میرزا حسنعلی مروارید
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آیتالله حسنعلی مروارید (۱۳۲۹ق-۱۴۲۵ق/۱۲۹۰-۱۳۸۳ش)، از عرفا، فقها و
عالمای مشهدی معاصر (
قرن چهاردهم شمسی) که بیشترین شهرت
علمی وی در تبیین و توضیح معارف کلامی، اعتقادی و ضوابط دینشناسی در مکتب
اهلبیت (علیهمالسلام) بود.
ایشان از شاگردان
آیتالله حسنعلی نخودکی اصفهانی،
آیتالله هاشم قزوینی،
آیتالله میرزا مهدی اصفهانی و
آیتالله سید حسین بروجری به شمار میرود. او قریب چهل سال در
حوزه علمیه مشهد دورس حوزوی و معارف دین را تدریس کرد و درسهای معارف او ذیل کتابی به نام تنبیهات حول المبدا و المعاد به چاپ رسید.
او از
علمایی بود که در جریانات سیاسی حضور داشت و قبل از
انقلاب اسلامی ایران، در به ثمر رسیدن انقلاب، نقش موثر داشت و بعد از انقلاب هم از حامیان انقلاب اسلامی و
امام خمینی بوده و به مناسبتهای مختلف نقشآفرینی میکرد.
پدر حسنعلی مروارید، حجةالاسلام والمسلمین حاج شیخ
محمدرضا مروارید (۱۲۹۹ـ ۱۳۳۸ ق) از
عالمان وارسته مشهد بود و با
عالم ربانی، حاج شیخ
حسنعلی اصفهانی نخودکی، رابطه دوستی و
عقد اخوت داشت.
شهرت «مروارید» در این خاندان، به دلیل انتساب آنان به یکی از مشهورترین رجال ادب و هنر عصر تیموری، یعنی خواجه
شهابالدین عبدالله مروارید کرمانی (۸۶۵ ـ۹۵۵ ق.) میباشد. عموی آیتالله مروارید، حاج شیخ اکبر مروارید نیز از
عالمان و شاگردان محقق بزرگ،
آخوند محمدکاظم خراسانی بوده است. جد مادری وی،
عالم ربانی و صاحب کرامات آیتالله حاج شیخ
حسنعلی تهرانی (م۱۳۲۹ق.) از شاگردان برجسته
میرزای شیرازی و از
عالمان نامدار قرن چهاردهم هجری در
مشهد مقدس بوده است. نام حسنعلی به یاد آن اسوه تقوا و نیز به احترام شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی بر آیتالله مروارید نهاده شده است.
میرزا حسنعلی مروارید در سال ۱۳۳۷ق. و در اوان ۹ سالگی، پدر بزرگوارش را از دست داد و مطابق وصیت پدر، تحت نظارت دوست معتمد او، حاج شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی و تربیت و تدبیر مادری وارسته و اهل تهجد قرار گرفت. او در خانوادهای که سه پسر نه ساله، هفت ساله و نوزاد داشت، تکیهگاه مادر در سختیهای خانواده بود. حاج شیخ حسنعلی نخودکی، پس از فوت دوست دیرین خویش، فرزند مستعد وی را با احترام و تکریم، میرزا حسنعلی خطاب میکرد.
آیتالله حاج میرزا حسنعلی مروارید در روز هشتم
شوال ۱۳۲۹ ق. در مشهد مقدس پا به عرصه حیات نهاد.
آیتالله مروارید پس از یادگیری خواندن و نوشتن، قرائت جز سیام
قرآن و
کلیات سعدی نزد استاد مکتب، در ۱۳ سالگی به دلیل علاقه وافر به
علوم اسلامی وارد حوزه
علمیه شد.
وی در مسیر دانشاندوزی، ادبیات را نزد استادان مطرح آن زمان و منطق را نزد شیخ
قربانعلی شریعتی، برادر بزرگ استاد
محمدتقی شریعتی آموخت.
آیتالله مروارید از استادان ذیل بیشترین بهره را برد:
حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی:
این
عالم ربانی بخشهایی از «
الروضة البهیّه» (شرح لمعه) را برای وی تدریس کرد. جالب اینکه شاگرد، استاد را در توضیح بعضی از قسمتهای مشکل کتاب یاری میداد.
زندگی عرفانی آیتالله مروارید، مرهون راهنمایی استادان وارستهای چون مرحوم نخودکی، حاج میرزا هاشم قزوینی و به ویژه مرحوم آیتالله میرزا مهدی اصفهانی بوده است. وی از آنها آموخت که باید با ریاضتهای خلاف طبیعت بشری ـ چون ریاضتهای مرتاضان هندی ـ مخالفت کرد و عرفان را در خدمت به مردم و جامعه انسانی درآورد. وقتی از آیتالله مروارید پرسیده شد که مرحوم نخودکی جزو کدام طیف از عرفا محسوب میشود در پاسخ چنین گفت: «مرحوم نخودکی، اهل خدمت به مردم بود.»
