کرم (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کَرَم (به فتح کاف و راء) و
کِرامت (به کسر کاف) از
واژگان قرآن کریم به معنای
سخاوت،
شرافت،
نفاست و
عزّت است. این واژه دارای مشتقاتی است که در
آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند:
کَریم (به فتح کاف) به معنای
جواد و
منعم، از
اسماء حسنی؛ و
کِرام (به کسر کاف) جمع کریم؛
اَکْرَم (به فتح الف و راء و سکون کاف)
اسم تفضیل به معنای محترمترین و شریفترین؛ و
مُکْرِم: (به صیغه
فاعل) به معنای عزیز کننده؛ و
مُکْرَم (به صیغه
مفعول) به معنای
عزیز و شریف؛ و
مُکَرَّمة (به صیغه مفعول) از
باب تفعیل نیز به معنای عزیز و شریف؛ و
اِکْرام (به کسر الف و سکون کاف) به معنای آنست که به کسی
نفع خالصی یا شیء شریفی رسانده شود.
کَرَم:
(بر وزن فَرَس) و کِرامت به معنی
سخاوت،
شرافت،
نفاست و
عزّت است.
در
صحاح و
قاموس گوید: «الکرم ضدّ اللؤم» یعنی کرم ضدّ لئآمت است پس کریم به معنی سخی است، چنانکه در
اقرب الموارد آمده است.
در
مصباح فیومی و اقرب الموارد آمده: «کرم الشّیء کرما: نفس و عزّ فهو کریم» بنا بر این کریم به معنی نفیس و
عزیز است.
راغب میگوید: کرم اگر وصف خدا واقع شود مراد از آن
احسان و
نعمت آشکار خداست و اگر وصف
انسان باشد نام
اخلاق و افعال پسندیده اوست که از وی ظاهر میشود.
به کسی کریم نگویند مگر بعد از آنکه آن اخلاق و افعالی از وی ظاهر شود و هر چیزی که در نوع خود شریف است با کرم توصیف میشود.
پس در هر جا از قرآن لفظ کریم یا کرامت و یا فعل آن آمد با در نظر گرفتن تناسب محل میشود آن را به یکی از معانی چهارگانه که در اول گفته شد گرفت.
(وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ...) «اولاد آدم را
فضیلت دادیم و شرافتمند کردیم و راه خشکی و دریا را بر وی گشودیم».
(اَ رَاَیْتَکَ هذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَ) «بگو این همان است که بر من فضیلت دادی؟!».
(وَ قالَ الَّذِی اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ لِامْرَاَتِهِ اَکْرِمِی مَثْواهُ) «آنکه
یوسف را از
مصر خرید به زنش گفت: اقامت و سکونت او را در این خانه، گرامی دار».
کَریم: به معنای
جواد و
منعم، از
اسماء حسنی است. در غیر خدا نیز به کار میرود.
(وَ مَنْ کَفَرَ فَاِنَّ رَبِّی غَنِیٌ کَرِیمٌ) «همانا پروردگار من بینیاز و سخاوتمند است».
(یا اَیُّهَا الْاِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ • الَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ...) (اى انسان! چه چيز تو رادر برابر پروردگار كريمت
مغرور ساخته است؟!همان كسى كه تو را آفريد و منظم ساخت...).
کریم فقط در این دو آیه وصف حق تعالی آمده است وآن را در
خداوند، جواد و منعم معنی کردهاند، «رَجُلُُ کَریمُُ اَیْ جَوادُُ؛ قَومُُ کِرامُُ ای اَجْوادُُ».
(لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ) ( براى آنها،
آمرزش و
رحمت خدا و روزىِ با ارزشى است).
طبرسی در این آیه رزق کریم را عظیم و واسع و آنچه ناگواری در آن نیست و در ذیل آیه چهارم از همین
سوره، بزرگ و پر قیمت معنی کرده است؛
در اقرب الموارد آمده: «رِزْقٌ کَرِیمٌ ایْ کَثیرٌ»؛ اینها همه مصداق شرافت و نفاستاند.
(فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ اَجْرٍ کَرِیمٍ) «او را به
غفران و مزدی شریف و نفیس بشارت ده».
در مصباح فیومی و اقرب الموارد آمده: «کرم الشّیء کرما: نفس و عزّ فهو کریم» بنا بر این کریم به معنی نفیس و عزیز است.
(ما هذا بَشَراً اِنْ هذا اِلَّا مَلَکٌ کَرِیمٌ) «این
بشر نیست بلکه
فرشتهای است بزرگوار».
