نقض
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نقض (النقض)، کتاب، اثری در تبیین و اثبات
عقاید امامیه و رد اتهامات مخالفان و در نقض کتاب بعض فضائح الروافض، به فارسی، نوشتۀ عبدالجلیل قزوینی رازی در حدود
سال ۵۶۰ میباشد.
نام اصلی کتاب، بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض است، اما به «نقض» شهرت دارد. مؤلف کتاب، نصیرالدین ابوالرشید عبدالجلیل بن ابیالحسین بن ابیالفضل قزوینی رازی،
از واعظان و عالمان امامیمذهب ساکن
ری بوده و تصنیفاتی نیز داشته است، از جمله کتاب السؤالات و الجوابات در هفت جلد.
قزوینی کتاب نقض را در رد کتابی به نام بعض فضائح الروافض نوشته،
که نویسندهای سنی
مذهب ، ساکن ری، در
محرّم سال ۵۵۵ تألیف آن را به پایان برده
و ظاهراً تا سال ۵۵۹ به تکمیل آن مشغول بوده است.
نام نویسندۀ بعض فضائح الروافض دانسته نیست. در نسخهای از
کتاب که به دست قزوینی رسیده بوده، نام مصنف ذکر نشده
گویا مؤلف آن به افشای نام خود تمایل نداشته است. اما از برخی اشارات قزوینی میتوان دریافت که وی مؤلف بعض را میشناخته، چنانکه به شصت سالگی او
و به کتابی از او با نام تاریخ الایام و الانام اشاره کرده است.
محمد بن علی راوندی در راحة الصدور (تألیف شده در ۵۹۹ - ۶۰۳) به کتابی از خود در «شرح فضایح و قبایح رافضیان و خبث عقیدت ایشان» اشاره کرده است.
نظیر این عبارات در منقولات قزوینی از بعض فضائح الروافض نیز دیده میشود.
از این رو، احتمال دارد مؤلف بعض فضائح الروافض راوندی باشد، گرچه با
تاریخ تولد راوندی (حدود ۵۵۰ تا ۵۵۵) همخوانی ندارد. چون قزوینی مطالب بعض فضائح الروافض را عیناً نقل کرده و سپس به رد آنها پرداخته است، میتوان بعض فضائح الروافض را به طورکامل از نقض
استخراج کرد. از منقولات قزوینی پیداست که بعض فضائح الروافض هرچند به فصلهای جداگانه تقسیم شده بوده،
نظم موضوعی خاصی نداشته، اما «فضائح» بخش مستقلی از آن بوده که در بخش پایانی کتاب جای داشته و مؤلف در آن، ۶۷ فضیحت برای شیعیان برشمرده است.
مؤلف بعض فضائح الروافض، به گفتۀ خود، تا ۲۵ سالگی
شیعه بوده و سپس به مذهب
اهل سنت درآمده است.
از این رو، قزوینی، به تعریض، از او با عنوان «خواجۀ نو سنی»،
«مصنف نو سنی»،
«مصنف نو ناصبی»،
«مصنف انتقالی»
و «خواجۀ نو مسلمان»
یاد کرده و او را ناآگاه از عقاید و باورهای اهل سنت شمرده
و به طعنه، «خواجۀ امام»
خوانده است. از اشارۀ قزوینی و منقولات او از کتاب بعض فضائح الروافض برمیآید که مؤلف بعض فضائح الروافض
شافعی مذهب بوده است
اما، با وجود عداوت با شیعیان، برای
اهل بیت ، مخصوصاً
امام حسین علیهالسلام، احترام بسیار قائل بوده و حتی به ایشان علاقه داشته است.
مؤلف بعض به برخی آثار شیعی استناد کرده
و به
سفر خود به ساری و شنیدههایش از شیعیان آنجا اشاره نموده است.
بعض فضائح الروافض بیشتر جنبۀ جدلی و تبلیغی داشته تا نقد کلامی و اعتقادی.
قزوینی در ردیۀ خود به اشتباهات پیشپاافتادۀ مصنف بعض و ناآگاهی او از تاریخ توجه داده است.