آیتالله مروارید از روحیات خاص استاد خویش چنین میگوید: «شبهای جمعه را مرتب از سرشب تا بعد نماز صبح، در بالا سر حضرت رضا (علیهالسّلام) بیتوته میکرد و مقید بود که
نماز و قرآن بخواند.»
آیتالله حاج شیخ هاشم قزوینی.
وی
مکاسب را نزد این استاد گرانقدر آموخت. و از محضر او استفادههای فراوان برد. او شیفته شخصیت جامع و تسلّط
علمی این استاد بود و در روزگار کهولت هم به هنگام بردن نام وی، او را میستود.
آیتالله میرزا مهدی اصفهانی، برجستهترین استاد آیتالله مروارید بود. آیتالله مروارید پس از کسب فیض از محضر استادان سطح حوزه
علمیه خراسان، از محضر استاد میرزا مهدی اصفهانی، معارف قرآنی را فرا گرفت.
درس
اصول و
فقه و معارف قرآنی را برای طلاّب فاضل حوزه تدریس میکرد.
از آیتالله مروارید سؤال شد که شما در بحث اصول میرزا هم شرکت کردید؟ وی فرمود: «بله، مرحوم میرزا اوّلی که آمدند مشهد، فقط معارف میگفتند. میگفتند، اوّل باید اصول دینتان را بدانید بعد فقه و اصول را.»
در این اثنا، ما را خیلی تشویق و تجلیل میکردند. درس معارف، به مبحث دقیق
جبر و تفویض که رسید، چون ممکن بود عدّهای نفهمند و شبهه بر ایشان بماند، خودشان افراد درس را انتخاب میکردند به بعضی میگفتند تو به درس بیا و به بعضی میگفتند که به درس نیا. من پیش خودم گفتم که نمیروم امّا وقت درس دیدم خیلی علاقه دارم رفتم و درس را گوش دادم و سپس درس را به عربی نوشتم و بعداً به ایشان ارائه دادم. ایشان گفتند: شما هم باید بیایی درس. رسم ایشان این بود که خلاصه درس را مینوشتند و بعد از روی همان تدریس میکردند. نوشتن عربی، این فایده را داشت که بعضی که اعتراض کرده بودند به میرزا که چرا اجازه میدهید میرزا حسنعلی در درس شرکت کند، با اینکه استاد ایشان هم حاج شیخ هاشم قزوینی در درس شرکت میکند، میرزا نوشته عربی را نشان معترض میدهد و او را قانع میکند.»
در اواخر درس معارف میرزا، آیتالله مروارید عازم
نجف اشرف شد. این سفر، با مشکلات و سختیهایی همراه بود چون
رژیم پهلوی سفر به
عراق را ممنوع ساخته بود. مدّت زیادی از ورود وی به عراق نگذشته بود که نامهای از دوست دیرین و هم مباحثهاش، شیخ
زینالعابدین تنکابنی، به دستش رسید و در آن نوشته بود: «
درس خارج اصول میرزا شروع شده، شما هرچه زودتر خودتان را به مشهد برسانید». وی به سرعت راهی مشهد مقدّس شد و در درس اصول میرزا مهدی اصفهانی شرکت کرد. این دوره درس خارج اصول، سه سال و نیم طول کشید و سپس درس فقه شروع شد. آیتالله مروارید میگوید:
«روی هم رفته ۲۰ سال در خدمت میرزا بودیم و از محضرشان استفاده کردیم و من با ایشان بیشتر از دیگران محشور بودم و تمامی
علما، حتی اساتید فلسفه مشهد، مثل
قوام الحکما، شیخ
محمود حلبی و حاج شیخ
غلامحسین تبریزی هم به درس میرزا میآمدند.»
آیتالله مروارید، علاوه بر فراگیری مباحث تخصصی (خارج) فقه و اصول ـ به ویژه آرای نوین آیتالله میرزا محمّد حسین نائینی، استاد اصولی آیتالله اصفهانی ـ آرای اصولی میرزای اصفهانی و نیز معارف اعتقادی بر پایه مکتب اهلبیت (علیهمالسّلام) را نیز در محضرش در
علم و عمل کسب فیض کرد و از آن پس بود که وی در زمره ارکان جنبش معاصر
علمی حوزه خراسان در احیای روش اهلبیت (علیهمالسّلام)، در شناخت معارف اسلامی، قرار گرفت جنبشی که بعدها به مکتب معارفی خراسان یا «مکتب تفکیک» شهرت یافت. بنیانگذار اصلی این جنبش، آیتالله میرزا مهدی اصفهانی بود که با بازخوانی معارف اهلبیت (علیهمالسّلام) در دینشناسی، رویکرد متکلّمان و فقیهان شیعی در فهم معارف دینی را سازمانی دوباره داد و روش متکامل و بدیعی را عرضه کرد.
