• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

یاری خدا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یاری کردن خداوند، یاری‌کردن آیین و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و شریعت و تعلیمات او است و به‌همین خاطر در برخی دیگر از آیات قرآن، یاری‌کردن خدا و رسولش در کنار یکدیگر قرار داده شده است.



وحدت و قدرت و سیاست و مدیریت مسلمانان، باید به نوعی باشد که دشمن به ناامیدی کشیده شود. سران کفر، یا باید به کلی ریشه‌کن شوند و یا خوار و ذلیل و مایوس گردند. با برخوردهای ضعیف و موسمی و موضعی که به ریشه‌ کفر لطمه نمی‌زند، دل خوش نباشید.
وَلَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَاَنتُمْ اَذِلَّهٌ فَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
و یقیناً خدا شما را در [جنگ] بدر با آنکه ناتوان بودید یاری کرد پس از خدا پروا کنید باشد که سپاس‌گزاری نمایید. در سه آیه قبل خواندیم که صبر و تقوا، انسان را بیمه می‌کند و در این آیه نمونه عملی آن را مجاهدان بدر معرفی می‌کند. در آیه‌ قبل نیز سخن از توکّل بود و مجاهدان بدر نمونه عملی توکّل هستند. این آیه خطاب به مسلمانان می‌ فرماید: شما که در بدر نصرت خدا را دیدید، چرا در احد به فکر سستی افتادید؟!


۱ـ امدادهای غیبی را در میدان‌های کارزار فراموش نکنید.«نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ»
۲ـ نصرت الهی، نشانه‌ ولایت الهی بر مؤمنان است.«وَ اللَّهُ وَلِیُّهُما»، «وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ»
۳ـ به خداوند توکل کنیم که نصرت او را در صحنه‌های جنگ دیده‌ایم.«وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ»، «نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ»
۴ـ امدادهای الهی سرنوشت جنگ را معیّن می‌کند، نه عوامل طبیعی.«نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ اَنْتُمْ اَذِلَّةٌ»
۵ـ هر کس طالب نصرت الهی است، باید تقوا پیشه کند.«نَصَرَکُمُ اللَّهُ»، «فَاتَّقُوا اللَّهَ»
۶ـ شکر امدادهای الهی آن است که تقوای الهی پیشه کنیم.«فَاتَّقُوا اللَّهَ»، «تَشْکُرُونَ»


اِذْ تَقُولُ لِلْمُوْمِنِینَ اَلَن یَکْفِیکُمْ اَن یُمِدَّکُمْ رَبُّکُم بِثَلاَثَهِ آلاَفٍ مِّنَ الْمَلآئِکَهِ مُنزَلِینَ
آنگاه که به مؤمنان می‌گفتی آیا شما را بس نیست که پروردگارتان شما را با سه هزار فرشته فرود آمده یاری کند.


۱ـ یکی از وظایف رهبری، امیدوار کردن مردم و توجه دادن آنها به امدادهای غیبی است.«اِذْ تَقُولُ لِلْمُوْمِنِینَ»
۲ـ امیدواری به لطف خداوند برای یک رزمنده ضروری است.«اَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ»
۳ـ ملائکه به فرمان خداوند در خدمت مؤمنان قرار می‌ گیرند.«یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَهِ»
۴ـ در جهان‌بینی الهی، زندگی انسان ‌ها با جهان فرشتگان مرتبط است.«یُمِدَّکُمْ...»
۵ـ امدادهای الهی، بر اساس ربوبیّت اوست.«یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ»
۶ـ یکی از اسباب امدادهای الهی در جبهه‌ها، نزول فرشتگان است.«یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَهِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَهِ»


