• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ناصریه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



پس از قیام‌های گسترده شیعیان که سبب زوال دولت اموی و روی کار آمدن عباسیان شد، زیدیان که آرزوهایشان را در دست یابی به حکومت بر باد رفته می‌دیدند با دولت عباسی ناسازگاری کرده و شورشهای جدیدی را سازماندهی کردند. سركوبى ظالمانه این قيام هاى توسط خلفای عباسی در قرن دوّم هجرى، باعث پراكنده شدن علويان در سراسر جهان اسلام شد. چنین رویکردی از سوی حاکمان سبب ترويج فكر زیدیه و علاقه مردم به آنان شد. امامان زیدی قدرت سیاسى‌شان را‌ در قرن دوم و سوم توسعه داده و‌در طبرستان، مغرب و یمن حکومت های محلی ایجاد نمودند. زیدیان که پیش از این با مرکزیت کوفه علیه حکومت‌های وقت به قیام های گسترده دست میزدند، از افکار و نظریات موجود در کوفه نیز تاثیر می‌گرفتند. بعنوان نمونه از دیدار زید بن علی با واصل بن عطا (رئس معتزله) و ابوحنیفه (رئیس مذهب فقهی حنفی)[۱]     می‌توان نام برد که تنها درمیزان تاثیر پذیری‌ این فرقه از این جریانات فکری اختلاف می‌باشد.[۲]     به هر صورت در ادامه روند تکامل اندیشه‌ های رهبران این گروه و مکاتب فکری، زیدیه ایران و یمن یعنی قاسمیه، هادویه و ناصریه در امتداد جریان نزدیک به امامیه قرار گرفتند وبه جریان‌هاى غالب و بارز زیدیه در آن دوران تبدیل گردیدند.[۳]    

طبرستان
به خاطر فشارهاى عباسيان، بلاد ديلم و گيلان، يكى از مكان هايى بود كه علويان به آن روى آوردند. شهادت يحيى بن زيد در خراسان چنان داغى بر دل مردم آن ديار گذاشت كه اولاد خود را يحيى ناميدند، تا ياد و خاطره آن شهيد سرافراز، براى هميشه در تاريخ زنده بماند.[۴]     سپس يحيى بن عبدالله بن حسن بن حسن بن على بن ابيطالب، برادر نفس زكيه، به سوى ديلم رهسپار شد. فضل برمکی با دادن امان به يحيى، با وى به مصالحه رسيد و يحيى به همراه فضل برمكى به بغداد رفت و پس از سوء ظن هارون الرشید به زندان افتاد و در آنجا به سال ۱۷۶ هـ درگذشت.[۵]    
پس از این دوره در سال ۲۵۰ هجری، حسن بن زید بن محمد بن اسماعیل بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابی طالب(ع) که معروف به داعی کبیر بود، به هنگام خلافت مستعین بالله علیه عباسیان قیام کرد. مخالفت مردم چالوس و طبرستان با جابر بن هاون نصرانی فرستاده والی عباسی سبب شد تا حسن بن زید از شهر ری که محل اقامتش بود به سوی طبرستان حرکت کند. پس از ورود، مردم طبرستان و دیلم با او بیعت کردند. او توانست در آمل، سلیمان بن عبدالله را شکست دهند. پس از آن منطقه ری تا نزدیک همدان را از دست طاهریان خارج کرد.[۶]    
حسن بن زید در اعلامیه ای «حی علی خیر العمل » را به اذان اضافه کرد و دستور داد تا «بسم الله الرحمن الرحیم» را در نماز با صدای بلند ادا کنند( این دو مورد از نشانه ها و شعائر تشیع می‌باشند). در نماز صبح قنوت را واجب کرد.[۷]     پس از او محمد بن زيد ملقب به داعى صغير، جانشین برادرش داعی کبیر شد. داعی صغیر پس از هفده سال حكومت بر طبرستان در جنگ با سامانيان كشته شد [۸]    . حكومت زيديان در طبرستان با كشته شدن محمدبن زيد به صورت موقت از بين رفت، ولى خيلى زود به دست ناصر اطروش احياء شد.

