• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

پیشانی(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



واژه پيشانى از دو بخش پيش و آنى (پسوند نسبت مانند ياء) تشكيل شده و مركب نسبى است.

فهرست مندرجات

۱ - تعریف پيشانى


پيشانى جزء فوقانى رخسار، ميان رستنگاه موى و ابروان را گويند كه در زبان فارسى تعابيرى چون بُنچه، پيچه، چماچم، چكاك، چكاد و درعربى معادلهاى سيما، صلايه، لَطاة، مسجَد، مُقدِمه، رَمه، نَزَعَه، جبين، ناصيه، جَبهه و ... در ارتباط با آن به كار مى‌رود.[۱]     در فرهنگ و ادبيات عمومى، كنايه از لياقت و شايستگى، سعادت و شقاوت و نيز شهرت و بزرگى [۲]     است.
در قرآن كلمه‌هاى جباه (جمع جبهه) (توبه:۳۵)، وجوه (جمع وجه) (فتح:۲۹)، ناصيه (هود:۵۶؛ علق: ۱۵) و جمع آن نواصى (الرحمن:۴۱) و جبين (صافّات:۱۰۳) آمده كه جبهه معادل دقيق پيشانى و موضع سجود است [۳]     و جبين به هريك از دو طرف پيشانى (شقيقه) گفته مى‌شود.[۴]     ناصيه نيز رستنگاه مو و بالاى پيشانى است [۵]     و همچنين وجه كه اعم از پيشانى است و با قرينه به اين معنا مى‌آيد.[۶]     (فتح: ۲۹)
در آياتى كه مفهوم پيشانى آمده است از وصف مؤمنان، شناختن مجرمان، كيفيت عذاب، اوصاف قيامت، قدرت و قهر خداوند و داستان ذبح اسماعيل سخن رفته است. نيز در آيه‌هاى ۴۳ نساء(نساء:۴۳) و ۶ مائده(مائده:۶): «فامسَحوا بِوُجوهِكُم و اَيديكُم»كه كيفيت تيمم را بيان مى‌كند مراد از مسح‌وجه، به قرينه حرف باء در «بِوُجوهِكُم»و ارشاد روايات مسح پيشانى دانسته شده است.[۷]    
آيه ۲۹ فتح(فتح:۲۹) در وصف حضرت رسول‌اكرم(صلى الله عليه وآله) و اصحاب ايشان، وجود اثر سجود در پيشانى آنها را متذكر شده است: «مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ والَّذينَ مَعَهُ ... سيماهُم فى وُجوهِهِم مِن اَثَرِ السُّجود‌...».‌(فتح:۲۹) بعضى اثر سجده• در چهره مؤمنان را به معناى ظاهرى آن يعنى پينه بستن پيشانى [۸]     يا اثر سجده‌هاى طولانى مؤمنان بر خاك، نه بر فرش و پارچه و مانند آن دانسته‌اند كه بر پيشانى آنان نمايان مى‌شود.[۹]     برخى هم معناهايى چون وجود نور و زيبايى چهره بر اثر مداومت بر نماز شب [۱۰]    ، زرد و نحيف شدن چهره از كثرت عبادت [۱۱]    ، خضوع، خشوع و تذلل در برابر خداوند [۱۲]     را بيان كرده‌اند. در رواياتى نورانى بودن موضع سجده چون ماه شب چهاردهم [۱۳]     و نيز ساطع شدن نور از آن در قيامت به سبب عبادت دنيوى [۱۴]     بازگو شده است. در روايتى از امام‌صادق(عليه السلام)نيز مصداق آيه، شب بيداران به نماز ذكر شده است.[۱۵]    
