• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

وحدت و کثرت (فلسفه)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



واحد و کثیر دو مفهوم هستند که قسیم یکدیگر و از اقسام موجود می‌باشند. این دو، از مفاهیم عامه‌ای هستند که چون مساوی با مفهوم وجود هستند، تصورشان ضروری است و از تعریف بی نیازند.
[۱] کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن حسن، ص۹۷، قم، شکوی، اول ۱۴۰۹ق.
[۳] شرح منظومه حکمت، سبزواری، ملا هادی، ص۲۰، تحقیق مهدی محقق، قسم امور عامه، تهران، دانشگاه تهران، اول، ۱۳۴۸ش.




عده‌ای از فلاسفه معتقدند که مفهوم واحد، نزد عقل اعرف است و مفهوم کثیر، نزد خیال. پس هر کدام از این دو، اگر چه از اموری هستند که در ذهن نقش می‌بندند ولی چون آنچه که در خیال ترسیم می‌شود از محسوسات است و محسوسات هم اموری هستند که دارای کثرت هستند، پس کثرت در وهلۀ اول در خیال، نقش بسته و عقل آن را از خیال انتزاع می‌کند پس کثرت نزد خیال شناخته شده تر از وحدت است، در حالی که وحدت امری است عقلی، چون معقولات از امور عامه‌ای هستند که در اولین مرحلۀ تصرف عقل در آنها، واحد تصور می‌شود و سپس اقسام دیگر تصویر می‌شود، پس وحدت نزد عقل شناخته شده تر از کثرت است.
[۴] الهیات شفا، ابن سینا، حسین، ص۱۰۵، تحقیق قنواتی، قم، مکتبه آیة الله نجفی، ۱۴۰۴.



وحدت و کثرت از نوع معقولات ثانیه فلسفی هستند چون هر مفهومی که هم بر ممکن و هم بر واجب صادق باشد، مفهوم ماهوی نیست و از مفاهیمی است که از وجود انتزاع یافته است.


بنابراین که این دو مفهوم از مفاهیم بدیهی و ضروری باشند، تعریفهایی که از این دو مفهوم شده است، تعریفهای حقیقی نمی‌باشند و همگی گرفتار دور فلسفی می‌باشند. مثلا تعریف واحد به "چیزی که از جهت واحد بودن، قابل تقسیم نیست. "
[۷] کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن حسن، ص۹۷.
که هم انقسام (که همان کثرت است) در این تعریف آمده پس شناخت واحد، منوط به شناخت کثیر شده است و هم، قید "واحد" در تعریف اخذ شده است (از جهت واحد بودن) و این همان، تعریف شیء با خودش است. و یا تعریف کثیر به "مفهومی که از اجتماع چند وحدت به وجود می‌آید" اشکالش این است که
اولا؛ قید وحدت در تعریف کثیر اخذ شده در حالی که شناخت خود وحدت، منوط به شناخت کثرت بود.
ثانیا؛ در تعریف کثیر "اجتماع" آمده است که، تعریف شیء با خودش می‌باشد. پس حق این است که تعریف هر دو مفهوم، تعریفی لفظی و جهت تنبیه بر معنای آن و تمییز آن بین معانی موجود نزد ذهن است.
دسته دوم
[۱۰] الهیات شفا، ابن سینا، حسین، ص۱۰۵، تحقیق قنواتی، قم، مکتبه آیة الله نجفی، ۱۴۰۴.
معتقدند که اخذ قید وحدت در تعریف کثرت، اشکالی ندارد چون وحدت در اولین مرحلۀ تصور معقولات قرار دارد و به ذات خودش شناخته می‌شود نه توسط چیز دیگری، پس تعریف کثرت به وسیله وحدت، تعریفی عقلی است. و تعریف واحد به وسیلۀ کثرت (و انقسام) هم باعث می‌شود که تعریفی تنبیهی باشد.
[۱۱] الهیات شفا، ابن سینا، حسین، ص۱۰۵، تحقیق قنواتی، قم، مکتبه آیة الله نجفی، ۱۴۰۴.
و هر دو دسته، واحد را به "چیزی که از جهت واحد بودن، قابل تقسیم نیست" و کثیر را به "چیزی که تقسیم می‌شود" تعریف کرده‌اند.
این بحث در زمان شیخ الرئیس و شاگردان او و فلاسفه معاصر ایشان، بخش جداگانه‌ای نداشته است بلکه در باب معقولات، در ذیل بحث از کم منفصل، بحث از کثرت شده است و چون ایشان، واحد را جزء اعداد نمی‌دانستند، بحث از وحدت را هم استطرادی و به تبع بحث کثرت مطرح کرده‌اند.
[۱۳] الهیات شفا، ابن سینا، حسین، ص۱۰۴_ ۱۱۱.
اما از زمان ملاصدرا به بعد، فلاسفه این بحث را به صورت مستقل مطرح کرده‌اند.


