نوجوانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نوجوانی در واقع برزخی بین
کودکی و
جوانی است. عبور از جادههای پر پیچ و خم زندگی همیشه به آسانی ممکن نیست و در این میان دوران پرمخاطره نوجوانی از سختترین گذرگاههای مسیر زندگانی به شمار میرود. این دوره آکنده از رفتارهای متناقض، غرایز طوفانوار و تشنجزا میباشد. در عینحال این سنین نویدبخش تولدی دوباره در تمامی عرصههای جسمی، اجتماعی و ارزشی است، همچنین میتوان از این ایام به عنوان «نقطه عطف زندگی» یاد نمود. از همین رواست که روانشناسان نوجوانی را با القاب و عناوینی همچون «دوران منفی»، «زندگانی تشنجانگیز»، «دوران طوفان و فشار»، «تولد جدید»
و غیره نامگذاری نمودهاند.
نوجوانی دورانی انتقالی است و مانند هر مرحله انتقالی دچار نوعی ابهام است و همین ابهام باعث نوعی گم گشتگی در نوجوان میشود. او در این مرحله نه کودک است و نه بزرگسال. اگر کودکانه رفتار کند مورد سرزنش قرار میگیرد و چنانچه بخواهد همانند بزرگترها عمل نماید، با توجه به عدمتجربه کافی دچار مشکلاتی جدی خواهد شد. این مسئله همراه جهش و تغییرات فیزیکی، عاطفی، جنسی و تغییر در نوع نگرشهای ارزشی-اجتماعی، ویژگیهای متفاوتی را برای نوجوان به دنبال میآورد که در ادامه به برخی از آنها میپردازیم.
ویژگیهای عاطفی عبارت است از:
نوجوان به سرعت
خشمگین میشود و در کنترل رفتار خویش ناموفق عمل میکند. از سوی دیگر حاضر نیست به سخن و توصیه اطرافیان توجه نماید، اما به زودی پشیمان شده، خود را سرزنش میکند. از خصوصیات برجسته وی در این دوره
زودرنجی او است که وابسته به
غدد داخلی و
ترشحات هرمونی و نوع
تربیت و آموزش وی میباشد.
به سوی دوستان و همسالانش گرایش دارد و دایره دوستیهایش را افزایش میدهد. از اینرو ارزش بزرگسالان و والدین نزد او رو به کاهش میگذارد و سطح ارتباط او با آنان پایین میآید. در واقع او در این مرحله به سوی استقلال عاطفی گام برمیدارد.
نوجوان تحمل شنیدن
انتقاد را ندارد، اما به شدت از دیگران انتقاد میکند. او ممکن است انتقاد را تا آنجا ادامه دهد که روابط صمیمانه خویش با والدیناش را به مخاطره بیاندازد.
حس فداکاری در او جلوهگر میشود و در برابر
ستم میایستد و حاضر نیست در برابر حرف زور ساکت بماند.
تلاش میکند به دیگران بقبولاند فردی مستقل و کارآمد است؛ از اینرو از هر نوع بیتوجهی آزرده خاطر میشود و به شدت موضعگیری میکند.
در صورت شکست دچار
یاس و
افسردگی میگردد. در مواقعی به گوشه تنهایی پناه میبرد و در حالتهای افراطی به خاطر فرار از احساس سرشکستگی دست به بزه و خطا میزند.
مقداری از وقت خود را صرف وضعیت ظاهری خود میکند و سعی دارد خود را شخصی آراسته بنمایاند. وی برخلاف دوران کودکی در پوشش و آرایش ظاهر خود سختگیری به خرج میدهد و همین امر سبب درگیری او با مربیان و والدین میشود.
نوجوان در این دوران به
خیالپردازی روی میآورد و دنیایی رؤیایی برای خود میسازد. این مسئله گاه آنچنان شدت میگیرد که موجب
سرزنش وی از سوی اطرافیان میگردد.
در عین حال نوجوان به سوی آینده نیز نیمنگاهی دارد و نگران سرنوشت تحصیلی، شغلی، اقتصادی، خانوادگی و اخلاقی خویش است. همین مسئله در مواردی وی را دچار
پریشانی و
اضطراب خاطر مینماید.
روانشناسان در این دوران دست کم سه نوع
دوستی را بیان میکنند:
یکم: دوستیهایی که نوجوان با همجنس و همسال خویش برقرار میکند. این نوع دوستیها با تقدیم هدیه و احساسات پاک به اوج خود میرسد و نوعی
انحصارطلبی در آن مشاهده میشود.
دوم: نوجوان گاه با کودکان خردسال روابط صمیمانه برقرار میسازد و به حمایت از آنها میپردازد. در اینگونه موارد از آنجا که احتمال انحرافهای جنسی وجود دارد مناسب است به دقت این روابط مورد توجه والدین و مربیان قرار گیرد.