يادكرد ديگر از پيشانى، به داستان ذبح اسماعيل اختصاص دارد؛ هنگامى كه ابراهيم(عليه السلام)فرزندش را به پهلو خواباند و يك سوى پيشانى (جبين) او را بر خاك نهاد تا خواست خداوند را درباره ذبح اسماعيل (صافّات:۱۰۲) اجرا كند: «فَلَمّا اَسلَما و تَلَّهُ لِلجَبين».(صافّات:۱۰۳) بعضى گفته‌اند: اين پيشانى بر زمين گذاردن، خواست اسماعيل بوده است تا هنگام ذبح نگاه پدر به چهره فرزند نيفتد و رقّت پدرى مانع امتثال فرمان الهى نگردد. نيز نقل است كه اسماعيل از پدر خواست تا دست و پاى او را ببندد تا حركت او مانع انجام وظيفه نگردد و لباس پدر خون آلود نشود.[۱۶]    
كلمه جبهه يك بار و كلمه ناصيه ۴ مرتبه در آيات مربوط به روز قيامت و عذاب آمده است: «والَّذينَ يَكنِزونَ الذَّهَبَ والفِضَّةَ ... • يَومَ يُحمى عَلَيها فى نارِ جَهَنَّمَ فَتُكوى بِها جِباهُهُم وجُنوبُهُم و ظُهورُهُم هـذا ما كَنَزتُم لاَِنفُسِكُم فَذوقوا ما كُنتُم تَكنِزون».(توبه:۳۴ ـ ۳۵) از اوصافِ قيامت، تحققِ وعده عذاب به زر اندوزان است؛ همان طلا و نقره و اموالى را كه جمع كرده و حق آنها را ادا نكرده‌اند، با آتشِ برافروخته داغ مى‌كنند و بر پيشانى و پهلو و پشت‌هايشان مى‌نهند. مفسران در تعيين مصداق زراندوزان، نظرهاى گوناگونى داده‌اند كه عمدتاً ناظر به ثروتمندانِ بى‌توجه به تهيدستان است.[۱۷]     يادكرد پيشانى: «جِباهُهُم»را در اين آيه به علت اهميت آن در بدن دانسته‌اند [۱۸]    ، زيرا وقتى پيشانى داغ شود، به داخل بدن سرايت كرده، مغز سر انسان را هم مى‌سوزاند.[۱۹]     در برخى تفاسير نيز سرّ داغ نهادن به پيشانى را ظاهر بودن جايگاه علامت‌گذارى [۲۰]     و نيز مشهورتر و زشت‌تر بودن داغ زدن بر پيشانى دانسته‌اند [۲۱]    ، زيرا صورت نمودِ زيبايى و بهترين و عزيزترين جاى آن، پيشانى است.[۲۲]     برخى نيز داغ نهادنِ جايگاه سجود را بر اثر ادا نكردن حق آن [۲۳]     و چهره درهم كشيدن و گره بر پيشانى انداختن هنگام ديدن تهيدستان دانسته [۲۴]     و نيز بيان كرده‌اند كه زراندوزان مال را مايه وجاهت و آبروى خود مى‌پنداشتند و بدينوسيله رسوا مى‌گردند.[۲۵]     در كيفيت عذابِ روز قيامت آمده كه مجرمان را از موى بالاى پيشانى و پاهايشان گرفته، در آتش مى‌افكنند يا آنها را در دوزخ مى‌كشانند [۲۶]    : «يُعرَفُ المُجرِمونَ بِسيمـهُم فَيُؤخَذُ بِالنَّوصىوالاَقدام».(الرحمن:۴۱) مجرمان بدون اينكه از آنها پرسشى شود، از سيما و چهره‌هاشان شناخته و عذاب مى‌شوند. آثار جرم با سياهى چهره و كدر شدن چشمها، ظهور نشانه‌هاى ذلت و خوارى [۲۷]     يا آثار ناراحتى به سبب رسوا شدن آشكار مى‌گردد.[۲۸]     در آياتى از قرآن به اين مطلب تصريح شده است. (آل‌عمران: ۱۰۶؛ زمر:۶۰؛ قيامت:۲۴؛ عبس: ۴۱)