از جمله باورهای تعصبآمیز وی، که قزوینی نیز بر آن خرده گرفته،
این بوده که خلافت تا ظهور
عیسی علیهالسلام در عباسیان باقی خواهد ماند.
نسخهای از بعض فضائح الروافض در ربیع الاول
سال ۵۵۶ به دست قزوینی رسید و وی بیدرنگ به تألیف ردیۀ خود بر آن پرداخت.
ظاهراً مؤلف بعض فضائح الروافض تا سال ۵۵۹ به تکمیل کتاب خود مشغول بوده و قزوینی نیز اضافات بعدی او را به نسخۀ خود منتقل کرده است.
بنا بر برخی اشارات موجود در نقض، قزوینی تألیف نقض را پیش از سال ۵۶۶ به پایان برده است.
قزوینی دیباچۀ کتاب خود را به نام امام دوازدهم شیعیان، مهدی بن الحسن العسکری، امام روزگار، کرده و عقیده داشته وجود عالم به واسطۀ بقای اوست.
پس از دیباچه، قزوینی تا پایان کتاب، عبارات بعض فضائح را عیناً نقل کرده و در ذیل هر بخش بدان پاسخ گفته است.
چون مطالب بعض فضائح الروافض جنبۀ جدلی داشته، مباحث نقض نیز، به تبع آن، بیشتر حاوی
نقد تاریخی است تا مباحث و استدلالات کلامی صرف. با این همه، قزوینی به قصد پاسخگویی به مطالب بعضی، به تبیین و تشریح و اثبات عقاید گوناگون
امامیه پرداخته است، از جمله به موضوعات اعتقادیای چون
توحید و
معاد و
امامت ،
تحلیل تاریخی و اعتقادی ماجرای جانشینی پیامبر و جایگاه نص در
امامت ،
اثبات نقلی
مهدویت ،
رجعت ،
علت اطلاق عنوان «قطعی» بر امامیه،
متعه ،
تقیه ،
رد وجوب
نماز جمعه در عصر غیبت،
مسئلۀ «حی علی خیر العمل» در
اذان و
ایمان ابوطالب .
همچنین مباحث دیگری را، مانند نقد احادیث منقول از
ابوهریره و
انس بن مالک ،
در لابلای پاسخگوییهای نقض میتوان یافت. ردیههای قزوینی، برخی تبیین صحیح اعتقادات امامیه، و برخی رد اتهاماتی است که قزوینی آنها را از پایه بیاساس دانسته است. در بسیاری موارد هم قزوینی نوشتههای مؤلف بعض را
تهمت و بهتان شمرده است.
از جای جای نقض، گرایشهای عقلی قزوینی را به خوبی میتوان دریافت. وی در دیباچۀ کتاب به لزوم
تفکر ، در برابر
تقلید ، اشاره
و بر نقش
عقل در معارف شیعی تأکید کرده است.
قزوینی از گرایش صحیح در میان امامیه، با تعبیر «شیعۀ اصولیه» یاد نموده است.
وی بهسختی با مشایخ مکتب شیعی
قم مخالفت ورزیده و با ذکر عنوان اخباریه برای آنان، به انتقاد و رد برخی اعتقادات مشایخ این مکتب، مانند اعتقاد به سی روز بودن
ماه رمضان بر اساس محاسبات نجومی، پرداخته و در برابر، به صراحت، بر مکتب
سید مرتضی و
شیخ طوسی – که آن را «مذهب اصولیان» نامیده – تأکید کرده است.
از اینجا میتوان پی برد که مقصود او از «شیعۀ اصولیه» مکتب عقلگرای
مفید و سید مرتضی است، در برابر مکتب اخباری قم که در
قرن ششم در میان شیعیان طرفدار نداشت. قزوینی البته از صدوق، در کنار مفید و سید مرتضی، در شمار علمای بزرگ امامیه نام برده و او را در زمرۀ اخباریان نگنجانده،
هرچند که پیداست برای مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی – که از آنان با تعبیر «محققان شیعۀ اصولی» یاد کرده
– جایگاه والاتری قائل بوده است. حتی میتوان گفت که بیشتر به مکتب مفید و سید مرتضی متمایل بوده تا به مکتب شیخ طوسی، زیرا بر خلاف نظر طوسی، خبر واحد را مردود شمرده
و نوشته است که تنها برخی از فقهای امامیه
خبر واحد را قبول دارند و بیشتر آنان فقط
خبر متواتر را میپذیرند.
