هِیْم (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
هِیْم: (فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ)«هِیْم» (بر وزن میم) جمع
«هائم» (و بعضی آن را جمع «اهیم» و «هیماء» میدانند) در اصل از «هُیام» (بر وزن فرات) به معنای «بیماری عطش» است که به شتر عارض میشود، این تعبیر در مورد عشقهای سوزان، و عاشقان بیقرار نیز به کار میرود.
بعضی از
مفسران «هِیم» را به معنای زمینهای شنزار میدانند که، هر قدر آب روی آن بریزند در آن فرو میرود، و گویی هرگز سیراب نمیشود!
(فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ) (و همچون شتران تشنه، از آن مىآشاميد.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: كلمه هيم جمع هيماء است، و هيماء آن شترى را گويند كه مبتلا به بيمارى هيام- به ضمه هاء- شده باشد، و بيمارى هيام آفتى است كه شتران بدان مبتلا مىشوند، مانند بيمارى استسقاء (در آدميان) كه حيوان از شدت عطش آب مىخورد، ولى رفع عطش نمىشود، و هم چنان مىنوشد تا بميرد، و يا به معناى درد شديدى است كه بدان مبتلا مىگردد، و از شدت درد مىميرد.
بعضى گفتهاند: منظور از هيم، ريگزار است كه هيچ وقت از آب سير نمىشود.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «هِیْم»، ص۶۲۸.