امام ناصر اطروش
ناصر اطروش که در منابع به ناصرللحق نیز شناخته شده است، پایه گذار مهمترین مکتب فقه زیدی در شمال ایران است. به خلاف داعی کبیر و داعی صغیر که منابع زیدی که این دو را واجد شرایط امامت نمی‌دانند و اغلب از آنها به عنوان امام یاد نمی‌کنند؛ همه زیدیان بر مقام امامت ابومحمد، حسن بن على بن حسن بن على بن عُمر بن زین العابدین(ع) معروف به ناصر اطروش، اتفاق نظر داشته‌اند [۹]    .
گويا وى در زمان داعى كبير به طبرستان آمده و به تعليم و تعلّم مردم آن ديار كه به تازگى مسلمان شده بودند، پرداخته است. بعد از كشته شدن محمدبن زيد، ناصر الحق به دعوت از مردم پرداخته و خلق بسيارى از اهالى گيلان و ديلمان با وى بيعت كردند. مرعشی در کتاب تاریخ طبرستان، از اولین قیام وی به سال۲۸۷ هـ. خبر داده است. در این جنگ که میان وی و سامانیان در آمل اتفاق افتاد، سيد ناصر شکست خورد و بسیاری از مردم ديلمان كشته شدند. تجربیات شکست از سامانیان سبب شد تا ناصر اطروش در دومین حرکت نظامی در سال ۲۹۰ هـ.ق، پس از چهل روز جنگ به پیروزی رسد. اما پس از چند ماه مجددا از سامانیان شکست خورد و مجبور شد تا طبرستان را رها کرده و به گیلان فرار کرد. تا اینکه در سال ۳۰۱ با درخواست مردم گیلان و دیلمان برای آزادی طبرستان به آمل رفت و آنجا را به قلمرو خود اضافه کرد در سراى حسن بن زيد - داعى كبير – وارد شد. ناصر اطروش در این مرحله مسائل حکومتی و امر و نهى مُلك را به حسن بن قاسم (معروف به داعی صغیر) كه پسر عمویش بود، واگذار کرد و او را بر فرزندان خود ترجيح داد. [۱۰]    
بر اثر بروز اختلاف میان پسر عموها به خانه ناصر اطروش ريخته و به غارت اموال خانه‌اش پرداختند. حسن بن قاسم كه اوضاع را وخيم يافت، به مقابله با شورشيان پرداخت، ولى در اين حين مجروح گشت و خانه نشين شد. در اين هنگام ليلى بن نعمان، نماينده سيد ناصر در سارى با عجله خود را به آمل رسانده و اوضاع را به دست گرفت و سيد ناصر را آزاد كرد. سيد مردانگى را به اتمام رسانده و حسن بن قاسم را بخشيد و بعد از چندى دخترش را به عقد حسن بن قاسم درآورد و حكومت گرگان را به وى سپرد [۱۱]    .
با شرايط پيش آمده ناصر كبير سياست را كنار گذاشت. به اجتهاد و علم مشغول شد. مدرسه اى بنا نهاده و به تعليم و تربيت شاگردان پرداخت. امام ناصر اطروش در سال ۳۰۴ هـ.ق درگذشت، ولى دولت امامت زیدى در طبرستان که او بنیان نهاده بود تا سال ۳۱۶هـ.ق و به روایتى تا ۳۵۵هـ.ق ادامه یافت [۱۲]    . مرقد وى از آن زمان تاكنون در آمل زيارتگاه عام و خاص زیدیان است.

