• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مهدی میراشرافی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



سیدمهدی میراشرافی افسر ارتش، سیاست‌مدار ایرانی و کارخانه‌دار در دوران پهلوی، نماینده مجلس و مدیر روزنامه دست‌راستی تندرو «آتش» بود که در کودتای ۲۸ مرداد نیز نقش داشت.



مهدی میراشرافی، فرزند سیدحسین (یحیی) در سال ۱۲۸۹ در تهران متولد شد. وی در آغاز وارد ارتش شد و دانشکده افسری را در سال ۱۳۱۳ به پایان رسانید؛ ولی بعداً کناره‌گیری کرد و به مشاغل آزاد روی آورد.


نام میراشرافی به عنوان یکی از چهره‌های مؤثر به اینتلیجنس سرویس ـ که در حوادث سال‌های ۱۳۲۰ ـ ۱۳۳۲ و به ویژه کودتای ۲۵ ـ ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نقش مخرب و چشم‌گیری داشته‌اند ـ در تاریخ میهن ما ثبت است. او بعدها ـ به ویژه در دوران دولت منوچهر اقبال و دولت علی امینی ـ به این نقش مزبور ادامه داد و روزنامه آتش او به عنوان نشریات آشوبگر راست شهرتی وسیع یافت.
[۱] ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (جستارهایی از تاریخ معاصر ایران)، ص۵۰۷، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۳، چاپ ششم.

مشاغل دیگر وی نمایندگی مجلس شورای ملی و تأسیس کارخانه پارچه‌بافی در اصفهان بود. وی پس از سقوط دولت مصدق اولین کسی بود که خبر سقوط دولت را از رادیو اعدام کرد. او پس از پیروزی انقلاب اعدام شد.
[۲] زریری، رضا، کودتای بیست و هشت مرداد ۱۳۳۲ در آیینه تصویر، ص۱۷۰، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴، چاپ اول.



وی از نظر وضع اجتماعی و اخلاقی، عموماً مردم به مشارالیه چندان خوش‌بین نبوده و حتی دوستان و نزدیکانش غالباً از وی می‌گریزند، و به خاطر کینه‌توزی و ناپایدار بودن در دوستی از نظر اجتماعی چندان وجهه و موقعیت خاصی ندارد.
[۳] ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (جستارهایی از تاریخ معاصر ایران)، ص۵۰۸، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۳، چاپ ششم.



نورمحمد عسکری در روزنامه نیمروز نوشته است: سه نماینده مجلس (شمس قنات‌آبادی، سیدمهدی میراشرافی و سیدمصطفی کاشانی) با هم رفیق و همراه و معروف به سه تفنگ‌دار بودند.
[۴] الموتی، مصطفی، کتاب بازیگران سیاسی از مشروطه تا سال ۱۳۵۷، ج۴، ص۳۱۲.



مهدی میراشرافی یکی از فعالان در عرصه سازمان‌دهی و اجرای کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود. او همراه محمدعلی مسعودی، عبدالرحمان فرامرزی، احمد فرامرزی و سرلشکر گیلان‌شاه در شمار روزنامه‌نگاران و نمایندگان مجلس بود که با کیم روزولت، نماینده اعزامی ‌سازمان «سیا» و سرپرست برنامه‌های کودتای ۲۸ مرداد تماس برقرار کرد. میراشرافی هر روز خود را به باغ مقدم ـ مخفیگاه سرلشکر زاهدی و ستاد عملیاتی کودتای ۲۸ مرداد ـ می‌رساند و ضمن پهن کردن بساط تریاک‌کشی در کنار استخر این خانه، به رتق و فتق امور مربوط به کودتا می‌پرداخت. پسر باغبان خانه، مصطفی مقدم که در آن زمان در کنار پدرش وظیفه خدمت‌کاری سرلشکر زاهدی و گروه مأموران اعزامی ‌از آمریکا را بر عهده داشت، طی نامه‌ای به روزنامه کیهان حضور مداوم و هر روزه میراشرافی در این محل و مذاکره با کیم روزولت و دیگر عناصر آمریکایی و ایرانی کودتا را مورد تأیید قرار می‌دهد.
[۵] نامه وارده به کیهان، آرشیو روزنامه کیهان.