ایضا آیه هفدهم از
سوره دخان (وَلَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَجَاءهُمْ رَسُولٌ كَرِيمٌ) (ما پيش از اينها قوم
فرعون را آزموديم و پيامبر بزرگوارى به سراغشان آمد)
و چهلم از
حاقّه (إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ) (كه اين قرآن گفتار
رسول بزرگوارى است)
و غیره.
(لا اِلهَ اِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْکَرِیمِ) (معبودى جز او نيست؛ و او پروردگار
عرش كريم است).
وصف عرش در تمام آیات و در
آیه ۸۶ همین سوره
«عظیم»
و فقط در آیه فوق «کریم» آمده است، شاید آن نیز به معنی عظیم و شاید به معنی محترم و شرافتمند باشد، عرش محترمی که مصدر دستورات امور عالم است. طبرسی آن را نیکو معنی کرده و فرماید: کریم در
جمادات به معنی نیکو است.
(اِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ) (كه آن،
قرآن پر ارزشى است).
قرآن کریم: یعنی قرآن شریف و محترم و گرانقدر.
کِرام: جمع کریم است.
(بِاَیْدِی سَفَرَةٍ • کِرامٍ بَرَرَةٍ) «با دست یا در دست نویسندگانی که بزرگواران و نیکوکارانند».
(وَ اِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظِینَ • کِراماً کاتِبِینَ) (به يقين نگاهبانانى بر شما گمارده شده، والا مقام و نويسنده اعمال (نيك و بد شما)).
اَکْرَم:
اسم تفضیل است.
(اِنَ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَتْقاکُمْ) «محترمترین و شریفترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شما است».
این آیه همان است که افتخارات پوچ را زیر پا گذاشته و ارزش انسان را در پیشگاه خدا فقط در
تقوی به رسمیت میشناساند و اگر
پیامبران و
امامان و
فقهاء و نظیر آنها را محترم میداریم آن هم از «اتقی» بودنست و اگر سیّدی را به خاطر اجدادش محترم بداریم باز منتهی به «اتقی» بودن اجدادش میباشد.
(اقْرَاْ وَ رَبُّکَ الْاَکْرَمُ • الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ) شاید مراد از اکرم آنست که عطای خدا ما فوق عطاها است، لذا در
مجمع «اعظم کرما» که کرم هیچ کریم به او نمیرسد گفته است.
مُکْرِم: (به صیغه
فاعل) عزیز کننده است:
(وَ مَنْ یُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ) «هر که خدا خوارش کند او را عزیز دارندهای نیست».
مُکْرَم: (به صیغه
مفعول)
عزیز و
شریف است:
(بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ) «بلکه بندگانی شریفاند».
مُکَرَّمة: (به صیغه
مفعول) از باب تفعیل نیز بدان معنی (عزیز و شریف) است:
(فِی صُحُفٍ مُکَرَّمَةٍ • مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ) اِکْرام: مانند تکریم در کتب لغت
متعدّی آمده است؛ «اکرم فلانا: شرّفه» در
مفردات گفته: اکرام و تکریم آنست که به کسی
نفع خالصی یا شیء شریفی رسانده شود.
(وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْاِکْرامِ) (و تنها
ذات صاحب
جلال و گرامى پروردگارت باقى مىماند).
(تَبارَکَ اسْمُ رَبِّکَ ذِی الْجَلالِ وَ الْاِکْرامِ) (پربركت و زوالناپذير است نام پروردگار صاحب جلال و بزرگوار تو).
خداوند دارای دو گونه صفات است: صفات جلال مثل عظمت،
کبریاء، عزّت، غلبه، پاکی و غیره و صفات
جمال که مبیّن مقام نعمت و افاضه رحمتاند مثل
علم،
قدرت،
جود،
رحمت و غیره. لفظ «ذُو الْجَلالِ» راجع به صفات جلال و عظمت و لفظ «الْاِکْرامِ» راجع به صفات جمال و نعمت و رحمت است، پس اکرام در مقام افاضه رحمت و نعمت به بندگان است. معنی آیه اول چنین میشود: «میماند پروردگارت که دارای صفات جلال و جمال است، خدائی که در مقام ذات بالاتر از همه و در مقام نعمت، معطی و مفیض همه نعمتها است». در
کشّاف از
رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده:
«اَلِظُّوا بِیَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْاِکْرَامِ». به خواندن خدا با این جمله مداومت کنید و آن حضرت کسی را دید که
نماز میخواند و میگفت «یا ذا الجلال و الاکرام» فرمود: «دعایت مستجاب شد».
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "کرم"، ج۶، ص۱۰۳-۱۰۶.