سوم: در نوع سوم دوستی بین نوجوان و شخص بزرگسالتر رخ میدهد. در این حال شخص بزرگتر طرف اعتماد نوجوان قرار میگیرد، حتی ممکن است این رابطه به ارتباطی تنگاتنگ بدل شود. در این موارد بایستی خانواده و اطرافیان نوجوان بر این نوع دوستی نظارت کاملی را اعمال نمایند و از پاکی و
صداقت دوست بزرگسال مطمئن شوند.
با فرا رسیدن ایام نوجوانی دو حس ارزشمند در نوجوان هویدا میگردد.
کهلبرگ روانشناس مشهور در همین رابطه میگوید: «نوجوانی مرحلهای انتقالی است که با دو ویژگی کشف خویشتن و
هویتیابی و تعالی اجتماعی همراه است.»
نوجوان در تلاش است با قبول مسئولیتها و مشارکت در فعالیتهای جمعی برای خویشتن نوعی نقش و جایگاه اجتماعی تعریف نماید. از اینرو به شناخت قوانین و مقررات اجتماعی و بررسی
ارزشهای اجتماعی روی میآورد. در این صورت اگر وی از راهنماییهای به جای اطرافیان برخوردار باشد، میتوان از او نقشی فعال و تا حدودی هماهنگ و ارزشمدار انتظار داشت و در غیر این صورت ممکن است این حس به
انحرافات اجتماعی بیانجامد.
در سالهای آغازین نوجوانی، پسران و دختران تحت نفوذ همسالان خود قرار دارند و برای ایشان هماهنگی با گروه دوستان بسیار بااهمیت است، اما با گذر این مرحله به تدریج نوجوان در جستجوی هویت خویش برمی آید و به رفتارهایی مستقلانه اقدام میکند. البته باید توجه داشت که ارائه آگاهیهای لازم در
زمینههای
هویت دینی و
ملی میتواند کمک مثبتی به قوام
شخصیت نوجوان در این دوران باشد. از سوی دیگر بی توجهی به این مسئله خطر «
بحران هویت» را در پی دارد که عواقب خطرناک و اسف بار آن میتواند تا مدتها دامنگیر شخص و
جامعه وی شود.
شناخت نیازهای نوجوانان و پاسخگویی به آنها از مهمترین وظایف والدین و مربیان میباشد. این نیازها را میتوان به دو دسته نیازهای زیستی و روانی تقسیم نمود.
نیازهای زیستی شامل نوع تغذیه، خواب، استراحت، فعالیتها و غیره میباشد و با توجه به تغییرات همه جانبه در دوران نوجوانی میتوانند تا حدودی در بهداشت و بهبود وضعیت جسمی و روحی او موثر باشند.
نیازهای روانی از دسته نخست مهمتر است؛ چرا که بیتوجهی به آنها موجب
اختلالات شخصیتی و
بیماریهای روانی میشود. بسیاری از
مردمآزاریها،
بزهکاریها، افسردگیها،
پرخاشگریها و
بدبینیها، نتیجه عدمارضای کافی و به موقع این نوع از نیازها است. از اینرو به صورت چکیده و فهرستوار به بررسی این گونه نیازها میپردازیم:
نوجوان علاقهمند است تا دوست بدارد و دوست داشته شود؛ به تعبیری
محبت کند و محبت ببیند. به همینخاطر وی در جستجوی محبت به هر سویی میرود. و در این میان جمع دوستان،
خانواده، مدرسه و غیره از جمله کانونهای مورد توجه نوجوان است که میتواند اثرات مثبت یا منفی بر وی برجای گذارد. بر پایه همین نیازها است که برخی نوجوانان به دنبال عدمارضای این حس به کانونهای منحرف و خارج از خانواده و محیطهای نامطلوب جذب میشوند و در دام آنها گرفتار میشوند.
بر خلاف ادعاهای استقلالطلبانه دوران نوجوانی، وی نیازمند به احساس
امنیت و
آرامش بوده، در مواقع اضطراب و
هراس همواره در پی یافتن پناهگاه و یارانی است که از او در برابر ناملایمات دفاع نمایند. به همین دلیل وی به گروههای حمایتگر جذب میشود، هر چند این گروهها از دیدگاه اجتماع ناپسند جلوه کنند.
در این سنین وی با ورود به جمع همسالان خود تلاش میکند تا با بروز استعدادهایش، طرف توجه آنان واقع گردد. در این سالها او معیارهای گروهی را بر بسیاری از مرزها و معیارهای اجتماعی، مذهبی و خانوادگی ترجیح میدهد. و از آنجا که از مطرود شدن میهراسد، با فعالیتهای گروهی همسویی و همدلی بیشتری نشان میدهد.
امروزه با توجه به گسترش زندگی شهرنشینی و زمانه درهم شکستهشدن صمیمیتها و پراکندگی خانوادهها، مسئله
گروهگرایی غالبا به شکلهای منفی جلوهگر میشود و موجب پیدایش گروههای هنجارشکن مانند
رپ،
هوی متال و دهها دسته و گروه کوچک و بزرگ در سطح کشوری یا بینالمللی شده است.