اساس این رویکرد استوار ساختن
خداشناسی،
انسانشناسی،
کیهانشناسی و سلوک معنوی، بر بنیان آموزههای وحیانی قرآن و حدیث و وانهادن فرضیههای رایج فلسفه و دستورالعملهای تصوّف و عرفان مصطلح است.
پس از بازگشت آیتالله میرزا مهدی اصفهانی به مشهد، آیتالله مروارید یکی از شاگردانی بود که با کمی سن، در کنار انبوه شاگردان و بزرگانی، همچون استاد خود، آیتالله حاج شیخ هاشم قزوینی، پای درس میرزا مینشست و از همین ایام رابطه
علمی و دوستی وی با
آیتالله میرزا جواد آقا تهرانی آغاز شد و از آن پس سالیان متمادی با وی همدرس و همبحث و تا آخر عمر با او همراه و همگام بود.
در زمان
رضا شاه،
عمامه بر سرگذاشتن برای طلاب
علوم دینی ممنوع شد و همه کلاهی شدند، جز عدهای که جواز استفاده از عمامه و لباس را می گرفتند. آیتالله مروراید می گوید:
«وقتی همه کلاهی شدند، ما هم پالتو پوشیدیم و یک کلاه شاپو به دست گرفتیم و رفتیم خدمت میرزا، ایشان وقتی ما را مشاهده کرد (برای دلداری ما)، با یک تشر گفتند: مگر مسلمانی به عمامه است، اشکال ندارد».
مرحوم میرزا با اینکه می توانست جواز بگیرد، ولی این کار را نکرد و تقریبا چهار سال از منزل بیرون نیامد و شبها در منزل درس میگفت.
آیتالله مروارید پس از وفات استاد خویش، میرزا مهدی اصفهانی، برای ادامه تحصیل و کسب فیض از محضر
آیتالله بروجردی به
قم رفت. موضوع درس این استاد در آن وقت، «حجیت اخبار» بود.
وی درس را به عربی می نوشت. روزی اشکالی نسبت به موضوعی در درس برایش پیش آمد، آنرا نوشت و توسط شخصی برای آیتالله بروجردی فرستاد. آیتالله بروجردی اشکال را پسندید و هنگام تدریس جواب آنرا ارائه کرد.
او معتقد بود که حجیت اخبار، طریقی محض است.
آیتالله مروارید یک ماه در قم اقامت کرد، ولی بر اثر بدی آب و هوا و تنگی نفس که او را میآزرد، مجبور به بازگشت به مشهد مقدس شد. آیتالله مروارید می گوید:
«آیتالله بروجردی یکی از مقسمین شهریه خود را فرستاد درب منزل من که شما چه تصمیم گرفتید، میخواهید بمانید یا نه؟ من در جواب گفتم: خیر، قصد مراجعت به مشهد را دارم، البته مراجعت من با مشورت با حضرت
آیتالله سید صدرالدین صدر ـرحمهاللهعلیهـ بود، چون ایشان گفتند گمان نمیکنم احتیاج به ماندن در قم داشته باشید».
آیتالله مروارید پس از بازگشت به مشهد مقدس، در حوزه
علمیه به تدریس خارج فقه و معارف دینی پرداخت و قریب چهل سال، بسیاری از دانشوران
علوم و معارف اسلامی را از درسها و بیانات
علمی خود بهرهمند ساخت.
وی ضمن تدریس خارج فقه، هفتهای یک روز به شرح احادیث اخلاقی میپرداخت. اینک بسیاری از شاگردان وی،
عالمانی برجسته و وارستهاند و مشغول تدریس درسهای خارج فقه و اصول و اداره موسسات بزرگ پژوهشی
علوم اسلامی هستند. برخی از اعضای
مجلس خبرگان رهبری و نمایندگان ولی فقیه در استانها و امامان جمعه نیز از جمله شاگردان وی محسوب می شوند.
آیتالله مروارید تسلطی کمنظیر بر معارف اهل بیت (علیهمالسلام) و تبحری چشمگیر در تفسیر روایات و
فقه الحدیث داشت. بیشترین شهرت
علمی وی در تبیین و توضیح معارف کلامی، اعتقادی و ضوابط دینشناسی در مکتب اهل بیت (علیهمالسلام) به سبک استاد خویش است.
کتاب «تنبیهات حول المبدا و المعاد»، خلاصهای از درسهای معارف اوست که در دورههای متعدد به تدریس آنها پرداخته بود و بنا به خواهش تنی چند از شاگردان، آن را به صورت کتابی مستقل به رشته تحریر در آورد. این کتاب با چاپ و ترجمههای متعدد، مورد استقبال دانشپژوهان و اندیشمندان قرار گرفته است.
