• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

۱۵ جوانان در ارتباط با قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عنوان موضوع اصلي: قرآن
عنوان موضوع فرعي اول: معارف قرآن
عنوان موضوع فرعي دوم: تفسير موضوعي
عنوان موضوع فرعي سوم: انسان در قرآن
زبان: فارسي
نام خانوادگي نويسنده: اصغر بابايى ساخمرسى
عنوان مقاله: جوانان در ارتباط با قرآن
چكيده مقاله: متن مقاله: درآمد:
اگر شاعر عرب، كتاب «الغدير» علامه امينى را، «معجزه شبها» و حروف آن را «ستاره هاى درخشان» معرفى مى كند و تحقيق ايشان را همسان نورافكنى مى داند كه «بسيارى از روايات پيامبر مبشر را از تاريكى ابهام، بيرون آورد» [۱]     در مورد «كتاب كريم»، چه كسى بايد بگويد و چه بايد گفت؟!
از باب «بل الانسان على نفسه بصيره» [۲]    
هيچ كس خودش را بهتر از خودش نمى شناسد و نمى تواند معرفى كند.
قرآن مجيد هم، «بين بنفسه و مبين لغيره» است.
شايسته است در معرفى قرآن، بيش از همه، از خود كتاب كريم كمك بگيريم.
قرآن مجيد، بهتر از هر چيز و هر كس، خودش را مى شناسد و معرفى هم مى كند.
قرآن، در معرفى خود مى گويد، شعاع من، شعاع هدايت و انسانيت است.
رسالت قرآن، هميشگى و همگانى است. منتها در عمل، عده اى خاص، بدان تمسك مى جويند.
بزرگترين رسالت قرآن مجيد آن است كه بيماران را شفا ببخشد و انسان را از نظر روحى «بيمه» سازد.
در عصر تكنولوژى و ماشين، بيمارى صنعتى و استرس، انسانها را فلج كرده است... و زندگى را به جهنم روحى، مبدل ساخته است. از اين رو بايد ديد، قرآن مجيد داراى چه منزلتى مى باشد و از چه جايگاهى برخوردار است؟
قرآن مجيد، صد درصد، از پايگاه مستحكمى برخوردار مى باشد و آمادگى دارد دنيايى از بهشت درون و بيرون را، جلو روى انسان ترسيم كند و از او بهشت محض و بهشت سيار، تربيت كند.
در اين نوشتار، درصدد مانديم، تا چگونگى و چرايى ارتباط جوانان با قرآن را تبيين كنيم.
نوجوانان و جوانان بيش از همه زمانها، به پايگاه معنوى و قرآن مجيد، نياز دارند. چرا؟ چون بيش از همه زمانها، جوانان در معرض خطر و مرض ها و غرض هاى آلوده قرار دارند.
بيماريهاى روحى كه امروزه جوانان را تهديد مى كند، بسيار بسيار متعدد و متنوع است، بيماريهاى روحى، داروى معنوى و تكيه معنوى مى خواهد. از اين جهت، هر جوانى با مراجعه به قرآن، مى تواند بيماريهاى روحى خود را، پيشگيرى و يا درمان بخشد. اگر چنين اتفاقى در زندگى يك نوجوان و جوان بيفتد، شيرين ترين و زيباترين اتفاقى است كه در زندگى آنها بوجود آمده. «اتفاقات قرآنى» همه اش مهم و بزرگ است و انس يك نوجوان و جوان با قرآن، يك اتفاق آسمانى است.
به هر حال قرآن، در عمل، ميزان رفتار و كردار مسلمانان است عموما، و جوانان است خصوصا، و همه بايد خودشان را بر قرآن عرضه كنند، تا ببينند يك انسان و جوان قرآنى هستند يا خير؟
اگر چنين نيستند بايد هر چه سريعتر براى درمان جان خود اقدام كنند و لحظه اى توقف روا نباشد و هيچ مانع و يا «مينى» از طرف قرآن مجيد وجود ندارد. اگر مانع و يا ميدان مينى احساس مى شود در خود ما است...
