمی (متوفی ۱۳۰۸)،
میرزا حبیب اللّه رشتی (متوفی ۱۳۱۲)، میرزا محمدحسن شیرازی (متوفی ۱۳۱۲) و
آخوند ملامحمدکاظم خراسانی (متوفی ۱۳۲۹) فراگرفت.
او در کاظمین به تدریس
فقه و
اصول و
کلام پرداخت و سالها بعد به مرجعیت و شهرت رسید.
خالصی در کاظمین مدرسهای دینی با نام مدرسةالزهراء تأسیس کرد و برای تدریس، از عالمانی مانند شیخ حسین رشتی (متوفی ۱۳۴۸) دعوت کرد.
در منابع از شاگردان او نامی برده نشده است.
خالصی در
جنگ جهانی اول (۱۹۱۴ـ۱۹۱۸) همگام با مرجع بزرگ
شیعه ،
میرزا محمدتقی شیرازی (متوفی ۱۳۳۸)، و شماری دیگر از علما، برضد انگلیسیها
فتوای جهاد صادر کرد.
او در ۱۳۳۷ در پی دعوت
میرزای شیرازی برای مشاوره درباره نهضت مبارزه با
استعمار به
کربلا عزیمت کرد. در ۱۳۳۸، به درخواست
سید ابوالقاسم کاشانی به بهانه نظارت بر امور زوّار، که از کاظمین به کربلا میرفتند، به کاظمین رفت. سپس از آنجا به بغداد رفت و رهبری انقلاب ضد استعماری مردم عراق را برعهده گرفت.
فتوای او مبنی بر وجوب بذل مال در راه جهاد و وجوب مصادره اموال تخطیکنندگان از پرداخت آن، مخالفتهایی را در پی داشت، زیرا برخی آن را مُهر تأییدی بر عمل ترکهای عثمانی میدانستند که به نام وظیفه دوران
جنگ ، به مصادره اموال مردم میپرداختند.
خالصی برای صدور فتوایی مشترک از جانب علمای کاظمین درباره جهاد در برابر استعمارگران تلاش کرد، ولی به نتیجهای نرسید و به شیوه پیشین خود (یعنی مبارزه مسلحانه برضد
انگلیس ) ادامه داد.
وی با همراهی فرزندش
محمد (متوفی ۱۳۸۳) و برخی دیگر، رهبری جناح چپ جنگ را در منطقه
بصره (به مرکزیت
حویزه ) برعهده گرفت.
پس از ناکامی مجاهدان عراقی و در پی موافقت
بریتانیا با استقلال عراق و تشکیل حکومت ملی، خالصی به بغداد بازگشت و در سخنرانیهای خود به تحلیل و افشای توطئههای سیاسی پرداخت.
خالصی در ۱۳۳۹ پس از درگذشت شیخ الشریعه اصفهانی، از مراجع تقلید شیعیان شد
و پذیرفتن مناصب حکومتی را
حرام دانست.
او در همان سال پس از تشکیل حکومت مستقل در عراق، با
امیرفیصل ، حاکم عراق (متوفی ۱۳۵۲)، بیعت کرد؛ مشروط بر اینکه استقلال عراق را حفظ کند و آن را از سلطه بیگانگان دور نگهدارد و به تأسیس مجلس نمایندگان پایبند باشد.
خالصی در ۱۳۴۰ ریاست کنفرانس کربلا را برعهده گرفت که در آن، حمله
وهابیان به عراق محکوم شد.
خالصی پس از پای بند نماندن فیصل به شروط بیعت نامه و انعقاد معاهده با انگلستان در ۱۳۴۰/۱۹۲۲، که در آن مفهوم قیمومت گنجانده شده بود،
بیعت مردم عراق با فیصل را ملغا اعلام کرد.
هنگامی که دولت درصدد تشکیل مجلس نمایندگان برآمد تا معاهده مزبور را رسمی کند، تعدادی از علمای بزرگ از جمله خالصی، فتاوایی شدیداللحن در تحریم انتخابات صادر کردند
آنان در این فتواها خواستار لغو نظام استعماری، خروج مستشاران انگلیسی، بازگشت تبعیدشدگان، آزادی بیان و اجازه تأسیس احزاب سیاسی شدند.