انقلاب اسلامی ایران از معدود حوادث سیاسی بزرگ جهان است که با هدایت و حمایت مستقیم روحانیون و
عالمان دینی به وقوع پیوست. در این انقلاب،
عالمان مشهد، مانند آیتالله مروارید، همگام با دیگر
عالمان کشور، در سالهای آغازین و نیز ایام پیروزی انقلاب، به ایفای نقش پرداختند.
در مهر ماه
۱۳۴۱ ش. پس از تصویب
لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی،
عالمان طراز اول قم، شبانه جلسهای را در منزل
آیتالله عبدالکریم حائری تشکیل داده، به بحث پیرامون آن نشستند.
عالمان مشهد نیز پس از اطلاع از حرکت مراجع و شخصیتهای روحانی قم به منظور دستیابی به یک روش مشخص در برخورد با دولت، مجمعی مرکب از
عالمانی همچون:
آیتالله سید محمدهادی میلانی، آیتالله شیخ
مجتبی قزوینی و آیتالله مروارید تشکیل دادند. این جلسه تا اواخر سال
۱۳۴۳ ش. به تناوب و به صورت مخفیانه هر دفعه در منزل یکی از اعضای آن برگزار میشد و در آن، دیدگاهها بیان میشد و شبهای شنبه یکی از آنان در مجلس درس خود، نظر انجمن
عالمان و مواضع مشترک آنان را مطرح میکرد.
در پی حادثه خونبار
مدرسه فیضیه در دوم فروردین
۱۳۴۲ ش. در دوازدهم همان ماه، آیتالله حاج شیخ مجتبی قزوینی، حاج شیخ حسنعلی مروارید و میرزا جواد آقای تهرانی با ارسال تلگرافی به
آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی، مراتب تاثر خود را از این فاجعه
اعلام نمودند.
همچنین پس از بازداشت
امام خمینی، آیتالله قمی و
آیتالله محلاتی در قم، مشهد و
شیراز،
آیتالله سید شهابالدین مرعشی نجفی به منظور زیارت حرم
حضرت رضا (علیهالسلام) و دیدار با
عالمان مشهد در روز چهارشنبه ۱۳۴۲/۶/۲۷ش. به مشهد سفر کرد و بلافاصله پس از ورود وی، اطلاعیهای از سوی برخی از
عالمان مشهد مانند: آیتالله حاج شیخ حسنعلی مروارید، منتشر گردید.
پس از آزادی امام خمینی (رحمهاللهعلیه) و مراجعت وی به قم در ۱۳۴۳/۱/۱۸ش.
عالمان و شخصیتهای برجسته دینی و سیاسی و تودههای مردم به دیدار وی رفتند. از مشهد نیز هیئتی از
عالمان که آیتالله حاج شیخ مجتبی قزوینی و آیتالله حاج شیخ حسنعلی مروارید هم در میان آنها بودند، به قم عزیمت کردند و شب ۲۷ فروردین به حضور وی رسیدند.
پس از تبعید امام خمینی به
ترکیه، در سیزدهم آبان ۱۳۴۳ش. جمعی از
عالمان طراز اول مشهد، مانند: آیتالله میرزا حسنعلی مروارید، در منزل آیتالله میلانی اجتماع کردند و به مذاکره و تبادل نظر و تصمیمگیری برای آینده پرداختند. در این جلسه عزم آن کردند که پس از نماز صبح، در
مسجد گوهرشاد تحصن کنند و حوزه و عموم مردم را نیز دعوت به همراهی کنند و اگر آنجا نیز بسته شود، در صحن کهنه اجتماع کنند که به دلیل بستن مسجد و صحنها، موفق به انجام تصمیم خود نگردیدند.
آیتالله مروارید همچنین در دورههای مختلف انتخابات مجلس و ریاست جمهوری با صدور اطلاعیه، حمایت خود را از کاندیداهای ارزشی و اصولگرا
اعلام کرد.
پس از رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، بسیاری از بزرگان همچون او نگران سامان امور کشور و اداره نظام بودند، اما او پس از شنیدن خبر انتخاب
آیتالله خامنهای به رهبری، ابراز خوشوقتی نموده و معتقد بود که فردی خوشفکر، مانند آیتالله خامنهای مایه اطمینان است و میفرمود:
«من ایشان را از نوجوانی میشناسم. پدر ایشان با ما رفت و آمد داشت. خود ایشان هم طلبهای مستعد و فاضل بود. من در ایام ریاست جمهوری ایشان نیز به ایشان علاقهمند بودم».
وی با وجود کهولت سن و طعن برخی جاهلان، بارها به دیدن آیتالله خامنهای رفت. در این دیدارها، رهبری در عین صمیمیت، با احترام و خضوع از خاطرات قدیم و برخی نکات در مورد روایات و احادیث سخن میگفت.