در اين مختصر، عناوينى تحت عنوان:
۱. درآمد
۲. يتيم نوازى قرآن
۳. قرآن در كلام برادر قرآن
۴. زبان نوجوانان و جوانان، در انس با زبان قرآن
۵. انتظارات كور، از حافظان نوجوان و جوان و... بحث شده است.
يتيم نوازى در قرآن:
الم يجدك يتيما ف‌آوى و وجدك ضالا فهدى و وجدك عائلا فاغنى فاما اليتيم فلا تقهر و اما السائل فلاتنهر و اما بنعمه ربك فحدث
مگر يتيم نيافت و در پناه خويش جاى داد. سرگشته ات يافت و به راهت آورد. محتاجت يافت و بى نيازت كرد. پس يتيم را ميازار. و با سائل خشونت نكن و از نعمت پروردگارت سخن بگو. [۳]    
دوران كودكى، سرآغاز نياز و نياز به پناهگاه است. حضرت محمد(ص) تنها «يتيم قرآنى» است كه در قرآن مجيد نوازش شده و دست محبت الهى بر سر او كشيده شد.
حضرت محمد(ص) در دوران كودكى و يتيمى، شنا كردن در اقيانوس بيكران انسانيت را در شنزارهاى مكه آغاز كرد. چون وى مى خواهد ثقل اكبر تربيت گردد و به درجه «خلق عظيم» برسد و از اين جهت بايد آبديده گردد.
به تجربه و در تاريخ، ثابت شد كه كسى در «سمور» به رشد ربانى و شدن و شكوفايى نمى رسد. از اين جهت رسول الله از صفر، كه اوج نياز و دوران يتيمى است، شدن و شكوفايى را آغاز مى كند.
خداوند به رسول بزرگوارش مى فرمايند:
«لولاك لما خلقت الافلاك» اگر تو نبودى افلاك را نمى‌آفريدم. [۴]    
در همين راستا مولوى مى گويد:
با محمد بود عشق پاك، جفت بهر عشق او خدا «لولاك» گفت
گر نبودى بهر عشق پاك را كى وجودى دادمى افلاك را
من بدان افراشتم چرخ سنى تا علو عشق را فهمى كنى
چقدر زيبا است! آن كسى كه «افلاك» به وجو او بند و پيوند دارد، خداوند او را در يتيمى مى‌آزمايد و در دوران بسيار حساس و در اوج نياز، او را با سختى بزرگ و سنگينى مواجه مى سازد.
اينگونه زندگى «عشق است و ديگر هيچ».
اين حيات، ارزيابى شده است. خداوند، خود اين حيات را ارزيابى كرده است اگر حيات، ارزيابى نباشد، به گفته سقراط، ارزش زيستن ندارد.
خداوند در سوره غافر يك چرخه اى از حيات را بيان مى كند كه جالب توجه است. كودكى جوانى پيرى.
«هو الذى خلقكم من تراب ثم من نطفه ثم من علقه...»
اوست كه شما را:
۱. از خاك آفريد
۲. سپس از نطفه
۳. آنگاه از خون بسته
۴. و بعد از آن به صورت طفلى شما را بيرون مى فرستد
۵. تا به كمال نيرو برسيد
۶. و پس از آن پير شويد و برخى از شما پيش از رسيدن به پيرى مى ميريد، و بعضى به آن اجل معين مى رسيد، و شايد بينديشيد.» [۵]    
«شدن» در اين آيه موج مى زند و سير تكاملى انسان، به صورت آرام در جسم انسان تعبيه شده است. يعنى رشد جسم، حتما بايد توإم با رشد جان باشد. به هر تقدير دوران كودكى، جوانى و پيرى، در آيينه قرآن، بسيار آرمانى به «فيلم» كشيده شد و مبدإ معنادار و معاد ماندگارى را به نحو نيكو، تبيين مى كند.