به گفته محمدرضا طبسی،
خالصی با آنکه مجلس وقت عراق را فرمایشی میدانست، حضور نمایندگانی از شیعیان را در مجلس و دولت لازم میشمرد. او در پی تهدید مرزهای شمالی عراق از سوی
ترکیه ، فتوایی مبنی بر
تحریم دفاع از
عراق در مقابل ترکیه صادر کرد.
در ۱۳۲۰ش، به رغم تلاش
ملک فیصل برای متقاعد ساختن خالصی به تغییر دادن فتوای پیشینش، او بار دیگر به تحریم انتخابات فتوا داد
و در کاظمین تظاهراتی برضد فیصل بر پا ساخت.
سرانجام خالصی و فرزندانش حسن و علی، نوه برادرش علینقی خالصی و یکی از یارانش به نام سلمان قطیفی دستگیر و به بصره
تبعید شدند.
تبعید خالصی
اعتراض مردم را در شهرهای مختلف از جمله بغداد، نجف و کاظمین در پیداشت.
سپس او و همراهانش به
جدّه تبعید شدند.
در ۱۳۲۰ش، به درخواست دولت ایران، خالصی پس از انجام دادن مراسم
حج راهی ایران شد.
در مراسم استقبال مردم
بوشهر ، او هدف ترور نافرجام مردی انگلیسی قرار گرفت. سپس به
شیراز و
اصفهان رفت و برای ملاقات با
سید ابوالحسن اصفهانی (متوفی ۱۳۲۵ش/۱۳۶۵) و
میرزا محمدحسین نائینی (متوفی ۱۳۱۵ش/۱۳۵۵) که به حمایت از او عراق را ترک کرده بودند، راهی
قم شد. خالصی در ۱۳۲۱ش با علمای یادشده درباره چگونگی ادامه مبارزه اختلافنظر پیدا کرد و به
مشهد رفت.
برخی، سبب رفتن وی را به مشهد، درخواست دولت ایران پس از پخش شایعهای در جراید اروپایی مبنی بر نقش خالصی در تحریک به قتل ایمبری (کنسول ایالات متحده امریکا در تهران) دانستهاند.
خالصی در مشهد حزبی با نام «جمعیة استخلاص الحرمین الشریفین و بین النهرین» تأسیس کرد و از مسلمانان کشورهای اسلامی خواست که با پیوستن به آن، اماکن مقدس
حجاز و عراق را از وجود
کافران پاک کنند.
او که پیشتر در سفرش به قم فتوا داده بود دولت
ایران میتواند
زکات و
خمس را برای نیروهای مسلح مسئولِ حفاظت از مرزها صرف کند، در
خراسان فتوا به جواز استفاده از اموال
موقوفه امام رضا علیهالسلام برای رفع نیازهای مالی دولت داد. این دو فتوا همراه با فتوای وی مبنی بر جایزنبودن برگزاری
جشن عید نوروز در آن سال به دلیل اشغال سرزمینهای مقدس مسلمانان به دست دشمنان، مخالفتهای برخی از رجال دینی را در پی داشت. حتی شایع کردند که او
بهائی است، زیرا عید نوروز در آن سال مصادف با سالگرد مرگ عباس افندی، یکی از سران بهائیان، بود. از اینرو، چندین تظاهرات در موافقت و مخالفت با خالصی برگزار شد. سرانجام او که به دلیل اهانتهای مختلف، سخت آزرده خاطر شده بود، تصمیم گرفت به
تهران برود، اما پس از ابراز
ندامت و اصرار مردم مشهد، همانجا ماند.
خالصی را مردی زاهد، آراسته به اخلاق نیکو، کم حرف و اغلب اوقات متبسم وصف کردهاند.
او در ۱۶ فروردین ۱۳۰۴ از دنیا رفت
و در دارالحفاظ، نزدیک مرقد امام رضا علیهالسلام، به خاک سپرده شد.