مقام معظم رهبری در هر ملاقات با وی ضمن اظهار خوشوقتی از دیدن وی و اشتیاق به شنیدن سخنان ارزنده اظهار میداشت: «من واقعا از این که شما با این سن و ضعف قوا اظهار لطف میکنید، شرمنده و متاثر میشوم». اما باز هم ایشان مصرً به این ملاقات بود.
آیتالله مروارید در ابعاد اخلاقی، نشانه
زهد، پارسایی و
ورع و
تواضع، خدمت و
سعه صدر بود. وی مصداق روشن این آیه بود که یار دیرینش آیتالله حاج میرزا جواد آقای تهرانی همواره تلاوت میکرد:
«تلک الدار الاخره نجعلها للذین لایریدون علوا فی الارض و لا فسادا؛
».
او در تمام عمر، کسی را به خویش دعوت نکرد و با آنکه برخی از شاگردان او سالهاست که مجتهدند،
اعلام مرجعیت نکرد و رساله و حاشیه ننوشت. خشتی روی هم ننهاد و منصبی نخرید و با اینکه از استوانههای حوزه در امور اجتماعی بود، از اینکه او نخستین امضا را در بیانیههای
عالمان رقم زد، سرباز میزد؛ نه تنها در هیچ منظر اجتماعی خود را عرضه نداشت، بلکه از آن گریزان بود.
وی حتی از نگاه دوربینهای عکاسی و فیلمبرداری نیز میگریخت و صورت خود را میپوشاند و تنها یکی دو مصاحبه خانوادگی به اصرار برخی منسوبین و با قول عدم پخش انجام داد. همین روحیه باعث گردید که فرزندان وی نیز پا به وادی ترویج وی نگذارند. به این ترتیب، از این
عالم عارف، تصاویر کمی در دست ماند؛ البته این اواخر با از دست رفتن بینایی ایشان، کار برای رسانهها و علاقمندان هموار گشت و دیگر میشد به آسانی و بدون اطلاع یا ممانعت او، حضورش را ثبت کرد.
او به دنیا بیاعتنا بود و بی آن که حتی از زهد و سادگی بگوید و دربارهاش بیندیشد، در متن زندگی خود به معنای واقعی زاهدانه زیست. همه دیدارهای مردمی و آمد و رفت شخصیتهای
علمی و مسئولان بلندپایه، در اتاقهای ساده منزلی محقر و قدیمی صورت میگرفت. وی فردی متواضع بود، بدون آن که خود را متواضع جلوه دهد.
در برابر پرسشهایی که پاسخ آن کمتر از یقین بود، به راحتی کلمه «نمیدانم» را بر زبان میآورد و اگر پرسشکننده اصرار میکرد، با تاکید بر شاید و محتمل است و با کمال احتیاط، نظر خویش را طرح میکرد و حتی به دفاع از یقینیات خود نمیپرداخت و وارد بحث و جدل نمیگشت.
او با مهربانی با کودکان سخن میگفت و با همه عظمت
علمی و وقار شخصیتی، گاهی برای آنکه نوه خردسالش در منزل تنها و بیهمبازی نماند، با او بازی میکرد؛ به شدت از عیبجویی برکنار بود.
یکی از بازرگانان متدین که سالیانی وی را برای نماز صبح به مسجد میبرد، از شخصی گله کرده بود. حضرت آیتالله مروارید به او گفت که در نوجوانی از ظلمی که یکی از ارحام به او و خانوادهاش کرده بود، نزد استاد و مربی خویش، حاج شیخ حسنعلی نخودکی، گلایه کرده بود. استاد فرمود: پدر شما بیست و پنج سال با من رفیق بود و در این مدت حرف احدی را از او نشنیدم، شما هم برای خدا اینها را اظهار نکن و بدینترتیب، آیتالله مروارید، با نقل این سخن استاد که خود تا آخر عمر به بهترین صورت بدان عمل کرد، به دوست متدین خود تذکر اخلاقی داد.
آیتالله مروارید
نماز را محور سلوک و
دعا و
ذکر را عمدهترین طریق تعالی میدانست. بر نماز اول وقت، بسیار حساس و به جماعت مقید بود. این مسائل، از خطوط مهم در تربیت فرزندان و نوادگان وی به شمار میرفت. و از معدود مسائلی بود که کمترین سستی در آن، او را به التهاب و عتاب میآورد. در سلوک معنوی به ریاضتهای خاص اساسا معتقد نبود و به شدت از آنها پرهیز میکرد و دیگران را نیز از این روشها نهی میکرد. اساسا روش وی در سیر الی الله، توجه به عظمت خدای متعال و تفکر در نعمتهای او، با محوریت نماز، دعا و ذکر بود.