بَلَی اِن تَصْبِرُواْ وَ تَتَّقُواْ وَیَاْتُوکُم مِّن فَوْرِهِمْ هَذَا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُم بِخَمْسَهِ آلافٍ مِّنَ الْمَلآئِکَهِ مُسَوِّمِینَ آری اگر صبر کنید و پرهیزگاری نمایید و با همین جوش [و خروش] بر شما بتازند همانگاه پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته نشان‌دار یاری خواهد کرد.
در آیه‌ قبل، سخن از نزول سه هزار فرشته‌ امداد‌رسان بود و در این آیه، سخن از پنج هزار فرشته‌ مخصوص، و این در صورتِ صبر و تقوای رزمندگان است.
از کلمه «مُسَوِّمِینَ» استفاده می‌شود که فرشتگان امدادی، نیروهای ویژه‌ای هستند.
در صحیفه‌ سجّادیه، امام زین العابدین (علیه‌السّلام) در سلام خود به فرشتگان، برای هر دسته از فرشتگان، ماموریت خاصی را بیان می‌کند. (صحیفه سجّادیه، دعای سوّم)


۱ـ استقامت و تقوا، عامل نزول فرشتگان و امدادهای غیبی است.«اِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا»، «یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ»
۲ـ امدادهای الهی، اختصاص به زمان پیامبر ندارد.«اِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا»، «یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ»
۳ـ مقاومت همراه با تقوا ارزش دارد وگرنه لجاجت و یک‌دندگی است.«اِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا»
۴ـ از دشمن غافل نشویم که هجوم او خشمگینانه و خروشان است.«یَاْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ»
۵ـ هر گاه هجوم دشمن بر اهل تقوا شدید باشد، خداوند نیز بر امدادهای خود می‌ افزاید.«یَاْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ»، «بِخَمْسَه آلافٍ».


وَمَا جَعَلَهُ اللّهُ اِلاَّ بُشْرَی لَکُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُم بِهِ وَمَا النَّصْرُ اِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِو خدا آن [وعده پیروزی] را جز مژده‌ای برای شما قرار نداد تا [بدین‌وسیله شادمان شوید و] دل‌های شما بدان آرامش یابد و پیروزی جز از جانب خداوند توانای حکیم نیست.


۱ـ آرامش و امید، نیاز رزمندگان در جبهه‌هاست.«بُشْری‌ لَکُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ»
۲ـ تمام مقدمات مادی، علمی، روانی و انسانی، بدون اراده‌ خداوند کاری از پیش نمی‌برند.«وَ مَا النَّصْرُ اِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ»
۳ـ قدرت خداوند همراه با حکمت اوست.
لذا ممکن است در مواردی به دلایل خاصی مسلمانان نیز شکست بخورند.«اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ»


لِیَقْطَعَ طَرَفًا مِّنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ اَوْ یَکْبِتَهُمْ فَیَنقَلِبُواْ خَآئِبِینَ
تا برخی از کسانی را که کافر شده‌اند نابود کند یا آنان را خوار سازد تا نومید بازگردند.


ناامیدی بر دو گونه است: اگر کسی از اول ناامید باشد می‌گویند: «یاس» دارد، ولی اگر بعد از امیدواری، ناامید شود می‌گویند: «خائب» است.
[۶] طیب‌نیا، سید عبدالحسین، تفسیر اطیب البیان و التحقیق فی کلمات القرآن.



۱ـ سران کفر، یا باید به کلی ریشه ‌کن شوند یا خوار و ذلیل و مایوس گردند. با برخوردهای ضعیف و موسمی و موضعی که به ریشه‌ کفر لطمه نمی‌زند، دل خوش نباشید.«لِیَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا»
۲ـ وحدت و قدرت و سیاست و مدیریت مسلمانان، باید به‌نوعی باشد که دشمن به ناامیدی کشیده شود. «فَیَنْقَلِبُوا خائِبِینَ»