قرآن در كلام برادر قرآن
ما ز قرآن مغز را برداشتيم پوست را پيش سگان انداختيم [۶]    
بهترين معرف قرآن، خود قرآن و امامان(ع) هستند. على(ع) زبان ناطق و قرآن ناطق است كه با زيباترين بيان قرآن را معرفى و توصيف مى كند. على بزرگ، خود اولين جوان حافظ كل قرآن مى باشد و اولين قرآن ناطق در ميان اهل بيت(ع).
پيش بينى و پيش گوئيهاى حضرت امير(ع) در حق قرآن، بسيار مهم و داراى پيام بزرگ و شإن نزول است.
حضرت در آخرين وصيت و نصيحت خود، پيش بينى و پيش گوئيهاى جالب توجهى را انجام مى دهد كه امروزه هر صاحب خردى را تكان مى دهد.
مى فرمايند:
«الله الله فى القرآن لا يسبقكم بالعمل به غيركم»
خدا را! خدا را! درباره قرآن مبادا ديگرى بر شما پيشى گيرد در رفتار به حكم آن. [۷]    
دقيقا حضرت، مشكل بزرگ جامعه فعلى مسلمانان را نسبت به قرآن نشانه گرفته و آن «غربت قرآن در عمل» است. از نظر تعداد شمارگان، خط و چاپ، قرآن غريب نيست. از نظر قارى، حافظ، تفسير و... قرآن غريب نيست ولى با چشم پر از اشك و دلى پر خون و آه سرد و كشنده بايد گفت قرآن در ميان مسلمانان عموما و در ميان شيعيان خصوصا، غريب، تنها و مهجور مانده است. در عمل قرآن، كتاب مردگان معرفى گشته است، نه كتاب زندگى و كتاب زنده و زنده‌ها.
در جاى ديگر حضرت امير(ع) آنچنان لايه هاى نورانى قرآن را معرفى مى كنند كه فردهاى معمولى را ياراى درك آن نيست. مى فرمايند:
۱. قرآن نورى است كه خاموشى ندارد.
۲. چراغى است كه درخشندگى آن زوال نپذيرد.
۳. دريايى است كه ژرفاى آن درك نشود.
۴. راهى است كه رونده آن گمراه نگردد.
۵. شعله اى است كه نور آن تاريك نشود.
۶. جداكننده حق و باطلى است كه درخشش برهانش خاموش نگردد.
۷. بنايى است كه ستون هايش خراب نشود.
۸. شفا دهنده اى است كه بيماريهاى وحشت انگيز را بزدايد.
۹. قدرتى است كه ياورانش شكست ندارند.
۱۰. حقى است كه يارى كنندگانش مغلوب نشوند.
۱۱. قرآن معدن ايمان و اصل آن است.
۱۲. چشمه هاى دانش و درياى علوم است.
۱۳. سرچشمه عدالت و نهر جارى عدل است.
۱۴. پايه هاى اسلام و ستون هاى محكم آن است.
۱۵. نهرهاى جارى زلال حقيقت و سرزمين هاى آن است.
۱۶. دريايى است كه تشنگان آن، آبش را تمام نتوان كشيد.
۱۷. چشمه اى است كه آبش كمى ندارد.
۱۸. محل برداشت آبى است كه هرچه از آن برگيرند، كاهش نمى يابد.
۱۹. منزلى است كه مسافران راه آن را فراموش نخواهند كرد.
۲۰. نشانه هايى است كه روندگان از آن غفلت نمى كنند.
۲۱. كوهسارى زيبايى است كه از آن نمى گذرند.
۲۲. خداوند قرآن را فرونشاننده عطش علمى دانشمندان، و باران بهارى براى قلب فقيهان، و راه گسترده و وسيع براى صالحان قرار داده است.
۲۳. قرآن دارويى است كه با آن بيمارى وجود ندارد.
۲۴. ريسمانى است كه رشته هاى آن محكم است.