به نوافل تاکید بسیار میورزید؛ چندان که در سالهای پایان حیات نورانی خویش، نیمه شب، بارها از مقدار فاصله تا اذان صبح میپرسید؛ تا مبادا وقت فضیلت
مناجات و
نماز شب از دست برود.
نماز جماعت وی به ترتیب در مدرسه میرزا جعفر، مسجد حاج هاشم و مسجد ملا حیدر، برگزار میشد. این جماعت، به ویژه در نماز صبح، از دیرباز مورد استقبال مجاوران و زائران و محل اجتماع روحانیون و
عالمان بوده است.
بسیاری از بزرگان، تشنگان حقایق معنوی را به شرکت در آن نماز جماعت او توصیه میکردند.
رابطه خاص آیتالله مروارید، با حضرت رضا (علیهالسلام) خود حدیث مفصلی است. او با علاقه و سعی وافر، هر صبحگاهان به حرم مشرف میشد و پس از زیارت، در پایین پای ضریح مطهر، به نجوا و گریه مینشست و تا آخر عمرش، با وجود کهولت سن و ضعف بنیه، این عادت را ترک نکرد.
در مصاحبهای که از وی تقاضا شده بود تا مقداری از کرامات حضرت رضا (علیهالسلام) را بیان کند، فرمود: کرامات حضرت فراوان است که به سه نمونه از آن ها اشاره میکنم:
«یادم میآید یک نفری که ترک بود و دو چشم او آب آورده بود و کور شده بود، زمان بیناییش هم من او را دیده بودم به حرم حضرت رضا (علیهالسلام) آمده بود، همانطوری که در اطراف ضریح مطهر دور میزد، با ناراحتی سرش را به ضریح زد و چشمهایش خوب شد.
کرامت دیگر این است که یک نفر که الان هم جنب مسجد ملا حیدر سیب فروشی میکند، پایش فلج بود رفته بود و متوسل شده و پایش خوب شده بود.
یکی دیگر را هم در
ساری دیدم، او هم پاهایش شل بود که متوسل به حضرت شده و حضرت او را به خواست
خدای متعال شفا داده بود.
این جانب در حاجات شخصی خود هم الی ماشاءالله کرامت دیدهام و در صدد بیان آن نیستم».
او در کتمان کمالات روحی و کرامات نفسی، مهارتی تام داشت؛ چندانکه پنهان کردن آن حالات نیز جز برای معدودی از فرزندان و ملازمان خاص او، بر کسی
معلوم نمیشد. در یک جریان مکاشفه چند ساعته که به سبب تغییر حالت چشم و خطوط چهره، برخی از اطرافیان متوجه شده بودند، به سادگی و با لبخند فرمود: «اینها چیز فوقالعاده یا تازهای نیست، خداوند برای خیلی از بندگان خود چنین لطفهایی دارد و اتفاق خاصی نیست»؛ هر چند این اواخر، برخی از سخنان وی، از مشاهدات و مکاشفاتی پرده بر میداشت.
ارشاد و راهنمایی، در ملاقاتهای خصوصی، شیوه این
عالم بزرگ بود. نویسنده، بارها خدمت ایشان رسیده، غالبا سفارشها و دستورهای اخلاقی را از وی شنیده است.
او داستان ازدواج خود را با بیانی که حاکی از
توکل و عنایات حضرت رضا (علیهالسلام) بود، بیان میکرد.
بارها میگفت: دعای هنگام خواب را بخوانید؛ «یفعل الله ما یشاء بقدرته و یحکم ما یرید بعزته؛
» را سه مرتبه وقت خواب بخوانید که معادل هزار رکعت (نماز) است.
در موقع خروج از منزل، «بسم الله حسبی الله توکلت علی الله اللهم انی اسالک خیر اموری کلها و اعوذ بک من خزی الدنیا و عذاب الاخره؛
» را بخوانید.
همچنین توصیه میکرد که دعای
حضرت زهرا (علیهاالسلام) : «یا حی یا قیوم برحمتک استغیث فاغثنی و لا تکلنی الی نفسی طرفه عین و اصلح لی شانی کله؛
» را بخوانید.
در
سجده شکر. نه مرتبه «شکراً لله» و مرتبه دهم «شکرا للمجیب» بگویید. بعد از نماز پیشانی بر مهر بگذارید و بگویید: «اسالک بحق حبیبک محمد صلواتک علیه و آله الا بدلت سیئاتی حسنات و حاسبتنی حسابا یسیرا»، بعد طرف راست صورت را بر مهر بگذارید و بگویید: «اسالک بحق حبیبک محمد صلواتک علیه و آله الا کفیتنی مونه الدنیا و کل هول دون الجنه»؛ سپس طرف چپ صورت را بر مهر قرار داده، بگویید: «اسالک بحق حبیبک محمد صلواتک علیه الا غفرت لی الکثیر من الذنوب و القلیل و قبلت من عملی الیسیر» و باز پیشانی را بر مهر گذاشته، بگویید: «اسالک بحق حبیبک محمد صلواتک علیه و آله الا ادخلتنی الجنه و جعلتنی من سکانها و نجیتنی برحمتک من سفحات النار برحمتک».