نوجوان احترامخواه و تکریمپذیر است. او در برابر همراهی با ارزشهای موجود توقع
تشویق و
احترام دارد. از سوی دیگر علاقهمند است تنها رفتارهای مسئولانهاش مورد توجه قرار گیرد و از خطاهایش چشمپوشی شود. پاسخگویی به این نیازها ثمرات پرباری در پی دارد که از جمله آنها میتوان به
اعتماد به نفس،
احساس ارزش،
توانایی،
موفقیت و
شایستگی اشاره نمود.
بسیاری از نوجوانان از تسلط والدین و مربیان بر رفتارهای خود برمیآشوبند و در صدد کسب
استقلال برمیآیند. استقلال اقتصادی و استفاده از آزادیهای فردی و اجتماعی از مهمترین خواستههای ایشان در این دوران است.
همین نیاز موجب برخوردها و تنشهایی در روابط نوجوان، والدین و نیروهای اجتماعی میشود که میتوان با شکیبایی، پاسخگویی و مهرورزی در تعدیل این خواستها، قدمهای مؤثری برداشت؛ به گونهای که با جهتدهی این نیاز، آسیبهای این مرحله را به حداقل رساند.
بی گمان نوجوانی یکی از عقیدتیترین دوران حیات انسان است. نوجوان به دنبال تکیهگاهی روحی میباشد تا به مدد پشتیبانی آن راز وجودی خود و علت هستیاش را دریابد. گاه این روحیه در وی چنان شدت مییابد که به ریاضتهای سخت روی میآورد. او در این مرحله دارای
احساسات و
عواطف خالصانه و لطیفی میشود که کشش و جاذبه آن تمام وجودش را تحت تاثیر قرار میدهد.
بر همین اساس است که
امیرمؤمنان در نامه خویش به فرزند دلبندش سیر تربیت او را در آغاز بر مبنای آموزشهای مذهبی قرار میدهد و او را برای رویارویی با شبهههای زمانه آماده مینماید و میفرماید:
«و ان ابتدئک بتعلیم کتاب الله عزوجل و تاویله و شرایع الاسلام و احکامه وحلاله و حرامه لا اجاوز ذلک بک الی غیره، ثم اشفقت ان یلتبس علیک ما اختلف الناس فیه من اهوائهم و آرائهم مثل الذی التبس علیهم فکان احکام ذلک علی ما کرهت من تنبیهک له احب الی من اسلامک الی امر لا آمن علیک به الهلکة؛
پس در آغاز تربیتت تصمیم گرفتم تا
کتاب خدا را به همراه تفسیرش به تو بیاموزم و
شریعت اسلام و
احکام آن را از
حلال و
حرام به تو
تعلیم دهم و به چیز دیگری نپردازم. پس از آن ترسیدم که مبادا بینشهای منحرف که سبب پراکندگی و
شبهه مردم گردیده است به تو نیز هجوم آورد؛ از این رو آگاهی تو را از این موارد بر ناراحتی و دغدغهام - از مواجهه تو با این مسائل - ترجیح دادم تا تسلیم هلاکتهای اجتماعی نشوی.»
با فرا رسیدن ایام نوجوانی، نوجوانان تمایل دارند استعدادهای خود را شکوفا ساخته از ظرفیتهای خود بیشترین بهره را ببرند.
همین حس است که سبب میشود آنان بیهیچ هراسی در جادههای سخت
زندگی و شرایط دشوار گام نهند و در بسیاری از مواقع قلههای موفقیت را فتح نمایند. نمونه زیبای این
کمالیافتگی را که بیشتر ناظر به روحیات ارزشی و حماسی است در
دوران دفاع مقدس و حضور حماسی نوجوانان به خوبی میتوان یافت.
با توجه به آنچه گفته شد میتوان دوران نوجوانی واز پی آن جوانی را دوران شکفتن دانست؛ دوران طلایی و پرارزشی که تنها یکبار در زندگی
انسان رخ میدهد.
سادگی و بیآلایشی این دوران به همراه عشق خالص به رفتارهای والا موقعیتی کمنظیر را فراروی مربیان، مبلغان و والدین پرتلاش و مسئولیتشناس میگذارد که بهرهبرداری از آن موفقیتهای دراز مدتی را به دنبال میآورد.
در واقع این مرحله از زندگی همان دوران قوت و قدرتی است که
خداوند در کلام خویش در میانه دو دوره ناتوانی و
سستی میآورد و بیشترین تکالیف را برای همین دوران در نظر میگیرد. «الله الذی خلقکم من ضعف ثم جعل من بعد ضعف قوة ثم جعل من بعد قوة ضعفا وشیبة
خدا همان کسی است که شما را در حال ضعف آفرید و پس از آن ناتوانی، قوت و توانایی بخشید و بار دیگر پس از توانایی، ضعف و پیری را قرار داد.»
