• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آثار استضعاف (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آثار استضعاف در قرآن با بیان این موارد ذکر شده است: احساس ناامنى، استثمار ، رفع تکلیف ، رفع عذاب ، رفع مؤاخذه ، قتل .



در بیان قرآن کریم احساس ناامنى و هراس از ربوده‌شدن، پيامد استضعاف از سوى کافران زورمدار می باشد، چنانکه می فرماید: واذكروا إذ أنتم قليل مستضعفون فى الأرض تخافون أن يتخطّفكم النّاس ...‌. و به خاطر بياوريد هنگامي كه شما گروهي كوچك و اندك و ضعيف در روي زمين بوديد آنچنان كه مي‌ترسيديد مردم شما را بربايند ولي او شما را پناه داد و ياري كرد و از روزيهاي پاكيزه بهره مند ساخت تا شكر نعمتش را به جا آوريد.
از سیاق آیه استفاده مى شود که منظور از «آن روزى که مسلمین در زمین مستضعف بودند» روزگار ابتداى اسلام و قبل از هجرت بوده که مسلمین در مکه (در میان کفار) محصور بوده اند.


در قرآن زنده‌نگه‌داشتن زنان بنی‌اسرائیل براى استثمار آنان از سوى فرعون ، در پى استضعاف و تحقیر آنان بیان شده است: إنّ فرعون علا فى الأرض و جعل أهلها شيعا يستضعف طـائِفة مّنهم يذبّح أبناءهم و يستحى نساءهم ...‌. فرعون در سرزمين ( مصر ) سر برافراشت و مردم آن را طبقه طبقه ساخت طبقه‌اى از آنان را زبون مى‌داشت پسرانشان را سر مى‌بريد و زنانشان را (براى بهره‌كشى) زنده بر جاى مى‌گذاشت كه وى از فسادكاران بود.
خلقت عمومى که انسانها را ایجاد کرده بود و مى کند در میان تیره اى با تیره اى دیگر در بسط وجود فرق نگذاشته ، و تمامى قبایل و دودمانها را به طور مساوى از هستى بهره داده ، آنگاه همه را به جهازى که به سوى حیات اجتماعى با تمتع از امتعه حیات زمین ، هدایت کند، مجهز ساخته تا هر یک به قدر ارزش ‌ وجودى و وزن اجتماعى خود بهره مند شود، این همان اصلاحى است که صنع ایجاد از آن خبر مى دهد، و تجاوز از این سنت و آزاد ساختن قومى و برده کردن قومى دیگر، و بهره مندى قومى از چیزهایى که استحقاق آن را ندارند، و محروم کردن قومى دیگر از آنچه استحقاق آن را دارند، افساد در زمین است ، که انسانیت را به سوى هلاکت و نابودى مى کشاند.


از نظر قرآن رفع تکلیف هجرت از مستضعفان جسمى و فكرى، بر اثر استضعاف آنان می باشد، چنانکه می فرماید: إنّ الذين توفّـهم الملـئكة ظالمى أنفسهم قالوا فيم كنتم قالوا كنّا مستضعفين فى الأرض قالوا ألم تكن أرض اللّه وسعة فتهاجروا فيها ...• إلاّ المستضعفين من الرّجال والنّسآء والولدن لايستطيعون حيلة و لايهتدون سبيلا. كساني كه فرشتگان ( قبض ارواح) روح آنها را گرفتند در حالي كه به خويشتن ستم كرده بودند و به آنها گفتند شما در چه حالي بوديد (و چرا با اينكه مسلمان بوديد در صف كفار جاي داشتيد!) گفتند ما در سرزمين خود تحت فشار بوديم، آنها (فرشتگان) گفتند مگر سرزمين خدا پهناور نبود كه مهاجرت كنيد! پس آنها (عذري نداشتند و) جايگاهشان دوزخ و سرانجام بدي دارند. مگر آن دسته از مردان و زنان و كودكاني كه به راستي تحت فشار قرار گرفته‌اند، نه چاره‌اي دارند و نه راهي (براي نجات از آن محيط آلوده) مي‌يابند.
آیه مورد بحث این معنا را روشن مى سازد که جهل به معارف دین در صورتى که ناشى از قصور و ضعف باشد و خود انسان جاهل هیچ دخالتى در آن قصور و در آن ضعف نداشته باشد در درگاه خداى عزوجل معذور است .