قزوینی مُحدّثان را به غواصانی
تشبیه کرده است که هر چه به دست میآورند عرضه میکنند و به غث و ثمین آن کاری ندارند،
فلاسفه را از دشمنان
دین دانسته
و بر بعضی از صوفیان
اهل سنت تاخته و از آنان، به
تعریض ، با عنوان «زاهدان و عارفان» یاد کرده، هرچند کسانی همچون شبلی و جنید و بایزید را از آنان متمایزدانسته است.
قزوینی برای تألیف و تصنیف ارزش خاصی قائل است، چنانکه با وجود ستایش از دینداری یکی از علمای امامی، با نام ابوطالب بابویه، او را از نظر علمی در مرتبهای ندانسته است که بتواند کتابی بنویسد.
قزوینی دربارۀ خلفا، به نوعی، با مدارا برخورد کرده و آنان را به عنوان «بزرگان دین» ستوده است،
به زیدیان نظر مثبتی داشته و با وجود توجه به برخی اختلافات اعتقادی امامیه و
زیدیه ،
ائمۀ زیدیه را افرادی اهل صلاح و سداد دانسته، بزرگان آنان را ستوده و بر آن بوده است که مبانی اعتقادی امامیه با اعتقادات زیدیه اختلاف چندانی ندارد.
قزوینی به تندی بر
اسماعیلیه ، که آنان را ملاحده خوانده، و به رهبران آنان (ازجمله حسن صباح) تاخته و ایشان را اساساً از زمرۀ شیعیان ندانسته
و به رسالهای مختصر از خود در رد ملاحده اشاره کرده است.
یکی از جنبههای مهم نقض، اطلاعاتی است که قزوینی از وقایع تاریخی و وضع شیعیان روزگار خود به دست داده است. این اطلاعات از حیث
تاریخ شیعیان و به ویژه تحلیل جامعه شناختی شیعیان ایرانی در خور توجه بسیار است. مثلاً اشاره کرده که زمان تألیف نقض، بر دیوار
کعبه ،
شهادت به
ولایت علی علیهالسلام در کنار شهادت به وحدانیت
خدا و رسالت
پیامبر اکرم صلیاللهعلیه و آله و سلم درج شده بود.
از دیگر اطلاعات شایان توجه نقض اینهاست: یاد کردن از
نهج البلاغه و تأکید بر جامعیت آن،
که نشان دهندۀ رواج آن در محیط شیعی ایران در
قرن ششم است؛ شهرت ابوالفتوح رازی و
تفسیر وی و رواج نسخههای آن
جایگاه کتاب الارشاد
شیخ مفید اشاره به بعضی آثار شیعی که اینک موجود نیست، مانند کتاب رامش افزای، در چند مجلد، از محمد بن حسین محتسب
ذکر علمای بزرگ شیعی از دورۀ غیبت تا عصر مؤلف
ذکر نام دانشمندان و بزرگان شیعی،
علمای امامی
ایران ،
شعرای فارسیگوی امامیه،
شهرهای شیعهنشین مانند
قم و
ساری و
سبزوار ،
مدارس امامیه و خانقاههای آنان،
بزرگان سادات در ایران،
کتابخانههای بزرگ شیعی
برپایی مراسم
نماز جمعه از سوی امامیۀ معاصر او
ذکر سلسلۀ سند کتاب غرر سید مرتضی از معاصران خود تا سید مرتضی
و یادکرد برخی وقایع عصرش.
در نقض، اشعار متعدد عربی
و نیز اشعاری به فارسی
نقل شده است. برخی ازاین اشعار فارسی، برای آگاهی تاریخی از اندیشههای شاعران شیعی در خور توجه است، مانند ابیاتی که یکی از شاعران شیعی در تعریض به
شاهنامه سروده است.