پس از آشنایی با برخی ویژگیهای نوجوان، مناسب است نیم نگاهی به عوامل مشکلزای این دوران داشته باشیم؛ چرا که با شناسایی این علتها، مبانی رفتاری نوجوانان مشخص میشود و میتوان در مواجهه با آنها روشهای مناسب را برگزید.
کودک به ناگاه وارد مرحلهای جدید از زندگی میشود. وی متوجه تغییراتی در خود میگردد و سطح توقعات اطرافیان را از خود بیشتر میبیند. از سویی در خود کششی اجتنابناپذیر به سوی استقلال مییابد، ولی از دیگر سو نمیتواند از حمایتهای والدین و توجههای بیدردسر دوران کودکی دست بکشد. بر همین اساس دچار کشمکش درونی گشته رفتارهای متفاوتی از خود بروز میدهد.
احساس هویت جدید به او این امکان را میدهد که علیه تمامی مراجع وابستگی و قدرت از جمله پدر و مادر سرکشی کند. بحثها و مجادلههای طولانی، موضعگیری در برابر خواست والدین و مربیان، عدمانجام تکالیف و وظایف و در مواردی بزهکاری، از همین مسئله ناشی میشود.
دنیای نوجوانی، دنیایی تحلیلی - انتقادی است. نوجوان در خود توانایی تحلیل مسائل را مییابد. نقاط مثبت و منفی دیگران را میشناسد و الگوهای گذشته خود را به
نقد میکشد و اعتماد خود را از ایشان دریغ میدارد. از طرفی احساسات عاطفی نسبت به بزرگسالان به ویژه پدر، مادر و مربیان محبوب، او را دچار
دوسوگرایی و کشمکش عاطفی میکند.
با پدیدار شدن علائم
بلوغ جنسی و گسترش تواناییهای فکری - منطقی، فرد نیز دچار تحول جدی میشود. وی با پرسشهایی همچون «من کیستم؟» و «هدف من از زندگی چیست؟» روبرو میگردد و ذهن جستجوگر او در پی یافتن پاسخی به این پرسشها است و در تلاش است، تا شخصیتی یکپارچه برای خود بسازد. در این دوره او با سه
معیار کلی روبرو است.
اول. ارزشهایی که در دوران کودکی به وی ارائه گردیده است و مورد پذیرش والدین او است.
دوم. ارزشهای گروه همسالان که همینک با آن درگیر است.
سوم.
معیارها و ارزشهای اجتماعی، مذهبی و فرهنگی جامعه.
در اینجا چنانچه این سه
معیار با یکدیگر همخوانی داشته باشند، نوجوان میتواند به آسانی هویت خویش را شکل داده، جایگاه خود را بهبود بخشد؛ اما مشکل زمانی آغاز میشود که این
معیارها با یکدیگر ناهمخوان، متضاد و متعارض باشند و از وی وظایفی ناهماهنگ را درخواست نمایند. در این فرض است که او خود را در گرداب تعارضها، سردرگمی و اضطراب، ناتوان مییابد و برای فرار از این مشکل وحشت زا به هر سویی پناه میبرد.
رشد و
نمو غدد داخلی و ترشخ هورمونهای جنسی، نوجوان را در آغاز راهی سخت قرار میدهد. کشش و انگیزهای جدی برای ارتباط با غیر هم جنس در او بیدار گردیده است. وی در صدد است این انرژی متراکم را در جایی آزمایش کند؛ اما از عواقب آن میهراسد.
با گسترش
تمایلات جنسی، تغییراتی در سازمان جسمی و عضلانی او پدیدار میشود و
زمینه را برای برخوردهای خشن یا غیرمتعارف با دنیای خارج فراهم میسازد. تحمل این مشکلات، فشارهای روحی بسیاری بر وی وارد میکند. این حالت به ویژه زمانی که نوجوان دچار
بلوغ زودرس شده است، مشکلات بیشتری را برای وی ایجاد میکند و او را دچار انحرافاتی از قبیل
مقاربت جنسی غیرمتعارف،
خودارضایی،
همجنسگرایی،
حیوانبازی،
نظربازی یا غیره مینماید.
از جمله عللی که ریشه بسیاری از رفتارهای به ظاهر غیرخردمندانه نوجوانان به شمار میرود، بیتجربگی و عدمآمادگی برای برخورد با مسائل و مشکلات است. نوجوان به واسطه عدمآشنایی و تجربه لازم، از حل مشکلات و مسائل ناتوان میماند و در خود احساس عدم شایستگی کرده، دچار
خود کمبینی میشود. از زاویه دیگر، وجود روحیه عدموابستگی نمیگذارد وی دست یاری به سوی دیگران دراز کند و این آغاز رفتارهای غیرمعقول او است.