در برخى روايات شيعه بيان شده كه اين شناختن در مورد خداوند نيست، زيرا او خالق و آگاه به بندگان و اعمال آنهاست، بلكه مربوط به زمان ظهورِ حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) است كه چون قيام كند، چهره مجرمان را با اين نشانى شناسايى مى‌كند.[۲۹]     اين نوع مجازات حاكى از ضعف و ذلت آنهاست كه در سوره علق هم از آنها بحث مى‌شود: «كَلاّ لـَئِن لَم يَنتَهِ لَنَسفَعـًا بِالنّاصِيَه • ناصِيَة كـذِبَة خاطِئَه».(علق: ۱۵ ـ ۱۶) نزول اين آيه را با يادآورى دو رخداد مربوط به ابوجهل دانسته‌اند: نخست هنگامى كه وى، پيامبر را از نماز خواندن نهى مى‌كرد و ديگرى زمانى كه خواست هنگام سجده ضربه‌اى به گردن حضرت بزند و با اراده خداوند نتوانست، آنگاه وحى فرود آمد كه اگر از كار خود دست برندارد و به نهى كردن مؤمنان از عبادت و نماز ادامه دهد، او را از موى پيشانى گرفته، به شدّت در آتش مى‌افكنيم.[۳۰]     در آيه بعد دو صفت «دروغگو» و «خطاكار» به ناصيه نسبت داده شده كه در واقع صاحب ناصيه مراد است. افزون بر اين آيه كه كنايه از ذلت و خوارى نهى كننده و تسلط خداوند بر طغيانگران است، در جايى ديگر از سلطه فراگير خدا بر همه جنبندگان و كوچك و خوار شمردن و ناتوان بودن آنها در پيشگاه وى سخن مى‌رود: «... ما مِن دابَّة اِلاّ هُوَ ءاخِذٌ بِناصِيَتِها...».(هود:۵۶) اين آيه اشاره به داستان هود(عليه السلام) دارد، هنگامى كه قومِ خود را از بت‌پرستى برحذر داشت و خدايان آنها را تكذيب كرد. جمله «آخذ بِناصِيَتِها»كنايه از قدرت و قهر پروردگار و ذلت و خوارى ديگران در مقابل اوست، از اين‌رو هود(عليه السلام)در برابر قدرت قوم خود بر خداوند توكل مى‌كند.[۳۱]    
منابع:
الاختصاص؛ اقرب الموارد فى فصح العربية و‌الشوارد؛ بصائر الدرجات الكبرى؛ التبيان فى تفسير القرآن؛ تفسير اثنى عشرى؛ تفسير البصائر؛ تفسير جوامع الجامع؛ تفسير شريف لاهيجى؛ تفسير كنزالدقايق و بحرالغرائب؛ تفسير منهج‌الصادقين؛ الجامع لاحكام القرآن، قرطبى؛ جِلاء الاذهان و جَلاء الاحزان (تفسير گازر)؛ الدرالمنثور فى التفسير بالمأثور؛ زادالمسير فى علم التفسير؛ الصحاح‌تاج اللغة و صحاح العربيه؛ فى ظلال القرآن؛ القاموس المحيط؛ لسان العرب؛ لغت‌نامه؛ مجمع‌البحرين؛ مجمع البيان فى تفسير القرآن؛ مفردات الفاظ القرآن؛ الميزان فى تفسيرالقرآن؛ النهاية فى غريب الحديث و‌الاثر.