در نقض به احوال و آثار قزوینی نیز اشاراتی هست، مانند اینکه مدرسهای بزرگ داشته و روزهای آدینه در آن
وعظ میکرده
و کتابهایی نوشته بوده است، همچون کتاب البراهین فی إمامه امیرالمؤمنین،
مفتاح الراحات فی فنون الحکایات
، کتاب فی تنزیه عایشه
و رسالهای مختصر در رد ملاحده.
وی در نقض، از برادرش، اوحدالدین ابوعبدالله حسین قزوینی، حدیثی را به سلسله سند متصل از خود تا راوی اصلی
روایت کرده است.
نقض به نثری روان نوشته شده است. قزوینی از خطبۀ عربی مؤلف بعض فضائح الروافض انتقاد کرده و نوشته که، بنا بر عرف، کتاب فارسی نباید دیباچۀ عربی داشته باشد.
همچنین تصریح کرده که نقض را، بر خلاف دیگر آثارش، با عباراتی «سهل و آسان» نوشته است تا همگان بتوانند از آن استفاده کنند.
با این همه، دیباچۀ نقض
دارای صنایع لفظی و معنوی است. قزوینی، به مناسبت، مثلهای فارسی را نیز در کتابش به کار برده است.
دانشمندان امامی بعدی، با واسطه و بی واسطه، به مطالب نقض توجه داشتهاند:
افندی ،
ضمن ستایش از نقض، نوشته که بخشهایی از نقض را در بخش سوم وثیقة النجاه خود نقل کرده است؛
قاضی نورالله شوشتری بخشهایی از نقض را در مجالس المؤمنین آورده؛ مجلسی
روایتی را از آن نقل کرده؛ و نجفی
دربارۀ تکبیرات سه گانه در پایان نماز، به نقض استناد نموده است.
قاضی نورالله شوشتری
به کمی نسخههای نقض، سقیم بودن آنها و کوشش خود در تصحیح آن اشاره کرده است. در
قرن یازدهم، افندی از نسخههایی کهن از نقض سخن گفته که یکی از آنها در اختیار وی و دیگری در تملک ملا ذوالفقار بوده است.
امروزه از نقض، دست کم، نه نسخۀ خطی شناسایی شده است.
این کتاب نخستین بار در۱۳۳۱ ش، به کوشش
سید جلالالدین حسینی ارموی ، در
تهران به چاپ رسید. وی در ۱۳۳۵ ش رسالهای با نام مقدمۀ نقض و تعلیقات آن، و در ۱۳۳۶ش کلید نقض و تعلیقات آن را منتشر کرد. محدث پس از چاپ نخست، پژوهش در بارۀ نقض را رها نکرد و به تکمیل تصحیح و تعلیقات آن پرداخت که نتیجۀ آن چاپ دوم کتاب بود که اندکی پس از
مرگ وی در ۱۳۵۸ ش انجمن آثار ملی آن را منتشر کرد و همراه با متن نقض، تعلیقات مفصّل محدث در دو مجلد، با عنوان تعلیقات نقض، نیز به چاپ رسید.
(۱) عبدالله افندی اصفهانی، ریاض العلماء وحیاض الفضلاء، قم۱۴۰۱.
(۲) آقا بزرگ طهرانی، الذریعه.
(۳) رافعی قزوینی، التدوین فی اخبار القزوین، چاپ عزیزالله عطاردی، تهران ۱۳۷۶ش.
(۴) محمد بن علی راوندی، راحة الصدور و آیة السرور، چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۳۳ ش.
(۵) قاضی نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، تهران۱۳۵۴ ش.
(۶) عبدالجلیل قزوینی رازی، نقض، چاپ میر جلالالدین محدث، تهران ۱۳۵۸ ش.
(۷) محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، بیروت۱۴۰۳.
(۸) میر جلالالدین محدث، تعلیقات نقض، تهران ۱۳۵۸ ش.
(۹) علی بن بابویه، الفهرست، چاپ سید جلالالدین محدث ارموی، قم ۱۳۶۶ ش.
(۱۰) محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، چاپ عباس قوچانی، تهران۱۳۶۵ ش.
برگرفته از مقاله «نقض»، شماره۸.