آثار مهم مهدی خالصی عبارتاند از: عَناوین الاصول یا العَناوین (بغداد ۱۳۴۲)؛ حاشیه بر
کفایةالاصول آخوند خراسانی (بغداد ۱۳۲۸)، که اولین حاشیه چاپ شده بر کفایه به شمار میرود؛
مختصر الرسائل العملیّة و الاصول الدینیة، که بخش اول آن در ۱۳۴۳ در مشهد چاپ شده است
القواعدالفقهیة (چاپ اول: خراسان ۱۳۴۳)؛
الدَّراری اللامِعات فی شرح القَطَرات و الشَذَرات (بغداد ۱۳۳۱)، که حاشیهای است بر کتاب الطهارة والوقف و الرضاع اثر آخوند خراسانی؛
رساله عملیه او با نامِ الشَّریعةُ السَمحاء فی احکام سیّدِالاَنْبیاء (بغداد ۱۳۳۹)؛
رساله فقهیِ (اثبات) تَداخلُ الاَغسال (بغداد ۱۳۴۲)؛
الوَجیزَة فی المواریث (بغداد ۱۳۴۱)؛
المتنجِّس الجافّ لایُنجِّس.
رساله الحِسام البَتّار فی جهاد الکُفّار که در جریده صَدَیالاسلام بغداد چاپ شد.
اثر کلامیِ بیان تصحیف المِنحة الالهیة عن النَفثة الشیطانیة، ردّیهای بر ترجمه عربی ملخصِ شهاب الدین محمود آلوسی (متوفی ۱۲۷۰) از کتاب تحفه اثناعشریه، تألیف عبدالعزیز دهلوی (متوفی ۱۲۳۹) در رد عقاید شیعه امامیه.
حاشیهای بر الالفیة شهید ثانی (بغداد ۱۳۴۱).
و اشعاری در ادبیات عرب.
همچنین برخی آثار و آرای فقهی او نقد شدهاند.
راضی و محمدصادق از جمله برادران خالصی بودند.
راضی در ۱۲۷۴ در کاظمین به دنیا آمد، همراه با پدر و برادرانش به نجف رفت و پس از فراگیری ادبیات عرب، فقه و اصول به کاظمین بازگشت، اما بعد از درگذشت عباس جَصّانی، استادش در کاظمین، مجددآ به نجف بازگشت و نزد محمدحسین کاظمی و میرزا حبیب اللّه رشتی
فقه و
اصول خواند. سپس در درس میرزای شیرازی در سامرا حاضر شد و پس از فوت او به کاظمین بازگشت و به نشر احکام و تدریس و اقامه
نماز جماعت پرداخت.
راضی خالصی، عالمی مشهور در عراق بود و تبحر او را در علوم عقلی و نقلی،
فصاحت لسان و
بلاغت کلام و نیز حافظه قویاش را ستودهاند.
عبدالحسین بغدادی (متوفی ۱۳۲۵ش/ ۱۳۶۵)، عیسی اَعرجی، مهدی جَرقومی (متوفی ۱۳۳۹)، عبدالحسین و علی (فرزندان محمدتقی تستری کاظمی) از شاگردان وی بودند.
راضی در ۱۳۴۷ در کاظمین از دنیا رفت و همانجا به خاک سپرده شد. فرزند وی، مرتضی، پس از وی عهدهدار اقامه جماعت گردید.
برخی از آثار راضی خالصی عبارتاند از: شرح معالم الاصول حسن بن زین الدین عاملی، حاشیه بر قوانین الاصول ابوالقاسم قمی، حاشیه بر الرسائل
شیخ انصاری ؛ رسالههای متعدد فقهی؛ و منظومهای در فقه.
محمدصادق خالصی نیز از علما و ائمه جماعت کاظمین بود. نورالدین بن حامد واعظی (متوفی ۱۳۹۱) از شاگردان وی بود. او در ۱۳۴۱ در کاظمین از دنیا رفت و همانجا مدفون شد.
(۱) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علینقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة: نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، مشهد، قسم ۱ـ۴، ۱۴۰۴.
(۳) فریق مزهر آلفرعون، الحقائق الناصعة فی الثورة العراقیة سنة ۱۹۲۰ و نتائجها، بغداد ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
(۴) امین.
(۵) عبدالرحمان بزّاز، العراق من الاحتلال حتی الاستقلال، بغداد ۱۹۶۷.
(۶) محمدعلی حبیبآبادی، مکارم الآثار، ج ۶، اصفهان ۱۳۶۴ش.
(۷) محمد حرزالدین، معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، قم ۱۴۰۵.