به چند نمونه از بیانات دیگران درباره آیتالله مروارید اشاره خواهد شد.
«این
عالم جلیلالقدر، عمر پر برکت خود را یکسره با
پرهیزگاری و صلح و سداد گذرانید و در طول سالیان متمادی، با رفتار و منش
علمی و عملی خویش، چهرهای نورانی و فراموش نشدنی از خود در خاطره همه کسانی که با ایشان آشنا بودند، باقی گذاشتند...».
«آن فقید سعید، در تدریس و ترویج دین مبین و ابطال مبطلین و تمسک به معارف خاص و خالص
قرآن و
عترت، مانند اسلاف عالیقدر خود اهتمام بلیغ داشت ... چنانکه از محضر بزرگان دیگر
خراسان در روزگار تحصیل خود، بهرهمند گشته اند...».
«در بزرگواری ایشان (آیتالله مروارید) که اشهر من الشمس است، همین کافی است که یک طلبه ضعیفی از ایشان تقاضا میکند «
معالم» بگویند و ایشان هم قبول میکنند. این بزرگ در تابستان بعد از ظهر در مدرسه خیرات خان میآمدند و برای من درس
معالم میفرمودند و این نهایت بزرگواری است نه طمع مالی داشتند و نه این درس جلوه
علمی داشت فقط میدیدند یک طلبه ضعیف نیاز دارد که این درس را بخواند، قبول میکردند.
آیتالله مروارید چون در طفولیت، پدرش فوت کرد، تحت تکفّل
علمی مرحوم حاج شیخ حسنعلی نخودکی قرار گرفت. حاج شیخ حسنعلی اصفهانی دارای کرامات بسیاری بود.»
شیخ حسنعلی نخودکی با حجتالاسلام مروارید (پدر آیتالله مروارید) رفاقت زیادی داشت و انتخاب نام حسنعلی هم برای شان و هم ناشی از این رفاقت بوده است. شیخ حسنعلی نخودکی بعد از فوت پدر آقای مروارید، عنایت زیادی به آیتالله مروارید داشت. آقای مروارید نقل میکرد که
شرح لمعه را پیش حاج شیخ حسنعلی بهطور خصوصی خوانده است.
آیتالله مروارید، هیچ وقت در صدد کسب ریاست و تدریس درس شهرت برانگیز نبود و چون از او تقاضا میشد که درسی شروع کند، شروع به تدریس میکرد. در این اواخر ابتدا در مدرسه میرزا جعفر درسی شروع کرد و بعد در منزل، درس ادامه یافت و به خاطر کهولت سن، بعد از مدتی، درس تعطیل شد. اکنون در مشهد شاید کسی مانند وی را نداشته باشیم که مورد قبول همگان باشد و پس از پیروزی انقلاب هم با تواضع کارهایی انجام و در جلسات و امضای
اعلامیهها و راه پیماییها شرکت میکرد.»
حجت الاسلام والمسلمین محمّد مروارید (فرزند آیتالله مروارید):
«ایشان از آن جایی که در یک خانواده کاملاً
علمی و مذهبی به دنیا آمدند و اجداد و تبارشان از روحانیون سرشناس و متعبّد بودهاند، از موقعیتی ممتاز بهرهمند بودند یعنی جوّ زندگی و خانوادگی ایشان حالتی را به وجود آورده که ثمره آن حالت، چنین شخصیت و ذریّهای بوده است.
یکی از خصوصیات زندگی شخصی که شاید اساسیترین ویژگی شکلدهنده شخصیت ایشان باشد، معنویّت بسیار عمیق و ارتباط مستحکم ایشان با مبدا
عالم هستی بود. بنده الآن پنجاه و چند سال سن دارم و حتی پیش از آن که سؤال کردهام، یادم نمیآید که نماز نافله شب ایشان ترک شده باشد. ایشان علیالتحقیق در تمام مدت عمر خود جز آن ایّام که در حالت بیهوشی بودهاند، یک شب نشد که نماز شب را ترک کنند. و این بسیار مهم است که بتوان از سنین خردسالی تا کهن سالی این ارتباط را با پروردگار
عالم حفظ کرد. ایشان در امور معنوی، بسیار حساس بودند و خانواده خود را با توجه به جهات تادیبی به این مهم سوق میدادند. ایشان اکثر دعاهای وارده را حفظ بودند و حتی ما را تشویق به این مهم میکردند.