۲۵. پناهگاهى است كه قله آن بلند و توان و قدرتى است براى آنكه قرآن را برگزيند.
۲۶. محل امنى است براى هر كسى كه وارد آن شود.
۲۷. برهانى است بر آن كس كه با آن سخن بگويد.
۲۸. عامل پيروزى است براى آن كس كه با آن استدلال كند.
۲۹. راهبر آن كه، آن را به كار گيرد.
۳۰. نشانه هدايت است براى آن كس كه در او بنگرد.... [۸]    
اين بود بخشى از كلام برادر قرآن، در معرفى قرآن. به راستى هر كس «شم امام شناسى اش قوى و يا سالم باشد، بوى كلام امام على(ع) را حس مى كند و بايد جانش عطرآگين گردد. به حق هم، قرآن مجيد شفابخش و به فرموده آيت الله جوادى آملى رسالت اصلى قرآن مجيد اين است كه بيماران را شفا ببخشد. در عصر تكنولوژى و زندگى ماشينى، همه به قرآن نياز دارند و آنهايى كه بيشتر در معرض خطر هستند، نيازشان به قرآن مجيد، صد چندان است. جوانان عزيز كه بيش از همه در تاختگاه دشمن قرار دارند، بيش از همه به قرآن عزيز نيازمند هستند تا بتوانند با نور قرآن، سرزمين وجود و جان خودشان را از حوادث غير مترقبه شيطانى «بيمه» سازند.
كسى كه جانش را بيمه قرآنى نمايد، از هيچ طوفانى از پاى درنمى‌آيد و براى ابد و تا قيام قيامت سربلند و سعادتمند خواهد ماند.
زبان نوجوانان و جوانان در انس با زبان قرآن
قرآن «ره آورد» سفر معنوى پيامبر اسلام(ص) است. و بطون فراوانى را در خود پنهان دارد. در واقع زبان قرآن دو گونه است:
۱. زبان دعوت .
۲. زبان معرفت.
زبان دعوت قرآن، زبان جهانى و زبان بين المللى است و با شعار شفابخش «هدى للناس» و به دنبال آن، «هدى للمتقين» [۹]     از همگان دعوت به عمل آورد.
زبان معرفت قرآن، زبان طهارت و زبان تزكيه است. يعنى: «انه لقرآن كريم فى كتاب مكنون لايمسه الا المطهرون؛
اين قرآنى است كريم، در لوح محفوظ، جز پاكان بر آن دست نمالند.» [۱۰]    
و ثمره بزرگ آن، همان «رضوان من الله اكبر» است.
خداى متعال قرآن را به عنوان شفاى آنچه در دلها و افكار است، معرفى مى نمايد «و ننزل من القرآن ما هو شفإ و رحمه للمومنين» اگر قرآن ذاتا شفا شد، هرگز هيچ مرضى در آن راه نمى يابد و هرگاه شخصى به قرآن مراجعه نمايد بدون شفا و درمان باز نمى گردد.
بيمار اگر بخواهد درمان شود، با شفا بهبودى مى يابد و دارو ذاتا شفاى مريض نيست، زيرا بسيار مى شود كه بيمار دارويى مصرف مى كند و مريضى او شفا نمى يابد. خداى سبحان در مورد قرآن نمى فرمايد كه قرآن، داروست بلكه مى گويد او شفاست و اثر شفابخش آن قطعى است و هر كس به محضر قرآن بيايد و آن را بفهمد و بپذيرد و عمل كند، به طور قطع مرضهاى درونيش از بين مى رود.» [۱۱]    
امروزه، استرس يا بيماريهاى صنعتى فشارهاى روانى و عصبى خيالبافى ها، عشق به خودكشى و... در جوامع انسانى موج مى زند و بعضى از جوامع انسانى را به جهنم روحى و انسانى، تبديل ساخته است.
خلا انسانى و روحى پيش آمده در جوامع بشرى را، با هيچ ماشينى نمى توان پر و يا تخليه كرد، مگر با معنويت و ارزشها... .