خداوند متعال ناتوانى‌هاى جسمى و عقلى را، سبب رفع عقاب از مستضعفان تارك هجرت بیان می فرماید: إنّ الذين توفّيـهم الملـئكة ظالمى أنفسهم قالوا فيم كنتم قالوا كنّا مستضعفين فى الأرض قالوا ألم‌تكن أرض اللّه وسعة فتهاجروا فيها فأولـئك مأويـهم جهنم و ساءت مصيراً ...• إلاّ المستضعفين من الرّجال والنّسآء والولدن لايستطيعون حيلة و لايهتدون سبيلا ... فأولـئك عسى اللّه أن يعفو عنهم ...‌. كساني كه فرشتگان (قبض ارواح) روح آنها را گرفتند در حالي كه به خويشتن ستم كرده بودند و به آنها گفتند شما در چه حالي بوديد (و چرا با اينكه مسلمان بوديد در صف كفار جاي داشتيد!) گفتند ما در سرزمين خود تحت فشار بوديم، آنها (فرشتگان) گفتند مگر سرزمين خدا پهناور نبود كه مهاجرت كنيد! پس آنها (عذري نداشتند و) جايگاهشان دوزخ و سرانجام بدي دارند. مگر آن دسته از مردان و زنان و كودكاني كه به راستي تحت فشار قرار گرفته‌اند، نه چاره‌اي دارند و نه راهي (براي نجات از آن محيط آلوده) مي‌يابند.آنها ممكن است خداوند مورد عفوشان قرار دهد و خداوند عفو كننده و آمرزنده است.

۴.۱ - نیاز به عفو إلهی

این طائفه هر چند که گناهى عمدى مرتکب نشده اند، چون به علت جهلى که دچار آن هستند در آنچه کرده اند معذورند، و لیکن در سابق هم گفتیم آدمى زاده همواره در بین سعادت و شقاوت خود دور مى زند و در شقاوتش همین بس که در صدد تحصیل سعادت خود برنیاید، در نتیجه هیچ انسانى فى نف سه بى نیاز از عفو الهى نیست ، او نیازمند به این است که خداى عزوجل با عفو خود اثر شقاء را از دل او بزداید، حال چه اینکه او فردى صالح باشد و یا طالح و یا هیچکدام ، و به همین جهت است که خداى تعالى در جمله مورد بحث امید عفو از آنان را ذکر کرده .


استضعاف هارون علیه السلام از سوى ستمگران قوم بنى‌اسرائيل دليل و عذر وى براى رفع مؤاخذه وى از سوى موسی علیه السلام بیان شده است: و لمّا رجع موسى إلى قومه غضبـن أسفا قال بئسما خلفتمونى من بعدى أعجلتم أمر ربّكم وألقى الألواح و أخذ برأس أخيه يجرّه إليه قال ابن أمّ إنّ القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى فلاتشمت بى الأعداء ...‌. و هنگامى که موسى خشمگین و اندوهناک به سوى قوم خود بازگشت گفت پس از من بد جانشینانى برایم بودید (و آئین مرا ضایع کردید) آیا در فرمان پروردگارتان (و تمدید مدت میعاد او در قضاوت ) عجله نمودید؟! سپس الواح را افکند و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانیت ) به سوى خود کشید، او گفت : فرزند مادرم ! این گروه مرا در فشار گذاردند و نزدیک بود مرا به قتل برسانند بنابراین کارى نکن که دشمنان مرا شماتت کنند و مرا با گروه ستمکاران قرار مده .


قرآن کریم علت كشتار پسران بنى‌اسرائيل را، پيامد استضعاف آنان از سوى فرعون می داند: إنّ فرعون علا فى الأرض وجعل أهلها شيعا يستضعف طـائِفة مّنهم يذبّح أبناءهم ...‌. فرعون در سرزمين (مصر) سر برافراشت و مردم آن را طبقه طبقه ساخت طبقه‌اى از آنان را زبون مى‌داشت پسرانشان را سر مى‌بريد و زنانشان را (براى بهره‌كشى) زنده بر جاى مى‌گذاشت كه وى از فسادكاران بود.
فرعون معاصر موسی علیه السلام با بنى اسرائیل معامله بردگان را مى کرد، و در تضعیف آنان بسیار مى کوشید، و این کار را تا بدانجا ادامه داد که دستور داد هر چه فرزند پسر براى این دودمان به دنیا مى آید سر ببرند، و دختران آنان را باقى بگذارند، که معلوم است سرانجام این نقشه شوم چه بود، او مى خواست به کلى مردان بنى اسرائیل را نابود کند، که در نتیجه نسل آنان به کلى منقرض مى شد.


۱. انفال/سوره۸، آیه‌۲۶.    
۲. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۷، ص۱۳۳.    
۳. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۹، ص۶۷- ۶۸.    
۴. قصص/سوره۲۸، آیه‌۴.    
۵. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱۶، ص۱۳.    
۶. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۶، ص۸.    
۷. نساء/سوره۴، آیه‌۹۷‌- ‌۹۸.    
۸. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۴، ص۸۳- ۸۴.    
۹. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۵، ص۷۹.    
۱۰. نساء/سوره۴، آیه‌۹۷‌- ‌۹۸.    
۱۱. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۴، ص۸۴.    
۱۲. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۵، ص۸۱.    
۱۳. اعراف/سوره۷، آیه‌۱۵۰.    
۱۴. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۶، ص۳۷۸- ۳۷۹.    
۱۵. قصص/سوره۲۸، آیه‌۴.    
۱۶. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱۶، ص۱۲.    
۱۷. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۶، ص۸.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «استضعاف».    



جعبه ابزار