۵.۱ - کرومیت روزولت

کرومیت روزولت، معروف به کیم از کارشناسان نام‌دار امور ایران در آمریکا بود. او تحصیلات خود را در دانشگاه ‌هاروارد به پایان برد و موفق به دریافت دانش‌نامه «دکترا» گردید. وی چندین بار در دهه ۱۳۲۰ به ایران آمد و با رؤسای ایل قشقایی ملاقات کرد. زمانی که سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) تأسیس شد، کرومیت روزولت به این تشکیلات منتقل گردید و فعالیت‌های خود را در عرصه جاسوسی ادامه داد. او از سال ۱۳۳۱ ریاست اداره خاورمیانه در تشکیلات جاسوسی آمریکا را عهده‌دار شد. روزولت در این زمان در شهر بیروت مستقر می‌شود و زیر پوشش «استاد تاریخ» در دانشگاه آمریکایی بیروت و رئیس انجمن «دوست‌داران آمریکا در خاورمیانه» به تلاش‌های خود تداوم می‌بخشد.
کیم روزولت در تاریخ ۱۶ تیرماه ۱۳۳۲ با گذرنامه جعلی به نام جیمز، اف، لاکریج از مرز زمینی عراق وارد ایران شد تا توطئه آمریکایی ـ انگلیسی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را رهبری کند.

۵.۲ - توجه محمدرضا به روزولت

محمدرضا پهلوی به دلیل نقش مؤثر روزولت در اداره پیروزمندانه کودتای ۲۸ مرداد، علاقه و توجه ویژه‌ای به او ابراز می‌داشت و همواره درخواست‌های او را اجرا می‌کرد. این دوستی بعدها که روزولت پس از کناره‌گیری از سازمان سیا، در شرکت نفتی گلف مشغول کار شد، خیلی مفید و موثر بود و سودهای کلانی را به جیب او سرازیر ساخت.

۵.۳ - سخن روزولت

روزولت درباره اولین ملاقاتش با محمدرضا پهلوی می‌گوید:
«شاه در طبقه دوم در اتاق پذیرایی منتظر من بود. اولین کلمات شاه بسیار موقر و سنگین ادا شد، [او به من گفت] من تاج و تختم را از برکت .... ارتش و شما دارم و گیلاسش را برداشت و به سلامتی من بلند کرد و هر دو نوشیدیم...».
[۶] روزولت، کرومیت، خاطرات، ص۲۱۳.


۵.۴ - ملاقات میراشرافی با زاهدی

صبح روز ۲۹ تیر ۱۳۳۲ میراشرافی به مخفیگاه سپهبد زاهدی رفت و او را به حصارک جماران، ملک شخصی زاهدی برد.
[۷] طباطبایی، سید مسعود شجاعی، نیمه پنهان سیمای کارگزاران فرهنگ و سیاست، ص۱۱۵، تهران، دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان، انتشارات کیهان، ۱۳۷۸، چاپ سوم.
زاهدی در این محل با سرلشکر گیلان‌شاه، عباس مسعودی، برادران رشیدیان و اسدالله علم ملاقات کرد و سپس زاهدی را به مخفیگاه تازه‌ای که برایش در نظر گرفته بودند، یعنی به خانه مصطفی مقدم واقع در اختیاریه برد.
[۸] زاهدی، اردشیر، خاطرات پنج روز بحرانی، ص۹ و ۱۰.

از این تاریخ تا هنگام کودتا میراشرافی به طور مرتب با سپهبد زاهدی در تماس بود و در تمام جلساتی که با حضور کیم روزولت و مقامات آمریکایی و عوامل اصلی کودتا ترتیب می‌یافت، شرکت می‌کرد. او رابط طراحان کودتا و عوامل داخل تهران بود.