تالیفات و اعتقادات
ابن نديم پانزده كتاب را از تأليفات او مى‌داند و در ادامه می‌نویسد: برخى از زيديه معتقدند كه ناصر اطروش حدود يك صد كتاب دارد، ولى ما آنها را نديده ايم. پس هر كس كه كتاب ما را ديده و از كتب ناصر اطروش خبر دارد، به كتاب هاى ناصر اطروش در موضع كتاب ما بيفزايد.[۱۳]     امام ناصر اطروش در طول زندگی‌اش بسیارى از زرتشتیان گیلان را مسلمان کرد. وى در خطبه اى در این زمینه مى گوید: «...خداوند به وسیله من حدود دویست هزار از شما را خداشناس و مسلمان نمود... از من امور دینتان را بپرسید.. . که پیامبر فرمود: من دو چیز در میان شما مى گذارم، اگر به آنها تمسک کنید، گمراه نمى شوید: کتاب خدا و عترتم...».[۱۴]    
گرایش‌هاى قاسمیه، ناصریه و هادویه در این دوره به نحوى امتداد گرایش جارودیه در قرن دوم به شمار آمده است. جارودیه بر خلاف دو فرقه دیگر زیدیه (سلیمانیه و بتریه) در آن قرن به امامیه نزدیک‌تر بود.[۱۵]    
مکتب کلامی ناصر للحق با دیدگاه های امام قاسم رسیّ و امام هادی در اراء اساسی و اعتقادی با هم شباهت داشته اند اما او به طرز جدلی ضد معتزلی بود. در سیر فقهی، امام ناصر اطروش بیش از آن‌که تحت تاثیر مستقیم تعالیم این دو امام باشد، به سنت زیدی کوفی نزدیک تر از قاسم بود [۱۶]     و تحت تاثیر امامیه قرار داشته است. در احکام ارث نظر فقه امامی را پذیرفت و دیدگاه های تبعیض آمیز اهل سنت درباره ارث که بر خاندان پدری منطبق می شود را نپذیرفت.[۱۷]     در طلاق و مسح پا در وضو، بر وفق مکتب امامیه فتوا مى‌داد، تا آن‌جا که برخى او را اثناعشرى دانسته‌اند. روند نزدیکى زیدیه به امامیه در ایران بعد از امام ناصر نیز ادامه یافت، به‌طورى‌که در اوج اقتدار زیدیه در دیلم و طبرستان و در زمان تسلط آل بویه بر دارالخلافه بغداد، زیدیه بیش از هر زمان دیگرى به امامیه نزدیک شد.[۱۸]     در این مقطع، آنان قول به جواز امامت مفضول را کنار نهادند و درباره صحابه همچون امامیه قضاوت کردند.[۱۹]    
در همین دوره مکتب قاسمیه در طبرستان غربی و مبلغان ناصریه در گیلان شرقی و دیلمان مرکزی به تبلغات گسترده روی آوردند. ناصریه در جستجو و انتخاب فرزندان ناصر للحق برای رهبری می کوشیدند. به همه رهبران انها لقب «الناصر» داده شد. اما فقط یکی از فرزندان او به نام حسین بن جعفر الناصر که در هوسم حکومت می کرد(۴۷۲-۴۳۲ ق) به عنوان یک امام زیدی شناخته شده است. بعد از آخرین شکست حکومت زیدی در آمل، هوسم مرکز تعلیم و تعلّم ناصریه شد و جعفر بن محمد الثائر فی الله نوه یکی از برادران الناصر للحق محلی برای خاندان علوی بنا نهاد. در اوایل خصومت میان دومکتب قاسمیه و ناصریه شدید بود. تا آنکه ابوعبدالله بن الداعی المهدی لدین الله (م ۳۶۰ق) با جدیت به ترویج این عقیده پرداخت که مبانی و آراء هردو مکتب به طور یکسان صحیح و معتبر می باشند.[۲۰]    
در طول قرن ۶ جریان زیدی در حاشیه دریای خزر به طور جدی افول کرد. این انحطاط به خاطر توسعه و گسترش اسماعیلیه و نزاع درونی میان مدعیان علوی بود. سر انجام جنبش زیدی طبرستان در پی حمله مغول و ظهوره صفویه کاملا از ایران رخت بربست و از بین رفت.
در پایان این نکته برای محققین حائز اهمیت است که باید بین این مکتب زیدی با مکتب ناصریه در فرقه اسماعیلیه که منسوب به ناصرخسرو(۳۹۴-۴۸۱هـ) متکلم و شاعر اسماعیلی مذهب که هر دو به ناصریه شناخته می‌شوند، تفاوت قائل شد.