من تا این سن یادم نمیآید که ایشان، فریضه نماز را در منزل به جا آورده باشند. در تمام سالهای زندگی پربرکتشان، صبحی نشد که ایشان بعد از فریضه صبح به زیارت حضرت امام رضا (علیهالسّلام) نشتابند حتی در این روزهای آخر حیات که به سختی و با ویلچر مشرف میشدند، حال الحاح و توسل، تا آخر عمر با ایشان باقی ماند و این، اصولیترین محوری است که میشد در شخصیت ایشان مشاهده کرد. ایشان در طول سالهای پربرکت تدریس، شاگردان فراوانی را
تعلیم دادند. بعضی از شاگردان ایشان عبارتند از: آقای شیخ
عبدالجواد غرویان در
نیشابور، آقای مهمان نواز،
امام جمعه بجنورد و بسیاری از
علما و ائمه جماعات دیگر. ایشان حدود چهل سال درس خارج فقه و اصول توام با درس معارف میگفتند.
یادم نمیرود در یکی از شبهای ماه رمضان که شب احیا هم بود، مرحوم
شهید هاشمینژاد که تازه به مشهد آمده بودند و با مرحوم ابوی رفت و آمد داشتند و این ارتباط تا شهادت ایشان ادامه یافت، در مجلس ابوی، مرحوم ابوی شبهای احیا، ساعتها در مقام قدرت الهی، ضعف بشر، مقام ائمه و... صحبت میکردند، گفتند: من تا به حال هیچگاه این چنین متحول نشده بودم که امشب از گفتههای ایشان دگرگون شدم.
در مقامهای معنوی مرحوم ابوی همین بس که آقای
میرزا جواد آقا تهرانی از یاران باوفای ایشان بودند تا آنجا که طلبههای مشهد به این دو بزرگوار «میرزایین» میگفتند.
این دو بزرگوار از ابتدا قرین هم بودند، هممباحثه بودند، کتابهایی که آقا میرزا جوادآقا نوشتهاند، با مشورت مرحوم ابوی بوده است حتی مرحوم میرزا جواد آقا با آن معنویّت بالا مقید بودند که به مرحوم ابوی اقتدا کنند و این از تاثیرات شخصیت ایشان بود.
کتابی که ایشان تحریر نمودهاند، کتابی است کاملاً اصلاحی و نیاز به تدریس دارد. چند تن از
علما از جمله مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ مسلم حائری، از اساتید و مدرّسین حوزه
علمیه مشهد مقدّس، این کتاب را تدریس میکردند. من در قم از فضلا و
علما بسیار شنیدم که این کتاب را حاج آقا مروارید خیلی خوب نوشتهاند.
«ایشان رجل
تقوا و زهد بودند و آن عناصری را که باید یک
عالم داشته باشد، ایشان دارا بودند و
علمایی که متّقی هستند، در دل مردم پایگاه دارند و مردم از برکات و آثار وجودی آنها فیض میگیرند.
ایشان با وجود مقامات بالای
علمی و درجات عالیه زهد و تقوا، همواره با روی باز، پذیرای انبوه مشتاقان بودند، ایشان محبوب القلوب بودند و همه دیدیم که همین ملّت در تشییع جنازهشان سنگ تمام گذاشتند».
حجت الاسلام احمد مروارید (نوه آیتالله مروارید):
ایشان بسیار متواضع بودند و این، ویژگی اساسی شخصیت ایشان بود. ایشان دائم الوضو بودند و این مهم را حتّی در روزهایی که راه رفتن بر ایشان مشکل بود، حفظ میکردند. ایشان در سالهای اخیر، قوه بینایی را از دست داده بودند. در طول شب مکرر از خواب بلند میشدند و سؤال میکردند چقدر تا اذان صبح باقی مانده است. اگر میشنیدند که تا اذان وقت کمی مانده، خوشحال میشدند.
ایشان هر وقت که فرصتی فراهم میشد،
ذکر میگفتند و تعبیری داشتند قریب به این مضمون که تفریح طلبه باید
دعا باشد. ایشان اصلاً اهل مریدپروری نبودند یعنی اگر احساس میکردند که کسی به ایشان علاقه شخصی دارد، سعی میکردند که این موضوع از بین برود.
سرانجام آیتالله مروارید، در ۹۶ سالگی و در آخرین ساعت شامگاه سه شنبه نوزدهم
شعبان المعظم ۱۴۲۵ ق. برابر با چهاردهم مهر ۱۳۸۳ ش. پس از قرائت
زیارت عاشورا که همیشه بر آن مداومت میورزید و نیز تجدید پیمان با
حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) در
زیارت آل یس، در پی سکته قلبی وفات نمود. پیکر وی توسط مردم و با حضور
عالمان طراز اول و نمایندگان رهبری و مراجع و مسئولان مملکتی تشییع گردید و در
حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد.
•
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «آیت الله میرزا حسنعلی مروارید»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۱۲/۲۵. •
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «حسنعلی مروارید»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۱۲/۲۵.