۵.۵ - آغاز کودتا

سرانجام کودتای ۲۸ مرداد با تسخیر رادیو آغاز شد. از صبح ۲۸ مرداد حرکت‌های مشکوکی در سرتاسر شهر تهران مشاهده شد و گروهی از چاقوکشان حرفه‌ای با فریادهای جاویدشاه به مراکز حساس حمله کردند.
[۹] عاقلی، باقر، نخست وزیر ایران از مشیرالدوله تا بختیار، ص۷۹۳.
در ساعت ۳ بعد از ظهر، وقتی رادیو درباره آفات گندم صحبت می‌کرد، ناگهان برنامه عادی رادیو قطع شد و سپس صدای میراشرافی از بلندگوهای رادیو به گوش رسید که خبر سقوط حکومت مصدق و قتل دکتر حسین فاطمی ‌را می‌داد.


میراشرافی پس از کودتای ۲۸ مرداد توسط «کمیسیون اعطای امتیازات غیر نظامیان» به ریاست سرتیپ محمدحسن اخوی، به دلیل «فعالیت‌ها و خدمات مهمی»‌ که در این روز انجام داده بود، شایسته دریافت «یک قطعه نشان درجه یک رستاخیز» ارزیابی شد و همراه هشت نفر دیگر «صراف‌زاده، فضل‌علی هدی، عبدالرحمان فرامرزی، شمس قنات‌آبادی، رضا کدیور، احمد بهادری، احمد فرامرزی و فتح‌الله پور سرتیپ» توسط رکن ستاد ارتش برای دریافت نشان معرفی شد و در تاریخ ۲۴/۱/۱۳۳۴ نشان را دریافت داشت. در این دوران بود که میراشرافی با اتکار بر پیوندهای سیاسی و پنهانی خود با دربار و محافل قدرتمند داخلی و خارجی به یکی از سرمایه‌داران درجه اول کشور بدل شد.

۶.۱ - ارزیابی اداره کل نهم

اداره کل نهم (تحقیق) در نامه مورخ ۵/۱۰/۱۳۵۱ به اداره کل سوم ساواک، ارزیابی خود را از میراشرافی چنین بیان می‌دارد:
آقای سیدمهدی میراشرافی... نماینده اسبق مجلس شورای ملی و مدیر کارخانه تاج اصفهان از حسن شهرت خصوصاً در مورد مادیات برخوردار نمی‌باشند. کینه‌توز و سوء استفاده‌طلب، در دوستی ناپایدار ولی متظاهر به رفیق دوستی، از لحاظ خانوادگی چندان خوش‌نام نیست و پسرش نیز به نام کیوان فردی عیاش بوده و به اتهام دو فقره قتل مورد تعقیب قرار گرفته است... در حالت فعلی از زندگی مرفهی برخوردار است، مشارالیه در سال ۱۳۳۸ با خرید مقداری از سهام کارخانه پشمباف اصفهان (کارخانه تاج) به کارخانه مزبور دست یافت و تدریجاً به مدیریت عامل کارخانه برگزیده شد و سهام زیادتری تهیه و با اختصاص به خود در اکثریت قرار گرفت و چون ماشین‌آلات کارخانه پشمباف قدیمی ‌و فرسوده شده بود. پس از مدتی به تدریج از کار باز ایستاد. لذا نام‌برده با انتقال تعدادی از ماشین‌آلات قابل استفاده به محل واقعی در جاده تهران کارخانه تاج را تأسیس کرد که فعلاً از نظر مدرنیزه بودن ماشین‌آلات و بهداشت وضع داخلی در شهرستان اصفهان نمونه می‌باشد. کارخانه مزبور نیز در سال ۴۹ از لحاظ مالی دچار نوساناتی شد و بانک ملی به منظور وصول طلب خود اجرائیه صادر و در نتیجه هیئت حمایت از صنایع به نمایندگی از طرف بانک ملی در تاریخ ۱۲/۵/۵۰ اداره کارخانه را به عهده گرفته و از آقای میراشرافی خلع ید کرد. ‌
[۱۰] گزارش اداره کل نهم ساواک، مورخ ۱۵/۱۰/۱۳۵۱، درباره مهدی میراشرافی به نقل از ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (جستارهایی از تاریخ معاصر ایران)، ج۲، ص۵۰۷-۵۰۸، تهران، ۱۳۷۳، چاپ ششم.