(۸) سلیم حسنی، رؤساء العراق: ۱۹۲۰ـ۱۹۵۸ه، دراسة فی اتجاهات الحکم، لندن ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
(۹) عبدالرزاق حسنی، تاریخ الوزارات العراقیة، صیدا۱۳۸۰ـ۱۳۸۸.
(۱۰) عبدالرزاق حسنی، الثورة العراقیة الکبری، (لبنان ۱۳۸۴).
(۱۱) حسین علی محفوظ، «البیوتات العلمیة»، در موسوعةالعتبات المقدسة، تألیف جعفر خلیلی، ج۱۰، جزء۳، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۱۲) احمد حسینی اشکوری، تراجم الرجال، قم ۱۴۱۴.
(۱۳) عبدالحلیم رهیمی، تاریخ الحرکة الاسلامیة فی العراق: الجذور الفکریة و الواقع التاریخی (۱۹۰۰ـ ۱۹۲۴)، بیروت ۱۹۸۵.
(۱۴) محمد صادقیتهرانی، نگاهی به تاریخ انقلاب اسلامی ۱۹۲۰ عراق و نقش علمای مجاهد اسلام، قم: دارالفکر.
(۱۵) عبدالرحیم بن عبدالکریم صفیپوری، منتهیالارب فی لغة العرب، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۷ـ۱۲۹۸، چاپ افست ۱۳۷۷.
(۱۶) محمدرضا طبسی، «مصاحبه با آیت اللّه حاج شیخ محمدرضا طبسی»، حوزه، سال ۶، ش ۴ (مهر و آبان ۱۳۶۸).
(۱۷) حسن علوی، الشیعة و الدولة القومیة فی العراق: ۱۹۱۴ـ ۱۹۹۰، قم: دارالثقافة للطباعة و النشر.
(۱۸) کورکیس عواد، معجمالمؤلفین العراقیین فی القرنین التاسع عشر و العشرین، بغداد ۱۹۶۹.
(۱۹) محمد غروی، مع علماءالنجف الاشرف، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
(۲۰) عبدالهادی فضلی، دروس فی اصول فقه الامامیة، (بیروت) ۱۴۲۰.
(۲۱) عبداللّه فیاض، الثورة العراقیة الکبری سنة ۱۹۲۰، بغداد ۱۹۷۵.
(۲۲) محمد قزوینی، «وفیات معاصرین»، یادگار، سال ۳، ش ۵ (دی ۱۳۲۵).
(۲۳) عبدالحسین مجید کفائی، مرگی در نور: زندگانی آخوند خراسانی، تهران ۱۳۵۹ش.
(۲۴) گلشن ابرار، خلاصهای از زندگی اسوههای علم و عمل از ثقةالاسلام کلینی تا آیةاللّه خامنهای، تهیه و تدوین جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، قم: معروف، ۱۳۷۹ش.
(۲۵) استیون همزلی لانگریگ، العراق الحدیث: من سنة ۱۹۰۰ الی سنة ۱۹۵۰، تاریخ سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی، ترجمه و تعلیق سلیم طه تکریتی، بغداد ۱۹۸۸.
(۲۶) آلبرت منتشاشویلی، العراق فی سنوات الانتداب البریطانی، ترجمة هاشم صالح تکریکی، بغداد ۱۹۷۸.
(۲۷) محمدمهدی موسوی اصفهانی، احسن الودیعة فی تراجم اشهر مشاهیر مجتهدی الشیعة، او، تتمیم روضات الجنات، بغداد (۱۳۴۸).
(۲۸) میربصری، اعلام السیاسة فی العراق الحدیث، لندن ۱۹۸۷.
(۲۹) میرحامد حسین، خلاصة عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار، بقلم علی حسینی میلانی، قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۸.
(۳۰) عبداللّه فهد نفیسی، دور الشیعة فی تطور العراق السیاسی الحدیث، بیروت ۱۴۰۵.
(۳۱) علی وردی، لمحات اجتماعیّة من تاریخالعراق الحدیث، بغداد ۱۹۶۹ـ۱۹۷۹، چاپ افست (قم) ۱۳۷۱ش.
(۳۲) عبدالشهید یاسری، البطولة فی ثورة العشرین، نجف ۱۳۸۶/۱۹۶۶.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خالصی»، شماره۶۷۸۸. سایت اندیشه قم