قرآن مجيد، به پنج مرحله زندگى بشرى اشاره مى كند و آن را مورد آسيب شناسى قرار مى دهد. مى فرمايد:
«اعلموا انما الحيوه الدنيا:
۱. لعب
۲. و لهو
۳. و زينه
۴. و تفاخر بينكم
۵. و تكاثر فى الاموال والاولاد.
كمثل غيث اعجب الكفار نباته ثم يهيج فتريه مصفرا ثم يكون حطاما و فى الاخره عذاب شديد و مغفره من الله و رضوان و ما الحيوه الدنيا الا متاع الغرور؛
بدانيد كه زندگى دنيا:
۱. بازيچه (دوران كودكى)،
۲. و سرگرمى (دوران نوجوانى)
۳. تجمل و تجمل پرستى (دوران جوانى)
۴. تفاخر در ميان خودتان (دوران ميانسالى)
۵. و افزون طلبى در اموال و اولاد (دوران شيخوخيت و كهنسالى) است.» [۱۲]    
دوستى و دلبستگى به تمام مراحل پنج گانه خطر محض است و دوستى و دلبستگى به هر يك از اين مراحل، خطر نسبى است.
اين پنج مرحله دنيا است و دنيا، آن است كه انسان را از خدا باز بدارد.
آيت الله جوادى آملى پيرامون تفسير اين آيه مى فرمايند:
حيوان را اگر بخواهند به دام بكشند، با كمند به دام مى اندازند ولى يك انسان را اگر بخواهند به دام بكشند، از راه انديشه وارد مى شوند...
به هر تقدير، دشمن، نوجوان و جوان را، خشمگين مى كند و سپس كارد تيز دودمى را به دست نوجوان و جوان قرار مى دهد و به دنبال آن، والدين، معلمين و مسوولين را در مقابل نوجوانان و جوانان قرار مى دهد!
در اين صورت چه بايد كرد؟!
چه كار كنيم تا اينكه:
هم كارد تيز دو دم را، از دست نوجوانان و جوانان بگيريم،
هم دست نوجوانان و جوانان زخمى نشود،
هم خسارت جسمى و جانى بر والدين، معلمين، مسوولين و جامعه وارد نشود؟!
در اين صورت اگر ناشيانه وارد ميدان شويم، خسارتهايى به طرفين و يا جامعه وارد مى شود كه جبران كردن آن يا مشكل است يا غير ممكن.
در يك چنين فضايى، كسى بايد وارد ميدان گردد كه به زبان نوجوانان و جوانان و به زبان زمان و مكان آشنايى كامل داشته باشد.
اول بايد يك چيزى كه تعديل كننده باشد به دست آنها داد و به دنبال آن با آرامش كامل، كارد تيز دو دم را از دست آنها گرفت....
هم چنين است، زبان نوجوانان و جوانان، در ارتباط با قرآن و دين.
زبان نوجوانان و جوانان، زبان زيبايى، تنوع طلبى، زبان خلاقيت، زبان سرعت، زبان تكنولوژى، آماده و آنى خواهى، نوپرستى و... است.
در اين صورت، چگونه مى توان نوجوانان و جوانان را با قرآن قرين ساخت و يا آشتى داد؟ همه كسانى كه مى خواهند «فرهنگ قرآنى» را نشر بدهند، به ويژه معلمين قرآن، بايد با زبان زمان و مكان، آشنا، مسلح به وسايل آموزشى پيشرفته و به روز باشند.
بطور مثال، اگر امر داير شود بين دو كلاس قرآن، از جانب يك معلم، منتهى يك كلاسش به تعداد دانش‌آموز به «رايانه» و «ديسكت قرآن» مجهز باشد، كلاس ديگرش به تعداد دانش‌آموز «قرآن بر رحل» داشته باشد، در اين صورت نوجوانان، جوانان، حتى بزرگسالان كدام كلاس قرآن را ترجيح مى دهند؟
اگر يك چنين كارى، در يك مدرسه و محيط آموزشى از طرف دو معلم صورت پذيرد، دانش‌آموزان كدام كلاس را ترجيح مى دهند؟! هم چنين است در مساجد.
