یحیی بن حبش سهروردی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شهاب الدین یحیی بن حبش سهروردی، معروف به «
شیخ اشراق»، از برجستهترین چهرههای
حکمت اسلامی و فرهنگ ایران زمین و گوهری تابناک در میان همه فرزانگان
عالم است.
وی در
سال ۵۴۹ ق، در قریه سهرورد
زنجان دیده به جهان گشود. در
مراغه نزد مجد الدین جیلی به تحصیل پرداخت و
اصول فقه را آموخت. در همین شهر و در محضر همین استاد، با
فخر رازی همدرس بود.
وی برای تکمیل تحصیلات و معلومات خود از مراغه، راهی
اصفهان شد و در این شهر با افکار و آرای
شیخ الرئیس (ابن سینا) که در آن
زمان در کمال
شهرت بود، آشنایی کامل یافت.
وی در بیان مسائل، بی باک بود و صراحت لهجه او گاهی به فاش شدن اسرار
سیر و سلوک و رموز عرفان منجر میشد. سرانجام، فقهای قشری عامه که تنها به ظواهر
شریعت توجه داشتند، علیه او شوریدند و سخنانش را خلاف
اصول دین پنداشتند؛ تا جایی که «ملک ظاهر» را به
قتل او تشویق کردند. ملک که در باطن به
شیخ ارادت میورزید، به خواسته
فقها وقعی ننهاد و از قتل او
ابا کرد.
فقها هم بیکار ننشستند و شکوائیهها نزد «صلاح الدین ایوبی» فرستادند و انجام این کار را از او خواستند. صلاح الدین، به ملک ظاهر نامهای نوشت و به بهانه برخی ملاحظات سیاسی، دستور قتل او را داد. فقها هم به اصرار خود ادامه دادند؛ تا سرانجام، ملک ظاهر، برخلاف میل باطنی خود، وی را در حلب زندانی کرد. ایشان در
زندان در سن ۳۶ یا ۳۸ سالگی، در سال ۵۸۷، به نحو مرموزی بدرود
حیات گفت.
اکثر تذکره نویسان اسلامی، توجه زیادی به دقایق حیات وی نداشته و حتی برخی او را با اعضای خانواده معروف سهروردی که از بزرگان عرفان و تصوف بودهاند، اشتباه کردهاند.
فقط شاگرد و مرید او، شمس الدین شهرزوری است که در «نزهة الارواح و روضة الافراح»، فصل مفصل و بسیار مهمی را درباره استاد خود نگاشته است، اما حتی این شرح که خواننده را با بسیاری از خصوصیات اخلاقی و فکری وی آشنا میسازد، درباره چگونگی تحولات دوره آخر حیات او مطالب کافی در دسترس قرار نمیدهد؛ فقط خواننده را با نابغهای بزرگ آشنا میسازد که به
علت حدت ذهن توام با نوعی گستاخی و بی سیاستی، دائما با علمای زمان خود در ستیز و
مجادله بود و سرانجام، به نحوی که آشکار نیست، قربانی این امر شد.
چگونگی
قتل و یا وفات وی، درخور تحقیق دقیق تری است، نه فقط برای روشن کردن جریانات حیات او، بلکه چون چگونگی این واقعه و علل آن، با تحولات بعدی
عالم اسلامی و سیر حکمت اسلامی، توام است و کلیدی است برای فهم این مطلب.
گرچه، وی در حلب وفات یافت، نام او در آن دیار، به کلی فراموش شد؛ به طوری که
قبر او امروز در پاسگاهی قرار گرفته و فقط عده قلیلی از دانشمندان، از وجود آن خبر دارند؛ درحالی که همین
حکیم، به زودی نفوذ فراوانی در
ایران از خود به جا گذاشت و از مهمترین عوامل حیات فکری بعدی ایران و
عالم تشیع به شمار میآید.
«حکمة الاشراق»، مهمترین اثر فلسفی او به شمار میرود که منابع آن عبارتند از:
او در میان یونانیان برای فیثاغورث، امپدکلس و به ویژه
افلاطون، ارزش و احترام خاصی قائل بوده و افلاطون را «امام الحکمة» و پیشوای حکمای اشراق میداند. مقام علمی
ارسطو را میستاید، اما افلاطون را بسی برتر از وی میداند.
وی با حکمت مشاء، به ویژه افکار
ابن سینا نیز آشنایی کامل داشته و بدون شک، اجزایی از حکمت مشرقی و قطعاتی از کتاب «الانصاف» ابن سینا را در دسترس داشته است.
او به حکمت پارسی و شخص
زرتشت توجه خاصی داشته و پارهای از مطالب و برخی از اصطلاحات حکمت اشراق را از
اوستا و منابع پهلوی گرفته است. او در کتاب «حکمة الاشراق»، از زرتشت با عنوان حکیم فاضل نام برده و خود را زنده کننده حکمت ایران باستان معرفی کرده است.
وی حکیمی
مسلمان و معتقد و پایبند به ظاهر و باطن
دین بوده و در
فقه اسلامی کتاب نوشته است و
سور قرآنی را تفسیر کرده و کتب او سرشار از آیات و
روایات اسلامی است. وی دوگانه پرستان و پیروان مانی و مزدک را آشکارا نکوهش میکند.
۱. حکمة الاشراق؛
۲. تلویحات؛
۳. مقاومات؛
۴. مطارحات.
۱. عقل سرخ؛
۲. آواز پر جبرئیل؛
۳. لغت موران؛
۴. صفیر سیمرغ؛
۵. هیاکل النور؛
۶. الواح عمادی؛
۷. کلمة التصوف؛
۸. پرتونامه.
۱. ترجمه فارسی رسالة الطیر ابن سینا؛
۲. شرحی بر اشارات و تنبیهات؛
۳. تفاسیری بر چند
سوره قرآن و برخی
احادیث؛
۴. الواردات و التقدیسات که دعاها و مناجات نامههایی به
زبان عربی است.
منبع: نرم افزار عرفان۳، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.