• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مکاتبه ابن سعد و ابن زیاد

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مکاتبه ابن سعد با ابن زیاد زمانی بود که فرستاده ابن سعد نزد امام حسین (علیه‌السّلام) رفت و از علت حضور حضرت جویا شد. حضرت پاسخ داد: که مردم این ولایت به من نامه نوشتند، و فرستادگانشان نزد من آمدند و از من خواستند به سوی آنان بیایم؛ من نیز اجابت کردم. حال اگر منصرف شده‌اند و مرا نمی‌خواهند، از نزد ایشان باز می‌گردم. ابن سعد گزارش جریان را به همراه پاسخ امام برای ابن زیاد فرستاد.



مکاتبهٔ ابن سعد و ابن زیاد چون فرستاده عمر سعد بازگشت و سخن آن حضرت را به او گفت، عمربن سعد گفت: امیدوارم خداوند مرا از جنگ و قتال با او آسوده کند و معاف دارد. (سپس به ابن زیاد نامه‌ای نوشت و این خبر را به اطلاع او رساند) حسان بن فاید عبسی می‌گوید: زمانی که نامهٔ عمر بن سعد به دست ابن زیاد رسید، من نزد او بودم. مضمون نامه چنین بود: بسم الله الرحمن الرحیم. اما بعد، من وقتی نزد حسین فرود آمدم، کسی را نزد او فرستادم و پرسیدم برای چه آمده و چه می‌خواهد و چه ‌می‌جوید؟ او گفت: مردم این ولایت به من نامه نوشتند، و فرستادگانشان نزد من آمدند و از من خواستند به سوی آنان بیایم؛ من نیز اجابت کردم. حال اگر منصرف شده‌اند و مرا نمی‌خواهند، از نزد ایشان بازمی گردم.


چون نامه برای عبیدالله خوانده شد. این شعر را زمزمه نمود: الآن اذ علقت مخالبنا به یُرجُو النجاةَ ولات حین مَناص" «اکنون که پنجه‌های ما به او بند شده است، امید رهایی دارد؛ اما دیگر وقت تکان خوردن نیز نیست» سپس برای عمربن سعد چنین نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم. اما بعد؛ نامه تو به دستم رسید و مضمومن آن را دانستم؛ اینک بیعت با را بر حسین و همراهانش عرضه بدار؛ اگر پذیرفت و چنین کرد، آنگاه در باره کار او‌ اندیشه خواهیم کرد. والستلام.


وقتی این نامه به دست عمربن سعد رسید گفت: گمان می‌کنم ابن زیاد، صلح و سازش را نپذیرد. طبق برخی گزارش‌ها، عمر بن سعد بیعت با یزید را به امام حسین (علیه‌السّلام) پیشنهاد نکرد؛ زیرا می‌دانست هیچ گاه امام آن را نخواهد پذیرفت. اما به گفته برخی دیگر، عمر بن سعد نامه ابن زیاد را برای امام حسین (علیه‌السّلام) فرستاد، وامام (علیه‌السّلام) به فرستاده او فرمود: هرگز تقاضای ابن زیاد را نخواهم پذیرفت. مگر چیزی جز مرگ هست؟ مرگ خوش باد. وقتی ابن سعد این پاسخ را برای ابن زیاد فرستاد، او سخت خشمگین شد و با هواداران خود به نخیله «نخیله، مصغر نخله»، محلی در نزدیکی کوفه به سمت شام بوده است رهسپار گردید. از گزارش‌های تاریخی استفاده می‌شود که در آن زمان نخیله به صورت اردوگاهی درآمده بود و خلفا و زمامداران، هروقت می‌خواستند از کوفه لشکرکشی کنند، نخست در آنجا اردو می‌زدند و پس از تجمع نیروها، به حرکت خود ادامه می‌دادند.


۱. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸ ص۱۸۹.    
۲. بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۳ ص۱۷۷.    
۳. ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۶۳.    
۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۱۲.    
۵. شیخ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۸۶.    
۶. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص۴۵۲.    
۷. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین(ع)، ج۱، ص۳۴۳.    
۸. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۵، ص۲۷۸ ذیل مدخل «نخیله    
۹. دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ص۲۵۴.    



پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۶۹۷-۶۹۹، تاریخ بازیابی: ۱۳۹۵/۷/۱۸






جعبه ابزار