محیطهای تربیتی و آموزشی نیز به عنوان یکی از عوامل بسیار مهم در شکلدهی رفتارهای نوجوان میتواند مورد توجه قرار گیرد. درگیریهای پدر و مادر با یکدیگر یا فرزندان، محرومیتهای فرهنگی، سختگیری و مراقبتهای بیش از حد یا رهاسازی و آزادیهای نا به جا، همگی از عوامل مشکل زا برای سلامت دوران نوجوانی است.
از دیگر عوامل تاثیرگذار بر کردارهای نوجوانان ساختار و اوضاع و احوال اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه است. محرومیتهای مالی،
شکافهای اقتصادی، کمبود امکانات فرهنگی، نبود شرایط مناسب و مساوی برای پیشرفت همگان، نبود
اماکن مذهبی و نیروهای کارآمد و غیره از جمله اهرمهای مهم برای ایجاد رفتارهای نامناسب در نوجوان به شمار میرود.
تراکم مشکلات بیرونی و فشارهای درونی در دوران بلوغ، نوجوان را دچار
تشویش مینماید و سبب تولید اختلالاتی در شخصیت وی میشود. نابسامانیهای این دوران به دو دسته زودگذر و عمیق تقسیم میگردد، که دسته اول با گذشت
زمان بهبود مییابد. مانند تاثر نوجوان از درگیری با خانواده یا گروه دوستان. اما اختلالات عمیق در لایههای پایین شخصیت وی نفوذ کرده، او را به
بیماری دچار میکند. در این بخش مهمترین اختلالات شخصیتی را بیان خواهیم نمود.
نوجوانان گاه به دلیل داشتن کاستیهای بدنی، مشکلات خانوادگی، شکستها، محرومیتها، سرزنش دیگران و
تمسخر دوستان و همسالان خود، به عدماعتماد به نفس دچار میشوند.
این
احساس حقارت موجب به کار افتادن مکانیزمی دفاعی در آنان میشود تا
تعادل روانی از دست رفته، بار دیگر بازسازی شود. از اینرو نوجوان برای سرپوش گذاشتن بر روی ناتوانیهایش یا از جمع جدا شده و
گوشهگیری اختیار میکند یا برای جبران به خودستایی، دستور به افراد ناتوان تر و زیردست و بدگویی از افراد توانا و بالادستی دست مییازد و در مواردی برای جبران شکستهایش به
خشونت،
خودآزاری یا
دیگرآزاری روی میآورد.
روایت زیبای ا
مام هادی (علیهالسّلام) را میتوان ترجمان همین مطلب دانست که فرمودند: «من هانت علیه نفسه فلا تامن شره؛
؛ از
شر آن کس که دچار خودکمبینی است ایمن نباش.»
فشارهای گوناگون، بیماریهای جسمی، نبود تجربه کافی، رفتارهایی عصبی را در نوجوان به دنبال میآورد. جویدن ناخنها، لب گزیدن، بازی با انگشتان، اضطراب از برخورد با دیگران،
گریه،
فریاد،
رفتارهای تهاجمی، زودرنجی و بدبینی، از جمله رفتارهایی است که در این طبقه جای میگیرند. گاه نوجوان برای رهایی از این ناراحتیها، راهی جادههای خلاف میشود و به دنبال آرامشی هرچند موقت به دام
مواد مخدر و دامنهای آلوده میافتد.
ترس واکنشی طبیعی در برابر یک پدیده واقعی است. از انواع ترس در روزگار نوجوانی میشود از این موارد نام برد: ترس از عدمموفقیت در امتحانات، ترس از جدایی والدین، ترس از مشکلات زندگی و ترس از انحرافات اخلاقی و مذهبی.
اما اضطراب هیجانی است که در اثر برخورد با یک خطر احتمالی بدون آن که منبع این هیجان مشخص باشد پدید میآید. اضطراب ممکن است از چند دقیقه تا چند ساعت ادامه پیدا کند. اضطراب که در واقع همان «دلشوره» عامیانه است، میتواند در صورت ادامه منشاء اختلالات روانی شود.
از جمله اختلالات رایج در میان نوجوانان افسردگی است. این حالت غالبا با گوشهگیری همراه است و موجب محدود شدن تماسهای اجتماعی،
کمرویی افراطی، تردید در رفتارها،
کمحرفی و عدممشارکت میگردد. افسردگی در موارد حاد
زمینهساز
خودکشی میشود.
برخی نوجوانان دارای احساس
شک و تردید همیشگی میباشند. افکار مزاحم همواره آنان را آزار میدهد و موجب عدماطمینان به عمل گذشته شان میشود، به همین خاطر آنان به تکرار آنچه قبلا انجام دادهاند روی میآورند تا از صحت و درستی کارشان مطمئن شوند. به عنوان مثال چند بار دست خود را با صابون میشویند، اما دغدغه انجام درست کار لحظهای آنان را رها نمیکند؛ از اینرو با دقتی بیش از اندازه آن اعمال را تکرار میکنند.