میراشرافی در روز سه‌شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۳۲ نمایندگان مخالف دکتر مصدق را جمع‌آوری کرد و به دیدار و دست‌بوس سرلشکر زاهدی برد. در این جلسه معارفه که بعد از ظهر این روز در محل باغ بهارستان تشکیل شده بود، تمام این افراد با سرلشکر زاهدی بیعت کردند و عکس یادگاری گرفتند.
[۱۱] روزنامه آتش، مورخ ۱۱/۶/۱۳۳۲.

او از این پس تلاش وسیعی را برای تحکیم حکومت کودتا آغاز کرد و با همین هدف، سران منطقه مشکین‌شهر و ارسباران را برای ابراز وفاداری به شاه با خود به تهران آورد و در کاخ سلطنتی به دیدار محمدرضا پهلوی برد.
[۱۲] روزنامه آتش، مورخ ۱۸/۷/۱۳۳۲.


۷.۱ - ملاقات میراشرافی با شاه

میراشرافی که بعد از کودتای ۲۸ مرداد در نزد شاه موقعیت ویژه‌ای پیدا کرده بود، درصدد بهره‌برداری از این وضعیت بود تا سرانجام روز ۲۵ مهر ماه ۱۳۳۲ را که محمدرضا پهلوی در اصفهان اقامت داشت، مغتنم شمرد و در خواست شرف‌یابی کرد. شاه او را پذیرفت و در ازای خدمات او بخشی از سهام کارخانه ریسندگی تاج اصفهان را به وی بخشید.
[۱۳] روزنامه آتش، مورخ ۲۵/۷/۱۳۳۲.


۷.۲ - ورود دوباره به مجلس

وقتی مجلس دوره هجدهم در ۲۷ اسفند ۱۳۳۲ افتتاح شد، میراشرافی بار دیگر به عنوان نماینده مشکین‌شهر به آن راه یافت.
[۱۴] شجیعی، زهرا، نخبگان سیاسی ایران در عصر مشروطیت، ج۴، ص۲۱۳.
و زمانی که «کمیسیون اعطای امتیازات غیر نظامیان» پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ به ریاست سرتیپ حسن اخوی تشکیل گردید، مهدی میراشرافی را به خاطر خدمات مهمی ‌که در این روز انجام داده بود، مستحق دریافت نشان درجه ۱ رستاخیز تشخیص داد و این نشان در تاریخ ۲۴/۱/۱۳۳۴ به او و عبدالرحمان فرامرزی، احمد فرامرزی، شمس قنات‌آبادی، رضا کدیور، فتح‌الله پورسرتیپ، احمد بهادری و فضل‌الله علی هدی داده شد.
[۱۵] ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (جستارهایی از تاریخ معاصر ایران)، ج۲، ص۵۰۷، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۳، چاپ ششم.



در شرایطی که مجلس شانزدهم به روزهای آخر می‌رسید، دربار انگلیس برای سرنگونی مصدق چشم امید به انتخابات مجلس هفدهم دوختند. عدم تصویب لایحه دولت مصدق درباره اصلاح نظام انتخابات توسط مجلس شانزدهم، امید آن‌ها به مداخله در انتخابات و تعیین سرنوشت آن را افزایش داد. با وجود تلاش‌ها و اقدامات مصدق برای جلوگیری از تقلب و اقدامات غیر قانونی در جریان انتخابات او توانایی کنترل رفتار دربار، ارتش، مقدمات محلی و بعضی طرف‌داران نهضت ملی ـ به ویژه کاشانی و اطرافیانش ـ را نداشت. سرلشکر احمد وثوق (فرمانده وقت ژاندارمری) مدعی است به «ابتکار شخصی» کلیه فرماندهان نواحی ژاندارمری را جداگانه به تهران احضار، و به آن‌ها توصیه کرد: «به هر طریقی که میسر باشد، از انتخاب شدن داوطلبان مخالف رژیم و متمایل به چپ و کسانی که بی‌بندوباری آن‌ها به حد شیاع رسیده، جلوگیری نمایند».