پس از پایان جنگ احد، لشکر پیروز مشرکان به سرعت به سوی مکه بازگشت. ولی در اثنای راه این فکر برای آنها پیدا شد که چرا پیروزی خود را ناقص گذاردند؟ در آیه ۱۲۳ کلمه «اَذِلَّهٌ» یا به معنی کمبود نیروی انسانی مومنان در بدر است و یا به معنای کمبود ساز و برگ جنگی و تدارکات است. یادآوری کمبودها در بدر، اشاره به توان‌مندی آنان در مقایسه با جنگ احد است
چه بهتر که به مدینه بازگردند و شهر را غارت کنند، و مسلمانان را درهم بکوبند، و اگر محمد (صلی الله‌وعلیه‌وآله) هم زنده باشد به قتل برسانند، و برای همیشه فکر آنها از ناحیه اسلام و مسلمین راحت شود. به همین جهت فرمان بازگشت صادر شد و در حقیقت این خطرناک‌ترین مرحله جنگ احد بود، زیرا مسلمانان به قدر کافی کشته و زخمی داده بودند، و طبعاً هیچ‌گونه آمادگی در آن حال برای تجدید جنگ در آنها نبود، و به عکس دشمن با روحیه نیرومندی می‌توانست این‌بار جنگ را از سر گیرد و نتیجه نهایی آن را پیش‌بینی کند. این خبر به زودی به پیامبر رسید و اگر شهامت فوق‌العاده و ابتکار بی‌نظیر او که از وحی آسمانی مایه می‌گرفت نبود، شاید تاریخ اسلام در همان‌جا پایان می‌یافت. آیات فوق درباره این مرحله حساس نازل گردیده است و به تقویت روحیه مسلمانان پرداخته و به دنبال آن یک فرمان عمومی از ناحیه پیامبر برای حرکت به سوی مشرکان داده شد، و حتی مجروحان جنگ (و در میان آنها حضرت‌ علی (علیه‌السّلام) را که بیش از شصت زخم بر تن داشت) آماده پیکار با دشمن شدند و از مدینه حرکت کردند. این خبر به گوش سران قریش رسید و از این روحیه عجیب مسلمانان سخت به وحشت افتادند! آنها فکر می‌کردند شاید جمعیت تازه‌نفسی از مدینه به مسلمانان پیوسته‌اند و ممکن است برخورد جدید نتیجه نهایی جنگ را به زیان آنها تغییر دهد، لذا فکر کردند برای حفظ پیروزی خود بهتر این است که به مکه بازگردند. همین‌کار انجام شد و به سرعت راه مکه را پیش گرفتند.


۱ـ در آیه ۱۲۷ کلمه‌ «طَرَفاً» به معنای انتهای یک چیز است، نه گوشه‌ی آن. بنابراین آیه می‌فرماید: امدادهای غیبی ما برای آن است که ریشه‌ بعضی از کفّار قطع شود. البته بعضی مفسّران، «طَرَفاً» را به معنای اشراف گرفته‌اند. یعنی هدف جنگ بدر، نابودی اشراف کفّار بود. نظیر آیه‌ی «فَقاتِلُوا اَئِمَّهَ الْکُفْرِ»
۲ـ در آیه ۱۲۳ کلمه «اَذِلَّهٌ» یا به معنی کمبود نیروی انسانی مومنان در بدر است و یا به معنای کمبود سازوبرگ جنگی و تدارکات است. یادآوری کمبودها در بدر، اشاره به توانمندی آنان در مقایسه با جنگ احد است.


۱. آل عمران/سوره۳، آیه۱۲۳.    
۲. آل عمران/سوره۳، آیه۱۲۴.    
۳. آل عمران/سوره۳، آیه۱۲۵.    
۴. آل عمران/سوره۳، آیه۱۲۶.    
۵. آل عمران/سوره۳، آیه۱۲۷.    
۶. طیب‌نیا، سید عبدالحسین، تفسیر اطیب البیان و التحقیق فی کلمات القرآن.
۷. توبه/سوره۹، آیه۱۲.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «یاری خدا»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۱/۱۰.    



جعبه ابزار