«تحقیقات در
زمینه وسواس نشان میدهد، افراد مبتلا به وسواس بیشتر به خانوادههایی تعلق دارند که پدر و مادرهایی سختگیر، کاملطلب، تمیز، دقیق در جزئیات، و بیتحمل در برابر بینظمی دارند. این والدین غالبا آرمانهایی بسیار دست نیافتنی برای فرزند خود در نظر میگیرند و بدون توجه به آمادگی یا توانایی جسمی و روانی او، عقاید خود را با فشار به او تحمیل میکنند.»
در هر حال این مشکلات و دیگر مسائل دوران نوجوانی، طبیعتی ناپایدار برای نوجوانان به ارمغان میآورد و این طبیعت متناقض، رفتارهای غیرمنسجم و متضاد را به بار میآورد که گاه فرسنگها با شاهراه
عقل و خرد فاصله دارد. شاید به همین خاطر است که
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دوران جوانی را به دور از رفتارهای خردمندانه ارزیابی کرده و فرمودهاند: «الشباب، شعبة من الجنون؛
جوانی نوعی
جنون و از خود بیخودی است.»
منظور از
واکنشهای دفاعی، رفتارهای مشخص و تدافعی است که شخص به صورت ناخودآگاه و به منظور حل مشکلات و عقدههای روانی و برای حفظ تعادل روانی خویش و رهایی از چنگال اضطراب به کار میبرد. نوجوان نیز از این نوع واکنش بیگانه نیست و زمانی که نتواند به نیازهای روانیاش پاسخ مثبت دهد یا دچار اضطراب و تضادهای درونی گردد، به صورت ناآگاهانه سیستمهای دفاعی خود را به کار میاندازد. واکنشهای دفاعی در واقع نوجوان را به نوعی
خودفریبی دچار میکند و میان وی و درک واقعیتها فاصله میاندازد. اکنون به برخی از این واکنشها میپردازیم.
در پرخاشگری شخص محرومیتهای خود را با رفتارهایی خشن و خصمانه جلوه گر میسازد و به اعمال بزهکارانه مانند
سرقت یا انحراف جنسی اقدام مینماید. به تعبیری دیگر او میخواهد دیگران نیز تاوان محرومیتهای او را بپردازند و فشارهای او را به نحوی تحمل کنند.
در
انکار شخص حقایق نامطلوب را نادیده میگیرد و حقایق را نمیپذیرد و به تفسیری دلخواه از واقعیت دست میزند. البته بدیهی است که انکار واقعیت متفاوت از
دروغ است؛ زیرا دروغگو با آگاهی کامل از واقعیت به
جعل میپردازد اما در اینجا شخص برای فرار از واقعیت، خواهان دریافت حقیقت نیست.
در خیالگرایی نوجوان به واسطه گریز از شکستها در عالم واقع به دنیای خیال میگریزد و آنچه را به دست نیاورده یا ندارد، در آنجا میسازد. البته تخیل در نوجوان امری طبیعی است اما زیاده روی در آن ممکن است به شخصیت اجتماعی نوجوان ضربات سنگین وارد نماید.
نوجوان هنگامی که تحت فشار و مؤاخذه قرار میگیرد رفتارهایی از خود بروز میدهد که با سن او تناسب ندارد. در حقیقت او برای کاستن از سطح فشار به دوره کودکی و رفتارهای آن باز میگردد. زیرا وی در آن دوران به خاطر برخی از کارها این چنین مورد
توبیخ قرار نمیگرفت.
در واکنش
جبران، نوجوان برای رهایی از نگرانی، تلاش خود را در
زمینههای دیگر به کار میبرد. مثلا وقتی در درس نمرهای نامناسب میگیرد، سعی میکند در ورزش ممتاز شود؛ اما این واکنش همیشه مثبت نیست بلکه ممکن است نوجوان برای اثبات توانایی خویش به
تحقیر و تخریب دیگران نیز دست بزند.
در
توجیه فرد برای رفتارهای نابههنجارش ظاهری منطقی میسازد و به گمان خود عملکردش را درست جلوه میدهد. این مکانیسم موجب میشود تا نوجوان از اعتراف به شکست بگریزد و از اشتباه خود درس و عبرت لازم را نگیرد. و بر رفتار ادرست خود پافشاری نماید.
مکانیزم
همانندسازی نقش مهمی در شکل دهی شخصیت نوجوان دارد. همانندسازی تا آنجا که مربوط به
الگوهای مثبت است مسئلهای شایسته و پسندیده است؛ اما زمانی که همانند سازی با افراد منحرف صورت پذیرد، این ماجرا بعدی خطرناک به خود میگیرد. البته توجه داشته باشیم که همانندسازی ناخودآگاه است و برخلاف امور تقلیدی، آگاهانه نیست.
گاه دیده میشود نوجوان با خواهر و برادر خود رفتار مناسبی ندارد. در این موارد ممکن است او از مکانیسم
جابجایی استفاده کرده باشد. این مکانیسم عبارت است از انتقال افکار، احساس، انرژی روانی و یا حالتهای عاطفی از شخصی یا شیئی به شخص یا شیئی دیگر که به طور ناخودآگاه صورت میگیرد.