۸.۱ - جمع‌آوری شناس‌نامه‌ها

ستاد ارتش نیز در اجرای اوامر دربار به وسیله تلگراف‌های رمز که مضومن آن‌ها به بهانه «حفظ اسرار نطامی» از نخست وزیر هم پنهان داشته می‌شد، از فرماندهان نظامی ‌خواست شناس‌نامه‌های افراد وظیفه و احتیاط را جمع‌آوری کرده تا در روز اخذ رأی استفاده شوند.
[۱۶] سینایی، وحید، دولت مطلقه، نظامیان و سیاست در ایران، ص۴۱۱، تهران، انتشارات کویر، ۱۳۸۴، چاپ اول.


۸.۲ - پیروزی مخالفان

نامزدهای جبهه‌های ملی در تهران و شهرهای بزرگ بیش‌تر کرسی‌ها را در اختیار گرفتند؛ اما در شهرهای کوچک و نواحی روستایی مخالفان دولت موفق‌تر بودند. مثلاً امام جمعه تهران با حمایت دربار از شهر کردنشین مهاباد که بیش‌تر جمعیت آن اهل سنت بودند، نماینده مجلس شد، جایی که در عمرش هرگز قدم به آن نگذاشته بود.
[۱۷] سینایی، وحید، دولت مطلقه، نظامیان و سیاست در ایران، ص۴۱۲، تهران، انتشارات کویر، ۱۳۸۴، چاپ اول.



انتخابات دوره هفدهم مجلس به صورتی پایان یافت که همه گروه‌های سیاسی از آن ناراضی بودند. دکتر مصدق به عنوان نخست وزیر و مجری انتخابات، ناراضی‌ترین و سرسخت‌ترین مخالف این انتخابات بود تا آن‌جا که شاید برای نخستین بار و آخرین بار در تاریخ مشروطیت ایران، او تنها نخست وزیری بود که کتبا و با شهامت، مخدوش بودن و تحمیلی بودن انتخابات را اقرار کرد و در مقام رسمی‌ نخست وزیری، مهر بطلان بر آن زد.
دیگر گروه‌های سیاسی نیز اعم از چپ و راست به خاطر انتخابات با رکیک‌ترین کلمات به شخص دکتر مصدق و دولت او می‌تاختند.

۹.۱ - منصب وکالت مشکین‌شهر

مهدی میراشرافی (مدیر روزنامه آتش) سمبل وکلای تحمیلی دربار در این دوره بود. او که تا آخرین لحظات مجلس شانزدهم همصدا با «اقلیت» به دکتر مصدق ناسزا می‌گفت و حتی در جریان انتخابات، روزنامه او شدیدترین حملات را به دکتر مصدق ادامه می‌داد، علی‌رغم میل مردم مشکین‌شهر، بلکه همه آزادی‌خواهان به کمک سرنیزه و به دستور شاه، وکیل مشکین‌شهر شد. وکیل شدن او در شرایطی بود که هم‌پالکی‌هایش در تحصن مجلس، از جمله روزنامه «داد» از دخالت دکتر مصدق در انتخابات فریاد داشتند. در روزنامه داد در شماره ۱۶ بهمن ۱۳۳۰ علیه دکتر مصدق اعلام جرم شد. در این شماره به مصدق تهمت قیامت به علیه مشروطیت‌ده شد.
[۱۸] سفری، محمدعلی، قلم و سیاست، ص۵۸۲، سعدی، چاپ دوم.