[۳۲]     لغت نامه، ج ۴، ص ۵۲۱۴، «پيشانى».
[۳۳]     مفردات، ص ۱۸۶، «جبه»؛ الصحاح، ج ۶، ص ۲۵۱۰؛ النهايه، ج ۵، ص ۶۸، «نصا».
[۳۴]     مفردات، ص ۱۸۶؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۱۷۲؛ القاموس المحيط، ج ۴، ص ۴۰۴، «جبهه».
[۳۵]     الصحاح، ج ۵، ص ۲۰۹۱؛ مفردات، ص ۱۸۶؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۱۷۲، «جبن».
[۳۶]     اقرب الموارد، ج ۵، ص ۴۲۰.
[۳۷]     لغت نامه، ج ۱۴، ص ۲۰۴۵۰، «وجه».
[۳۸]     تفسير الفرقان، ج ۶، ص ۱۹۸ ـ ۱۹۹.
[۳۹]     جوامع الجامع، ج ۲، ص ۵۰۲؛ منهج الصادقين، ج ۸، ص ۳۹۶؛ تفسير لاهيجى، ج ۴، ص ۲۰۷.
[۴۰]     منهج الصادقين، ج ۸، ص ۳۹۵؛ مجمع‌البيان، ج ۹، ص ۱۹۲؛ الميزان، ج ۱۸، ص ۳۰۰.
[۴۱]     تفسير گازر، ج ۹، ص ۱۵۱ ـ ۱۵۲؛ منهج الصادقين، ج ۸، ص ۳۹۷.
[۴۲]     مجمع‌البيان، ج ۹، ص ۱۹۲؛ منهج الصادقين، ج ۸، ص ۳۹۷.
[۴۳]     فى ظلال القرآن، ج ۶، ص ۳۳۳۲؛ الميزان، ج ۱۸، ص ۳۰۰.
[۴۴]     مجمع‌البيان، ج ۹، ص ۱۹۲؛ منهج الصادقين، ج ۸، ص ۳۹۵؛ الميزان، ج ۱۸، ص ۳۰۰.
[۴۵]     مجمع البيان، ج ۹، ص ۱۹۲؛ الميزان، ج ۱۸، ص ۳۰۰.
[۴۶]     من لا يحضره الفقيه، ج ۱، ص ۳۱۷.
[۴۷]     مجمع البيان، ج ۸، ص ۷۰۷؛ الميزان، ج ۱۷، ص ۱۵۵.
[۴۸]     التبيان، ج ۵، ص ۲۱۰؛ مجمع البيان، ج ۵، ص ۴۰؛ الميزان، ج ۹، ص ۳۵۰.
[۴۹]     مجمع البيان، ج ۵، ص ۴۰؛ منهج الصادقين، ج ۴، ص ۲۵۲؛ كنزالدقائق، ج ۵، ص ۴۴۷.
[۵۰]     مجمع البيان، ج ۵، ص ۴۰؛ الميزان، ج ۹، ص ۲۵۲.
[۵۱]     مجمع البيان، ج ۵، ص ۴۰.
[۵۲]     تفسير قرطبى، ج ۸، ص ۸۳.
[۵۳]     تفسير اثنى عشرى، ج ۵، ص ۷۷.
[۵۴]     مجمع البيان، ج ۵، ص ۴۰.
[۵۵]     مجمع البيان، ج ۵، ص ۴۱؛ تفسير قرطبى، ج ۸، ص ۸۳.
[۵۶]     جوامع الجامع، ج ۱، ص ۵۳۲؛ الميزان، ج ۹، ص ۳۳۵.
[۵۷]     تفسير قرطبى، ج ۱۷، ص ۱۱۴؛ راهنما، ج ۱۸، ص ۳۳۰.
[۵۸]     مجمع البيان، ج ۹، ص ۳۱۲.
[۵۹]     منهج الصادقين، ج ۹، ص ۱۳۰؛ البصائر، ج ۴۳، ص ۱۴۸.
[۶۰]     بصائر الدرجات، ص ۳۷۶ ـ ۳۷۹؛ الاختصاص، ص ۳۰۴.
[۶۱]     مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۷۸۳؛ تفسير قرطبى، ج ۲۰، ص ۸۵.
[۶۲]     مجمع البيان، ج ۵، ص ۲۵۹؛ جوامع الجامع، ج ۲، ص ۱۵۲؛ الميزان، ج ۱۰، ص ۳۰۳.
RTL



جعبه ابزار