معمولا واکنشهای نوجوانان از موضوعات پرخطر به موضوعات کمخطرتر منتقل میگردد. به عنوان مثال فرض کنید نوجوان از رفتار والدین خودناراضی است؛ اما او نمیتواند نارضایتیاش را از وضع موجود به صورت صریح و آشکار مطرح کند. چون ممکن است عواقب ناگواری برای او به دنبال بیاورد. به همین خاطر خشم خود را متوجه خواهر و برادر کوچکتر خود مینماید.
در این واکنش، نوجوان کاستیها، اندیشهها و انگیزههای ناپسند خود را به دیگران نسبت داده، خود را منزه نشان میدهد. به عنوان مثال بجای آنکه بگوید: «من از فلانی بدم میآید»، میگوید: «فلانی از من بدش میآید». یا به جای آنکه
گناه خود را قبول کند، دیگران را مقصر میداند و تقصیر را متوجه آنان میسازد.
تا کنون درباره برخی ویژگیهای مهم دوران نوجوانی مطالبی مطرح گردید. اهمیت آنچه گذشت از آن جهت است که نوعی بازشناسی آن دوران به حساب میآید و ما را در درک بهتر این دوره یاری میکند. با درک بهتر اندیشهها، رفتارها و ویژگیهای نوجوان، راه برای ارتباط سازنده با او باز خواهد شد.
و مربیان و والدین میتوانند نوجوان را در گذری از این دوران انتقالی مدد دهند. ضرورت این مسئله زمانی آشکارتر میگردد که بپذیریم این دوران بهترین
زمان تربیت و آموزشهای جدی و انسان ساز است.
همانگونه که امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در
نامه ۳۱ نهج البلاغه به
امام حسن (علیهالسّلام) اینگونه مینویسند: «فبادرتک بالادب قبل ان یقسو قلبک ویشتغل لبک؛ در تربیت تو شتاب نمودم، پیش از آنکه دلت سخت گردد و خرد و عقلت به دیگری بگرود.»
این نکته نیز شایسته یادآوری است که، پیش از هر ارتباط مؤثر، لازم است نگاه ما به نوجوان منطقی شود و او را آنگونه که ست بنگریم تا بتوانیم سطح انتظارات خویش را به صورتی مناسب و خالی از زیاده خواهی یا سهلانگاری تنظیم نمائیم. اگرچه مباحث پیشین تا حدودی میتواند در این مرحله ما را یاری رساند اما دریغ است که روایتی همچون گفتار
امام سجاد (علیهالسّلام) را که میتواند تصویری روشن و شفاف برای ما فراهم آورد، از نظر دور داشت.
امام در ضمن نامهای به
محمد بن مسلم زهری - که از مردان دانشمند
زمان خویش بود؛ اما گرایش به مال و مقام او را از راه راستیها دور نموده بود - در مقایسهای پندآموز، دوران نوجوانی را این گونه معرفی مینماید:
«فاذا کانت الدنیا تبلغ من مثلک هذا المبلغ مع کبر سنک ورسوخ علمک وحضور اجلک، فکیف یسلم الحدث فی سنه، الجاهل فی علمه، المافون فی رایه، المدخول فی عقله؛
آنگاه که همچون تویی که سالیان دراز زندگی کردهای، علمت ژرف و بسیار و پایان زندگیات نزدیک است، اینچنین به دام دنیا گرفتار میآید و تا این پایه فرومایه میگردد، پس چگونه نوجوانی نوخواسته در برابر گرایشهایش سالم بماند؟ او که از دانش بیبهره است، بینشش سست و خردش نارسا است.»
نوجوانی، دوران لجاجتها و خودسریها است. نوجوان در برابر
پند و اندرز میایستد، اما در عین حال پاکی، سادگی و صداقت درخور توجه او، وی را به موجودی دوست داشتنی و آماده کمال تبدیل میکند.
وجود او سرزمین بکری است که در دستان باغبانی کارآزموده به گلستانی زیبا و در پناه کشاورزی دانا به زمینی پرثمر تبدیل خواهد شد. و این واگویهای از همان گفتار امیرمؤمنان (علیهالسّلام) است که فرمود: «و انما قلب الحدث کالارض الخالیة ما القی فیها من شی ء قبلته؛
قلب نوجوان چونان
زمین بکر و دست نخوردهای است که هرچه در آن افکنده شود آن را میپذیرد.»
در حقیقت همین طبیعت متضاد است که همچون کورهای شخصیت وی را میگدازد تا حقیقت نوجوان آشکار شود و چون مادهای خام و شکل پذیر به کمال خویش برسد. و در اینجا رسالت عظیم راهبران نوجوان معنا مییابد تا با دستان پرعاطفه، گرم و با محبت خویش به همراه ره توشه شناخت و شکیبایی در شکل دادن به این شخصیت خام کمال همت را به کار گیرند.