۹.۲ - شکایات مردمِ محلی

در ادامه مطالب فوق باید گفت: علاقه و حساسیت نخست وزیر به انجام انتخابات آزاد در کشور را می‌توان از نتیجه آن در حوزه انتخاباتی مشکین‌شهر درک کرد. شهرستان مشکین‌شهر، اصولاً در سلطه سیاسی فرمانده نظامی ‌پادگان آن‌جا قرار داشت و ارتش، میراشرافی را از این شهر کاندیدا کرد. میراشرافی یک افسر بازنشسته ارتش بود که روزنامه دست راستی به نام «آتش» را در تهران منتشر می‌کرد. پس از پایان انتخابات در مشکین‌شهر، چند گروه از مردمِ محلی از خلاف‌کاری‌های صورت گرفته در انتخابات و اعمال نفوذ ارتش به سود میراشرافی، به وزارت کشور شکایت کردند.
مصدق به اللهیار صالح (وزیر کشور) دستور داد که کار شمارش آرا در این شهر را تا رسیدگی به شکایات یادشده متوقف سازد.

۹.۳ - پیروزی در انتخابات

پس از چند هفته، اللهیار صالح به نخست وزیر گزارش کرد که حتی با باطل کردن آرای مشکوک، میراشرافی برنده انتخابات است. مصدق با این‌که از مخالفت شدید میراشرافی با شخص خود اطمینان داشت، اما به وزارت کشور اجازه داد که نتایج انتخابات مشکین‌شهر را تأیید کند. اللهیار صالح نیز گزارش کرد مادامی ‌که قوانین انتخاباتی ایران تغییر نیافته است، حکومت جبهه ملی، صرف نظر از زیان‌هایی که از اجرای آن می‌بیند، قانون انتخابات را اجرا خواهد کرد.


میراشرافی تا آخرین روزهای حیات رژیم پهلوی، خود را در خدمت این خاندان می‌دانست تا جایی که حضور یکی دو نفر از نمایندگان را که قرار بود براساس سناریوی فضای باز سیاسی، به ایفای نقش مخالف بپردازند، تاب نمی‌آورد و به کاندیداتوری و انتخاب این افراد اعتراض می‌کند.

۱۰.۱ - اعتراض به جلال نائینی

در دادگاه میراشرافی، نامه‌ای از وی که خطاب به ارتشبد معدوم نصیری (رئیس ساواک) نگاشته شده بود، قرائت شد، این نامه در اعتراض به کاندیداتوری جلال نائینی به عنوان نماینده مجلس سنا از سوی حزب رستاخیز بود:
«هرگاه قرار باشد جلال نائینی، دشمن شماره یک مقام سلطنت، سناتور بشود و نماینده حزب رستاخیز ملت باشد، دیگر برای چاکران شاهنشاه آریامهر جای زندگانی در ایران نخواهد بود. حضور جلال نائینی در مجلس سنا، ضربت محکمی ‌بر پیکر حزب رستاخیز ملت ایران خواهد بود. ضربت محکم‌تری بر پیکر خادمین و شاه‌پرستان می‌باشد. دشنه تیزی بر قلب خادمین ۲۸ مرداد خواهد بود و قلم بطلان بر خدمت افرادی که یک عمر در راه شاه‌پرستی و خدمت‌گزاری انجام وظیفه نمودند می‌باشد...».
[۱۹] روزنامه کیهان، مورخ ۲۰/۹/۱۳۵۸.


۱۰.۲ - نتیجه دادگاه

سرانجام، دادگاه انقلاب اسلامیاصفهان این پدر و پسر را مفسد شناخت، حکم صادره درباره مهدی میراشرافی اجرا شد، اما ابوالحسن میراشرافی، معروف به کیوان، پس از ابلاغ کیفر خواست و قبل از اجرای حکم اقدام به خودکشی کرد که وی به بیمارستان منتقل و تحت درمان قرار گرفت.
[۲۰] روزنامه کیهان، مورخ ۲۶/۹/۱۳۵۸.