اگر مسجدى مجهز باشد به كتابخانه عمومى، سالن مطالعه، رايانه با ديسكت هاى متعدد و متنوع، سالن ورزشى متنوع، اعم از ورزش هاى فكرى و جسمى، ميز و صندلى، حمام و...، و مسجد ديگرى كه هيچ يك از اين امكانات را ندارد، نوجوانان و جوانان به كدام سمت گرايش بيشترى پيدا مى كنند؟
بنابراين، همه كسانى كه با آموزش قرآن و نشر فرهنگ قرآنى، سر و كار دارند، بايد مسلح و مجهز به امكانات آموزشى پيشرفته باشند و با شناسايى و آشنايى با آن، بتوانند محتوى و معانى عظيم كتاب كريم را، در يك ظرف زيبا، تحويل نوجوانان و جوانان بدهند، تا بتوانند نوجوانان و جوانان را با قرآن پيوند، آشنا و يا آشتى دهند.
البته روحيات اينگونه، اختصاص به جوانان تنها هم ندارد و به حساب ضعف نوجوانان و جوانان هم نمى‌آيد. چون جوان ها، هميشه تاريخ تلاش مى كنند تا خودشان را در قبرستان كهنگى و كهنه پرستى گرفتار نكنند. حرفهاى كهن را مى پذيرند و حرفهاى كهنه را رد مى كنند.
حافظان نوجوان و جوان هم چنين هستند و اين از جمله زيبائيهاى نهفته در درون نوجوانان و جوانان است.
اين معلم و مربى است كه بايد زبان آنها را بشناسد و مطابق ميل و خواست مثبت آنها شيوه و متد ارائه دهد. اگر معلم و تمام كسانى كه مى خواهند فرهنگ قرآنى را نشر بدهند، با زبان نسل جديد و جوانان آشنا نباشند، نمى توانند ساربان خوبى براى اين كاروان باشند.
اگر ساربان از كاروان عقب بماند، شايد كاروان، سر از ناكجا آباد بدر آورد.
به هر تقدير، قلب نوجوانان و جوانان بايد با «قلب و روح قرآن» پيوند بخورد؛ اين كار يعنى پيوند و پيمان با قرآن، يا بايد از طرف خود نوجوانان و جوانان صورت پذيرد يا دست اندركاران در ارتباط با «فرهنگ قرآنى»، اين پيوند و پيمان با قرآن را ايجاد بكنند، تا از اين طريق نوجوانان و جوانان «بيمه قرآنى» گردند.
مگر حسين فهميده كى بود؟
او نوجوان قرآنى بود كه به تعبير مولانا:
«هر كه نور حق خورد، قرآن شود»
او از قرآن فهميده بود و زبان قرآن شده بود!
تو همچون غنچه هاى چيده بودى كه در پرپر شدن خنديده بودى
مگر راز حيات جاودان را تو از «فهميده»ها فهميده بودى [۱۳]    
رهبر بزرگ قرن، خمينى كبير، اين نوجوان قرآنى، را به عنوان رهبر بزرگ معرفى مى كند، مى فرمايند:
«رهبر ما آن طفل ۱۲ ساله اى است كه قلب كوچكش كه ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است، با نارنجك خود را زير تانك دشمن انداخت و آن را منهدم كرد.»
خداوندا، من از پيشگاه مقدس تو عذر مى خواهم كه كودكان و جوانان عزيز ما خود را فدا كنند و ما بهره كشى كنيم.
او حديث عشق آموزى را از قرآن آموخته بود.
كودكان، نوجوانان، جوانان، بزرگسالان، زنان و مردان، بايد از اين نوجوان قرآنى، حديث عشق‌آموزى بياموزند.