[۲۱]    - طبري، محمد بن جرير، تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، بيروت: دار التراث ، ۱۳۸۷هـ ق/۱۹۶۷ م، ج۷، ص۱۶۰-۱۸۰.
[۲۲]    - یزدانی احمدآبادی، علی، تحول و تطور دولت زیدیه یمن، دانشگاه معارف اسلامی، قم،ص۵۰-۶۱
[۲۳]    - موسوی نژاد، علی، آشنایی با زیدیه، فصل نامه هفت آسمان، شماره۱۱، ص۸۹
[۲۴]    - طبري، محمد بن جرير، پیشین، ج ۷، ص ۲۲۸.
[۲۵]    - أحمد بن يحيى بن جابر بلاذری، جمل من انساب الأشراف، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، بيروت: دار الفكر، ۱۴۱۷ هـ ق/۱۹۹۶م ، ج‌۳، ص ۱۳۶.
[۲۶]    - طبري، محمد بن جرير، پیشین، ج ۹، ص۲۷۱-۲۷۷ ؛ تجارب الأمم، مسکویه رازی، تحقيق ابو القاسم امامى (تهران: سروش، ط الثانية، ۱۳۷۹هـ ش)، ج۴، ص۳۳۰-۳۳۴.
[۲۷]    - ابن اسفندیار کاتب، بها الدین محمد بن حسن، تاریخ طبرستان، تصحیح عبا س اقبال(ایران: چاپ خاور، ۱۳۶۶هـ.ش) ص۲۳۹-۲۴۰.
[۲۸]    - همان، ص۲۲۹-۱۵۷.
[۲۹]    - موسوی نژاد، علی، زیدیه از ظهور تا تاسیس حکومت، مجله طلوع، شماره۱۴-۱۳، ص۲۵۵.
[۳۰]    - مرعشى، ظهیرالدین، تاريخ طبرستان و رويان و مازندران، موسسه‌اطلاعات، تهران،۱۳۶۴ش، ص۲۱۶ـ۲۲۱.
[۳۱]    - حسنى، احمد بن ابراهيم، المصابيح، تحقیق عبدالله بن عبدالله بن احمد الحوثی(یمن: صعده، موسسه الامام زید، الطبعة الاولی، ۱۴۲۲ هـ ق)، صص۶۰۲ـ۶۰۷ ؛ مادلونگ، ويلفرد، اخبار ائمه الزيديه فى طبرستان و ديلمان و جيلان، المعهد الالمانى للابحاث الشرقیة، بیروت، ۱۹۸۷م.، ص۲۴ـ۳۳ و ۷۱ـ ۷۵ و ۸۵ ـ۱۰۱ و ۲۰۹ـ۲۴۱.
[۳۲]    - موسوی نژاد، علی، آشنایی با زیدیه، ص۹۰
[۳۳]     ابن نديم، فهرست، ص۲۴۴.
[۳۴]    - حمید بن على المحلى، الحدائق الوردیه فى مناقب ائمة الزیدیه، ج۲، ص۶۰
[۳۵]     - موسوی نژاد، علی، پیشین، ص۹۷
[۳۶]     - مادلونگ، ویلفرد، ترجمه سیدمحمد منافیان، مجله طلوع شماره ۱۵، ۱۳۸۴ش، ص۱۸۰
[۳۷]     - همان، ص۱۸۱
[۳۸]     - اکوع، اسماعیل بن على: الزیدیة نشاتها و معتقداتها، دارالفکر، دمشق، چاپ سوم، ۱۴۱۸ق /۱۹۹۷م.ص۲۹
[۳۹]     - محمد بن عبد الکریم شهرستانی، الملل والنحل، تصحیح احمد فهمی محمد، قاهره: مطبعة حجازی، ۱۳۶۸ هـ، ج۱، ص۱۵۶ ؛ موسوی نژاد، علی، پیشین، ص ۹۰
[۴۰]     - مادلونگ، ویلفرد، پیشین، ص ۱۸۲-۱۸۱



جعبه ابزار