۱۰.۳ - تقاضای جدید امتیاز روزنامه آتش

میراشرافی در مهرماه ۱۳۵۷ تقاضای جدید امتیاز روزنامه آتش را کرد و ساواک در تاریخ ۲۷/۷/۵۷ با این تقاضا موافقت نمود. ظاهراً او قصد داشت که مانند برخی دیگر از فعالین سیاسی دهه‌های پیشین با هدایت کانون‌های توطئه، وارد گود حوادث انقلاب شود.

۱۰.۴ - محکوم به اعدام

مهدی میراشرافی و پسرش (کیوان) با پیروزی انقلاب دستگیر و در دادگاه انقلاب اسلامی ‌اصفهان به طور علنی و با حضور صدها شاکی خصوصی ـ به‌ویژه بسیاری از کارگران معلول ـ محاکمه، و به اعدام محکوم شد.
[۲۱] سینایی، وحید، دولت مطلقه، نظامیان و سیاست در ایران، ص۵۰۸، تهران، انتشارات کویر، ۱۳۸۴، چاپ اول.



۱. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (جستارهایی از تاریخ معاصر ایران)، ص۵۰۷، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۳، چاپ ششم.
۲. زریری، رضا، کودتای بیست و هشت مرداد ۱۳۳۲ در آیینه تصویر، ص۱۷۰، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴، چاپ اول.
۳. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (جستارهایی از تاریخ معاصر ایران)، ص۵۰۸، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۳، چاپ ششم.
۴. الموتی، مصطفی، کتاب بازیگران سیاسی از مشروطه تا سال ۱۳۵۷، ج۴، ص۳۱۲.
۵. نامه وارده به کیهان، آرشیو روزنامه کیهان.
۶. روزولت، کرومیت، خاطرات، ص۲۱۳.
۷. طباطبایی، سید مسعود شجاعی، نیمه پنهان سیمای کارگزاران فرهنگ و سیاست، ص۱۱۵، تهران، دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان، انتشارات کیهان، ۱۳۷۸، چاپ سوم.
۸. زاهدی، اردشیر، خاطرات پنج روز بحرانی، ص۹ و ۱۰.
۹. عاقلی، باقر، نخست وزیر ایران از مشیرالدوله تا بختیار، ص۷۹۳.
۱۰. گزارش اداره کل نهم ساواک، مورخ ۱۵/۱۰/۱۳۵۱، درباره مهدی میراشرافی به نقل از ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (جستارهایی از تاریخ معاصر ایران)، ج۲، ص۵۰۷-۵۰۸، تهران، ۱۳۷۳، چاپ ششم.
۱۱. روزنامه آتش، مورخ ۱۱/۶/۱۳۳۲.
۱۲. روزنامه آتش، مورخ ۱۸/۷/۱۳۳۲.
۱۳. روزنامه آتش، مورخ ۲۵/۷/۱۳۳۲.
۱۴. شجیعی، زهرا، نخبگان سیاسی ایران در عصر مشروطیت، ج۴، ص۲۱۳.
۱۵. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (جستارهایی از تاریخ معاصر ایران)، ج۲، ص۵۰۷، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۳، چاپ ششم.
۱۶. سینایی، وحید، دولت مطلقه، نظامیان و سیاست در ایران، ص۴۱۱، تهران، انتشارات کویر، ۱۳۸۴، چاپ اول.
۱۷. سینایی، وحید، دولت مطلقه، نظامیان و سیاست در ایران، ص۴۱۲، تهران، انتشارات کویر، ۱۳۸۴، چاپ اول.
۱۸. سفری، محمدعلی، قلم و سیاست، ص۵۸۲، سعدی، چاپ دوم.
۱۹. روزنامه کیهان، مورخ ۲۰/۹/۱۳۵۸.
۲۰. روزنامه کیهان، مورخ ۲۶/۹/۱۳۵۸.
۲۱. سینایی، وحید، دولت مطلقه، نظامیان و سیاست در ایران، ص۵۰۸، تهران، انتشارات کویر، ۱۳۸۴، چاپ اول.



سایت‌ پژوهه، برگرفته از مقاله «مهدی میراشرافی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۳/۲۷.    



جعبه ابزار