• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

پیر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



پیر در اصل به معنای سال‌مند و کهن‌سال و اصطلاحاً به معنای شیخ ، مرشد و راهنما و انسان باتجربه است.




برای بن و ریشه این واژه در زبان‌های باستانی دو نظریه وجود دارد:
برخی آن را از صورت اوستایی prvya/ paro به معنای پیشین و مقدم مأخوذ می‌دانند
[۱] پاول هرن و یوهان هاینریش هوبشمان، اساس اشتقاق فارسی، ج۱، ص۳۸، ترجمه جلال خالقی مطلق، تهران ۱۳۵۶ش.
[۲] پاول هرن و یوهان هاینریش هوبشمان، اساس اشتقاق فارسی، ج۱، ص۱۳۱، ترجمه جلال خالقی مطلق، تهران ۱۳۵۶ش.
[۳] پاول هرن و یوهان هاینریش هوبشمان، اساس اشتقاق فارسی، ج۱، ص۱۴۶، ترجمه جلال خالقی مطلق، تهران ۱۳۵۶ش.
و گروهی آن را هم‌ریشه پدر (در زبان‌های ایرانی باستان : pitar و در فارسی میانه : pid و pidar و یا به صورت هزوارش : Abytl) تصور کرده‌اند.
[۴] پاول هرن و یوهان هاینریش هوبشمان، اساس اشتقاق فارسی، ج۱، ص۳۵۰، ترجمه جلال خالقی مطلق، تهران ۱۳۵۶ش.




در زبان‌های ایرانی میانه این واژه بی‌هیچ تغییری به صورت r ¦ i p دیده می‌شود.
[۵] بند ۵، کارنامه اردشیر بابکان، با متن پهلوی، آوانویسی، ترجمه فارسی و واژه نامه، چاپ بهرام فره وشی، تهران ۱۳۵۴ش.
[۶] بند۲، زادسپَرَم، گزیده های زادسپرم، ترجمه محمدتقی راشد محصّل، تهران ۱۳۶۶ش.




لفظ پیر در کتیبه‌های ساسانی دیده نشده است، ولی بر روی مهرهای آن روزگار و در ترکیب اعلام منقوش بر آن‌ها مانند r-talm ¦ i p و § taxs ¦ r-a ¦ i § r-c ¦ i p حضور دارد.
وجود اصطلاح پیرپیدا g ¦ pir payta به معنای پیرنما در دینکرد ۷ و ترکیب مردی پیر، مردم پیر در کارنامه اردشیر بابکان و گزیده‌های زادسپرم درست به معنای سالخوردگان و هفتاد سالگان، شواهد خوبی برای معنای اصلی این واژه‌اند.



به اعتقاد دارمستتر لفظ اوستایی prvya بر مبنای قاعده میان نهشت، یعنی افزوده شدن یک مصوت در میان کلمه ، که قاعده‌ای خاص اوستایی است، ابتدا به صورت paoirya و بعداً به صورت پیر درآمده است.
در بخش ششم کتاب بندهش که اضداد دو جهان برشمرده شده اند، ذکر پیری (البته با لفظ زرمانیه) بر ضد جوانی آمده است (بند ۴۸).



به هر حال، گذشته از معنای اصلی و اولیه پیر ( سال‌مند و سپیدموی )، این لفظ در ادب فارسی بیش از همه مترادف و هم معنای شیخ عربی است با تمام وسعت و گوناگونی کاربرد این واژه در زبان عربی .



پیر نزد زرتشتیان به مفهوم راهنما و نزد یهودیان ایران به معنای پیامبر نیز به کار رفته است.



(۱) بندهش (گردآوری) فرنبغ دادگی، ترجمه مهرداد بهار، تهران ۱۳۶۹ش.
(۲) زادسپَرَم، گزیده های زادسپرم، ترجمه محمدتقی راشد محصّل، تهران ۱۳۶۶ش.
(۳) کارنامه اردشیر بابکان، با متن پهلوی، آوانویسی، ترجمه فارسی و واژه نامه، چاپ بهرام فره وشی، تهران ۱۳۵۴ش.
(۴) پاول هرن و یوهان هاینریش هوبشمان، اساس اشتقاق فارسی، ترجمه جلال خالقی مطلق، تهران ۱۳۵۶ش.


 
۱. پاول هرن و یوهان هاینریش هوبشمان، اساس اشتقاق فارسی، ج۱، ص۳۸، ترجمه جلال خالقی مطلق، تهران ۱۳۵۶ش.
۲. پاول هرن و یوهان هاینریش هوبشمان، اساس اشتقاق فارسی، ج۱، ص۱۳۱، ترجمه جلال خالقی مطلق، تهران ۱۳۵۶ش.
۳. پاول هرن و یوهان هاینریش هوبشمان، اساس اشتقاق فارسی، ج۱، ص۱۴۶، ترجمه جلال خالقی مطلق، تهران ۱۳۵۶ش.
۴. پاول هرن و یوهان هاینریش هوبشمان، اساس اشتقاق فارسی، ج۱، ص۳۵۰، ترجمه جلال خالقی مطلق، تهران ۱۳۵۶ش.
۵. بند ۵، کارنامه اردشیر بابکان، با متن پهلوی، آوانویسی، ترجمه فارسی و واژه نامه، چاپ بهرام فره وشی، تهران ۱۳۵۴ش.
۶. بند۲، زادسپَرَم، گزیده های زادسپرم، ترجمه محمدتقی راشد محصّل، تهران ۱۳۶۶ش.




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «پیر»، شماره۲۹۱۳.    



جعبه ابزار