تمام آنچه تاکنون آمد تاکیدی بر حساسیت دوران نوجوانی بود، اما آنچه بیش از همه مهم است چگونگی ارتباط بین نوجوان و بزرگسال میباشد. در این قسمت به گونهای چکیده توصیههایی راهگشا برای ارتباط بهتر با نوجوانان ارائه خواهیم داد:
نوجوانان، غالبا یاتنها بوده، به کارهای خود مشغولاند یا با گروه همسالان و دوستان به سر میبرند. از اینرو ارتباط برقرار کردن با آنها تا حدودی دشوار است. اما اگر بتوان در فعالیتهای مورد علاقه ایشان مانند کوهنوردی، ورزش و دیگر فعالیتها مشارکت کرد،
زمینههای ارزشمندی برای ارتباط فراهم خواهد شد.
چنانچه
زمینههای گفتگو فراهم گشت، نبایستی با مچ گیریهای نابجا، نصیحتهای انتقادی و غیره این گفتگو و ارتباط را وارد مرحلهای سرد نمود. کمی شکیبایی و
زمانشناسی میتواند کمک مؤثری در ارتباطهای بعدی و پندآموزی غیرمستقیم باشد.
نوجوان اگرچه گاه مرتکب اشتباهاتی بزرگ میشود اما بیتردید گفتار و کردار وی همیشه منفی نیست، بلکه دارای جنبههای مثبتی نیز هست که با تاکید بر آنها ضمن تشویق و عمقبخشی به جنبههای مثبت، ارتباطی صمیمانه پدیدار خواهد شد و این آغاز راه تکامل است.
یکی از علتهای گریز نوجوانان از ارتباط با بزرگسالان، طولانی شدن گفتگوها است. از اینرو بهتر است در پاسخ به خواست یا پرسش آنان
زمان به خوبی در نظر گرفته شود و پاسخها از حد نیاز فراتر نرود.
نوجوان ممکن است بارها شاهد تکرار یک مطلب یا پند باشد، توجه داشته باشیم که تکرار یک مسئله همیشه سودمند نیست بویژه زمانی که حالت روزمره به خود بگیرد.
پیش از واکنش در برابر درخواست یا رفتار نوجوان، لازم است در اطراف این واکنش مقداری تفکر کرد. نوجوان گاهی به خاطر بیتجربگی دست به کارهای ناممکن و نادرست میزند، در این مواقع مناسب است به جای توصیههای مستقیم، او را با پرسشهای خویش متوجه اشتباهش کنیم.
نوجوانان به دقت نحوه بیان بزرگسالان را مورد توجه قرار میدهند و بر اساس آن به قضاوت و واکنش میپردازند. حالت چهره، نوع گویش، چگونگی پردازش عبارتها و غیره از این نمونه میباشد که به نوبه خود میتوانند نقش عمدهای را در ارتباط برعهده گیرند.
نوجوان به دلیل تجربه ناکافی و غلبه احساسات گاه در بیان منظور خود با مشکل مواجه میشود و مطالب خود را با لحنی غیرمناسب و احساسی بیان میکند. در این مورد پالایش گفتار او از احساسات و نحوه بیانش، ما را به راحتی به مقصود او خواهد رساند.
یکی از بهترین راههای ارتباط با نوجوانان گفتگو درباره نیازهای آنان است. البته باید توجه داشت نوجوانان با یکدیگر تفاوتهای بسیار دارند و همین مسئله بر روی نیازهای آنان نیز تاثیر میگذارد. نوجوان شهری یا روستایی، نوجوان کارگر یا مشغول به تحصیل، نوجوان فقیر و غنی و غیره. هر کدام نیازمندیهای خاص خود را داشته و به دنبال حل آنها میباشند. بر همین اساس میتوان ضمن شناسایی نیازها و اولویت بندی آنها، ارتباطی سازنده و بازدارنده را سامان داد.
مطالب گفته شده تنها بخشی از دنیای پیچیده و پر راز و رمز نوجوان است. اگرچه بسیاری از والدین و مربیان این دوران را تجربه نمودهاند، اما با گذشت سالها و ورود به دوران دیگر، بسیاری از مسائل و مشکلات دوران نوجوانی خویش را به فراموشی میسپارند. شاید همین نکته است که مانعی اساسی بین نوجوانان و بزرگسالان پدید میآورد. در هر حال در ارتباط و حل مشکلات نوجوانان دو سلاح مهم شکیبایی و مدارا را هیچگاه نبایست از نظر دور داشت. البته در مواردی نیز با شدت گرفتن بعضی رفتارها ی بایست با طرح موضوع نزد کارشناسان خبره، از آنان یاری گرفت.
•
پایگاه اطلاعرسانی حوزه، برگرفته از مقاله «دنیای نوجوانی (۱) »، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۳/۲۲. •
پایگاه اطلاعرسانی حوزه، برگرفته از مقاله «دنیای نوجوانی (۲) »، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۳/۲۲.