بین وحدت و کثرت، قطعا تباین وجود دارد، چون در یک موضوع واحد در آن واحد، قابل جمع نیستند اما تقابل آنها از چه نوعی است؟
عده‌ای معتقدند این تقابل، از هیچ یک از اقسام چهارگانه تقابل ذاتی نیست به این بیان که وحدت، مقوم مفهوم کثرت است پس رابطه تضاد بین آنها نیست (چون تقوم یکی از ضدین به دیگری، محال است) از نوع تضایف هم نیست (چون متضایفان همراه با هم هستند در حالی که مقوم، از نظر وجوری مقدم بر دیگری است) و چون هر دو وجودی‌اند، رابطه بین آنها از قبیل تناقض و ملکه و عدم ملکه هم نیست ولی در این که پس چه نوع تقابلی است اختلاف نظر وجود دارد؛ عده‌ای آن را از نوع تضایف عرضی به اعتبار رابطه علیت و معلولیتی که بین واحد و کثیر بر قرار است می‌دانند،
[۱۵] مطارحات، ص۳۱۸.
[۱۶] رحیق مختوم، جوادی آملی، عبدالله، ج۷، ص۲۸۱، قم، نشر اصراء، ۱۳۸۶، چ سوم.
ملاصدرا و شیخ اشراق ، تقابل بین آنها را نوع دیگری از این اقسام چهارگانه و قسم پنجمی می‌دانند
[۱۷] نهایة الحکمة، طباطبائی، محمد حسین، ص۱۹۷.
هر چند آنرا تبیین نمی‌کنند ولی به نظر علامه طباطبائی، تباین بین واحد و کثیر از نوع اختلاف تشکیکی است. چون با واحد و کثیر از اقسام موجود – بما هو موجود – است و اختلاف بین اقسام وجود، از نوع تشکیکی است و ما به الامتیاز هر یک به وجه اشتراک آنها رجوع دارد.
عده‌ای دیگر هم تقابل بین آنها را از قسم تضاد می‌دانند و معتقدند با قطع نظر از رابطه علی و معلولی میان آنها، آن دو قابل اجتماع با یکدیگر نیستند و تناقض و عدم ملکه و تضایف بین آنها نیست پس تضاد بین آنها بر قرار است.
[۱۹] کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن حسن، ص۹۹.



۱. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن حسن، ص۹۷، قم، شکوی، اول ۱۴۰۹ق.
۲. الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیة الاربعة، شیرازی، صدرالدین محمد، ج۲، ص۸۲، بیروت، دارالاحیاء للتراث العربی، سوم ۱۹۸۱.    
۳. شرح منظومه حکمت، سبزواری، ملا هادی، ص۲۰، تحقیق مهدی محقق، قسم امور عامه، تهران، دانشگاه تهران، اول، ۱۳۴۸ش.
۴. الهیات شفا، ابن سینا، حسین، ص۱۰۵، تحقیق قنواتی، قم، مکتبه آیة الله نجفی، ۱۴۰۴.
۵. الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیة الاربعة، شیرازی، صدرالدین محمد، ج۲، ص۸۳.    
۶. تعلیقه بر نهایة الحکمة، مصباح، محمد تقی، ص۸۵، قم، موسسه در راه حق، اول.    
۷. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن حسن، ص۹۷.
۸. نهایة الحکمة، طباطبائی، محمد حسین، ص۱۳۸، قم، نشر اسلامی، پانزدهم، ۱۴۲۰ق.    
۹. نهایة الحکمة، طباطبائی، محمد حسین، ص۱۳۸، قم، نشر اسلامی، پانزدهم، ۱۴۲۰ق.    
۱۰. الهیات شفا، ابن سینا، حسین، ص۱۰۵، تحقیق قنواتی، قم، مکتبه آیة الله نجفی، ۱۴۰۴.
۱۱. الهیات شفا، ابن سینا، حسین، ص۱۰۵، تحقیق قنواتی، قم، مکتبه آیة الله نجفی، ۱۴۰۴.
۱۲. نهایة الحکمة، طباطبائی، محمد حسین، ص۱۳۸، قم، نشر اسلامی، پانزدهم، ۱۴۲۰ق.    
۱۳. الهیات شفا، ابن سینا، حسین، ص۱۰۴_ ۱۱۱.
۱۴. الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیة الاربعة، شیرازی، صدرالدین محمد، ج۲، ص۸۲.    
۱۵. مطارحات، ص۳۱۸.
۱۶. رحیق مختوم، جوادی آملی، عبدالله، ج۷، ص۲۸۱، قم، نشر اصراء، ۱۳۸۶، چ سوم.
۱۷. نهایة الحکمة، طباطبائی، محمد حسین، ص۱۹۷.
۱۸. الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیة الاربعة، شیرازی، صدرالدین محمد، ج۲، ص۸۲.    
۱۹. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن حسن، ص۹۹.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «وحدت و کثرت».    



جعبه ابزار