• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نهی از منکر در بنی اسرائیل (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خداوند رد قرآن به موضع گیری های بنی اسرائیل در برابر منکرات اشاره نموده است.



هنگامی که این جمعیت از بنی اسرائیل در برابر این آزمایش بزرگ که با زندگی آنان کاملا آمیخته بود قرار گرفتند، به سه گروه تقسیم شدند:
" گروه اول" که اکثریت را تشکیل می‌دادند، به مخالفت با این فرمان الهی برخاستند.
" گروه دوم" که قاعدتا اقلیت کوچکی بودند، در برابر گروه اول به وظیفه امر به معروف و نهی از منکر قیام کردند.
" گروه سوم"، ساکتان و بی طرفان بودند، که نه همگامی با گناهکاران داشتند و نه وظیفه نهی از منکر را انجام می‌دادند.

۱.۱ - نهی منکر گروهی

در بنی اسرائیل گروهی ساکن ایله که صالح بودند نهی از منکر می‌کردند.
واذ قالت امة منهم لم تعظون قوما الله مهلکهم او معذبهم عذابا شدیدا قالوا معذرة الی ربکم ولعلهم یتقون. و (به یاد آر) هنگامی را که گروهی از آنها (به گروه دیگر) گفتند: «چرا جمعی (گنهکار) را اندرز می‌دهید که سرانجام خداوند آنها را هلاک خواهد کرد، یا به عذاب شدیدی گرفتار خواهد ساخت؟! (آنها را به حال خود واگذارید تا نابود شوند! ) » گفتند: « (این اندرزها،) برای اعتذار (و رفع مسئولیت) در پیشگاه پروردگار شماست بعلاوه شاید آنها (بپذیرند، و از گناه باز ایستند، و) تقوا پیشه کنند! »

۱.۲ - اهداف نهی منکر کنندگان

از جمله بالا چنین استفاده می‌شود که اندرز دهندگان برای دو هدف این کار را انجام می‌دادند یکی به خاطر این که در پیشگاه خدا معذور باشند و دیگر اینکه شاید در دل گنهکاران مؤثر افتد، و مفهوم این سخن چنین است که حتی اگر احتمال تاثیر هم ندهند باید از پند و اندرز خودداری ننمایند، در حالی که معروف این است که شرط وجوب امر به معروف و نهی از منکر احتمال تاثیر است.
ولی باید توجه داشت که گاهی بیان حقایق و وظائف الهی بدون احتمال تاثیر نیز واجب می‌شود و آن در موردی است که اگر حکم خدا گفته نشود و از گناه انتقاد نگردد کم کم بدست فراموشی سپرده می‌شود و بدعتها جان می‌گیرند و سکوت دلیل بر رضایت و موافقت محسوب می‌شود، در این گونه موارد لازم است حکم پروردگار آشکارا همه جا گفته شود هر چند اثری در گنهکاران نگذارد.
این نکته نیز شایان توجه است که نهی کنندگان می‌گفتند: می‌خواهیم در پیشگاه" پروردگارتان" معذور باشیم، گویا اشاره به این است که شما هم در پیشگاه خدا مسئولیت دارید و این وظیفه تنها وظیفه ما نیست، وظیفه شما نیز می‌باشد.
آیه بعد می‌گوید: سرانجام، دنیاپرستی بر آنان غلبه کرد" و فرمان خدا را به دست فراموشی سپردند، در این هنگام آنها را که از گناه نهی می‌کردند رهایی بخشیدیم، ولی ستمکاران را به کیفر سختی به خاطر فسق و گناهشان مبتلا ساختیم"


گروهی از بنی اسرائیل، به نهی از منکر یکدیگر و رواج فساد در بین آنان بی اعتنا بودند.
لعن الذین کفروا من بنی اسرءیل علی لسان داود وعیسی ابن مریم ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون• کانوا لایتناهون عن منکر فعلوه لبئس ما کانوا یفعلون. کافران بنی اسرائیل ، بر زبان داوود و عیسی بن مریم، لعننفرین) شدند! این بخاطر آن بود که گناه کردند، و تجاوز می‌نمودند• آنها از اعمال زشتی که انجام می‌دادند، یکدیگر را نهی نمی‌کردند چه بدکاری انجام می‌دادند!
آنان یکدیگر را نهی نمی کردند و کارهای زشت را بدون توجه به منع خداوند، مرتکب می‌شدند، ابن عباس گوید: بنی اسرائیل سه فرقه بودند: فرقه‌ای که در «روز شنبه» مرتکب معصیت شدند و فرقه‌ای که آنها را از این کار نهی می‌کردند ولی از معاشرت آنها خودداری نکردند و فرقه‌ای که آنها را نهی کردند و از آنها جدا شدند، دو فرقه اول ملعون شمرده شدند، از اینرو پیامبر گرامی اسلام فرمود: «امر بمعروف و نهی از منکر کنید، دست نادان را بگیرید و او را براه حق بیاورید و گرنه خداوند دلهای شما را بهم مربوط می‌سازد و همه شما را لعنت می‌کند.» علت اینکه کار زشت را «منکر» نامند، این است که: عقل کار نیکو را می‌پسندد و با آن آشناست و کار زشت را نمی‌پسندد و با آن ناآشناست، بنا بر این هر چه را عقل انکار کند، ناپسند و زشت و هر چه را انکار نکند، پسندیده است.