هيچ دليلى وجود ندارد كه نتوانيم حسين فهميده را به عنوان رهبر بزرگ معرفى كنيم! به حق، او رهبر بزرگ بود...
من از او بوى خودسوزى شنيدم حديث عشق آموزى شنيدم
از آهنگ شكست استخوانش صداى پاى پيروزى شنيدم [۱۴]    
او پيك و پيغامبر، پيامبر قرآن، حضرت محمد(ص) بود.
البته شهيد حسين فهميده، كه حضرت امام خمينى(ره) او را به عنوان رهبر معرفى كرد، از باب «مشت نمونه خروار» است. شهيد سيد ابوالفضل فلاح مازندرانى گلنشينى، كه در سن هفده سالگى، مفسر قرآن مجيد بود، نماز شبش ترك نمى شد و... او هم رهبر بود... .
مگر پيامبر اسلام(ص) در دوران نوجوانى، در مبارزه با متجاوزان و مشركان، انجمن «پيمان جوان مردان» را تشكيل نداد؟!
پيامبر قرآن، وقتى جوان ۲۵ ساله شد، رفتار او در شهر مكه زبانزد همه گشت و مردم به وقار و پاكدامنى، نجابت، امانت، و درستكارى او پى بردند و از اين رو او را «محمد امين» ناميدند. [۱۵]    
به هر تقدير، حقوق هميشه دو طرفه است.
اگر قرآن، شفابخش جانها است.
جوانان عزيز هم بايد از قرآن پاسدارى بكنند و آن نيست مگر عمل به قرآن و قدرشناسى از خويشتن و لازمه آن اين است كه ما جان و انديشه خود را بر قرآن عرضه بكنيم، ببينيم جان و انديشه ما قرآنى است يا خير؟
شهيد باهنر در كتاب فرهنگ و تمدن اسلامى، صفحه ۴۰ مى نويسد:
«حقيقت اين است كه دين، در دست مسلمين به كلى قيافه واقعى خود را از دست داده است. به زحمت مى توان به دنيا فهماند كه اسلام قادر است برنامه سعادت همه جانبه براى مردم فراهم سازد.»
اميد است مسلمانان عموما و جوانان خصوصا به اين درجه از رشد فكرى رسيده باشند، تا اينكه به فرموده شهيد بهشتى:
«عملكرد هيچ كس را به حساب اسلام نياورند.»
تا اسلام براى شيفته گان خود، زيبا و شيوا جلوه گرى كند.
پى نوشت‌ها:
[۱۶]    . عبدالحسين، احمد امينى، «راه ما راه و روش پيامبر ماست».
[۱۷]    . سوره قيامت، ۷۵ / ۱۴.
[۱۸]    . سوره ضحى، ۹۳ / آيات ۱۱-۶.
[۱۹]    . تإويل الايات الظاهره، ص‌۴۳۱.
[۲۰]    . سوره غافر: ۴۰ / آيه‌۶۷.
[۲۱]    . مثنوى معنوى.
[۲۲]    . نهج البلاغه، نامه‌۴۷.
[۲۳]    . نهج البلاغه، خطبه‌۱۹۸.
[۲۴]    . سوره بقره: ۲ / آيه‌۲.
[۲۵]    . سوره واقعه / ۵۶، آيات ۷۸ ۸۰.
[۲۶]    . عبدالله، جوادى آملى، «قرآن در قرآن تفسير موضوعى» قم: اسرى، دوم ۷۸، ج‌۱، ص‌۲۳۴.
[۲۷]    . سوره حديد / ۵۷، آيه‌۲۰.
[۲۸]    . قيصر امين پور.
[۲۹]    . همان.
[۳۰]    . عبدالحميد جوده السحار، «دوران جوانى»، ترجمه‌۴، ب شيرازى، ص‌۱.
منابع: (پاسدار اسلام, ش ۲۳۷)
پيوند مرتبط: تاريخ بارگذاري: ۱۳۹۰/۰۴/۲۲



جعبه ابزار