اخلاق خیرخواهی و امر به معروف و نهی از منکر، در میان مردم عصر موسی علیه‌السّلام رواج یافته بود.
ان قـرون کان من قوم موسی فبغی علیهم وءاتینـه من الکنوز ما ان مفاتحه لتنوا بالعصبة اولی القوة اذ قال له قومه لاتفرح ان الله لایحب الفرحین• وابتغ فیما ءاتـیک الله الدار الاخرة ولاتنس نصیبک من الدنیا واحسن کما احسن الله الیک ولاتبغ الفساد فی الارض ان الله لایحب المفسدین. قارون از قوم موسی بود، اما بر آنان ستم کرد ما آن قدر از گنجها به او داده بودیم که حمل کلیدهای آن برای یک گروه زورمند مشکل بود! (به خاطر آورید) هنگامی را که قومش به او گفتند: «این همه شادی مغرورانه مکن، که خداوند شادی کنندگان مغرور را دوست نمی‌دارد! • و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب و بهره ات را از دنیا فراموش مکن و همان گونه که خدا به تو نیکی کرده نیکی کن و هرگز در زمین در جستجوی فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد

۳.۱ - اندرز به قارون

کلمه" فرح" به معنای" بطر" تفسیر شده، و لیکن بطر، لازمه فرح و خوشحالی از ثروت دنیا است، البته فرح مفرط و خوشحالی از اندازه بیرون، چون خوشحالی مفرط آخرت را از یاد می‌برد، و قهرا بطر و طغیان می‌آورد، و به همین جهت در آیه شریفه: " و لا تفرحوا بما آتاکم و الله لا یحب کل مختال فخور" اختیال، و فخر را از لوازم فرح شمرده، و فرموده به آنچه خدا به شما داده خوشحالی مکنید، که خدا اشخاص مختال و فخور را دوست نمی‌دارد.
و نیز به همین جهت است که در آیه مورد بحث نیز نهی از فرح را تعلیل کرده به اینکه خدا اشخاص خوشحال را دوست نمی‌دارد.
" و ابتغ فیما آتاک الله الدار الآخرة... "
در آنچه خدا به تو عطا کرده از مال دنیا، خانه آخرت را بطلب، و با آن آخرت خود را تعمیر کن، به اینکه آن مال را در راه خدا انفاق نموده، و در راه رضای او صرف کنی.
" و لا تنس نصیبک من الدنیا"- یعنی آن مقدار رزقی را که خدا برایت مقدر کرده ترک مکن، (و آن را برای بعد از خودت به جای مگذار)، بلکه در آن برای آخرت عمل کن، چون حقیقت بهره و نصیب هر کس از دنیا همان چیزی است که برای آخرت انجام داده باشد، چون آن چیزی که برایش می‌ماند همان عمل است.


تارکان نهی از منکر در میان بنی اسرائیل شهر ایله، به موعظه گران آن دیار اعتراض میکردند.
واذ قالت امة منهم لم تعظون قوما الله مهلکهم او معذبهم عذابا شدیدا قالوا معذرة الی ربکم ولعلهم یتقون.
از این آیه معلوم می‌شود امت دیگری بوده که این امت را موعظه می‌کرده‌اند، پس تقدیر آیه چنین است: " اذ قالت امة منهم لامة اخری کانت تعظهم آن زمان که امتی از ایشان به امت دیگری که ایشان را موعظه می‌کرد گفتند... " و جمله" لامة اخری کانت تعظهم" برای اختصار حذف شده است. و ظاهر اینکه گفتند: " چرا موعظه می‌کنید مردمی را که خدا هلاکشان خواهد کرد" این است که ایشان اهل تقوا بوده‌اند، و از مخالفت امر خدا پروا داشته‌اند جز اینکه دیگران را که اهل فسق بودند نهی از منکر نمی‌کردند، چون اگر خود این امت نیز اهل فسق و تعدی بودند آن قوم دیگر ایشان را نیز موعظه می‌کردند و در پاسخ اعتراض و ملامتشان نمی‌گفتند: " معذرة الی ربکم تا نزد پروردگار شما معذور باشیم" و نیز از گفتار عده‌ای که سکوت کردند بر می‌آید که اهل فسق و فجور مساله تجاوز و عصیان را به حدی رسانده بودند که علنا مرتکب فسق می‌شدند، و دیگر نهی از منکر در ایشان اثر نمی‌کرده، چیزی که هست آن امت دیگر که سکوت نکرده و هم چنان نهی از منکر می‌کردند مایوس از موعظه نبودند و هنوز امیدوار بودند بلکه در اثر پافشاری بر موعظه و نهی از منکر دست از گناه بردارند، و لا اقل چند نفری از ایشان، تا اندازه‌ای به راه بیایند.
علاوه بر این، غرضشان از اصرار بر موعظه این بوده که در نزد خدای سبحان معذور باشند، و بدین وسیله مخالفت با فسق، و انزجار خود را از طغیان و تمرد اعلام داشته باشند


۱. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۶، ص:۴۲۰    
۲. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۴..    
۳. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۶، ص:۴۲۱    
۴. مائده/سوره۵، آیه۷۸..    
۵. مائده/سوره۵، آیه۷۹..    
۶. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۷، ص:۱۴۱    
۷. قصص/سوره۲۸، آیه۷۶..    
۸. قصص/سوره۲۸، آیه۷۷..    
۹. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۶، ص:۱۱۱    
۱۰. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۴..    
۱۱. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۸، ص:۳۸۴    



قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «نهی از منکر در بنی اسرائیل (قرآن)».    






جعبه ابزار